يكشنبه ۳۱ ارديبهشت ۱۳۸۵
سياست
Front Page

چهره جديد آمريكاي لاتين
زوال هژموني ايالات متحده از كوبا تا كلمبيا
005127.jpg
هادي اعلمي فريمان
آمريكاي لاتين كه زماني حياط خلوت و ادامه قلمرو ايالات متحده تا انتهاي نيمكره جنوبي محسوب مي شد، امروزه در تلاش گسترده براي بازيابي هويت خويش است، هويتي كه اساس آن زدودن اوليگارشي حاكم و منابع آنها و استقرار نظامي عدالت جويانه بر مبناي تساوي حقوق بوميان (اكثريت) و غير بوميان (اقليت) است. اگر زماني صداي بوميان آفريقاي جنوبي در تظلم خواهي از سيستم غيرانساني آپارتايد به گوش جهانيان مي رسيد، اين صدا از آمريكاي لاتين هميشه خاموش بوده است، زيرا روابط نابرابري كه ايالات متحده بر اين قاره اعمال مي كرد و رسانه هايي كه همواره يك سويه به القاء اخبار «شمال» مي  پرداختند، هيچگاه از بوميان اين قاره در سراسر رشته كوه هاي «آند» سخني نگفتند. تنها در ۱۰ سال اخير است كه جنبش هاي اجتماعي نيرومندي در قاره آمريكاي لاتين، مأيوس از تئوري هاي واشنگتن در تلاش هستند تا توده مردم را به صحنه آورند و دموكراسي بومي را برمبناي خاستگاه داخلي خود بيازمايند.
اين مقاله نگاهي كوتاه به تحولات جديد آمريكاي لاتين دارد كه در آن نيروهاي چپ در جايگاه رهبري جنبش هاي اجتماعي قرار گرفته و تلاش دارند تا مدل حكمراني جديدي در قالب همگرايي منطقه اي به شكلي كاركردي بيابند و تنها در اين تلاش هاست كه هژموني دو قرن سلطه ايالات متحده كمرنگ شده و به زوال خواهد رفت.
مقاله حاضر برگرفته از آخرين شماره همشهري ديپلماتيك است. اين شماره همشهري ديپلماتيك دربرگيرنده مطالب متنوع و خواندني در حوزه سياست بين الملل است.

كوبا، اولين رخنه
جنگ هاي نيابتي(۱) شرق و غرب در همه جاي جهان تأثير گذاشت و در آمريكاي لاتين ظهور چه گوارا و فيدل كاسترو توانست طي چندين دهه و تاكنون برخي برنامه هاي غرب را در اين كشور ناكام گذارد. پيروزي كاسترو در كوبا تلخ ترين تجربه ايالات متحده بود. منطقه اي چپ و ضد سرمايه داري در مركزي ترين منطقه سرمايه داري جهان و بديهي است كه آمريكايي ها همواره از باكتري كوبا وحشت داشته اند. ايالات متحده در سال هاي دهه ۶۰ و ۷۰ مديريت كامل بحران ها و كودتاها را در دست داشت. دسيسه، توطئه، كودتا، ناامني، ارعاب، جنگ هاي موسوم به كثيف، همگي عمليات پيشگيرانه اي براي ممانعت از رشد سوسياليسم و فرو رفتن كشورهاي آمريكاي لاتين در دام چريك هاي چپ گرا بود. دهه ۷۰ ، ۸۰ و ۹۰ ميلادي همزمان با مطالبات جديد ملت ها، استراتژي كودتا جاي خود را به فرمول هاي اقتصادي اي داد كه مستقيم از بانك جهاني، صندوق بين المللي پول و وزارت خزانه داري آمريكا سرچشمه مي گرفت. الگوي نهايي، جهاني شدن طبق فرمول نئوليبراليسم با تمام موازين و معيارهاي خاص خود بود. فرمول نئوليبراليسم تجويزي در اين دهه ها، بحران عظيم بدهي هاي خارجي، تورم گسترده و بيكاري را ايجاد كرد كه نتيجه آن شورش هاي گسترده شهري، چپاول، غارت و اعتراض گسترده مردمي در اكثر كشورهاي قاره بود. در خلال همين بحران ها بود كه جنبش هاي اجتماعي نوين متشكل از كارگران، كشاورزان، بوميان، نظاميان ناراضي و توده هاي محروم مردم در قالب احزاب، سنديكاها و جنبش هاي بي نام شكل گرفت و رهبراني همگام و همراه با اين جنبش ها با معيارهاي متفاوت، ظهور كردند. شرايط عمومي آمريكاي لاتين همزمان با ظهور و قدرت يابي جنبش هاي جديد اجتماعي با ۲۲۵ ميليون فقير (۹/۴۳ درصد كل جمعيت) و بدهي يك تريليون و ۵۲۸ ميليارد دلاري قابل ارزيابي است. در واقع مي توان نتيجه گرفت:
- الگوي نئوليبراليسم و اقتصاد بازار آزاد در منطقه موفق نبوده است و بحران هاي جاري در كشورهاي مذكور نتيجه مستقيم اقدامات تجويزي صندوق بين المللي پول، بانك جهاني و نهادهاي چند جانبه بين المللي بوده است.
- حتي اقدامات منطقه گرايانه ايالات متحده در قالب معاهده مبادله آزاد آمريكاي شمالي (آلنا) و منطقه تجارت آزاد آمريكا با بي توجهي رهبران آمريكاي لاتين مواجه شده است.
در اين شرايط است كه رويكردهاي جديدي در آمريكاي لاتين به وقوع پيوسته است كه در اين رويدادها به صراحت مي توان زوال هژموني ايالات متحده را دريافت.
ونزوئلا دومين محرك قاره
در اواخر دهه ۱۹۹۰ ونزوئلا از آرامش نسبي مطابق با معيارهاي آمريكاي لاتين برخوردار بود. اين وضعيت به ظاهر مناسب از درون بسيار شكننده و ناپايدار مي نمود و مهم ترين علت آن وجود نابرابري هاي اجتماعي عميق و شكاف گسترده بين فقرا و اغنيا بود. آرامش و امنيت ونزوئلا از سال ۱۹۷۹ پس از شورش هاي شهري در واكنش به سياست هاي اقتصادي صندوق بين المللي پول از بين رفت و اين نارضايتي ها سرانجام در قالب ميزان بالاي حمايت از كودتاي شكست خورده چهارم فوريه ۱۹۹۲ بروز كرد كه منجر به راديكاليزه شدن افكار عمومي شد. سپس يك مورد كاهش قيمت نفت در ۱۹۹۸ و سوء مديريت و فساد فراگير منجر به نارضايتي گسترده شد كه همزمان با نامزدي هوگو چاوز بود و وي را به قدرت رساند. طي سال هاي ۱۹۵۸ و ۱۹۹۴ دو حزب سوسيال دموكرات و دموكرات مسيحي با نظام دموكراسي مبتني بر پيمان(۲ ) همواره تأمين منابع مي شدند. اما با قدرت گيري هوگو چاوز، وي سيستم سياسي خود را حركت به سوي سوسياليسم به ويژه در قرن ۲۱ اعلام كرد. او با پيروزي بر اپوزيسيون قدرتمند داخلي توانست نظريه پردازي كرده و تعريف جديدي از دمكراسي ارائه دهد و در داخل كشور با ايجاد نظام تعاوني و كانوني در تمام حوزه ها از جمله نيروهاي مسلح و رسانه ها، تغييراتي شگرف و جدي ايجاد كند. هزينه درآمد نفت براي طبقات محروم، حركتي جديد در منطقه ايجاد كرده است.
به طور خلاصه در سياست خارجي محورهاي عمده عملكرد چاوز در مسايل زير بوده است:
- تلاش و فعاليت مستمر براي ايجاد اتحاديه آمريكاي جنوبي با نظام جديدي كه برزيل بتواند آن را مديريت كند و شامل گويان _ سورينام و جزاير مالويناس باشد. اين محور متفاوت از محور واشنگتن معروف به بوگوتا _ كوئيتا _ ليما _ سانتياگو است. هدف شكست محور واشنگتن در منطقه، از طريق تحكيم اتحاديه نوين آمريكاي جنوبي است.
براي اجراي اين استراتژي ونزوئلا اهدافي مانند دانشگاه جنوب و نفت كارائيب دارد كه مورد تلويزيون جنوب تحت عنوان تله سور با سهامداري آرژانتين، كوبا، اروگوئه و ونزوئلا به تحقق پيوسته است.(۳) مردم سراسر قاره اكنون فارغ از انحصار خبري شمال مي توانند اخبار و اطلاعات واقعي را دريافت كنند.
- استراتژي ونزوئلا حضور فعالانه و همه جانبه در سازمان اوپك بوده است. ايالات متحده نسبت به اين نقش ونزوئلا در اوپك به شدت ناخشنود است.
- حمايت از ورود مجدد كوبا به سازمان كشور هاي آمريكايي و انعقاد پيمان استراتژيك با كوبا.
- فعال گرايي در سياست خارجي در ارتباط سياسي و بازرگاني با تمام كشورها در جهت كاهش نقش ايالات متحده.
- ارتباط نزديك با بوليوي، برزيل، آرژانتين در بحث اقتصادي و همكاري هاي كاركردگرايانه.بر اين اساس و در جهت مبارزه با هژموني ايالات متحده مهم ترين استراتژي هوگو چاوز، ايجاد نوعي ائتلاف كاركردي جنوب است، نوعي همكاري كه مستقل و بدون مداخله خارجي صورت پذيرد.( ۴)
بوليوي، جنبش بوميان
بوليوي يكي از كشورهاي مهم حوزه آند است. رشته كوه آند از جنوب غربي ونزوئلا آغاز مي شود و در كلمبيا، پرو _ بوليوي و شيلي امتداد دارد. آنچه در بوليوي بسيار جالب توجه است جمعيت ۶۵ درصدي بوميان (با هويت سرخ پوستي آيمارا _ كوئه چوا) به عنوان فقراي اصلي و ۳۵ درصد سفيد پوستان و مستيزوها (دورگه ها ) به عنوان ثروتمندان يا نخبگان است. طي ۵۰۰ سال بوميان نقش حاشيه اي داشته و اسپانيايي تبارها يا مستيزوها به عنوان اوليگارشي حاكم قدرت، ثروت و منابع را در دست داشته اند. آشوب هاي معاصر در بوليوي نتيجه تركيبي از موضوعات اقتصادي، اجتماعي، منطقه اي و نژادي است. در واقع شكست سياست هاي اقتصادي تجويزي و برنامه هاي جرج بوش به ايجاد شرايط جديد در جامعه بوليوي كمك كرد.
سازماندهي براي هويت يابي بوميان در اواخر دهه ۱۹۶۰ آغاز شد و فعالان بومي در قالب فدراسيون دهقانان در اواخر دهه ۱۹۷۰ سازماندهي شدند و از آغاز دهه ۱۹۹۰ بسيج بوميان در قالب جنبش اجتماعي به رهبري اوامورالس آغاز شد. چند بحران (از جمله بحران آب) ناشي از عملكرد صندوق بين المللي پول، مخالفت ايالات متحده با كشت كوكا به علاوه احساس هويت يابي بوميان در شرايط جهاني شدن، حزب حركت به سوي سوسياليسم را به پيروزي رساند. برنامه هاي مورالس از ابتدا با مخالفت ايالات متحده مواجه شده و جهتي گيري كاملاً معكوس با استراتژي هاي كاخ سفيد دارد، برنامه هاي مهم وي عبارتند از:
- ريشه كني فساد و پايان دادن به سياست هاي ليبراليستي.
- مبارزه با روند صنعت گاز.
- موافقت مشروط با كشت گياه كوكا.
- باطل كردن كليه قراردادهاي غيرقانوني.
- ارتباط استراتژيك با چين، ونزوئلا و كوبا.(۵)
بنابراين اين كشور نيز به اردوگاه چپ گرايان و مخالفان ايالات متحده پيوسته است.
ساير كشورها
- در شيلي ميشل باشلت با ۵۳ درصد رأي مردمي به عنوان چپ گراي جديد، رياست جمهوري را در دست گرفت. باشلت در ۱۹۹۵ به رهبري حزب سوسياليست راه يافت و سپس مشاور وزارت دفاع و در اواخر سال ۲۰۰۴ وزير دفاع شد. وي در كارزار انتخاباتي خود به مردم قول داد تا سياستي آميخته به ثبات و تحول را در پيش گيرد.(۶ )انتخابات شيلي در كمال آرامش و امنيت برگزار شد و تحولي جديد در عرصه آمريكاي لاتين رقم خورد.
- پرو (آوريل سال جاري) شاهد انتخابات رياست جمهوري خواهد بود. در اين كشور اولانتا هومالا طبق نظرسنجي ها بر رقباي خود پيشي گرفته است. وي تباري سرخ پوست دارد و در روياي احياي امپراتوري اينكا به سر مي برد چاوز و مورالس از هومالا به عنوان همكار بعدي خود ياد مي كنند. انتخاب هومالا بي شك دومينويي از سقوط حاميان ايالات متحده را به نمايش گذاشته و تكميل مي كند.
- در اروگوئه نيز احزاب سنتي كولورادوس و بلانكوس طي ۱۷۰ سال كشور را اداره مي كردند و كانديداي احزاب چپ اين كشور تاباره و اسكوئز به رياست جمهوري رسيد. اولين اقدام او احياء روابط ديپلماتيك با كوبا بود.(۷) وي تعدادي از زندانيان قديمي سياسي را به عنوان وزير معرفي كرد.
اختلاف در چپ ها
اكنون چپ گرايان در سراسر آمريكاي لاتين در حال كسب قدرت هستند. اما مجموعه اين سياستمداران چپ گرا در دو اردوگاه متفاوت قرار دارند.
چپ گرايان سوسيال دموكرات و پراگماتيست، مانند لولا رئيس جمهور برزيل، شيلي، اروگوئه و آرژانتين.
چپ گرايان پوپوليستي مانند روساي جمهور بوليوي، و نزوئلا و كوبا.( ۸)
چپ گرايان سوسيال دموكرات سياست هاي آميخته با تغيير و تحول را همراه با استمرار روابط حزب با ايالات متحده پيگيري مي كنند و بديهي است نگاه ايالات متحده كمتر خصمانه است. اما در اردوگاه دوم تضاد و تقابل بين آنها و ايالات متحده به شدت مشهود است و اين تقابل در روزهاي اخير با شدت بيشتري در اظهارنظرها و ديدگاه هاي رسانه اي بروز يافته است.
كلمبيا آخرين پايگاه استراتژيك ايالات متحده
كلمبيا آخرين مهره از حلقه هاي بازمانده ايالات متحده در آمريكاي لاتين است.
نمي توان در بررسي روابط با ايالات متحده نام متحد يا دوست را بر اين رابطه اطلاق كرد. زيرا روابط همواره يكجانبه و با سلطه كامل ايالات متحده همراه بوده است. لذا مناسب ترين معيار ارزيابي در معادلات سياسي و استراتژيك، اطلاق پايگاه ايالات متحده در آمريكاي لاتين خواهد بود. در اين پايگاه ايالات متحده تحت عنوان برنامه كلمبيا، مداخله مستقيم در اين كشور دارد. البته سابقه ناآرامي ها در كلمبيا به دوره اي ۴۰ ساله باز مي گردد. از دهه ۶۰ ميلادي كه موجي از سياست هاي چپ گرايانه منبعث از جنگ هاي وكالتي ناشي از تعامل شرق و غرب تمام مناطق جهان را فراگرفته بود، آمريكاي لاتين نيز به صورت سراسري متأثر از اين جريان ها بود. در برخي از كشورها اين جريان هاي اجتماعي به وسيله نظاميان و با مداخله ايالات متحده سركوب شده و يا از پيشبرد برنامه ها ناكام ماندند. اما در كلمبيا شرايط به گونه اي متفاوت رقم خورد. دو گروه قدرتمند تحت عنوان شورشي و اپوزيسيون سربر آوردند. در ۱۹۶۴ ميلادي فارك(۹) به عنوان شاخه نظامي حزب كمونيست كلمبيا تأسيس شد. اين گروه قديمي ترين، بزرگ ترين و مجهزترين بخش شورشي ماركسيستي ها در دنياست. سيستم داخلي فارك كاملاً محرمانه است و با يك رهبر و ۶ نفر ديگر به صورت شورايي اداره مي شود. اين گروه از ابتداي تأسيس تاكنون درگير عمليات نظامي مستقيم، قتل، بمب گذاري، هواپيما ربايي، تهديد، ارعاب، توسل به خشونت بوده است. بيشتر حاميان فارك در مناطق روستايي كلمبيا هستند. حوزه عملياتي فارك در داخل كلمبيا، ونزوئلا، پاناما و اكوادور است. برخي اطلاعات حاكي از ارتباط اين گروه با ارتش جمهوريخواه ايرلند در بخش نظامي و با كوبا در بخش مشاوره سياسي و مراقبت هاي پزشكي است.(۱۰)
ادامه دارد

|  اقتصاد  |   انديشه  |   سياست  |   فرهنگ   |   ورزش  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |