نقدي بر نخستين همايش علمي موسيقي اقوام
موسيقي برپيشخوان ميراث
هوشنگ ساماني
عكس: حسين مدني
براي نخستين بار در تاريخ معاصر كشورمان، به كوشش سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري، همايشي پيرامون موسيقي اقوام ايراني و نسبت آن با ميراث فرهنگي تشكيل گرديد. در اين همايش، طي روزهاي ۲۸ و ۲۹ ارديبهشت، چهره هايي چون علي اكبر شكارچي، داريوش پيرنياكان، كيخسرو پورناظري و علي بياني به ايراد سخن پرداختند. اين برنامه گرچه ابتكاري نو به نظر مي آمد، ولي به لحاظ محتوايي و مسائل پيراموني داراي نواقص جدي بود كه بازتاب آنها لازم مي نمايد.
نوشتار حاضر با چشم پوشي از برخي مسائل پيراموني، به بررسي ضعف و قوت هاي فني كار مي پردازد. اگرچه حواشي اين همايش هم داراي ضعف هاي جدي بود كه براي نمونه مي توان به عدم حضور رئيس سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري در روز افتتاحيه همايش اشاره كرد. با آن كه حضور و سخنراني ايشان از مدت ها پيش قطعي شده بود ولي مجري برنامه اعلام كرد كه رياست سازمان در سفر تشريف دارند. اين ناهماهنگي در ابتداي همايش مورد اعتراض علي اكبر شكارچي، نخستين سخنران ميهمان نيز قرار گرفت.
آغازي ميمون
اين كه بزرگترين سازمان متولي ميراث فرهنگي كشور، رسماً وارد حوزه موسيقي مي شود، نشان از حركتي ميمون و مبارك دارد. چنان كه داريوش پيرنياكان هم ورود اين سازمان به حوزه موسيقي، به عنوان يك ميراث شفاهي را به فال نيك گرفت و اظهار داشت كه فعاليت در اين حوزه جديد بدون بهره گيري از موسيقيدانان، راه به جايي نخواهد برد. پيرنياكان موسيقي اصيل ايراني را با آثاري چون تخت جمشيد، شوش و چغازنبيل هم ارز دانست و گفت: «اگر شوش و تخت جمشيد و جغازنبيل ميراثي هستند كه به صورت بناهاي ارزشمند به يادگار مانده اند، موسيقي اصيل ايراني هم، ميراث بسيار ارزشمندي است كه سينه به سينه در طول تاريخ، طي طريق كرده و اينك در سينه ما جا گرفته است.»
عنوان اشتباه
بر تمام كاغذها، پوسترها و ديگر صور تبليغاتي چنين نوشته شده بود: «نخستين همايش علمي موسيقي اقوام و تأثير آن بر ميراث فرهنگي» . اين عنوان سراسر اشتباه، علاوه بر لطمه اي كه به وجهه علمي بودن همايش وارد ساخت، برخي سخنرانان ميهمان را هم به دردسر انداخت. متأسفانه طراحان همايش به اين نكته بديهي توجه نداشتند كه موسيقي اقوام ايراني، خود ميراث فرهنگي است و بنابر اين افزودن عبارت «تأثير آن بر ميراث فرهنگي» ، اضافه اضافاتي است كه نه تنها كمكي به شناخت عمومي نمي كند، بلكه باعث گمراهي مخاطب نيز مي شود. خوشبختانه اين اشكال جدي با حضور ديرهنگام رئيس محترم سازمان، در سخنراني ايشان تذكر داده شد كه البته اگر چند روز زودتر متوجه اين قضيه مي شدند، بهتر بود.
آثار باستاني با طعم غربي
امروزه در جلسه افتتاحيه غالب همايش ها، يك نماهنگ كوتاه يا به قول فرنگي ها يك كليپ، حاوي صدا و تصوير مرتبط با موضوع همايش براي حاضران پخش مي شود. برنامه اخير نيز از اين نعمت محروم نبود و نما هنگ چند دقيقه اي تخت جمشيد با همراهي موسيقي پرسر و صداي سمفونيك، براي ميهمانان دوستدار ميراث فرهنگي پخش گرديد. بي ارتباط بودن موسيقي نماهنگ با تصاوير به روشني براي حاضران آشكار شد و حتي مورد اعتراض يكي از ميهمانان قرار گرفت.
هيچ كدام از مؤلفه هاي موسيقي سمفونيك، اعم از نوع سازها، فواصل موسيقايي، ساز آرايي يا اركستراسيون و گردش نغمات، نسبتي با ميراث فرهنگي ما نداشت. عزيزان فعال در سازمان ميراث فرهنگي اگر خيلي به ساخت نماهنگ تخت جمشيد علاقه دارند، مي توانند سري به موزه تخت جمشيد بزنند و كرناي چند هزار ساله هخامنشي را به طول ۱۲۰ سانتي متر ملاحظه كنند. ممكن است دوستان بگويند اين ساز هم اينك مرده است و تكه فلزي بيش نيست. در آن صورت مي توانند، به مناطق فارس و بختياري نشين بروند تا ببينند چگونه اين ساز در كنار دهل همچنان در زندگي زاگرس نشينان جاري و ساري است. اگر عزيزان خرده بگيرند كه آن نوع موسيقي بدوي است و اركسترال نيست، آن گاه مي توانند به وين پايتخت موسيقي دنيا بروند و ملاحظه كنند كه خسرو سلطاني هنرمند تواناي ايراني در اركسترهاي اتريشي با همين ساز كهن چگونه هنرنمايي مي كند.
آفتي به نام پراكنده گويي
به جز علي اكبر شكارچي و داريوش پيرنياكان كه اولي پيرامون موسيقي محلي دامنه هاي زاگرس و دومي در خصوص ميراث شفاهي به ايراد سخن و اجراي نمونه هاي آوازي پرداختند، ساير مباحث طرح شده، خارج از موضوع بود و ضمن اين كه حاضران را از آن سخنان بهره اي نبود، وجهه علمي سخنرانان مربوطه را هم مخدوش كرد. اين بي دقتي بيشتر از آن كه متوجه اساتيد باشد، به نحوه گزينش ميهمانان برمي گردد. طراحان همايش به اين نكته توجه نداشتند كه اگر استادي با گروه معروف تنبور شمس مي تواند در هر كنسرت خود هزاران مشتاق موسيقي را به وجد آورد، لزوماً سخنران خوبي براي يك همايش علمي نمي تواند باشد. تكنوازي فرزند اين بزرگوار نيز كمترين نسبت را با سنت تنبور نوازي كرمانشاه داشت و طبيعتاً نمي توان آن را ميراث فرهنگي قلمداد كرد.اين شيوه نوازندگي كه با معيارهاي موسيقي تنبور فاصله زيادي دارد، در حال حاضر يك تجربه شخصي است كه اگر استمرار يابد و مورد قبول جامعه هنري واقع شود، در پنجاه سال آينده مي توان از آن به عنوان يك ميراث فرهنگي ياد كرد.
استاد عزيز ديگري كه قرار بود درباره پيدايش ميراث معنوي صحبت كنند، بيست دقيقه از نيم ساعت وقت خود را به مبحث عدل اختصاص دادند و نتيجه گرفتند كه عدل يعني اين كه هر چيزي، جاي خودش قرار بگيرد و اين در حالي بود كه بحث استاد گرامي در چارچوب همايش نمي گنجيد و در واقع از عدالت خارج بود!
پاپ فلامنكوي كردي
نمونه هاي اجرايي در اين همايش، بيشترين آسيب را بر پيكر آن وارد ساخت. آنچه به عنوان موسيقي آذري ارائه شد، در واقع نمونه دستمالي شده و به جامانده از شوروي سابق بود كه عزيزان هنرمند آن را با تار و پيانو به عنوان ميراث فرهنگي در حوزه موسيقي آذري اجرا كردند. در حالي كه موسيقي راستين و اصيل قوم آذري در سينه عاشيق «رسول قرباني» مي جوشد كه هيچ رد پايي از وي و ديگر همقطارانش در اين همايش نبود. از اين بي ربط تر، گروه نيشتمان در اجراي اولين قطعه خود، يك ملودي تمام افغاني را كه پيش از اين در لس آنجلس خوانده شده بود، تنها با تغيير كلام و كمي هم حالت ملودي، به عنوان موسيقي كردي ارائه دادند! قطعه دوم به طور كامل در مختصات موسيقي دستگاهي مي گنجيد و قطعه سوم به معني كلمه «پاپ فلامنكوي كردي» بود. بايد توجه داشت كه استفاده ناشيانه از ديوان و تقليد نابجا از گيتارنوازي اسپانيايي، لطفي براي موسيقي ما ندارد و در ضمن ميراث فرهنگي ما هم نيست. نيشتمان براي جبران مافات، قطعه چهارم را به واقع كردي نواخت.
اجراي گروه موسيقي دستگاهي سپهر نيز با توجه به عنوان همايش كه قرار بود به موسيقي اقوام بپردازد، موضوعيت نداشت و در اين ميان تنها مواردي كه با موضوع عنوان شده، نسبتي داشتند، يكي اجراي نمونه هاي آوازي از ترانه هاي لري توسط علي اكبر شكارچي بود كه در ادامه با كمانچه نوازي وي و ضرب گيري دخترش پايان يافت و ديگري اجراي تحسين برانگيز گروه سيمرغ در بازسازي يكي از مقام هاي باستاني تنبور بود. جالب آن كه گروه سيمرغ متعلق به سازمان ميراث فرهنگي است و توانست قوي تر از گروه هاي ميهمان شمايلي از ميراث تنبور را با همراهي دهل و آواز ارائه دهد.
گام بعدي
همه موارد ياد شده مانع از آن نمي شود كه اقدام درست سازمان ميراث فرهنگي در ورود به عرصه موسيقي اصيل ايراني كه يكي از ميراث شفاهي ماست را ناديده بگيريم. اين آغاز راه است و با همه ضعف هاي موجود، مي تواند زيربناي حركت هاي مؤثرتر را فراهم سازد. شايد گام بعدي پرداختن به مقوله موسيقي و گردشگري باشد.
در حال حاضر موسيقي ايراني، هيچ نقش محسوسي در جذب گردشگر خارجي ندارد. از طرفي تجربه اي هم در اين خصوص نداريم. با اين حال مي توانيم از تجربه هاي ارزشمند تركيه و مصر استفاده شاياني ببريم.
اين دو كشور كه درآمدهاي ميليارد دلاري از بابت گردشگري دارند، از چند دهه گذشته تاكنون تلاش زيادي براي جذب جهانگردان به خرج داده اند كه يكي از اهرم هاي آنها، توجه به موسيقي هاي بومي خود بوده است و خوشبختانه كشور ما در خاورميانه، غني ترين موسيقي بومي را دارد كه مي تواند به نحو شايسته اي در كنار ديگر جلوه هاي ايراني، گردشگران خارجي را به سوي خود بكشاند.
|