اروپاي مسلمان!
برنارد لوئيس: اروپا تا پايان همين قرن مسلمان شده و بخشي از غرب عربي يا مغرب خواهد شد
ترجمه: نيلوفر قديري
|
|
|
|
|
|
دو هفته پيش جورج بوش در وين بود و مي خواست حداكثر تلاش خود را بكند تا روابط ميان واشنگتن با متحدان اروپايي را ترميم كرده و به حالت اول بازگرداند. فهرست اختلافات ميان آمريكا و اروپا همچنان طولاني، اما حاوي موضوعاتي آشناست و گوانتانامو، عراق، ايران و سياست مشترك كشاورزي را شامل مي شود.
اما فهرستي طولاني تر از اين، كار را براي بوش دشوار مي كرد و آن فهرست نظرات مخالف در اروپا درباره همه چيز آمريكاست؛ از كاپيتاليسم گرفته تا مذهب و «جنگ با ترور».
اين نظرات مخالف كه به گفته «سر لوئيس نامير» تاريخ شناس انگليسي، قطعه اي موسيقي است كه افكار و نظرات سياسي در پس زمينه آن همچون اشعار اپرا اجرا مي شوند، اغلب حول محوري خاص همچون گوانتانامو يا توفان كاترينا بروز مي كنند. حرف ها واستدلال هايي همچون اينكه توفان عظيم كاترينا باعث ورشكسته به نظر رسيدن آمريكا شده يا گوانتانامو نمونه واقعي عدالت آمريكايي نيست، ديگر كارساز نيست.شايد بتوان دليل اين شرايط را پديده اي دانست كه آن را «اورابيا» يا اروپاي عربي مي خوانند و در توصيف اروپاي مسلماني به كار مي برند كه درون اروپا در حال شكل گيري است. اين اروپاي مسلمان، به شدت با آمريكا ضديت دارد.
دو سال پيش برنارد لوئيس هشدار داد كه اروپا تا پايان همين قرن مسلمان شده و بخشي از غرب عربي يا مغرب خواهد شد.
اين روزها همين هشدار به غرب در كتاب هايي چون «وقتي اروپا خواب بود» و «تهديدهاي درون اروپا» مطرح مي شود. استدلالي كه در پس اين هشدارها وجود دارد، اين است كه اروپاي انعطاف ناپذير نمي تواند شغلي براي مهاجران فراهم كند و نمي تواند با تندروهاي متعصب روبه رو شود. اروپاي سكولار نمي تواند با مذهب روبه رو شود. در بعضي شهرهاي اروپا، مردم بيش از آنكه به كليسا بروند به مسجد مي روند.در جريان جنگ سرد، آمريكا دوستان اروپايي اش را به خاطر دست كم گرفتن تهديد شوروي سرزنش مي كرد و مي گفت كه چرا اروپايي ها به اندازه كافي براي دفاع از خود در برابر اين تهديد، هزينه نمي كنند. اين روزها آمريكا درباره مسلمان شدن اروپا به اين قاره هشدار مي دهد.
دو اتفاق، زنگ خطر را در اين مورد براي اروپا و آمريكا به صدا درآورد. اولين آن، اواخر سال گذشته روي داد؛ وقتي مسلمانان در چند منطقه حومه و مهاجرنشين فرانسه به اعتراض هايي دست زدند كه خشونت هاي غيرقابل كنترلي را دامن زد. اين نشانه اي جدي بود از ناكامي اروپا در فراهم كردن شرايط مطلوب اقتصادي براي تازه واردهاي اين قاره. اتفاق دوم، اندكي بعد روي داد و چاپ كاريكاتورهاي اهانت آميز به حضرت محمد(ص) در دانمارك، موج اعتراض هاي شديدي را در سراسر جهان موجب شد. بعضي آمريكايي ها اين اتفاق را ناتواني يك قاره سكولار در درك عمق اعتقادات مردم ديگر خواندند و آن را نشانه اي خطرناك از مسلمان شدن اروپا دانستند.
در نقاطي از اروپا مسلمانان به چپ هاي مخالف حكومت نزديك شده اند و حامياني در ميان آنها يافته اند. جنبش توقف جنگ در انگليس كه تجمعات اعتراضي زيادي عليه جنگ عراق سازمان دهي مي كرد طرفداراني، هم از اعضاي اخوان المسلمين و هم سوسياليست هاي سكولار دارد. طارق رمضان از رهبران مسلمان مقيم سوئيس كه در دانشگاه آكسفورد درس خوانده، به دليل رويكرد تلفيقي اش در وفاداري به اسلام و مخالفت با كاپيتاليسم جهاني، طرفداران زيادي در اروپا دارد.
وضعيت مسلمانان در هر يك از كشورهاي اروپايي دچار تناقض آشكار است. حكومت سكولار فرانسه براي مساجد اين كشور به عنوان نمايندگان اسلام در فرانسه، موقعيت و جايگاه ويژه اي قائل است، اما مسلمانان فرانسه بيشتر ترجيح مي دهند در مراسم مذهبي فردي شركت كنند.در آلمان اكثريت قابل توجه مسلمانان اين كشور اصليت ترك دارند. ترك هاي آلمان مي گويند كه از كشور ميزبان رضايت دارند اما تمايلات مذهبي آنها روزبه روز بيشتر مي شود. نظرسنجي ها نشان مي دهد ۸۳درصد از ترك هاي آلمان «خيلي» يا «به شدت» مذهبي هستند و شمار كساني كه معتقدند زنان بايد حجاب داشته باشند روبه افزايش گذاشته است. مقامات مسئول در انگليس مي گويند همه تلاش خود را به كار مي گيرند تا ۲ميليون مسلمان اين كشور در شرايط بهتري زندگي كنند، اما شاخص هاي اقتصادي نشان مي دهد كه مسلمانان در پايين ترين طبقه اقتصادي و اجتماعي انگليس هستند.
در ميان همه اين تناقضات و سردرگمي ها، روند و رويكرد روشني در ميان مسلمانان اروپا به چشم مي خورد و آن، اين است كه اسلام رفته رفته به عنوان نماد هويت، اهميت بيشتري پيدا مي كند. نزديك به يك سوم دانش آموزان فرانسوي مسلمان، مذهب خود را به جاي پاسپورت يا رنگ پوستشان به عنوان وجه تمايز خود مي شناسند. مسلمانان جوان انگليسي ،اسلام را خانه حقيقي خود مي دانند نه انگليس يا شهري كه در آن زندگي مي كنند.
دست كم در كوتاه مدت و طي سال هاي آينده، شانس اينكه اروپايي ها و آمريكايي ها زبان مشتركي درباره وضعيت مسلمانان و خود اسلام بيابند، بسيار كم است. بسياري از اروپايي ها سياست خارجي آمريكا را به ويژه در عراق، باعث تندشدن همشهريان مسلمان خود مي دانند و مي گويند اگر مسلمانان اروپا ضدغربي شده اند، دليل آن اقدامات نادرست دولت بوش است.اما آمريكايي ها عملكرد نادرست رهبران اروپا در فراهم كردن شرايط اقتصادي و اجتماعي مطلوب براي مهمانان مسلمان شان را دليل ضدغربي شدن مسلمانان اروپا مي دانند. آمريكايي ها با اشاره به جمعيت مسلمان كشور خودشان كه بين ۳ تا ۷ميليون نفر تخمين زده مي شود، ادعا مي كنند كه اين مسلمانان هيچ مشكلي با سياست هاي آمريكا ندارند.
واشنگتن، ملي گرايي اروپايي را دليل ضديت مسلمانان اروپا با غرب مي داند و معتقد است آمريكاي مذهبي ميزبان بهتري براي مسلمانان است.اما نظرسنجي هاي اخير در آمريكا اين ادعا را رد مي كند؛ شمار آمريكايي هايي كه نسبت به اسلام ديدگاه منفي دارند افزايش يافته و سازمان هاي مسلمان در آمريكا هر روز گزارش هاي بيشتري درباره تبعيض عليه مسلمانان منتشر مي كنند.
آمريكايي ها همچنين توجه جدي به اصل آزادي بيان و ديگر آزادي هاي فردي را دليل شرايط متفاوت مسلمانان در اين كشور با كشورهاي اروپايي مي دانند. اما در آمريكا بعضي موضوعات، خط قرمزي جدي دارد كه تخطي از آن نابخشودني است. در انگليس اعضاي جنبش حزب التحرير كه از جنبش هاي غيرنظامي اسلامگراست بارها در تلويزيون در رد اصول ليبرال دموكراسي و عدالت سكولار سخن گفته اند. چنين اتفاقي در آمريكا هيچگاه روي نخواهد داد. همچنين در آمريكا هيچ كس نمي تواند درباره برتري قوانين شريعت اسلامي بر قوانين ملي استدلال كند. مسلمانان اروپا بيش از آن كه به دنبال ايدئولوژي باشند در فكر سياست هستند و در اين عرصه فعاليت مي كنند. در بلژيك مسلمانان يك چهارم كرسي هاي دولت محلي بروكسل را در اختيار دارند. در شهرداري هاي انگليس و هلند حتي بعضي چهره هاي تندروي مسلمان مشغول به كار هستند. شعار بعضي مسلماناني كه اخيراً در انتخابات محلي در شرق انگليس با بعضي اقليت هاي ديگر هم پيمان شده بودند اين بود كه، براي دفاع از حق برابري مسلمانان بايد حتي با ديگر اقليت ها در مبارزه با تبعيض نژادي متحد شد.
اما در سال هاي اخير محور وفاق بعضي از اين گروه هاي مسلمان در اروپا، مخالفت با آمريكا و سياست هاي اين كشور بوده است. در اروپا دو رويكرد در قبال مسلمانان از سوي سياستمداران اين قاره وجود دارد. يكي رويكرد سختگيرانه فرانسوي است كه دانش آموزان و دانشجويان مسلمان را از داشتن حجاب در مدارس و دانشگاه هاي دولتي منع مي كند و ديگري رويكردي همراه با مدارا و با گرايش چند فرهنگي در انگليس و هلند. بحث در باره ورود تركيه با جمعيت ۷۰ ميليوني مسلمان آن به اتحاديه اروپا از محورهاي اصلي اين جريان است كه مي تواند مستقيماً به ايجاد «اروپاي عربي» منجر شود.
همان طور كه گفته شد آمار دقيقي از تعداد مسلمانان اروپا وجود ندارد اما شمار آنها به بالاي ۲۰ ميليون نفر نمي رسد. اين رقم ۴ درصد ساكنان اروپا را شامل مي شود. با ورود تركيه به اتحاديه اروپا اين رقم به ۱۷ درصد افزايش مي يابد. اين همان موضوعي است كه اروپايي ها به شدت با آن مخالفند اما واشنگتن از آن حمايت مي كند.
مسلمانان اروپا يك دست نيستند. مسلمانان انگليس از جنوب آسيا آمده اند و مسلمانان فرانسه مهاجراني از شمال آفريقا هستند. مسلمانان آلمان را هم بيشتر ترك ها تشكيل مي دهند. اما شرايط اجتماعي و اقتصادي و به ويژه اشتغال، پاشنه آشيل اروپا در برابر مسلمانان است. در آمريكا يافتن شغل براي يك تازه وارد آسان است، اما برخورداري از خدمات رفاهي كار دشواري است. در اروپا اين وضعيت برعكس است. بنابر اين رهبران اروپا به جاي پرداختن به موضوع حجاب و منع آن براي مقابله با مسلمانان بايد شرايط اقتصادي و اشتغال آنها را سامان دهند.مسلمانان در اروپا رفته رفته عرصه سياست را در اين قاره تغيير مي دهند و رابطه اروپا را با دنياي خارج متحول مي كنند. ممكن است در اين روند، خود مسلمانان هم تغيير كنند، اما بدون شك تغييري كه ايجاد مي كنند عميق تر است.
اكونوميست ۲۲ ژوئن
|