گفت وگو با ژان دورينگ و ساسان فاطمي درباره موسيقي تاجيكستان و ازبكستان
آهنگ ماوراءالنهر
هوشنگ ساماني
در همايش قطب الدين شيرازي در فرهنگستان هنر در فاصله تنفس بين برنامه، يكي از اهالي موسيقي گفت: «ژان دورينگ و ساسان فاطمي كار بيهوده اي را در دانشگاه تهران آغاز كرده اند و به مدت هفت روز كارگاه موسيقي ماوراءالنهر گذاشته اند.»
اين اظهارنظر، كنجاوي ام را دو چندان كرد تا حتماً سري به آن كارگاه بزنم. با شناختي كه از اين دو موسيقيدان و موسيقي شناس داشتم، دو روز به جلسه شان رفتم و از نزديك هنرنمايي خيره كننده «گزل مؤمن اوا» دو تارنواز ازبكي را شاهد بودم. متن زير حاصل گفت وگوي كوتاهي است كه پيرامون ويژگي هاي موسيقي ازبكستان و تاجيكستان با پروفسور ژان دورينگ و دكتر ساسان فاطمي صورت گرفته است. هر دو طرف گفت وگو، در سال هاي گذشته، موسيقي مناطق ياد شده را پژوهش كرده اند.
|
|
|
|
*آقاي دورينگ! شما هم با موسيقي كلاسيك ايراني و هم با موسيقي شش مقام ماوراءالنهر آشناييد. آيا در اين دو موسيقي نقطه مشتركي مي بينيد؟
- خيلي كم. به جز سنت موسيقي بخارا كه شباهت زيادي به موسيقي ايراني دارد و احتمالاً به واسطه مهاجران ايراني پا گرفته است.
* شما در دو سال اخير همواره سعي در معرفي موسيقي شش مقام تاجيكستان و ازبكستان داشتيد و بدين منظور نشستهايي را برگزار كرديد. چه ويژگي جالب توجهي در اين موسيقي يافتيد كه علاقه داريد آن را به ايراني ها انتقال دهيد؟
- حس ريتيمك در موسيقي شش مقام نسبت به موسيقي كلاسيك ايراني قوي تر است. در ايران قديم ريتم هايي از دو ضرب تا شصت و چهار ضرب به كار مي رفتند ولي از زمان صفويه به بعد، اين تنوع، ريتمي از بين رفته است، ولي در مناطقي كه زير نفوذ فرهنگي ايران بودند و الان بخشي از ايران نيستند، اين ريتم هاي متنوع هنوز وجود دارند. افرادي مثل صفي الدين ارموي و عبدالقادر مراغه اي شاگرداني داشته اند. به خصوص مراغي كه يكي از شاگردانش به سمرقند، شاگرد شاگردش به مصر و همين طور نوه اش به استانبول رفته اند. شايد بتوان گفت اين سنت پيچيده ريتميك بدين طريق از ايران خارج شده است.
* يعني سنت موسيقي پانصد سال پيش ايران هم اينك در كشورهاي همجوار زنده است؟
- نمي خواهم بگويم كه ملودي هاي آنها همان ملودي هاي ايران قديم هستند، ولي چيزي كه كاملاً آشكار به نظر مي رسد، ساختار يكسان موسيقي اين كشورها با ساختار موسيقي ايران قديم است. يعني مباني مشتركي دارند. به طوري كه اگر يك موسيقيدان از هرات به استانبول مي رفت، به مشكلي برخورد نمي كرد، زيرا همان اصول موسيقي هرات در استانبول هم بوده است. الان يك هراتي را نمي توانيد حتي به مشهد بياوريد تا موسيقي آشنايي برايتان اجرا كند، براي آن كه تفاوت زيادي بين دو موسيقي وجود دارد. اما اگر يك نفر از كنسرواتوار موسيقي كلاسيك توكيو مدرك بگيرد، خيلي راحت مي تواند در آمريكا معلم موسيقي كلاسيك بشود.
* الان شما بر اين باوريد كه موسيقي ماوراءالنهر از تحولات قرن بيستمي در امان مانده است؟
- بله، دست كم از نظر ريتم اينگونه بوده است. البته نمي گويم كه در طول زمان هيچ تغييري نكرده است. براي مثال ريتم نه ضربي كه در تاشكند و بخارا مي نوازند با نوع رايج منطقه خيوه و خوارزم تفاوت دارد منتهي در اساس مشتركند.
* ورود خط نت و كلاً سيستم آموزش موسيقي غربي به ايران و ماوراءالنهر تقريباً همزمان بود. چطور شد كه در ايران به تغييرات عميق منجر شد، ولي در آنجا تغييرات كمتر بود؟
دورينگ: آنجا هم اين اتفاق افتاد. الان در ازبكستان موسيقيدان هاي شصت سال به پايين، همگي نت بلدند و اگر پايه آموزش موسيقي شش مقام در آنها ضعيف باشد، در اجراي ريتم هاي ادواري با مشكل مواجه مي شوند. البته به طور كلي از ريتم هاي ادواري دور نشده اند و تنها اجراهايشان در مقايسه با افرادي كه به صورت حسي و سينه به سينه موسيقي شش مقام را فرا گرفته اند، فاصله محسوسي دارد.
فاطمي: يك نكته ديگر اينكه ازبكها و تاجيكها وقتي با موسيقي اروپايي مواجه شدند، هنوز ريتم هاي ادواري خود را داشتند و بلد بودند به راحتي اجرا كنند، ولي در ايران غير از اين بود. ما زماني با موسيقي اروپايي و خط نت آشنا شديم كه ريتم هاي ادواري كهن را از دست داده بوديم و درواقع دست خالي به استقبال موسيقي كلاسيك اروپايي رفتيم.
* آقاي فاطمي! شما در طول اين كارگاه آموزشي، توجه زيادي به نحوه تلفيق شعر و موسيقي به سبك ازبكي و تاجيكي داشتيد. يعني برخلاف شعر و موسيقي ايراني كه براي هر هجا، يك نت مصرف مي شود، در موسيقي ماوراء النهر گاهي دو هجا به ازاي يك نت استفاده مي شود. آيا به نظر شما اين ويژگي منحصر به فردي است؟
- نه، منحصر به فرد نيست، تمام عرب ها، تركها، تاجيك ها و ديگران اين كار را مي كنند. فقط در ايران مرسوم نيست.
* آيا منظور كردن دو هجا براي يك نت خيلي مسئله مهمي است؟
- نه، مسئله مهم اين است كه در موسيقي هاي اطراف ما، برش شعر و برش ملودي، دقيقاً بر هم منطبق نيست. براي آنها ملودي اهميت خيلي زيادي دارد و بنابراين آهنگساز هنگام تلفيق شعر و آهنگ، اهميت آنچناني نمي دهد كه برش شعر با برش ملودي تطبيق مي كند يا نه. البته اين اهميت ندادن به معناي بي دقتي نيست. بلكه يك نوع زيبايي شناسي است. يعني در حقيقت اين عدم تطابق هميشگي ريتم و ملودي باعث مي شود كه هم ملودي پوياتر، متحرك تر و زيباتر باشد و هم اينك يك حالت رازگونه اي ايجاد مي كند. يعني وقتي شنونده، ترانه يا موسيقي آوازي را مي شنود، واژه هاي شعر را دنبال مي كند چرا كه شعر خيلي راحت به او ارائه نمي شود. شعر را بايد از لابه لاي ملودي كشف كند و بيرون بكشد. اين خودش يك نوع زحمت ذهني ايجاد مي كند و يك لذت زيبايي شناسي دارد.
اين كاري است كه قدماي ما هم مي كردند. البته هميشه نه ولي در خيلي از تصانيف قديمي نمونه اش را مي توانيم پيدا كنيم. در حال حاضر ما چنين عملي را در موسيقي خود نداريم. يعني شعر خيلي راحت و به صورت لقمه جويده در اختيار مخاطب قرار داده مي شود. اين نوع موسيقي هيچ لذت شنيداري ندارد. به طور كلي موسيقي اگر دقيقاً بر وزن شعر حركت كند، چنين حالتي مي يابد.
* اينكه خيلي ساده است و به قول شما رازآلود نيست، عيب است؟
- بله، خيلي ساده است. حتي قديمي هاي ما هم اين نوع موسيقي را دست پايين مي دانستند. در رساله هاي عبدالقادر مراغي چنين تلفيق هاي شعر و موسيقي را، جزو سبكترين نوع تصانيف ملاحظه مي كنيم. شيوه اي كه الان به كار مي رود مصداق بارز «اخف تصانيف» است كه عبدالقادر از آن ياد مي كند. شيوه اي كه ريتم ملودي را دقيقاً از وزن عروضي شعر مي گيرد و ملاحظه مي كنيم تمام ترانه هاي امروزي با همين نگاه توليد مي شوند.
* درخصوص موسيقي محلي ايران چطور؟
- در بخش آواز با وزن آزاد چنين چيزي را نداريم ، ولي در ساختار ترانه هاي امروزي، چه شهري و چه محلي همان ويژگي دم دستي بودن صادق است.
* با توجه به برپايي اين كارگاه آموزشي، آيا فكر مي كنيد جامعه ما كشش اينگونه مباحث را دارد؟
- هر جامعه اي مسلماً به يك زيبايي شناسي خاص عادت مي كند. با اين وجود من فكر مي كنم اين جوانان علاقه مند كه به دنبال چيزهاي جديدي هستند، ممكن است پس از آشنايي به رمز و راز ريتم هاي كهن و موجود در موسيقي ماوراءالنهر، در كارهايشان از آنها استفاده كنند. الان كسي نمي تواند زيبايي شناسي آينده را تعيين بكند.
* استنباط شما اين است كه ريتم هاي موجود در ازبكستان و تاجيكستان باقيمانده ادوار قديم است؟
- بله، ما در رسالات قديم ردپاي اين ريتم ها را ملاحظه مي كنيم و جالب اينكه عثماني ها كه عملاً ميراث دار عبدالقادر بودند، اين فرهنگ را به خوبي انتقال داده اند و الان در تركيه امروزي قابل درك است. نكته جالب اينكه موسيقي فعلي تاجيكستان و ازبكستان، آن فخامت و متانت موسيقي به جاي مانده از عثماني ها را دارد و عجيب آنكه بين اين دو ناحيه فاصله زيادي است و كشوري مثل ايران هم درست وسط آنها واقع شده است، درحالي كه موسيقي اش شباهتي به آنها ندارد.
|