نگاهي به معماري معاصر تبريز
تر ك در پيكر هويت شهر
فرزانه هدفي
همه چيز به تهران ختم نمي شود، تمام شهرهاي بزرگ در معرض خطرند و البته شايد هنوز زنگ ها براي آنها به صدا در نيامده باشد
معماري براي پاسخگويي به مجموعه شرايط موجود متصور(طراحي) و محقق (ساخته) مي شود؛ معماري يعني ساختن، بنا نهادن و خلق كردن، خلاقيتي كه در آن آميزه هنر و فناوري نافذ است.... چنين ماهيتي ذاتا مي تواند نقش عملكردي، سياسي، اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي و ... داشته باشد. به هر طريق فرض براين است كه مجموعه شرايط موجود در حد قابل قبول نبوده و نيازمند رخدادي تازه است و خلق معماري همان عملكرد حل مساله يا روند طراحي و ساخت طرح است.
بدين ترتيب، چنين مستفاد مي شود كه در شهرها و خانه هاي ما معماري حادث نمي شود؛ چرا كه كمتر خلاقيت و ابتكاري در آنها وجود دارد؛ رديفي از ساختمانهاي بلند با احجام قوطي و پلكاني شكل كه در جاي جاي شهر، گاه و بيگاه و براساس هيچ ضابطه اي قد علم كرده اند، اتاق هايي كوچك و فضاهايي كه در آن مولفه هاي آسايش و معناي متعالي كلمه «زندگي» ، به فراموشي سپرده شده است.
شهر در ارتباطي تنگاتنگ با ساكنان آن است، اين مصداق در همه دنيا صحت دارد. خستگي محيط ناخواسته بر ساكنان آن تاثيرگذار است. خيابان هاي شلوغ، كمبود فضاهاي تفريحي و ساختمان هاي زشت و نازيبا، همه بر روح و جسم انسان ها اثرات مخربي دارد و ما مي شنويم كه ساكنان شهرمان بي هيچ دليلي خسته، دلتنگ و بي حوصله اند. آيا متوليان شهر، كتب روانشناسي محيط را مطالعه كرده اند؟!
ضوابط ناكافي ساختماني، نبود طرح جامع و تفصيلي به روز، عدم رعايت مساله تراكم (خواه براي تامين منابع مالي ادارات متصدي شهر يا علل ديگر) و مهمتر از همه كمبود- نبود - آگاهي ساكنان شهر، بر بي هويتي شهر و ساختمان ها دامن زده است.... آلودگي در شهر منجر به بيماري هاي ريوي و قلبي خيل عظيمي از ساكنان آن شده است و اين تنها اشاره به صدمات جسمي است كه صدمات روحي پنهان تر و امكان آمارگيري آن سخت تر و به لحاظ اهميت گذاري مهم تر است. علت اين همه آلودگي چيست؟ ماشين هاي دودزا، قطع هرچه بيشتر درختان براي افراشتن ساختمان ها كه منطبق با هيچ ضابطه و اصول معماري و شهرسازي، زيبايي، هويت، تناسبات و منظر، اقليم و اكولوژي، اهميت دهي به انسان به عنوان مهمترين مخلوق استفاده كننده از فضا، و... يا عدم وجود هر گونه ضوابط، كنترل و مديريت كارآمد و منطبق با شرايط حاضر؟
همه چيز به تهران ختم نمي شود، تمام شهرهاي بزرگ در معرض خطرند و البته شايد هنوز زنگ ها براي آنها به صدا در نيامده است.
شهري بودپر از زيبايي
اينجا تبريز است، شهري واقع در ميانه كوه كه موقعيت سوق الجيشي آن امتيازات بالقوه اي در منظر شهر و سيستم آب و هوايي آن بوجود آورده است؛ شهري كه زيبايي ظاهري و باطني اهالي آن هماره تمثيلي از زيبايي ها بوده است و اما آنچه كه اكنون اين صنم رويان نظاره گر آنند، شهري است كه نه اصول بلندمرتبه سازي در آن مصداق دارد و نه انبوه مصالح گرانقيمت نماهاي سنگي و پاره هاي آجر و گچ كه توانسته است به همان زيبايي ساكنان آن قد علم كند؛ شهري كه به خاطر زيباسازي و بهسازي در آن اطراف مسجد كبود را مي شكافند تا پاساژي سردرگم از معماري كهن و مدرن، فاقد هرگونه تناسبات منظري و محيطي در كنارش خط آسمان شهر را بشكافد و عرش خود را درست برجايي استوار گرداند كه پيشترها، رديفي از تحولات رخداده در معماري مدرن شهر در آن جداره فرش گسترانده بود و حال با بولدوزر هم نوا شده و معلوم نيست كه فرزندان اين شهر براي شناخت تاثير دوره مدرن ديگر بايد به كدامين بافت و بدنه شهري مراجعه كنند. آيا در هيچ كجاي دنيا هويت و شكوه كهن وجود ندارد؟ آيا آنها نيز چنين متواضعانه با بافت شهر خود برخورد مي كنند؟
مالكان قطعه زمين شهري تنها به ميزان سود ساختمان و استفاده اپسيلوني از قطعه زمين مي انديشند. كمتر آگاهي اي از شناخت جايگاه معمار و اصول زيباشناسي وجود دارد. جاي بسي تعجب است كه با وجود جوانان مستعد، با وجود دانشكده هاي فعال در زمينه هنر و معماري و با وجود متخصصين، اين شهر همچنان بيمار زيبايي است. اين بيمار طبيب خود نمي شناسد و فقط به تجويز داروي غيرمتخصص وابسته است. چه تمايز و رابطه اي مي تواند ميان معمار، مهندس عمران، پزشك و خلبان وجود داشته باشد؟
اينجا تبريز است كه صباحي پيشتر از الگوي ميدان صاحب الامر آن، مصداقي ساخته اند همچون ميدان نقش جهان در اصفهان. آنچه اكنون در محدوده بازار و ميدان ياد شده مي گذرد چيزي فراتر از حيرت است! تيشه هايي بر پيكر زخمي بازار زدند و بدنه اي ناجوانمردانه از درون آن افراشته ساختند؛ بدنه اي كه به لحاظ اصول معمارانه نه بطور كامل در تضاد با محيط و نه همگام با آن است. شايد صحيح نباشد اگر از كلمه ملغمه استفاده شود، ولي براستي ملغمه اي از انبوه آجر و بتن و سنگ است و تنها فخرفروشي آن همين است و بس. چگونه صراحت استوار بودن در برابر بافت پير بازار را دارد؟ آيا انسان هاي امروزي نيز چنين هستند؟ آيا متصدياني كه اين طرح را در زمان دولت هاي گذشته، تصويب كردند، چيزي از مقوله هويت و فرهنگ و اجتماع شهر و مصداق هاي عيني تضاد بنا با بستر و زمينه، مي دانستند؟!
بلندمرتبه سازي بي ضابطه
از بلندمرتبه ها سخن رانده شد؛ شايد بي مناسبت نباشد اگر به ضوابط، فناوري ساخت و مصالح بكار رفته در آن نيز اشاره اي داشته باشيم. در دنيا ضوابط ساختارهاي بلند ابعاد وسيع تري بخود مي گيرد و مفهوم يك ساختمان بلند متفاوت از يك ساختمان دو طبقه است. ضوابط و رويكردهاي ساختمان دو، هشت، بيست، چهل، شصت و... با هم تفاوت دارند و اين اختلاف تنها در تعداد طبقات منحصر نمي شود. تا جايي كه به عنوان مثال، حتي در برخي كشورها استفاده از منبع سوخت گاز طبيعي و لوله كشي آن به طبقات بالاتر از هشت ممنوع است. چنين ساختارهايي به لحاظ آب و برق نيز مستقل از سيستم شهري عمل مي كند. جهت گيري اين ساختمان ها، موقعيت قرارگيري نسبت به عوامل طبيعي (باد، خورشيد، خط گسل و...)، رعايت فاصله نسبت به بناهاي همجوار و بسياري عوامل ديگر ساخت چنين مجموعه هايي را به لحاظ زمين قرارگيري و نحوه طراحي (معماري، سازه، تاسيسات، مديريت و نگهداري، ...) و ساخت در شرايط خاص قرار مي دهد. هماهنگي و استفاده از سوخت هاي تجديد پذير و طراحي ساختمان هاي اكولوژيكي در اين نوع از ساختارها حائز اهميت است. نهايت تلاش معماران و مديران در اين است كه اين ساختمان ها از هر نظر همچون يك موجود زنده عمل كنند و بنابراين هيچ ضايعه و آلودگي را به سيستم شهري وارد نسازند. براي سهولت در ساخت و طولاني نمودن عمر مفيد ساختمان از سيستم هاي اجراي سريع و پانل هاي جداكننده در ابعاد بزرگ و وزن سبك بهره مي برند. چيزي كه در بلندمرتبه سازي هاي ما با بلوك هاي سفالي و نهايتا پانل هاي گچي براي پارتيشن سازي فضاهاي داخلي (توسط افرادي كه مهارت كافي ندارند و دورريزي و برش هاي غيراصولي زيادي دارند) پر مي شود. عامل مهم ديگر سطوح شفاف اين ساختمان هاست كه اگر عجله نكنيم فجايع زلزله هاي ژاپن و ... كه در آن فروپاشي ساختمان ها عامل اصلي انبوه كشته ها نبود، بلكه شكستن شيشه ها و پرتاب آنها به طرف مردم باعث مرگ بسياري شد و مجريان را ملزم به استفاده از شيشه هاي با كيفيت درخور شأن ساختمان هاي بلند نمود.
به نظر مي رسد تلاش كانون انجمن انبوه سازان مسكن و ساختمان در تبريز در اين خصوص، تنها معطوف به برگزاري مراسم متنوع، اهداي جوايز به فرزندان ممتاز خود و... نباشد و تلاشي گسترده تر از اين كانون در شهرهاي ديگر با نشر دانسته ها و بالا بردن آگاهي عموم نسبت به حساسيت هاي حياتي در خصوص ساختمان، اين يار جداناشدني انسان، بنمايد؛ آگاهي اي كه خود نيز وامدار و مجري اصلي همان رهيافت هاي تخصصي در صنف ساختمان باشد. بلندمرتبه سازي چيزي فراي صرف توجيه اقتصادي است و در آن آيتم هايي بسيار قوي تر و اهم تر از اقتصاد مطرح است.
|