كاظم شيخلد
چكيده:قيام خونين ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ را بسياري، نقطه عطف آغاز نهضت انقلاب اسلامي ايران دانسته اند. يا به عبارتي انقلاب اسلامي ايران ۱۵ سال زودتر از زماني كه شروع و به پيروزي رسيد، مي توانست در سال ۱۳۴۲ به ثمر بنشيند، اگر حركت خودجوش مردم در آن روز در قالب برنامه ريزي منسجمي طراحي شده و تا آخرين لحظات و ساعات روز ادامه پيدا مي كرد و هزاران اما و اگر ديگر.
دستگاه رژيم پهلوي در آن روز، مطابق خاطرات ارتشبد حسين فردوست، در صورت پايداري مردم در ادامه تظاهرات به شكل پيوسته، به سرعت، شكننده بود و بدين ترتيب زمام امور و اداره كشور به دست مردم و روحانيون پشت صحنه قيام مي افتاد.قيام ۱۵ خرداد، نمونه بارزي از تجلي اراده آهنين مردمي بود كه بي هيچ سازماندهي و برنامه ريزي مدوّني قادر به براندازي رژيم حاكم بودند، در حالي كه ماهيت خيزش خودجوش مردم در خرداد ،۴۲ نه تغيير رژيم، كه هويت دادن به اصالت هاي اسلامي و مذهبي ريشه دار در اعتقادات مذهبي آنان بود كه در مقاطعي، توسط رژيم پهلوي دستخوش تحريف گشته بود.
يكي از مواردي كه رفته رفته منجر به قيام ۱۵ خرداد شد و در نهايت اعتراض عمومي را در پي داشت، تصويب لايحه انجمن هاي ايالتي و ولايتي بود كه در پس آن روند مرسوم سوگند به قرآن كريم، حذف مي گرديد و به جاي آن سوگند به كتاب آسماني جايگزين مي گشت كه واكنش علماي عصر، باعث بيداري مردم و قيام خونين ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲ گرديد.
قيام ۱۵ خرداد ،۴۲ بي ترديد برجسته ترين تحول نهضت اسلامي در دهه ۱۳۴۰ بود كه اقشار وسيعي از توده هاي ملت را به صحنه مبارزه عليه رژيم كشاند، خيزش مذهبي- سياسي را در سطحي گسترده به نمايش گذاشت و با حكومت وقت درافتاد. اين حركت را به طور مشخص نيروهاي مذهبي هدايت مي كردند، اما در آفرينش آن، غالب طيف ها و گرايش هاي سياسي- اجتماعي نقش داشتند. از آنجا كه فرهنگ سياسي مخالفان هنوز هماهنگ و هم جهت نبوده و ائتلاف طبقات مختلف اجتماعي و طيف هاي گوناگون سياسي و مذهبي شكل نگرفته بود، مخالفت ها و اعتراضات تنها در شكل تظاهرات منعكس شد و نتوانست از اشكال ديگر از جمله اعتصاب، خيزش مسلحانه، ايجاد سازمان هاي سري و... بهره گيرد. قيام ۱۵ خرداد به دليل رهبري، عدم انسجام لازم ميان مخالفان در سراسر كشور و فقدان برنامه اي روشن نتوانست به حركتي برانداز تبديل شود.
اگرچه به گفته ناظران سياسي، عمق و گستردگي قيام، به ويژه از صبحدم ۱۵ خرداد تا حوالي ظهر، هم شاه و هم سفارتخانه هاي آمريكا و انگليس را به اين باور رسانده بود كه تظاهرات و قيام ،حركتي سازمان يافته به منظور سرنگوني رژيم است، اما در حوالي عصر، هنگامي كه قيام تحت كنترل درآمد، آنان متوجه اشتباه خود شدند با اين همه شاه به عمق آسيب پذيري رژيم خويش پي برد و كوشيد با انسداد كامل فضاي سياسي و تغييراتي در كادر فرماندهي نيروهاي امنيتي و اعمال فشار بيشتر بر مخالفان اوضاع را تحت كنترل قرار دهد.
قيام ۱۵ خرداد، از استراتژي، ايدئولوژي، سازماندهي، برنامه و رهبري، كه مولفه هاي اصلي يك نهضت انقلابي هستند، آشكارا محروم بود. رهبري حركت هاي مخالف رژيم را امام بر عهده داشت و ايشان تا زماني كه در ميان مردم حضور داشتند، نهضت را در عرصه هاي مختلف رهبري مي كردند. لذا حركت قائم به شخص ايشان بود و با دستگيري وي به رغم تكاپوي بسيار از نفس افتاد. زيرا هنوز در حوزه علميه و ميان علماي طراز اول، آمادگي و زمينه مساعد براي رهبري نهضت وجود نداشت و اساساً كادري از رهبران همفكر، شكل نگرفته بود تا نهضت را در پيچ و خم مبارزه هدايت كنند و اين مسأله نقطه آسيب پذيري، نهضت و عامل از دست رفتن دستاوردهاي آن در كوتاه مدت بود. گذشته از آن هنوز آمادگي هاي اجتماعي براي تبديل شدن به يك حركت انقلابي وجود نداشت، لذا اقشار مختلف اجتماعي نتوانستند از ابزارها و توانمندي هاي خود در راه پيروزي نهضت بهره گيرند. بدين ترتيب با توجه به كاستي هاي موجود، قيام در برخورد با ارتشي مجهز و مدرن در هم شكست، اما انگيزه اصلي قيام كه عبارت بود از مبارزه با نظام استبدادي وابسته و سياست هاي غيرديني آن تحت هدايت روحانيت به عنوان ميراثي براي انقلاب اسلامي سال ،۱۳۵۷ برجاي ماند. اين قيام همچنين براي بخشي از مبارزان سياسي (اعم از مذهبي و غيرمذهبي) اين واقعيت را آشكار ساخت كه با توجه به ماهيت اصلاح ناپذير رژيم و عزم استوار آن براي سركوب قهرآميز مخالفان، مبارزه مسالمت آميز در چارچوب قانون نه مطلوب است و نه ممكن و نه به نتيجه خواهد رسيد، لذا مبارزه در شكل هاي جديدتري از جمله مشي مسلحانه استمرار يافت.
قيام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ سه روز به طول انجاميد، صدها و شايد هزاران كشته برجاي گذاشت و نه تنها تهران و قم، بلكه اصفهان، شيراز، مشهد و تبريز را هم در برگرفت. شيراز از جمله شهرهاي پرتحرك در قيام ۱۵ خرداد بود. شمار كشته شدگان ۱۵ خرداد هرگز مشخص شد. ارقام مختلفي از جانب خبرگزاري ها انتشار يافت كه بعضي بين ۴ تا ۱۰ هزار نفر را اعلام داشتند. شدت تظاهرات و شعارهاي مطرح شده كه مستقيماً متوجه سقوط شاه بود، رژيم را به وحشت انداخت و متوجه شد اين مذهب است كه مي تواند برنامه براندازي را به مورد اجرا گذارد.
البته رژيم اين قيام را سركوب كرد و از گسترش آن به شهرهاي ديگر جلوگيري كرد، كارمندان و كارگران بخش صنعتي به ويژه كارگران صنعت نفت نيز در سازمان دهي يك اعتصاب عمومي با شكست روبه رو شدند. نيروهاي مسلح، تنها پس از سه روز عمليات، اوضاع را به حالت عادي بازگرداندند، رهبران مخالف نيز نه به دنبال تحولاتي تندرو، بلكه اصلاحات معتدل بودند.
امام خميني در يكي از اعلاميه هاي خود اظهار مي دارد: نسل ما به خاطر دارد كه مردم ايران در شهريور ۱۳۲۰ از اين كه قدرت هاي خارجي اشغالگر شاه را ساقط كردند، واقعاً خوشحال شدند. من نمي خواهم اين شاه هم به سرنوشت شاه قبلي دچار شود، به همين خاطر به شاه نصيحت مي كنم كه به علماي دين احترام بگذارد، به اسرائيل كمك نكند و از اشتباهات پدرش عبرت بگيرد. البته امام خميني تا اواخر سال ۱۳۴۰ خواستار از بين رفتن سلطنت و برقراري جمهوري اسلامي نبود.
اظهارات حسين فردوست درباره قيام ۱۵ خرداد ۴۲
مجموعه خاطرات ارتشبد حسين فردوست كه از نزديكان دربار و يار دوران كودكي محمدرضاشاه تا سلطنت وي بود، درباره واقعه ۱۵ خرداد، موضوع كتابي ۲ جلدي به نام ظهور و سقوط سلطنت پهلوي مي باشد كه گوشه هايي از آن در مورد قيام ۱۵ خرداد به اين شرح است:
تظاهرات ۱۵ خرداد ،۱۳۴۲ كاملاً سازمان يافته و از پيش تدارك نشده بود و به همين دليل، ساواك از قبل اطلاعي درباره آن نداشت. اگر تظاهرات قبلاً تدارك مي شد و دو موضوع در آن رعايت مي گرديد، بدون هيچ ترديدي به سقوط محمدرضا مي انجاميد، اگر تظاهركنندگان در حد يك گردان موتوريزه، مسلح بودند و يا اگر يك گردان موتوريزه از ارتش به آنها مي پيوست و با حدود ۵۰۰۰ نفر جمعيت به سمت سعدآباد حركت مي كردند، بدون ترديد زماني كه اين جمعيت به حوالي قلهك مي رسيد، محمدرضا با هليكوپتر به فرودگاه مي رفت.
با رفتن او گارد در مقابل مردم تسليم مي شد و با اين اطلاع محمدرضا با هواپيما ايران را ترك مي كرد. هم حوادث ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ و هم حوادث سال ۱۳۵۷ نشان داد كه پا به فرار محمدرضا بسيار خوب است. لازمه اين كار اين بود كه در اين فاصله ساير مردم، واحدهاي لشگر يك گارد را سرگرم مي كردند تا به طرف سعد آباد نروند. موضوع دوم، متوقف شدن تظاهرات بين ساعت ۱۲ تا ۱۴ بود. حدود ساعت ۱۲ ظهر، مردم از تظاهرات خسته شدند و چون برنامه براندازي سازمان يافته نداشتند، براي ناهار به غذاخوري ها رفتند و چلوكبابي ها نيز مردم را به ناهار مجاني دعوت مي كردند، در نتيجه بين ساعات ۱۲ تا ۱۴ خيابان ها به كلي خلوت شد.
«اگر تظاهرات سازمان يافته بود و بي وقفه تا عصر ادامه مي يافت، اويسي (ارتشبد) نمي توانست گردان هاي خود را مجتمع و مستقر سازد و سير اوضاع، به خلع سلاح واحدهاي نظامي مي انجاميد و سبب فرار محمدرضا و سقوط او مي شد.»به هر حال قيام ۱۵ خرداد، از آنجا كه يك طرح سازمان يافته براندازي نبود، پايان خوش و باورنكردني براي محمدرضا داشت.
تحولات پس از قيام ۱۵ خرداد و تبعيد امام
شاه در روزهاي آينده پس از قيام ۱۵ خرداد، اين قيام را غائله اي دانست كه به تحريك عوامل خارجي و به وسيله نيروهاي ارتجاعي و مدعي روحانيت صورت گرفت. شاه همچنين بلواي ۱۵ خرداد را بهترين نمونه اتحاد نامقدس ارتجاع سياه و قواي مخرب سرخ دانست كه با پول دسته اي از زمين داران كه مشمول قانون اصلاحات ارضي شده بودند، صورت گرفت.
شاه پس از قيام ۱۵ خرداد ،۱۳۴۲ رهبران جبهه ملي را دستگير و امام خميني را به تركيه تبعيد كرد كه از آنجا نيز به عراق رفت. بدين ترتيب، شاه توانست غائله را به طور موقت به نفع خود تمام كند، اما نهضت همچنان ادامه يافت.
پاكروان، رئيس سازمان امنيت در پايان اين روز خونين گفت: «عناصري خواسته اند با استفاده از نفوذ معنوي خود يك تلاش مذبوحانه به كار برند و برخلاف اراده تمام ملت، جلوي اقدامات آزاديبخش اعليحضرت همايوني را گرفته و اميال خود را ارضا نمايند و چون ضامن و باعث ثبات تماميت و استقلال ايران، شخص شاهنشاه مي باشد، حملات خود را متوجه مقام سلطنت نموده، تصور كردم با صبر و حوصله خواهم توانست اعمال چند نفر خائن را خنثي كنم، اطلاع دارند كه آقاي خميني و آقاي قمي دستگير و عده ديگري نيز بازداشت شده اند. اين اشخاص با وجود مقام خيلي ارجمندي كه در عالم روحانيت پيدا كردند... با تمام عناصر مرتجع همدست شدند و كار به جايي رسيد كه با عوامل خارجي تماس گرفتند، خواستند بلوايي به راه بيندازند.»
در ادامه، مخالفان شاه درس هاي ارزشمندي از ناكامي خود آموختند كه بعدها به آنان در سرنگوني رژيم پهلوي، كمك شاياني كرد. به دنبال قيام مذكور، شمار فزاينده اي از مخالفان، امكان هرگونه همزيستي مسالمت آميز با شاه را منتفي دانستند و عليه سلطنت پهلوي دست به سلاح بردند. همچنين، تصميم سريع رژيم براي استفاده از خشونت و عدم ابراز پشيماني از به كارگيري آن را مي توان تا حدودي، ناشي از حمايت كامل آمريكا از سياست شاه در برخورد با مخالفان دانست. تأثير قيام ۱۵ خرداد ۴۲ بر جامعه روحانيت بسيار عميق بود. شجاعت امام خميني در مواجهه با شاه يك نسل كامل از علما را سياسي كرد و ميراثي در قم به يادگار گذاشت.
حوادث منتهي به اين قيام نيز راه را براي تشكيل يك سازمان اسلامي جديد هموار ساخت. به دنبال دستورات امام خميني، ۳ گروه اسلامي با همكاري يكديگر، هيأت هاي مؤتلفه اسلامي را تشكيل دادند. به فاصله كمتر از دو ماه از تبعيد امام خميني، حسنعلي منصور، توسط محمد بخارايي ترور شد و دولت هويت ضارب را بيست و دو ساله و از اعضاي فدائيان اسلام معرفي كرد. سال ها بعد هيأت هاي مؤتلفه اسلامي، مسئوليت ترور را بر عهده گرفتند. در جريان ناكامي قيام ۱۵ خرداد ۴۲ و سركوب مخالفان رژيم، هرچند شاه توانست قدرتش را تثبيت كند اما خاطره كشتارهاي خرداد ،۱۳۴۲ آتش زير خاكستري باقي ماند تا در فرصتي مناسب شعله ور شود. همچنان كه بحران تنباكوي سال ۱۲۹۱ تمريني براي انقلاب مشروطه بود، رويدادهاي خرداد ۱۳۴۲ نيز تمريني بود براي انقلاب اسلامي ۱۳۵۷.
تلاش رژيم پهلوي در تغيير واقعيت
پس از خاتمه قيام ۱۵ خرداد، عوامل رژيم حاكم به طرق مختلف سعي نمودند با استفاده از همه امكانات و از جمله رسانه هاي گروهي، اتهاماتي متوجه آن سازند، جنبه اسلامي و مردمي را از آن بگيرند، جهت خارجي به آن بدهند و افكار عمومي را فريب دهند. اقدامات رژيم در چند زمينه خلاصه مي شود: ۱- تبديل جنبه معنوي به جنبه مادي و ۲- قلب واقعيت به تمام معني، كوششي بود كه رژيم انجام مي داد و مدعي بود مردم به خاطر به دست آوردن ۲۵ ريال، دست به تهاجم عليه دولت زده اند. اين ادعا را شاه مطرح كرد: « شاه در ۱۷ خرداد ۴۲ (۲ روز پس از قيام) گفت: بايد به شما بگويم كه متأسفانه چه كساني بساط ۱۵ خرداد را به راه انداختند، كمااين كه در ميان كساني كه زخمي يا دستگير شده اند، خيلي از آنها مي گفتند كه ما چه كار كنيم، ۲۵ ريال پول داده بودند و مي گفتند در كوچه ها برويد، بگوييد زنده باد فلاني...» و ديگران هم آن را تكرار نمودند، اما اين كافي نبود، مي بايست منبع پرداخت پول مشخص گردد و لذا مسأله پول گرفتن يك مسلمان شيعه از يك مسلمان غيرشيعه عنوان گرديد و منظور اين بود كه پول هايي از طرف جمال عبدالناصر فرستاده شده تا در ايران توطئه اي صورت گيرد، سپس با اين مقدمات و تبليغاتي كه به دنبال داشت، مبني بر اين كه به زودي همه چيز را روي دايره خواهند ريخت، مدرك به دست دادند و جرايد ۲۶ خرداد ۱۳۴۲ نوشتند كه « در تاريخ ۱۱ خرداد شخصي به نام عبدالقيس جوجو از لبنان وارد فرودگاه مهرآباد تهران گرديد و چون مورد سوءظن مامورين گمرك قرار گرفته بود، تحت بازجويي و وارسي قرار گرفت و مبلغي معادل يك ميليون تومان از او به دست آمد كه پس از تحقيقات اعتراف كرد كه مبلغ مزبور را از طرف جمال عبدالناصر براي افراد معيني در ايران آورده است.» به دنبال اين اعلاميه، سفارت ايران در بغداد شخص مزبور را محمد توفيق القيامي نام نهاد كه مأموريت داشته اين پول ها را به اشخاص مخصوصي در ايران بدهد. اين پول ها از طرف عمال ناصر از دمشق به بيروت ارسال و از آنجا با وسايل مختلف به نواحي ديگر منتقل مي گردد.
بازتاب قيام ۱۵ خرداد ۴۲ در سال هاي منجر به انقلاب سال ۱۳۵۷
۱) طرح اعلاميه عزاي ملي به مناسبت سالگرد ۱۵ خرداد در سال ۱۳۴۳ با امضاي امام خميني و جمعي از علماي طراز اول انتشار يافت و تصريح شد كه «ما ترك نصيحت و سكوت را جرم مي دانيم...»
۲) تظاهرات گسترده ۱۵ تا ۱۷ خرداد ۱۳۵۴ طلاب حوزه علميه قم كه در راستاي تلاش رژيم براي رسيدن به دروازه هاي تمدن بزرگ و تشكيل حزب رستاخيز بود.
۳) ۱۵ خرداد ۱۳۵۷سالگرد حوادث گذشته مردمي در سال ۵۷ از عمق زيادتري برخوردار بود. در اين روز، تعطيلي سراسري، نماينده مخالفت جدي مردم با رژيم بود و ابتكار تازه، عدم خروج مردم از خانه هايشان بوده و تجربه به دست آمده نشان داد كه اقدامات منفي هم مي تواند نتيجه بخش باشد.