دوشنبه ۶ شهريور ۱۳۸۵
قانون جامع حمايت از حقوق معلولان در گفت وگو با بهمن كشاورز
قانوني نه براي اجرا!
003237.jpg
گروه اجتماعي - ۲۷ ماه از تصويب قانون جامع حمايت از حقوق معلولين مي گذرد، اما عدم اطلاع رساني از يك طرف و فراهم نشدن بسترهاي لازم براي اجراي قانون از سوي ديگر موجب شده، نه معلولان به عنوان صاحبان و كساني كه از منافع اجراي قانون بهره مند مي شوند، نه دستگاههاي اجرايي و نه حتي جامعه حقوقي كشور اطلاع چنداني از اين قانون نداشته باشند و حقوق معلولان در سكوت و بي خبري به بوته فراموشي سپرده شود، به همين منظور به سراغ بهمن كشاورز رئيس كانون وكلاي مركز رفتيم و در گفت وگويي جزئيات قانون و زمينه هاي اجرايي  آن را مورد بحث و بررسي قرار داده ايم.
* قانون جامع حمايت از حقوق معلولين چگونه و طي چه مراحلي به تصويب رسيده است؟
- تدوين قانون در منظور پاسخگويي به نيازهاي موجود در جامعه صورت گرفته و در جلسه علني ۴/۴/۸۲ يك فوريت آن به تصويب رسيده است.
متعاقباً  در جلسه علني روز چهارشنبه ۱۶/۲/۸۳ قانون مذكور با اصلاحاتي به تصويب رسيده و به شوراي محترم نگهبان ارسال شده است، چون شوراي مذكور در مهلت مقرر ۱۰ روزه پاسخي نداده و استمهال هم نكرده است. با توجه به اصل ۹۴ و ۹۵ قانون اساسي مصوبه مجلس قانون اجرا شده و رئيس وقت مجلس جناب آقاي كروبي آن را در تاريخ ۶/۳/۸۳ طي شماره ۱۶۰۷۸ به رياست جمهوري وقت جناب آقاي خاتمي ابلاغ كرده است.
آقاي رئيس جمهور هم اين قانون را امضا و طي نامه شماره ۱۱۶۷۱ مورخ ۱۷/۳/۸۳ به وزارت بهداشت و آموزش پزشكي ابلاغ فرموده اند. به اين ترتيب بالاخره قانون در شماره ۱۷۶۳۴ مورخ ۲۰/۳/۸۳ روزنامه رسمي چاپ و از ۵/۴/۸۳ لازم الاجرا شده است.
* بنا بر يكي از مواد، دولت موظف شده از اين قانون حمايت كند. آيا كميته اي پيگير اين امر هست يا خير؟
- به موجب ماده ۲ قانون، كليه وزارتخانه ها، سازمانها و مؤسسات و شركتهاي دولتي و نهادهاي عمومي و انقلابي به نوعي متولي اجراي قسمتهايي از اين قانون شده اند. در مواد ديگر قانون هم با توجه به نوع و طبع كارهايي كه بايد انجام شود، وزارتخانه ها و سازمانهاي مختلفي موظف به اقدام شده اند. اما از اين كه كميته يا ستادي مسئول هماهنگ كردن اقدامات مورد نظر قانون گذار شده باشد، اطلاعي ندارم.
مسلماً تشكيل چنين ستاد يا كميته اي مي تواند به اجراي صحيح قانون كمك كند.
* پشتوانه اجرايي اين قانون در كشور ما كدام نهاد يا سازمان است؟
- چون قانون مشتمل بر موارد مختلفي است مي توان گفت اجراي قانون در قسمتهاي مختلف بر عهده وزارتخانه و نهادهاي مختلفي به شرح زير است:
۱- كليه وزارتخانه ها و سازمانها و مؤسسات از جهت مناسب سازي ساختمانها ، اماكن عمومي ، ورزشي ، تفريحي ، معابر و وسايل خدماتي براي استفاده معلولين
۲- شهرداريها و سازمان بهزيستي از نظر نظارت بر موارد فوق
۳- سازمان بهزيستي از جهات مختلف و معرفي معلولين به سازمان خدمات درماني براي بيمه
۴- وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي از جهت مناسب سازي اماكن فرهنگي براي معلولين، همچنين سازمان تربيت بدني از همين جهت مناسب سازي اماكن ورزشي
۵- اداره نظام وظيفه از جهت برقراري  پاره اي معافيتهاي قانوني
۶- دولت و سازمانهاي تابع آن از جهت دادن تسهيلات گوناگون و رعايت اولويتهايي با درصدهاي خاص براي استخدام معلولين
۷- سازمان مديريت و برنامه ريزي از جهت دادن تسهيلات گوناگون و رعايت اولويت با درصدهاي خاص براي استخدام معلولين
۸- سازمان آموزش فني و حرفه اي كشور، وزارت آموزش و پرورش، وزارت علوم، وزارت بهداشت و دانشگاه آزاد اسلامي از جهت ايجاد امكان آموزش رايگان
۹- وزارت مسكن و شهرسازي و بنياد مسكن انقلاب اسلامي از جهت اختصاص حداقل ۱۰ درصد از اماكن استيجاري ارزان قيمت به معلولين و در اختيار گذاشتن زمين
۱۰- سيستم بانكي كشور از جهت اعطاي تسهيلات يارانه اي
۱۱- سازمان صدا و سيما از جهت آشنا كردن مردم با امور معلولين و...
به اين ترتيب ملاحظه مي شود كه وجود يك ستاد يا كميته هماهنگي كه شايد هم وجود داشته باشد لازم و ضروري است.
* آيا كانون وكلاي ايران جهت استيفاي حقوق معلولان گامي برداشته است؟
- ماده ۱۳ قانون ناظر به امور حقوقي معلولين است و براي آنها امتيازاتي پيش بيني شده، كانون وكلا همواره آمادگي داشته و دارد كه از طريق اداره خدمات قضايي خود و يا با معرفي وكلا حسب مورد موجبات اجراي ماده ۱۳ قانون و تبصره هاي ۱ و ۲ آن را فراهم كند.
البته براي مراجعه معلولين به كانون نيز تدابير لازم اتخاذ شده تا از جهت جابه جايي با مشكلي مواجه نشوند.
* تا چه حد به قوانين ساير كشورها درباره معلولان توجه شده است؟
- از قوانين ساير كشورها در مورد معلولين بي خبرم و نمي دانم از آن قوانين در قانون مورد بحث ما چقدر استفاده شده است، اما عملاً  در كشورهاي خارجي مي توان ديد كه همه چيز براي معلولين فراهم است و همگان در خدمت آنها هستند و البته نقش دولت و حكومت در اين ميان پررنگ تر است.
* آيا تاكنون بر مبناي اين قانون شكايتي شده يا اصلاً  مجال چنين امري وجود دارد يا خبر؟ آيا معلولي از اين قانون استفاده كرده است؟
- در اين خصوص اطلاعي ندارم. مسلماً  معلولين،  به عنوان صاحبان حقوق ناشي از اين قانون، مي توانند- و بايد- حقوق خود را مطالبه و استيفا كنند.
انجام اين امر مستلزم آن است كه معلولين تشكل و سازماني داشته باشند (كه نمي دانم دارند يا نه) و اين تشكل مفاد قانون و حقوق ناشي از آن را براي ايشان تشريح كند.
* به عقيده شما به فرض اجرا، آيا اين قانون از لحاظ حقوقي از جامعيت و مانعيت لازم برخوردار است؟
- قانون به طور كلي قانون خوبي است. اما اعتبار مورد نياز براي اجراي آن بايد از منابعي كه در بندهاي چهارگانه ماده ۱۶ آن آمده تأمين شود. در تبصره ۲ ماده ۱۶ آمده است؛ آن تعداد و يا بخشي از مواد اين قانون كه نياز به اعتبار جديد داشته باشد مادامي كه اعتبار لازم از محل منابع مذكور در اين ماده تأمين نگردد، اجرا نخواهد شد. به موجب بندهاي چهارگانه ماده ۱۶ منابع تأمين اعتبار عبارتند از:
۱- اعتباراتي كه دستگاهها و نهادها حسب وظايف قانوني در بودجه سالانه منظور مي نمايند.
۲- اعتبارات هزينه اي و تملك سرمايه اي سازمان بهزيستي كشور كه تاكنون از محل اعتبارات مذكور خدمات لازم را به معلولان ارائه مي داده است.
۳- وجوه واصله از اجراي طرح هدفمند كردن يارانه ها در كشور
۴- از محل صرفه جويي در هزينه هاي دستگاهها، شركتهاي دولتي و نهادهاي عمومي كه ميزان سالانه آن براي هريك از دستگاهها و شركت ها و نهادها را هيأت وزيران مشخص مي نمايد.
بنده نمي دانم كه در بودجه سال ۱۳۸۴ و ۱۳۸۵ دستگاهها در اجراي بند ۱ ماده ۱۶ براي اجراي اين قانون وجوهي پيش بيني شده است يا خير و همچنين نمي دانم اعتبارات بندهاي ۲ و ۳ و ۴ ماده ۱۶ تحقق يافته است يا نه. اميدوارم پاسخ در همه موارد مثبت باشد، كه اگر چنين باشد- احتمالاً - معلولين وضعيت قابل قبولي خواهند داشت (يا بايد داشته باشند)اما آنچه عملاً  ديده ام اين است كه والدين و خانواده بسياري از معلولين ذهني براي نگهداري آنها دچار اشكالات بسيار بزرگي هستند و كمكي به آنها نمي شود. اين مشكل در مورد معلولان جسمي كمتر و نامحسوس است اما معدوم نيست.

يك روز، يك معلول، يك دانشكده
003240.jpg
عكس : حجت الله سپهوند
گروه اجتماعي - همين كه پايش را از ماشين روي آسفالت خيابان مي گذارد، تصميم مي گيرد كه آن روز تمام تفاوت را ناديده بگيرد و خود را در دانشكده يك دانشجوي عادي و نه معلول بداند. پايش را مي كشد و حركت مي كند. به باجه نگهباني جلوي در مي رسد. سلام مي كند و غالب روزها پاسخي متفاوت دريافت مي كند. پاسخي كه در نخستين لحظات حضورش در دانشكده، به ياد او مي آورد كه او يك دانشجوي عادي نيست و اين عادي نبودن برايش دو چهره متفاوت دارد: چهره نخست، چهره اي كه پاره اي از اتفاقات دست به دست هم داد تا او يك معلول جسمي حركتي باشد و در بسياري از موارد بر اثر همين معلوليت با جامعه و محيط اطرافش در چالش باشد و اين يك چهره ناخوشايند براي اوست و دومين چهره اين متفاوت بودن كه خوشايند اوست، پيروزي اش بر مشكلات و اجتماعي است كه هيچ گاه به آنها اجازه نداد تا زندگي او را به يك بودن بي تحرك و ساده بدل سازند. حياط دانشكده را طي مي كند. بازار سلام داغ مي شود. سلام هاي پرتفاوت كه از شناخت هاي متفاوت ديگران از او ناشي مي شود، اما او تنها سلام هايي را كه از موضع پايين به بالا مي شوند را نمي پسندد، چون معتقد است كه وقتي كسي در موضع هم سطح به او سلام مي كند، او را كاملاً شناخته و هرگز او را پايين تر يا حتي بالاتر از يك انسان معمولي نمي داند و چقدر اين شناخت زيباست وقتي كسي بداند يك معلول يك انسان معمولي است؛ موجودي داراي شعور، درك، احساسات اجتماعي و حتي عشق با تمام نقص ها و اشتباهات يك انسان معمولي... از انسان هايي كه فكر مي كنند او كه با وجود معلوليت به دانشگاه راه يافته يك انسان فوق العاده تيز هوش و استثنايي است، بيزار است.
دوستانش را مي بيند و به طرف آنها مي رود؛ دوستاني كه زحمت فراواني كشيد تا هر يك از آنها بفهمند كه او يك جوان معمولي است. به همين خاطر آنها او را نيز در شوخي هاي خود راه مي دهند و گاه با او بحث مي كنند، اما مشكل تكلم او باعث مي شود تا بحث هاي جدي با او كوتاه باشد.
گاهي دوستانش تصنيفي قديمي را زمزمه مي كنند و او از آنها مي خواهد كه بلندتر بخوانند. گاهي هم با مشكل تكلم خود همراهي شان مي كند، به فكر فرو مي رود، به روياي دست نيافتني اش مي انديشد (موسيقي اصيل ايراني)، اما او توانايي نواختن را ندارد... مولانا در گوشش زمزمه مي كند:
آب دريا را اگر نتوان كشيد
هم به قدر تشنگي بايد چشيد
و چون توانايي عملي موسيقي را در خود نمي بيند، سعي مي كند كه تئوري اين علم آسماني را در خود تقويت كند. به ذهنش فشار مي آورد تا دستگاه نواي خوانده شده را بازگو كند و اطلاعات و آموخته هاي خود را محك بزند. تشخيصش گاهي درست و در بسياري مواقع اشتباه است و او مدت ها به دنبال فرصتي است تا شناخت مقام هاي موسيقي و ترانه سرايي را به طور جدي پيگيري كند.
زمان رفتن به كلاس است؛ جايي كه تعاملات او جدي و مشكلاتش بدتر مي شود. مي خواهد خيلي عادي وارد كلاس شود و سرجايش بنشيند. به دست ها و پاهايش فشار مي آورد و به همين خاطر در بسياري از مواقع، نتيجه عكس مي گيرد. گرفتگي عضلاتش شديدتر مي شود و گاه آب دهانش هم مي چكد. استاد سر كلاس مي آيد و او با شنيدن هر نكته جديدي سؤالات جديدتري در ذهنش نقش مي بندد كه دوست دارد تك تك آنها را مطرح كند، اما هميشه بسياري از آنها را به دليل مشكل تكلم طرح نمي كند. گاهي هم نمي تواند سكوت كند و حرفش را مي گويد.
دانشجويان براي كمك به او، حرف هايش را براي استاد ترجمه مي كنند و گاهي ترجمه هاي بي ربط و اشتباه، براي لحظاتي خنده بر كلاس حاكم مي كند. اينجاست كه او از ادامه بحث منصرف مي شود و سكوت را ترجيح مي دهد. زماني كه حوصله اش از مباحث تكراري سر مي رود، دفترش را باز مي كند و به دنياي نوشتن پناه مي برد: شعر، يادداشت، مقاله و گاه  نامه هاي عاطفي كه اكثر آنها بعد از نوشتن پاره و يا در كشوي ميزش به يك خاطره تبديل مي شود، چون مي داند رسيدن اين نامه ها به دست خواننده اش چندان خوشايند نيست؛ به اين علت كه كسي دوست ندارد مخاطب نامه عاطفي يك معلول جسمي حركتي باشد. كلاس به پايان مي رسد و او خسته به گذراندن ساعات يك بعدازظهر در كنار يك دوست مي انديشد، دوستي كه معلوليت را بفهمد و معلول را باور كند. به زبان هايي بي لكنت، پاهاي سالم و دست هاي بهنجار ديگر دانشجويان مي نگرد و مي داند كه هيچ پايي حوصله همراهي با پاهاي كم سرعت او را ندارد. تنها به سر خيابان مي رود و مقصد هميشگي اش را فرياد مي زند. (آزادي...)

بازتاب
سكوت
سيدمحسن حسيني طاها
در بررسي مشكلات قشر معلولان مي توان مثلثي در نظر گرفت كه سه رأس آن معلولان، جامعه و مسئولين هستند و سهم هر يك از اين سه رأس را در به وجود آمدن مشكلات بيان كرد.
براي بررسي اين مقوله لازم نيست كوشش بسيار كنيم و مصاديق دور از دسترس را بيابيم، فقط كافي است به بخشي از مشكلات زندگي يك معلول توجه كنيم و علل به وجود آمدن اين مشكلات را مورد ارزيابي قرار دهيم تا ببينيم خود او تا چه ميزان در به وجود آمدن اين مشكلات سهم دارد؟ جامعه چه مشكلاتي را برايش به وجود آورده؟ و سهم مسئولين در اين زمينه چقدر است؟
مي خواهم با طرح يك داستان ساده به واكاوي موضوع مورد بحث بپردازم.
داستان از اين قرار است كه به عنوان يك عضو كوچك جامعه مطبوعاتي كه در زمينه معلولين فعال هستم از دوستان مأموريت گرفتم تا درباره قانون جامع حمايت از حقوق معلولين گفتگويي با يكي از صاحب نظران داشته باشم.
به دليل حقوقي بودن بحث ذهنم متوجه كارشناساني شد كه در اين زمينه سرآمدند. با كمك يكي از دوستان موفق شدم از حقوقداني وقت ملاقات بگيرم.
سؤالاتي را كه در ذهنم بود نوشتم و روز چهارشنبه ۱۱/۵/۸۵ طبق قرار قبلي راهي كانون شدم. خوشحال از اين كه قرار است با يكي از چهره هاي حقوقي جامعه ام درباره قانوني گفتگو كنم كه بيش از دو سال از تصويب آن مي گذرد، ولي از اجراي آن خبري نيست. تنها نگراني ام اين بود كه با معلوليتي كه دارم چگونه از او بپرسم و چگونه پاسخ هايش را يادداشت كنم؟ اما اتفاقي افتاد كه اين نگراني برطرف شد و به جاي آن نگراني عميق تري وجودم را فرا گرفت.
مقابل اين حقوقدان نشستم و سؤالاتم را به دستش دادم و او با يك سؤال كوتاه تمام سؤالاتم را پاسخ داد. او پرسيد آيا چنين قانوني در ايران تصويب شده است؟ به بيست و هفت ماهي فكر كردم كه از تصويب اين قانون مي گذرد و اين كه يك مقام حقوقي بلندپايه از تصويب آن بي اطلاع است. به برگه سؤالات نگاه كردم و با خود انديشيدم كه سؤالاتي كه اكنون در ذهن دارم چقدر مهمتر و اساسي تر از آنهاست؛ سؤالاتي كه هر كدام مي تواند پايه و اساس يك نقد جدي باشد اما اين بار بحث از نقد يك فرد، يك مقام و يا حتي يك قشر نيست، اينجا نقد يك جامعه از هر لحاظ مطرح مي شود، چون بي اطلاعي مقام حقوقي از تصويب چنين قانوني مسئله اي نيست كه تنها متوجه خود او باشد.
براي ورود به اين نقد نگاه به چند گزينه ضروري است كه اين گزينه ها در زيرمجموعه سه رأس كه قبلا به آن اشاره شد تعريف مي شود - معلولين، جامعه، مسئولين- به عبارتي واضح تر مي خواهيم سهم هر يك از اين سه رأس را در اتفاق نه چندان خوشايندي كه شرح آن از نظر گذشت بيابيم.
بيست و هفت ماه پيش در كشور ما قانون جامع حمايت از حقوق معلولين به تصويب قوه مقننه رسيده و اكنون يك مقام عالي حقوقي از وجود چنين قانوني اظهار بي اطلاعي مي كند.
بديهي است كه عامل آگاهي از وجود يك قانون رجوع و استفاده مكرر از آن است و اين امر توسط قشري بايد صورت گيرد كه از آن قانون بهره مي گيرند و فقدان اين روند زاييده دو عامل است؛ نخست بي اطلاعي اهالي قانون از آن و دوم نبود مجال خواست از سوي آنان؛ يعني معلولان جامعه ما يا از وجود در چنين قانوني بي اطلاعند يا با محدوديت هايي مواجهند كه نمي توانند خواستار اجراي آن شوند كه اين ضايعه ضمن آن كه متوجه خود آنهاست پاي دو رأس ديگر مثلث را هم به داستان باز مي كند، يعني جامعه و مسئولين. قبول اين واقعيت بسيار تلخ است اما بايد پذيرفت كه در نظام اداري بيمار ما انسانهايي كه از سلامت كامل جسماني برخوردارند در گرفتن حقوق خود دچار مشكل جدي هستند، چه برسد به افرادي كه دچار نقص فيزيكي هستند. از طرفي معلولان براي احقاق حق خود و درگير شدن با نظام اداري نيازمند پذيرش اجتماعي هستند كه اين پذيرش در جامعه ما بسيار پايين است.
لازم به توضيح است كه ذكر تنگناهاي اداري و اجتماعي سرپوشي بر بعضي سهل انگاري ها و كارشكني هاي معلول نيست. معلولان نيز به رغم همه اين تنگناها بايد وارد عرصه شوند و در استيفاي حق خود بكوشند. مسئله اساسي اين است كه ما منصف باشيم و سهل انگاري ها و كم كاري ها را بگوييم ولو اين سهل انگاري ها و كم كاري ها از سوي خود ما معلولان باشد.

خاطره اي از يك معلول
باورم كن
اون روز كه ويژه نامه پيك سنجش را تو دستام گرفتم و اسم خودمو ديدم، دلم مي خواست از خوشحالي پرواز كنم كه متوجه شدم سنگيني صندلي چرخدار مانع اين پرواز مي شه.
بعد از مدت ها انتظار و زحمت داشتن معدل خوب در دبيرستان و قبولي در كنكور سراسري،فكر كردم به مقدمات همه آرزوهايم رسيده ام .
اما حالا نمي تونم از اين حق مسلم خودم استفاده كنم، حقي كه براي به دست آوردنش با تمام وجود تلاش كردم. من خودمو باور داشتم ولي انگار اوني كه بايد منو باور كنه و حقي برام قائل بشه اينجا جاش خاليه و در اين مرحله است كه ديگه باور و همت من، هيچ كاري ازشون برنمي ياد.
حالا ديگه همه چيز بستگي به دو عامل داشت؛ دو عاملي كه ديگه من نمي تونستم با باور و اراده به جنگشون برم.
تازه فهميدم جايگاه من تو جامعه كجاست، بله متوجه شدم كه تو اين اجتماع اصلاً   ديده نمي شم. اصلاً  اين جامعه جايي براي من در نظر نگرفته. انگار ترجيح مي ده تو خونه بمونم، انگار به حضور من احتياجي نداره. چرا بعد از اين همه تلاش براي كسب موفقيت، موفقيتي كه نصيب هر كسي نمي شه فقط به علت نامناسب بودن فضاي شهر و دانشگاه از حقوق مسلم يك انسان طبيعي محروم باشم.
چرا؟؟؟
چون دستام خاليه نبايد روي پاهام بايستم.
دختري پر از انرژي كه به راحتي مي تونست تو رشته مورد علاقه خودش ادامه تحصيل بده و از لذت زندگي بهره مند بشه، حالا بايد گوشه  اتاقش دچار افسردگي بشه يا نهايتاً  سرش را به كارهاي كوچك هنري گرم كنه؛ كارهايي كه هيچ وقت پاسخگوي نياز روحش نمي شه.
حوريه علي نژاد

جدول اعداد (سودوكو)
003267.jpg
اعداد ۱ تا ۹ را در هر يك از سطرها و ستون ها و مربع هاي كوچك ۳ در ۳ طوري قرار دهيد كه فقط يك بار تكرار شود .پاسخ جدول را فردا در روزنامه ملاحظه خواهيد كرد.

اجتماعي
اقتصاد
انديشه
سياست
شهرآرا
ورزش
هنر
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  شهرآرا  |  ورزش  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |