چهارشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۸۵
انديشه
Front Page

توصيف عدالت در متون ادبي اسلامي
عدل فراگير
000522.jpg
ابوالحسن ماوردي /ترجمه :باقر مير عبداللهي
ابوالحسن علي بن محمد بن حبيب البصري الماوردي (۴۵۰-۳۶۴ه ۱۰۵۸-۹۷۴م)، فقيه، اديب، لغوي و سياستمدار عصر عباسي است. كتاب «البغيه العليا في ادب الدين والدنيا» ي او را كه اينك به نام «ادب الدنيا و الدين» معروف است، در شمار آثار ادبي او جاي داده اند. موضوع اين كتاب، اخلاق، فضايل ديني و آداب اجتماعي و يا به تعبير ماوردي «اخلاق المواضعه» است. كتاب با نثري اديبانه نگارش يافته است و مشتمل است بر: آيات و احاديث، ميراث ادبي عرب و نيز فرهنگ و ادب پيش از اسلام. شيوه ماوردي در اين كتاب، چيزي است ميان شيوه اهل حديث و لغت و شيوه پژوهشگران مباحث نظري.
كتاب در پنج باب ترتيب يافته است:
باب اول: في فضل العقل و ذم الهوي
باب دوم: في ادب العلم
باب سوم: في ادب الدين
باب چهارم: في ادب الدنيا
باب پنجم: في ادب النفس
اين نوشته، ترجمه قسمتي از باب چهارم كتاب است. در اين مختصر سعي شده است سياق ادبي كتاب حفظ شود. (۱)
ترجمه چنين متن هايي مي تواند دستمايه اي باشد براي طبع آزمايي، براي ترجمه متون ادبي اسلامي كهن از زبان عربي كه بسياري از آنان اينك در محاق ترجمه به سرمي برند.
ماوردي در بحثي با عنوان «ما تصح به حال الدنيا» مي گويد: «بدان كه آنچه كار دنيا با آن بهبود يابد، چندان كه احوالش بسامان و امورش شايگان شود، شش چيز است كه اصولند گرچه شاخه شاخه شود: دين پيروي شده، پادشاه چيره، عدل فراگير، ايمني همگاني، فراواني پايدار و اميد بي پايان...» . (۲)
...اصل سوم: «عدل فراگير» است؛دعوتگر به الفت و وادارگر بر طاعت است؛ سرزمينها به آن آبادان شود، خواسته ها (۳) به آن افزوني گيرد، و دودمان به آن فراواني پذيرد، و پادشاه با آن آسودگي بيند. «هرمزان» ، «عمر» را حالي كه با تن پوشي فرسوده در خواب مي شد گفت: «عدل پيشه كرده اي كه آسودگي مي كني و مي خسبي» .
تيزتر از ستم، چيزي هستي را بر باد ندهد و هم تباه گرتر از او انديشه مردمان را به تباهي نبرد؛ زيرا نه مرزي مي پذيرد و نه فرجامي مي گيرد، و هر پاره اي از آن را بهره اي از تباهي است تا آن كه سراسر شود.
از حضرت پيغامبر درود و سلام خداوند بر او باد؛ بازگو شده است كه فرمود: «بدترين ره توشه آن جهان، ستم بر بندگان است» ، و فرمود: «سه چيز رستگاري آورد و سه چيز به هلاك افكند، اما آنچه رستگاري آورد: عدل در خشم و خوشدلي، خشيت خدا در نهان و عيان، و ميانه كاري در فراخي و تنگدستي است؛ و آنچه به هلاك افكند: پيروي آز، هواپرستي و خويشتن خواهي است» .
حكايت شده است كه اسكندر چون به هندوستان قانونها را اندك شمار ديد از حكيمان آن ديار پرسيد: «چرا سنتهاي (۴) سرزمينتان اندك است؟» ، پاسخ گفتند: «زيرا هم خود، حقگزاريم و هم حكمرانانمان بر ما عادلند» ؛ اسكندر ايشان را پرسيد: «كدام والاتر است: عدل يا شجاعت؟» ، گفتند: «چون عدل در كار آيد، بر شجاعت حاجت نيفتد» . حكيمان گفته اند: «پيوستگي تا آن گاه برقرار است كه عدل و انصاف در كار است» ، و سخن ترازان گفته اند: «عدل، تراز خداوند است كه بر خلق نهاد و از بهر حق برپاي داشت؛ پس در تراز او خلاف مياور و در پادشاهي او ستيزه مكن و براي [برپايي] عدل از دو ياور، ياوري بگير: اندكي آز و بسياري پارسايي» .
پس، از آن رو كه عدل يكي از اصول دنياست كه دنيا جز به آن سامان نگيرد و با هيچ چيز جز او صلاح نپذيرد نخست بايد از عدل انسان با خود سخن در ميان آيد و آن گاه از عدل ورزي اش با دگران. اما عدل انسان بر خود، [نخست] به واداري خود است بر شايستگيها و پرهيزش از ناشايستيها، آن گاه به پايداري بر يكي از دو چيز كه از عدل مايه ورترند در حال تجاوز و تقصير، كه در تجاوز، بيدادگري است و در تقصير، ستمكاري، و آن كه بر خود ستم كند بر ديگري ستمكارتر است و آن كه بر خود بيداد روا دارد، بر ديگري بيدادگرتر است. حكيمان گفته اند: «هركه بر خود سستي روا دارد، تباه شود» .
اما حال انسان در عدل ورزي با دگران بر سه گونه است:
يكم: عدل بر آن كه فروتر است; چون پادشاه با رعيت، و چون امير با ياران، و عدل ورزي با ايشان به چهار چيز است: فراآوردن آنچه فراهم آوردني است [براي آسودگي مردمان]، برداشتن دشواري، بازنشستن از سلطنت زورمندانه و سرشت حقجو داشتن؛چرا كه فرا آوردن آنچه فراهم آوردني است، ماناتر است، و برداشتن دشواري، آرامبخش تر است، و بازنشستن از سلطنت زورمندانه، رغبت زاي بر محبت است، و حقجويي برانگيزاننده ياري است. اينها فرمانهايي است كه اگر پيشواي كاردان آنها را برنگيرد، تباهي راي او بيشتر و خلاف در كارداني او نمايانتر شود.
از حضرت پيغامبر درود و سلام خداوند بر او باد؛ بازگو شده است كه فرمود: «در روز رستاخيز، عذاب آن كس كه خداي را در سلطنت، بي همتا ندانست و در حكمراني، ستمكاري پيشه كرد، از همگان تيزتر است» . حكيمان گفته اند: «پادشاهي، با كفر برقرار مي ماند و با ستم، نه» ، و سخنوران گفته اند: «ستمكار را همجواري نباشد و سرايي از بهر او آبادان نشود» . برخي سخن ترازان گفته اند: «زود آينده ترين چيزها، نابودي ستمگر است و خلنده ترين ناوكها، فريادخواهي ستمديده است» . يكي از حكيمان [دربار] ملوك گويد: «شگفتا از پادشاهي كه رعيت خويش را به تباهي مي افكند، حالي كه مي داند شوكتش به فرمانبرداري ايشان است» . اردشير، پوربابك گويد: «سلطان چو از عدل روي گرداند، رعيت از فرمان او سرپيچد» . چون انوشيروان به دست فروداشتن از كيفر خطاكاران نكوهش شد، گفت: «ايشان دردمندانند و ما طبيبانيم؛چون ما ايشان را درمان نكنيم به عفو، چه كس دريابدشان؟» .
دوم: عدل بر آن كه فراتر است؛ چون رعيت با پادشاه و چون ياران با امير كه به سه چيز است: طاعت پاكدلانه، آستين افشاندن به ياري و دوستي راستين؛كه طاعت پاكدلانه، فراهم آورنده يكدلي است، و آستين افشاندن به ياري، واپس زننده خواري است، و دوستي راستين، بردارنده بدگماني است. اينها اموري است كه اگر در مرد فراهم نيايد، كسي بر او چيره شود كه واپس زده مي شد و ناگزير به پناهجويي از كسي شود كه از وي پرهيز مي كرد، چنانكه «بحتري» سرايد:
«چون كريمي را نيازدار خود كردي
با تو به خوي سفلگان رفتار كند» . (۵)
پيوسته آمدن اين [حالت سبب] پريشاني سامان جمع و تباهي صلاح فراگير است. پرويز [پور هرمز] گويد: «فرمانپذير بالادست خود باش تا زير دستت فرمانپذير تو باشد» . حكيمان گفته اند: «ستم، تاراجگر نعمتهاست و بيدادگري، برآرنده نقمتها» و [نيز] حكيمان گفته اند: «خداي تعالي از آفريدگانش خشنود نشود جز به حقگزاري ايشان، و حق خداي تعالي، سپاس نعمت، شفقت بر امت و نيكوكاري و دينمداري است» .
سوم: عدل بر همپايگان است و آن به سه چيز است: دوري از گردنكشي و پرهيز از گستاخي، و بي آزاري؛ كه دوري از گردنكشي، دوستي آور، و پرهيز از گستاخي، مهرآميزتر، و بي آزاري، دادورتر است. اينها اموري است كه اگر در همپايگان راست نيايد، گردهم آمدن بدخواهان بر، ايشان شتاب گيرد، پس تباه شوند و به تباهي برند. «عمر بن عبدالعزيز» از «ابن عباس» رضي الله عنهما و او از حضرت پيغامبر درود و سلام خداوند بر او باد؛ بازگو مي كند كه فرمود: «آيا آگاهتان نسازم از بدكردارترين مردمان؟» ، گفتند: «بلي يا رسول الله!» ، فرمود: «آن كه تنها خورد و از ياري دريغ ورزد و غلام خود را تازيانه زند» ، آن گاه فرمود: «آيا آگاهتان نسازم به بدكردارترين اينان؟» ، گفتند: «بلي يا رسول الله!» ، فرمود: «آن كه بر خيرش اميد نرود و از شرش ايمني نباشد» ، آن گاه فرمود: «آيا آگاهتان نسازم به بدكارترين ايشان؟» ، گفتند: «بلي يا رسول الله!» ، فرمود: «آن كه بر مردمان كين ورزد و مردمان نيز كين توزي او كنند» .
بازگو شده است كه عيساي مريم عليهما السلام به سخنگويي ميان بني اسرائيل برخاست و فرمود: «اي بني اسرائيل! سخن حكمت مگوييد با بي خردان كه بر آن ستم روا داشته ايد، و دريغ مداريد حكمت را از اهل آن، كه بر ايشان ستم كرده ايد، و با ستمكاره دمساز نباشيد كه فرهنگتان را به ناراستي برد. اي بني اسرائيل! امور سه چيز است: آنچه هودگي اش هويداست، پس در پي آن رويد؛آنچه فريبكاري اش پيداست، پس، از آن دامن گيريد، و آنچه در آن به اختلاف درمي افتيد، پس آن را به خداي تعالي واسپاريد» . اين سخن، جامع آداب عدل است در تمامي حالها. حكيمان گفته اند: «هر آن خرد كه مايه مدارا با همگان نباشد، خرد تام نيست» . برخي شاعران سروده اند:
«تا آن دم كه زنده اي با تمامي مردم، بر مدارا باش
كه تو در سراي مدارايي
آن كه مدارا كند، با او مدارا شود و آن كه مدارا پيشه نسازد
به زودي با پژمانيها همنشين شود» . (۶)
هريك از اين رسته ها را اموري است ويژسته كه عدل در آنها به ميانه كاري در دو حالت «تقصير» و «اسراف» است؛ زيرا «عدل» برگرفته از «اعتدال» است. پس در گذشتن از اعتدال، بيرون شدن از عدل است و حكيمان گفته اند: «فضيلتها، هيئتهايي ميانه اند ميان دو حالت ناقص» . كارهاي نيك، ميانه دو رذيلت اند: حكمت، ميانه شر و بي خردي است؛ شجاعت، ميانه خطرانگيزي و بزدلي است؛ پاكدامني، ميانه آتش مزاجي و شلي شهوت است؛ سكينت، ميانه خشماگيني و ضعف غضب است؛غيرت، ميانه حسدورزي و بدمنشي است؛ خوش طبعي، ميانه هرزه درايي و درشتخويي است؛فروتني، ميانه خودستايي و خوارمايگي است؛سخاوت، ميانه تبذير و تنگ چشمي است؛بردباري، ميانه زياده كاري در خشم و نبود آن است؛ مودت، ميانه چرب زباني و خوشخويي است؛ حيا، ميانه سادگي و خشكرويي است، و وقار، ميانه لودگي و گولي است.
چون فرارفتن از اعتدال به بي اعتدالي، بيرون شدن از [دايره] عدل [و در آمدن] به بي عدلي است، [پس] فرارفتن از آنچه برتر است به آنچه برتر نيست، بيرون شدن از [دايره] عدل [و درآمدن] به بي عدلي است. سخن ترازان گفته اند: «پادشاه بدسرشت، پاك را به هراس دراندازد و بر فرومايه نيكويي ورزد، و زمين ناپاك [بدگهر]، سفله پرورد و ناخوشي برجاي نهد، و زاده ناخلف، دودمان بدنام كند و آبرو بريزد، و همسايه بد، راز پوشيده بر آفتاب افكند و پرده بر درد» . پس در اين امور، فرارفتن از آنچه برتر است به آنچه برتر نيست، بيرون شدن است از [دايره] عدل [و در آمدن است] به آنچه عدل نيست.
و هيچ تباهي اي نمي يابي الا كه سبب آن، بيرون شدن از حال عدل [و در آمدن] به آنچه عدل نيست باشد در دو حالت زيادت و نقصان؛ پس، از عدل سودمندتر هيچ نيست، چنان كه زيانبارتر از آنچه عدل نيست، هيچ نيست.
پي نوشت ها:
۱. مشخصات كتابشناسي كتاب مورد بحث چنين است:
ابوالحسن علي بن محمد ماوردي، ادب الدنيا و الدين، حققه و علق عليه: مصطفي سقا، دارالكتب العلميه، بيروت، الطبعه الرابعه: ۱۹۷۸م، ۳۴۸ص. اين ترجمه مربوط به صفحات ۱۴۱ تا ۱۴۴ كتاب است. مقدمه، برگرفته از پيشگفتار مصحح كتاب است.
۲. ادب الدنيا و الدين، ص ۱۳۵.
۳. خواسته ها: ثروتها، اموال.
۴. مصحح كتاب تذكر مي دهد كه منظور از «سنن» در اينجا، قوانيني است كه براي فصل خصومت ميان مردم وضع شده است.
۵. متي احوجت ذا كرم تخطي
اليك ببعض اخلاق اللئام.
مصحح كتاب تذكر مي دهد كه اشعار استفاده شده در اين كتاب، اگرچه بسيار است، اما بيشتر آنها چندان بهره اي از فصاحت ندارد؛ زيرا بيشتر اين اشعار، حاصل طبع عالمان و متصوفان است [نه شاعران]؛ قسمتي از اشعار نيز سروده برخي شاعران گمنام و مجهول است. اما با وجود ضعف بلاغي اشعار، از حكمت و تجربه انساني خالي نيست، (ص؛  ۱۳مقدمه مصحح كتاب).
۶. ما دمت حيا فدار الناس كلهم
فانما انت في دار المداراه
من يدر، داري و من لم يدر سوف يري
عما قليل نديما للندامات.

تازه هاي انديشه
فلسفه اسلامي، از ديروز تا امروز
000519.jpg

تازه ترين اثر دكتر سيد حسين نصر، دانشمند و پژوهشگر برجسته ايراني، به زودي در دسترس قرار خواهد گرفت. اين اثر كه با عنوان «فلسفه اسلامي از خاستگاه تا عصر حاضر» و با عنوان فرعي «فلسفه در سرزمين وحي» در دست انتشار است، مجموعه اي در باب تاريخ فلسفه اسلامي- ايراني و به ويژه مكاتب مختلف آن است. اين اثر در مجموعه  اي كه درباره انديشه هاي اسلامي منتشر مي شود و «ساني» نام دارد، توسط انتشارات دانشگاه ايالتي نيويورك به چاپ خواهد رسيد و عرضه خواهد شد. كتاب مورد بحث در يك مقدمه و چهار بخش نگاشته شده است. سيد حسين نصر در مقدمه كتاب به بحث ترابط فلسفه و وحي مي پردازد و دو مقوله نبوت و خردورزي انساني را در فرهنگ غرب و پس از آن شرق بر مي رسد.
در بخش نخست كتاب با عنوان «فلسفه اسلامي و مطالعه آن» نصر سه موضوع اساسي را بررسي  مي كند؛نخست به عنوان طرح اوليه، مروري بر مطالعات غربي در باب فلسفه اسلامي، با تكيه بر مطالعات اخير و جديد، دارد. در فصل دوم اين بخش، مساله «معنا و نقش فلسفه در اسلام» بررسي مي شود. در فصل سوم نيز نويسنده به بررسي سه مفهوم تعيين كننده «حكمت، الهيات، و كلام» مي پردازد.
بخش دوم كتاب با عنوان «جستارهاي فلسفي» چند مفهوم اساسي فلسفه اسلامي را به عنوان نمونه برمي گزيند و به بحث تاريخي و مفهومي در باره آن ها مي پردازد. فصل نخست اين بخش به «پرسش از وجود، ماهيت و هستي شناسي در فلسفه اسلامي» اختصاص دارد. در فصل دوم اين بخش نويسنده به بحث مهم «فيلسوفان پس از ابن سينا و پژوهش در باب مفهوم وجود» مي پردازد.
بخش سوم كتاب با عنوان «فلسفه اسلامي در تاريخ» گونه اي رهيافت تاريخ مدارانه به فلسفه اسلامي-  ايراني است. دكتر نصر در فصل اول اين بخش با عنوان «چارچوبي براي مطالعه تاريخ فلسفه اسلامي» مي كوشد در باب انديشه ها و چشم اندازهاي گوناگون مربوط به اين بحث رويكرد تازه اي عرضه كند. در فصل دوم كه «ابعاد سنت عقلاني اسلامي : كلام، فلسفه و معنويت» نام دارد، نصر به اين سه اصطلاح و ركن اساسي انديشه ها ي فلسفي مسلمانان مي پردازد. فصل سوم اين بخش «شاعر- دانشمند ايراني، عمر خيام، به مثابه فيلسوف» انديشه هاي فلسفي او را بررسي مي كند. نصر در فصل بعد با عنوان «فلسفه در آذربايجان و مكتب شيراز» سير فلسفه اسلامي را در اين دو قلمرو برمي رسد. فصل پنجم اين بخش «بازنگري مكتب اصفهان» نام دارد و سير تاريخي انديشه هاي فلسفي در حوزه اصفهان را بررسي مي كند. فصل ششم اين بخش «ملاصدرا و شكوفايي كامل فلسفه وحياني» ، بررسي دقيق تر اين رويكرد در انديشه هاي صدرايي است.
بخش چهارم اين كتاب كه از مباحث ارجمند آن نيز به شمار مي آيد و به ويژه از مزيت هاي اين كتاب است، با عنوان «وضعيت امروز» متكفل بررسي سمت و سامانه فلسفه اسلامي   ايراني در روزگار معاصر است. فصل اول اين بخش، «تأملاتي در باب اسلام و انديشه مدرن» ، مروري مختصر اما جاندار در باره انديشه هاي اسلامي در مورد وضع فكري جهان معاصر ارائه مي كند. فصل پاياني اين بخش و نيز كتاب «فلسفه در سرزمين وحي؛ ديروز و امروز» نام دارد و نگاهي گذرا به موقعيت كنوني فلسفه اسلامي مي افكند.
كتاب با دو بخش يادداشت ها و فهرست ها به پايان مي رسد. كتاب تازه دكتر نصر در شرف انتشار در دنياي انگليسي زبانان است. از سوي ديگر، دكتر نصر با ارسال آخرين پرينت كتاب براي انتشارات سهروردي، درصدد ارائه ترجمه اين كتاب به فارسي زبانان است. چاپ و نشر ترجمه فارسي اين كتاب در نشر سهروردي بر كتابخانه پربرگ و بار آثار دكتر نصر در زبان فارسي مي افزايد و بي گمان علاقه مندان فلسفه اسلامي را با تازه ترين رهيافت هاي اين نويسنده خردورز ايراني آشناتر مي كند.

|  ادبيات  |   اقتصاد  |    اجتماعي  |   انديشه  |   سياست  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |