دوشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۸۵
هنر
Front Page

گزارشي از برپايي نمايشگاه كاريكاتور هولوكاست در موزه هنرهاي معاصر فلسطين
پيوند رسانه و هنر
003567.jpg
اثر گاتو الساندرو
گروه ادب و هنر: نمايشگاه مسابقه بين المللي كاريكاتور هولوكاست، همزمان با گشايش موزه هنرهاي معاصر فلسطين از ۲۴ مرداد تا پايان شهريور در اين موزه برگزار شده است.
در اين نمايشگاه تعداد ۲۹۳ اثر از هنرمندان كاريكاتوريست ايراني و ۴۳۱ اثر متعلق به هنرمندان خارجي به نمايش درآمده اند.
در بيشتر آثار به نمايش درآمده، نقش صهيونيست جهاني در تحريف تاريخي كه انجام داده اند، به خوبي مشهود است. هدف كاريكاتوريست ها در مجموعه آثار، توجه بيننده به نقش دوگانه و متضاد صهيونيست ها در جلب ترحم و زورگويي آنهاست.
از يك طرف صهيونيست ها با تكرار واقعه تاريخي يهود كشي در قرون گذشته و تأكيد بر كوره هاي آدم سوزي دوران هيتلر، قصد جلب حس همدردي در مخاطب را دارند و از سوي ديگر خود صهيونيست ها در اقدامي غيرانساني فجايعي سخت تر از يهود كشي را بر ملت فلسطين نازل مي كنند.
بنابراين مخاطب نمي داند چگونه بر اين ظالم مظلوم نما نخندد و ذات دروغگويش را برملا نسازد. در چنين وضعيتي كاريكاتوريست هاي نمايشگاه هولوكاست، بيشتر از آنكه تماشاگرانش را به آگاهي تازه اي برسانند، همچون آنها و همراه با مخاطب به ماهيت وجودي صهيونيست ها مي خندند.
003561.jpg
اثر جيهاد ارتاني
به عبارت ديگر طنز در اين نمايشگاه از آگاهي در متن آثار به وجود نمي آيد، بلكه ناشي از دركي فرامتني از مقوله هولوكاست است.
به عنوان نمونه تداعي ميله هاي زندان و خطوط آبي پرچم اسرائيل روي يك زنداني فلسطيني بيشتر از آنكه زائيده فكر كاريكاتوريست باشد، برگرفته از يك استنتاج ساده است. از اين رو مخاطب بيشتر از آنكه مسئله هولوكاست برايش مهم شود، در اين كاريكاتور، متوجه برخورد خصمانه دولت اسرائيل با اعراب فلسطيني مي شود.
در صورتي كه كاريكاتور ديگر به لباس همان زنداني فلسطيني با ميله هاي آبي رنگ هلال ماه زرد رنگي وصله كرده كه نه تنها مسئله فلسطين را بازگو مي كند، بلكه با ارجاع به دستور هيتلر به يهوديان كه آنها را مجبور به نصب ستاره شش پر زردرنگ به لباس خود مي كرد، به مخاطب با طنز تلخي متذكر مي شود.
اگر چه برخورد اسرائيلي ها با فلسطيني ها فجيع تر از رفتار نازي ها با جامعه بشري است، اما چنين حكمي وقتي اثباتي قطعي داشته باشد، از ايهام هنري دور مي شود.
به عبارت ديگر كاريكاتور همان طور كه در خود عنصر رسانه اي و گرافيكي دارد، بايد از ايجاد و سمبل گرايي هنري نيز بهره مند شود.
همچنين درك و آگاهي كاريكاتوريست ها از ابعاد مختلف يك واقعيت بيروني باعث مي شود كه با تيزبيني، نكته سنجي و طنزي گزنده، مردم را به آشنازدايي و خرق عادت در نگاه كردن به مسائل روزمره دعوت كنند و آنها را به سطح جديدي از آگاهي رهنمود كنند.
003558.jpg
اثر ابوالفضل محترمي
با اين تفاصيل بايد اذعان كنيم در مقايسه بين آثار هنرمندان ايراني و كاريكاتوريست هاي خارجي با موضوع هولوكاست، ايراني ها از نوآوري و تنوع كمتري نسبت به همتايان خارجي خود برخوردارند و در ميان ميهمانان اين نمايشگاه كساني كه توانسته بودند به تفاوت هولوكاست با نسل كشي از يك طرف و شباهت صهيونيست با نازيست از سوي ديگر تأكيد كنند، ارتباط بهتري با مخاطب برقرار كرده اند.
كاريكاتورهاي هنرمندان اروپايي كمتر به مقوله فلسطينيان پرداخته اند و كاريكاتوريست هاي آسيايي نيز به يهودكشي دوران هيتلر توجه ويژه اي نشان نداده اند.
در اين ميان، چند اثر از كاريكاتوريست هاي آمريكاي لاتين بازگو كننده دو وجه اصلي اين نمايشگاه بود و از اين رو با اقبال بيشتري از سوي مخاطب روبه روشد.
شايد سخت باشد كه بين مرگ و خنده، نسل كشي و احقاق حق، تحريف تاريخ و نگراني از آينده كودكان، ارتباطي طنز و شاد برقرار كرد، اما هنرمند كاريكاتوريست كه مي تواند پيوندي ميان رسانه و هنر ايجاد كند، قطعاً استنتاج از موارد متضادي مانند آنچه برشمرديم، برايش سهل و عادي است.
003564.jpg
اثر بهرام ارجمند نيا
اما چرا ما در نمايشگاه هولوكاست با آثاري تأثيرگذار و به ياد ماندني كمتر روبه رو مي شويم؟ شايد علت در نخستين تجربه چنين نمايشگاهي باشد، يا مقداري تعجيل در جمع آوري آثار و زمان اندكي كه به هنرمندان داده شده بود.
كاش قبل از اعلام عمومي موضوع، تعريفي جامع و مانع از هولوكاست در كاريكاتور ارائه مي شد تا آثار بهتر و موثرتري از هنرمندان عرضه مي شد. هر چه هست تجربه اي است گرانبها كه نقاط قوت و ضعف آن را نبايد براي برپايي نمايشگاه هايي اينچنين فراموش كرد.

سايه روشن هنر
به دنبال چه هستيم؟
گزارشي از نشست پژوهشي نقاشي معاصر ايران در مجموعه هنر پژوهشي
003555.jpg

گروه ادب و هنر- «نقاشي معاصر ايران: چالش ها، دستاوردها و آينده» عنوان سخنراني آيدين آغداشلو است كه هفته گذشته در مجموعه هنر پژوهشي ساعي فرهنگستان هنر برگزار شد.
در اين نشست، اين نقاش و پژوهشگر هنر به طور اجمالي به بررسي نقاشي معاصر ايران پرداخت و برخورد با مسايل و موضوعاتي را كه اكنون سروكار بيشتري با آنها وجود دارد، و اساسي تر محسوب مي شوند، ضروري تر از بحث تاريخ هنر دانست.وي گفت: تاريخ و تاريخ هنر، وسيله مناسبي است كه ما از زمانه حال و امروز خود بگريزيم و خود را به گذشته سرگرم كنيم و بسياري از مسايل موجود در زمان خود را ناديده بگيريم و يا از كنار آنها بگذريم.
واقع گرايي هاي عصر ما
آغداشلو با اشاره به اينكه بهتر است به چيزي كه اكنون با آن مواجهيم بپردازيم، تأكيد كرد كه ما ناگزير از برخورد صريح با موضوعات امروزي هستيم. پس بحث تاريخ هنر لازم است، اما برخورد با مسايل كنوني نيز اهميت بسياري دارد. هميشه اين سؤال مطرح بوده است كه ما كجا ايستاده ايم و چه بايد انجام دهيم. من هيچ الگو يا راه حل بلافاصله اي براي پاسخگويي و يافتن راه حل هاي قابل قبول ندارم.بحث هميشگي در مورد سنت و تجدد، ورود مدرنيته و صدور آن به اين سمت و سو، حيراني اهل اينجا و حال انفعالي اهل اينجا (پل مشرق- زمين و مجموعه سرزمين هايي كه در معرض اين تفكر و اجرا قرار گرفته اند) است. خوشبختانه طي اين سالها كتابهاي مرجع بسياري درباره مسايل گوناگون به چاپ رسيده است و ما مشكلي در اين زمينه نداريم. بيش از ۶۰ تا ۷۰ جلد كتاب تاريخ هنر وجود دارد. اما در مسئله همجواري دو تفكر و دو سنت، چگونگي راه مواجه با مسايل و دستاوردهايي كه هر انسان مي خواهد از خود باقي بگذارد، مطرح است.
آغداشلو در اين جلسه با بيان چند سرفصل مهم به ادامه بحث خود در اين زمينه پرداخت و گفت: يكي از عمده ترين سرفصل ها در اين باره، وقايع نگاري يك جهان واقع گراست؛ اين بازگويي و بيان چيزهايي كه در اطراف ماست، با واقع گرايي اي كه در قرن نوزدهم وجود داشت، يكي از كليت هايي است كه جهان سوم و از جمله ايران با آن مواجه شد و آن را پذيرفت. از قرن نوزدهم ما نقاشي غرب را جايگزين نقاشي سنتي خود كرديم و اين پذيرفتن طي قرون پياپي بيشتر و بيشتر شد. اين در حالي است كه ما همه تقصيرها را به گردن كمال الملك مي اندازيم. من بارها به اين موضوع اشاره كرده ام كه همزمان با كمال الملك و پيش از او نقاشي غربي انجام شده است. ما اغلب سعي مي كنيم مسئله را براساس پيش فرض هايمان تغيير دهيم. بايد پرسيد چرا نقاشان ما هميشه به سمت غرب گرايش داشتند و چرا هميشه ما هنرمندان را به آن سو فرستاده ايم؟ و چه كسي از جانب غرب به سوي ما براي آموختن نگارگري آمد؟ اين مسئله يكي از سرفصل هاي عمده اي است كه بايد در مورد آن تأمل شود. سرفصل ديگر اين است كه نقاشان ما در گذشته نوعي سعي دروني داشتند تا معناي بيگانه و غريبه را با معناي گذشته خودشان آشتي بدهند. در قرن نوزدهم ما شاهد چنين نقاشاني هستيم؛ مثل هنرمنداني كه در دربار فتحعلي شاه و ناصر الدين شاه بودند.
پذيرش تدريجي مدرنيته
آغداشلو ادامه داد: سرفصل سوم نيز مربوط به اين تصور از گذشته تا حال است كه آيا مجموعه اي كه ما از مدرنيته مي گيريم، يك مجموعه يكپارچه است يا اجازه انتخاب داريم؟
به نظر مي رسد اين مغلوب شدن در برابر غرب از قرن نوزدهم به بعد به اينجا مي رسد كه مثلاً اگر كارخانه نساجي و برق مان را در زمان ناصر الدين شاه از غرب مي گيريم، نقاشي غربي را هم بايد بگيريم. اگر فرض كنيم اين پذيرفتن به صورت همه گير باشد يعني مجموعه اي را مي پذيريم، پس شعر و موسيقي را نيز مي پذيريم.وي در ادامه گفت: البته پذيرفتن همه اين موارد هم به يكباره صورت نپذيرفته است، بلكه مرحله به مرحله ما پذيرفته ايم كه بايد چيزي ممزوج و هماهنگ به وجود آوريم. اين مسئله اي است كه ما با صراحت با آن روبه رو هستيم.آغداشلو تأكيد كرد كه بازديد وي از نمايشگاه «مشرق خيال» كه در موزه هنرهاي معاصر تهران برگزار شده است، اين موضوع را بسيار برايش تشديد كرده كه ما چه مي كنيم و در كجا ايستاده ايم. وي در جايي ديگر گفت: هر قدر سرعت گسترش تمدن غربي بيشتر مي شود، ميزان اخذ ما از فرهنگ و هنرهاي تجسمي نيز افزايش پيدا مي كند. هر چه در هنر ايران اتفاق افتاده است و ما آن را به عنوان هنر مدرن مي شناسيم، در هنر چين، ژاپن، مصر و تركيه نيز اتفاق افتاده است و ما به هيچ وجه در اين قضيه تنها نيستيم. متأسفانه از جانب محققان ما بررسي كافي صورت نگرفته است تا وجوه اشتراك را در مقابل اين جريان توفاني و پرشتاب غرب پيدا كنيم. «كمال الملك»هاي بسياري در اين كشورها وجود داشته اند؛ پس اين يك امر همگاني است. ما بايد متوجه باشيم چيزي كه در جريان بوده هنوز قطع نشده است.
زبان جهاني
آغداشلو در اين جلسه همچنين گفت: ما نياز داريم كه با جهان هماهنگ باشيم و جايي در آن پيدا كنيم. پس در اينجا يك «زبان جهاني» وجود دارد كه با آن حرف مي زنيم. هنر نقاشي و مجسمه سازي ما همين كار را مي خواست انجام دهد.اين هنرمند در پايان سخنانش گفت: ما به جايي برمي گرديم كه خودمان را جست وجو مي كنيم و هر كدام دل مشغولي هاي خود را داريم. اما آيا اين يك جريان است؟ آيا هنر مدرن ايران به عنوان يك جريان يكپارچه است؟ راه رفتن در نمايشگاهي مثل «مشرق خيال» پاسخي به ما نمي دهد، اما اين سؤال را مشخص مي كند كه ما به دنبال چه هستيم؟ ما مي خواهيم معناي خود را در قالب زبان جهاني بروز دهيم. اين امر بدي نيست. چيني ها و آفريقايي  هم همين كار را كرده اند؛ حتي نقاشاني كه همراه با انقلاب اسلامي به ظهور رسيده اند، از زبان جهاني استفاده مي كنند.

|  اقتصاد  |    اجتماعي  |   سياست  |   ورزش  |   هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |