تنديس ها و سرديس ها غناي بصري تهران را بيشتر مي كند
تلطيف فضاي بصري شهر
احمد زاهدي
دور از ارگانيزم طبيعي
در جهان معاصر، بشر به ناگزير روز به روز از زندگي در بستر طبيعت دور مي شود، اين مسأله مشكلاتي را براي ما به وجود مي آورد. ارتباط شهروندان تهراني با فيزيك محيط و امكاناتي چون كوه، آب، سنگ و خاك كه فضاي خلاقانه اي را به وجود مي آورند، كاملاً قطع شده، از سوي ديگر محيط شهري براي جبران اين كمبود سازماندهي نشده است.
اين قضيه در كلان شهرها به شكل جدي تري بروز مي يابد. در اين شهر ها ساختمان ها، خيابان ها و عناصر شهري براساس ارگانيسم طبيعي شكل نگرفته اند و فضاهايي معين كه امكان رشد فكري و بروز خلاقيت را فراهم كند، در اين شهرها وجود ندارد.
|
|
در گوشه و كنار شهرهاي بزرگ و به ويژه تهران، مجسمه ها و سرديس هايي كه اغلب از مشاهير علمي و فرهنگي ساخته شده اند، به چشم مي خورد. اين آثار هنري، همشهري هاي ساكت و ثابت ما هستند. آنها برخلاف ما شهروندان، هوا و محيط زيست ما را آلوده نمي كنند، آنها سروصدا و آلودگي صوتي ايجاد نمي كنند. در كار دلالي و يا مصرف گرايي صرف نيستند.
اين مجسمه ها و سرديس ها، بخشي از فرهنگ و هويت ما را تشكيل مي دهند و يادگار نسل ما براي آيندگان هستند. بنابر اين بخشي از ميراث فرهنگي آيندگان محسوب مي شوند. آنان در كنار ما در اين شهر دود و آهن زندگي مي كنند و به شهر سيمايي جذاب تر مي دهند، چرا كه بدون هنر، شهر ما به گلداني خالي مي ماند؛ پنجره اي بسته، ديواري بي قاب، شبي خاموش.
اما با اين همه در اين شهر شلوغ كه دغدغه از دقايقش پيداست و همواره همه شبيه به هم مي شويم، رواق منظر شهر مي تواند كرانه امني باشد براي خاطره ها، براي سنگ تراشه ها و تنديس ها؛ امروزه اما، مجسمه ها خالق هارموني و همنوايي در شهر و در مفهوم وسيع تر بيان كننده فرهنگ و تمدن در كشور هستند. مجسمه ها و سرديس ها معرف عملكرد و روحيه ميدان يا محدوده پيرامون آن، يا تداعي گر عملكرد تاريخي يا فرهنگي جامعه هستند كه با حمايت از هنرمندان و تقويت تعامل آنها با مديران شهري مي توان فضاهاي چشم نواز و همخوان با هويت شهري را به وجود آورد. بنابر اين مجسمه ها به ارائه شناسنامه اي از شهر كمك مي كنند. در شهرها و كشورهاي متمدن آثار هنري زيادي در محيط وجود دارد كه بيانگر قدمت و پيشينه تاريخي آن شهر يا كشور است. در ايران هم در چند سال اخير سعي بر فراهم آوردن بستري بوده است تا هنرمندان امكان بروز عقايدشان را به دست آورند و در بهبود كيفي محيط زيست شهري تلاش كنند و آثاري از خود به جا گذارند كه اين آثار مي توانند بخشي از ميراث فرهنگي ما براي آينده باشند.
به طور كلي ساختن مجسمه و به نمايش گذاشتن آن در ميدان هاي شهر حتي در گذشته در ايران به دلايل مذهبي، مرسوم نبوده است. در مجسمه سازي شهري پيش از انقلاب به جز يكي دو نمونه شاخص يعني مجسمه حر و مجسمه فردوسي، هنر مجسمه سازي محدود مي شد به مجسمه هاي شاه در حالت هاي متفاوت؛ همانطور كه نخستين مجسمه نصب شده در تهران قديم نيز، مجسمه ناصر الدين شاه بود. اما اكنون مجسمه ها و سرديس هاي شهري، نه نماد قدرت يا سلطنت كه نشانه فرهنگ و تاريخ باعظمت ايران زمين است. هنگامي كه هر شهروند مجسمه يا سرديسي را مي بيند خاطره آن تنديس در ذهن وي حك مي شود و آن خاطره را نشانه شهري گويند. ايجاد خاطره در سطح شهر به خوانايي و هويت شهر كمك مي كند. براي ايجاد احساس تعلق و هويت به ابنيه و محيط شهري كافيست كه در بعضي از قسمت هاي شهر هاي جديد عناصري كه داراي جنبه هاي فرهنگي و هنري هستند، قرار داده شود تا در ذهن شهروندان يا بازديد كننده ايجاد خاطره كند. در اين راستا حجم به عنوان عنصري همخوان با فضا تعريف مي شود؛ اين حجم مي تواند بر گرفته از سنگ، آب و حتي نور باشد.
ارتقاء فضاي كيفي
مجسمه سازي شهري بر مبناي تعريف امروز از حجم شكل گرفته است و در اين تعريف، حجم ، فضاي داراي سازمان است، پس حجم يا مجسمه ساختاري است كه معماري، طراحي محيطي و مجسمه سازي را دربرمي گيرد. از اين منظر ارتباط ميان محيط و مجسمه در سالهاي اخير مورد توجه قرار گرفت و اين مرحله تا جايي پيش رفت كه در دهه گذشته جريان مجسمه سازي از امكانات به مراتب بهتري از قبل انقلاب برخوردار شد و هنر مجسمه سازي و در معناي وسيع تر حجم در شهر مورد توجه قرار گرفت.
مجسمه ها و سرديس ها نمي توانند صرفاً بخشي از مبلمان شهري شمرده شوند، بلكه در آن مقطع جزيي از مبلمان شهري به حساب مي آيند كه داراي ويژگي هاي حجمي، فيزيكي و كاربردي شوند. مجسمه ها و سرديس ها داراي عملكردي روحي رواني هستند و مي توانند با فضاي شهري ارتباط برقرار كنند. مجسمه ها و سرديس ها به عنوان بخشي از حجم در سطح شهر مي توانند سهم مهمي در ارتقاءكيفيت فضاها و ايجاد محيطي آرام و سالم كه تأمين كننده آسايش و غناي زندگي است داشته باشند. با اين ديدگاه، هنر ابزاري است كه مي تواند عواطف عمومي را شكل دهد و در حال حاضر با تبليغات پرسروصدايي كه درباره زيباسازي شهر شكل مي گيرد، برخورد با مجسمه شهري نيز به عنوان هنر در شهر بايد مورد توجه قرار گيرد تا به جز بيلبوردهاي بيگانه با زندگي شهري ايراني و تبليغات كالاهاي غربي و شرقي، گوشه اي از تاريخ و فرهنگ و گذشته پرافتخار ديني و فرهنگي مردم نيز توسط هنر مجسمه سازي شهري كه هنري براي مردم است، همواره در پيش چشمشان باشد.
شهر خاكستري تهران به وسيله مجسمه ها و سرديس ها، اندكي قابل تحمل مي شود. هنگامي كه يك كودك در شهر رم متولد مي شود، در لحظه تولد با تاريخي سه هزار ساله پيوند مي خورد اما يك كودك تهراني با حضور در شهري بي هويت و بي نشانه، با تاريخ روبه رو نمي شود. دليل اين مسأله هم بي توجهي به عناصر بصري انتقال دهنده مفاهيم در شهر است. ساماندهي مجسمه هاي شهري از مهم ترين نيازهاي تهران است.
متأسفانه تهران علاوه بر اين مشكل، سرشار از پيام هاي بصري بي هويت و بي استفاده است. با وجود تعداد فراوان تابلوها، پيدا كردن يك پمپ بنزين در تهران كار ساده اي نيست! در حالي كه تهران با استقرار در حاشيه كوير و برخورداري از انواع مظاهر طبيعي چون كوه و رودخانه مي تواند هويت بصري متفاوت و تأثيرگذاري داشته باشد.
متأسفانه در تهران، بهبود كيفيت محيط شهر به طور مستمر صورت نگرفته، نيازمندي هاي بصري شهروندان شناسايي نشده و نحوه سازماندهي كيفيت هاي معنوي در شهر مشخص نشده است.
نشانه هاي انحطاط
آثار هنري زيادي در سطح شهر تهران وجود دارد اما كسي به فكر مرمت و حفاظت از آنها نيست. شاهكارهاي هنري زيادي در سطح شهر تهران وجود دارد اما متأسفانه آنها را رها كرده ا ند و كسي به فكر مرمت و حفاظت از آنها در برابر عوامل طبيعي نيست.در بيشتر پارك ها و ميدان هاي شهر تهران آثار حجمي و مجسمه هاي متعددي وجود دارد كه به دست هنرمندان نام آشنايي ساخته شده اند. ممكن است آثار هنري اي كه در سطح شهر وجود دارند، نمود زيادي نداشته باشند و به چشم نيايند اما تعداد آنها به بيش از صد قلم مي رسد.
يكي از رسالت هاي اصلي درنظرگرفته شده در ارتباط با مجسمه ها و سرديس هاي سطح شهر، رساندن مفهوم و انتقال پيامي به ناظران است، از همين رو بايد مصالح به كار گرفته در مجسمه ها از قابليت ماندگاري بالايي برخوردار باشند. با وجود اينكه اين مجسمه ها و سرديس ها به عنوان عناصر اصلي سازنده سيماي شهر و به عنوان عناصر تقويت كننده حس مكان و هويت تعريف شده در سطح شهر بايد از قابليت ماندگاري بالايي برخوردار باشند، بسياري از آنها سالهاست در ميدان ها و اماكن عمومي نصب شده و آسيب هاي جدي تهديدشان مي كند. بيشتر اين مجسمه ها و به ويژه سرديس هاي نصب شده در پارك ها هنگام آبياري روزانه خيس مي شوند و چون پارك ها با آب چاه آبياري مي شوند، املاح موجود در اين آب ها بر ساختار اثر، تأثير منفي دارد و به مرور اثر را دچار خوردگي و مشكلات ديگر مي كند. متأسفانه در بعضي موارد بدون توجه به ويژگي هاي هنري اشياء براي حفاظت، آنها را رنگ مي كنند و اصالت اثر را از بين مي برند. در صورتي كه براي اين آثار بايد از روكش هاي مخصوصي استفاده كرد.
با اين كه گفته مي شود مجسمه سازي شهري كار مشترك مجسمه سازان، طراحان منظر و مبلمان شهري، برنامه ريزان و طراحان شهري است كه با حمايت و هدايت مديران شهري انجام مي پذيرد، اما هنوز مشخص نيست وظيفه حفظ و نگهداري از اين آثار هنري مشخصاً بر عهده چه شخص يا سازماني است. مردم ميراث داران اين آثار هنري هستند.
آيا بهتر نيست براي مراقبت و حفاظت از آنها به مردم آموزش هاي لازم داده شود؟
|