در حاشيه نخستين جشنواره فرهنگي- هنري معلولان (باور)
معلولان را باور كنيم
|
|
گروه اجتماعي- چندي پيش جشنواره فرهنگي - هنري معلولان باور در تهران برگزار شد و ماه ها تلاش و كوشش گروهي از معلولان توانمند اين سرزمين به ثمر نشست.
مطبوعات و ساير رسانه هاي جمعي هر يك به نوبه خود در پوشش خبري اين رويداد كوشيدند، اما اكنون كه پرونده اين جشنواره بسته شد بجاست كه به عنوان يك بيننده منصف به مرور آنچه گذشت بپردازيم و به نقد آن بنشينيم. بارها شاهد بوديم كه سازمان ها و ارگان هاي متولي امور معلولين همچون سازمان بهزيستي به بهانه هاي مختلف به نوعي از هنرمندان معلول قدرداني كرده و تا حدي سعي در شناساندن آنها به جامعه داشته است كه ارزيابي اين عمل در جاي خود قابل بحث و بررسي است ولي اين نخستين باري بود كه يك تشكل غيردولتي (NGO) دست به چنين كاري مي زد، به همين دليل نقد اين عمل بايد از ويژگي هاي خاصي برخوردار باشد، يعني اولاً امكانات يك تشكل غيردولتي در ابعاد مختلف بررسي شود و ثانياً به اين پرسش پاسخ گفته شود كه دولت به عنوان حامي اين گونه تشكل ها چگونه وارد عمل شد و تا چه اندازه به حمايت از اين حركت فرهنگي پرداخت؟
اما براي پاسخ دادن صحيح به اين پرسش ها، نخست لازم است اين پيش زمينه را در ذهن داشته باشيم كه عملكرد گروه باور در درجه اول يك اقدام فرهنگي و در درجه دوم يك نوآوري است كه از اين دو گزينه مي توان يك تركيب زيبا ساخت به نام نوآوري فرهنگي.
حالا با توجه به اين نكته كه اولاً از نظر منطقي گاه نوآوري ها با يك موفقيت نسبي روبه رو مي شوند و ثانياً فرهنگ سازي همواره پروسه اي است كه بعد از گذشت يك زمان قابل توجه تاثير خود را بر جامعه مي گذارد، مي توان منصفانه تر به عملكرد اين انجمن نگريست كه در اين ميان بررسي ويژگي هاي كلي عمل ضروري است.
به نظر مي رسد نخستين ويژگي برپايي اين جشنواره كه در ديدگاه كلي تر ويژگي بارز انجمن باور نيز هست خودجوش بودن حركت است، يعني اين بار سازماني در كار نبوده كه براساس وظايف و مسئوليت هاي محوله دست به چنين اقدامي بزند. نكته مهم در كالبد اين حركت خودجوش آن است كه گروهي غيرمعلول نيز در اين ميان سهم بسزايي داشته اند كه اين مي تواند به عنوان يك پيروزي مهم در عرصه فرهنگ سازي براي معلولان قلمداد شود، چون هدف اصلي فرهنگ سازي در زمينه معلولان آن است كه افراد غيرمعلول با معلوليت آشنا شوند و راه را براي احقاق شهروندي معلولان هموار سازند.
ويژگي ديگر برپايي اين جشنواره، همگاني بودن بخش كاريكاتور آن با موضوع معلولين در شهر بود. به اين معني كه در فراخوان جشنواره از همگان (معلول و غير معلول) خواسته شده بود مشكلات زندگي شهري براي معلولان را به تصوير بكشند (آن هم به زبان كاريكاتور). هنر كاريكاتور هنري است با درون مايه طنز، اما بيان شيوايي است براي ابراز دردها و مشكلات اجتماعي و سياسي.
بخش كاريكاتور جشنواره دو هدف اصلي داشت، يكي آن كه خود معلول را بر آن دارد تا مشكلات روزانه خود كه در سطح شهر با آن دست به گريبان است را با زباني ساده اما گويا بازگو كند، چون هنر كاريكاتور هنري است كه مي تواند بيشترين پيام را در كمترين زمان به مخاطب برساند. هدف دوم ايجاد اين پرسش در ذهن افراد غيرمعلول بود كه به نظر شما يك معلول در سطح شهر با چه مشكلاتي روبه رو است؟
كه اين نيز مي تواند مقدمه اي باشد براي چاره انديشي افراد غيرمعلول براي حل مشكلات شهري معلولان.
اما مي رسيم به بررسي عملكرد طرف مقابل داستان، يعني دولت، رسانه ها و به طور كلي همه آنهايي كه مي توانستند در برگزاري اين جشنواره نقش موثرتري ايفا كنند و نكردند.
در ابتدا اين سؤال مطرح مي شود كه در طول زمان برگزاري جشنواره يعني از ابتداي فراخوان تا مراسم اختتاميه، افراد عادي تا چه حد از طريق رسانه ها مانند صدا و سيما از برپايي آن مطلع شدند؟
بايد پذيرفت رسانه ملي در اين زمينه آن طور كه بايد و شايد عمل نكرد. در اين مدت حتي يك زيرنويس درباره برگزاري جشنواره در تلويزيون مشاهده نشد و جاي خالي پارچه نوشت هاي جشنواره در سطح شهر كاملاً مشهود بود.
اينگونه بي مهري ها از ياد نخواهد رفت، سخن از بي مهري به يك تشكل غيردولتي چند صد نفره نيست. بپذيريم كه مسئوليت رسانه ملي در قبال اين حركت عظيم بسيار فراتر از اعلام در بخش خبري و اعزام چند خبرنگار به جشنواره است. صدا و سيمايي كه در آگاه كردن مردم از محل و زمان برگزاري بسياري مراسم سنگ تمام مي گذارد، چرا نبايد در اين زمينه به يك آگاهي رساني جدي دست مي زد.
جشنواره به پايان رسيد، اما باز هم با چند سؤال جدي روبه رو هستيم، اول اينكه در حركت هاي مشابه بعدي تا چه حد مي توانيم روي كمك مسئولان حساب كنيم، دوم اينكه آيا فرهنگ سازي در بعد وسيع بدون حمايت مسئولين نتيجه لازم را خواهد داد؟
|