|
|
|
|
|
بيماري هاي روحي- رواني، سلامت جامعه را تهديد مي كنند
اين درد پنهان است
رعنا عبدوي نژاد
|
|
واقعيت اين است كه در هزاره سوم آنچه سلامت مردم را تهديد مي كند بيش از آن كه بيماري هاي جسمي باشد، مشكلات روحي - رواني است. به طوري كه دكتر نوربالا، رئيس جمعيت هلال احمر و استاد روانپزشكي دانشگاه علوم پزشكي تهران مي گويد: از هر چهار خانواده ايراني يك خانواده بيمار رواني دارد و نزديك به ۲۰۰ نوع اختلال رواني شناسايي شده است. يكي از مشكلات بيماران رواني ديدگاه هاي غيرعلمي در مورد آنان است. اگر شخصي انواع داروهاي فشار خون و ناراحتي قلبي را مصرف كند هيچ مهم نيست، انگي بر او زده نمي شود ولي اگر چند قرص اعصاب مصرف كند او را رواني و غيرقابل معالجه مي شناسند و اين وضعيت يك بار ارزشي منفي را به بيماران رواني تحميل مي كند. اين نگرش ها را بايد رسانه هاي گروهي اصلاح كنند.
ملاك تعيين رفتار طبيعي فقط اين نيست كه اجتماع آن را نپذيرد، بلكه رفتار طبيعي رفتاري است كه رفاه فرد و سرانجام رفاه جامعه را تأمين نمايد. رفتار ناسازگارانه رفتاري است كه با حداقل رشد و كنش مناسب فرد در تضاد باشد بنابراين طبق اين ملاك رفتار نابهنجار فقط شامل اختلالات رواني نيست بلكه ناسازگاري هايي را شامل مي شود كه موجب آسيب رساندن به رفاه شخص و اجتماع مي گردد. بسياري از مردم همچنان كه ذكر آن رفت داراي رفتارهاي ناسالم (نابهنجار) هستند. اما وقتي به آنان گفته مي شود به روانپزشك مراجعه كنيد نمي پذيرند. به راستي چگونه بايد به اين افراد قبولاند كه دچار بيماري رواني هستند و يا خود افراد از كجا بفهمند كه رواني هستند. در اين مورد دكتر نوربالا معتقد است : انسان به طور كلي داراي چهار بُعد است. يك بُعد جسمي است كه در برگيرنده هر چيزي كه مربوط به بيولوژي آدمي است، مي باشد. دوم بُعد رواني كه در برگيرنده آن چيزي است كه شخصيت و هويت آدم را تشكيل مي دهد و شامل گفتار، رفتار، خلق و خو، تفكر، عواطف و هيجانات است. بُعد سوم بُعد اجتماعي است يعني آن چيزي كه در خانواده ،محيط زندگي در اجتماع تأثير و تعامل دو طرفه دارد. بُعدمعنوي هم آن چيزي است كه ارتباط بين فرد است با خدا.
سازمان بهداشت جهاني نيز در تعريف بُعد سلامت روان تعاريف زيادي ارائه داده است كه بهترين و مهمترين آن اين است كه مي گويد: «بهداشت روان عبارت است از: حالتي از آسايش ذهني كه فرد توانايي هاي خودش را بتواند خوب ارزيابي كند و در حد واقعي هم ارزيابي كند و قادر باشد با استرس هاي معمولي زندگي كنار بيايد و بتواند از نظر شغلي، فردي مفيد و سازنده باشد و براي اجتماعش نقش ايفا كند و با ديگران مشاركت و همراهي داشته باشد» اين چند مقوله به عنوان شاخص هاي دربرگيرنده سلامت روان از طرف سازمان بهداشت جهاني اعلام شده است.
انواع اختلالات رواني
فشارهاي رواني در نهايت منجر به اختلالات رواني مي شود. چون معمولاً فشارهاي رواني شخص را مجبور مي كنند كه مصراً به عمل خود سرعت ببخشد يا رفتار جهت يافته خود را به سوي هدف معيني تغيير دهد. گاهي اوقات اين فشارها به طور جدي تدابير سازشي فرد را مختل مي سازد و موجب فشار رواني مزمن (اختلالات رواني) مي شوند كه اگر شدت يابند منتهي به اضمحلال رفتار منظم فرد مي گردد.
معمولاً كساني دچار فشار رواني مي شوند كه از چند جهت تحت فشار قرار مي گيرند؛ مثلاً يك دانشجو به خاطر كسب نمره خوب، خواست خانواده براي انتخاب رشته مورد نظرشان، پذيرفته شدن در امتحان ليسانس و نهايتاً براي آن كه ثابت كند توانايي انجام اين كار را دارد، كودكاني كه از طرف والدين بسيار تحت فشار قرار مي گيرند به طوري كه حتي براي انتخاب لباس مورد نظر نيز به او فرصت داده نمي شود. اين فشارها در شرايط مختلف استرس زا هستند ولي در بسياري مواقع استرس نزد اشخاص ۱) تحميل شده، ۲) تعيين شده، ۳) انتخاب شده و ۴) طرح شده است. ۱) مثل سربازاني كه مجبور به تحمل انضباط و استرس ناشي از آن هستند. ۲) ستاره شناساني كه ماه ها و ساعت ها بايد منتظر رصد كردن ستارگان و اقمار باشند كه در معرض استرس تعيين شده قرار مي گيرند. ۳) مثل شغل بعضي از اشخاص ۴) استرس در شرايط آزمايشگاهي. با تمام اين تفاصيل اگر استرس، خارج از سطح تحمل باشد سلامت موجود زنده را به مخاطره مي اندازد. فشارهاي رواني نيز ناشي از عواملي است كه بعضاً از ويژگي هاي متفاوتي برخوردار است.
۱) بعضي از موقعيت هاي فشار آفرين از قبيل مصاحبه استخدامي يا گذراندن امتحان دوام كمي دارند.
۲) شدت ناراحتي با فشار رواني رابطه دارد.
۳) با پيش بيني وقوع يك حادثه فشار رواني كمتر احساس مي شود.
۴) در رويارويي بسياري از حوادث كنترل ضربه ها و آثار ناشي از آن مقدور نيست كه موجب فشار رواني شديد مي شوند مثل زلزله، سيل و ...
۵) كاهش اعتماد به نفس فشار رواني را افزايش مي دهد.
۶) ظهور ناگهاني يك موقعيت.
اضطراب
مهمترين عاملي كه بر اساس نظريه تحليل رواني علت تمام بيماري هاي رواني محسوب مي شود، اضطراب است. مفهوم اضطراب در مكتب تحليل رواني نقش برجسته اي دارد. فرويد اضطراب را «درد رواني» ناميده است، يعني به همان صورت كه اگر بدن دچار زخم، التهاب و بيماري گردد اولين نشانه آن به صورت تب ظاهر مي شود، اگر فرد از نظر رواني دچار مسأله و مشكل شود اولين نشانه آن به صورت اضطراب جلوه گر مي شود.
روانشناسان اضطراب را به سه نوع تقسيم كرده اند:
۱) اضطراب واقعي، هنگامي تجربه مي شود كه شخص با خطرات و تهديدهاي بيروني مواجه باشد.
۲) اضطراب نوروتيك، ظهور رفتارهاي نابهنجار.
۳) اضطراب اخلاقي، احساس گناه كردن يا انجام عملي بر خلاف وجدان يا تصميم به انجام عمل ضداخلاقي.
منبع اضطراب هر چه باشد تجربه اي بسيار دردناك است.
فرويد معتقد است، اضطراب بهايي است كه بشر كنوني براي تمدن مي پردازد. به نظر مي رسد كه در اين عصر به اصطلاح متمدن، مشكلات انسان همواره روبه تزايد بوده است. بسيار مي شنويم كه افراد از فشارهاي ناشي از مشكلات اقتصادي مي گويند: اعصابم خراب است، مضطربم، تشويش دارم، دچار استرس مي شوم. جزر و مدهاي اقتصادي و تغييرات تكنولوژي تأثيرات خود را به صورت بيكاري، از دست دادن موقعيت هاي شغلي، فقر و تنگدستي براي ميليون ها تن از افراد بشر نمايان ساخته و انفجار جمعيت، مسائل و تنش هاي اجتماعي خاصي را به همراه داشته است. فقر فرساينده و تبعيض در كنار درآمدهاي سرشار فشارهاي رواني و اجتماعي بشر را افزايش داده است. آلودگي هوا و آلودگي صوتي، محيط زندگي و اجتماعي به طرزي خطرناك موجبات اضمحلال، فساد و فرسودگي بشر را فراهم ساخته، امنيت رواني آنان را به مخاطره انداخته است.
جامعه شهري با تحرك زياد و نامشخص خود، نبود روابط خانوادگي نزديك و وسيع، فشار رواني فزاينده اي را بر افراد تحميل نموده است. ازدواج هاي ناموفق و ناخشنودكننده، از هم گسيختگي خانوادگي، طلاق ها، هيجاني كه بر والدين و كودكان باقي مي گذارند، ناراحتي هاي بشر كنوني را افزايش داده اند. توجه به معنويات جاي خود را به رقابت هاي افراطي و جلوه هاي خيره كننده زندگي صنعتي بخشيده و اضطراب بشر كنوني را عميق تر ساخته است.
در همين زمينه آدلي برخلاف فرويد عقيده دارد كه اضطراب بهايي است كه بشر كنوني براي بي تمدني مي پردازد.
چگونگي اختلالات رواني
روانپزشكان مي گويند: با وجود اين كه شناخت اختلالات رواني خيلي كار سختي نيست در عين حال يك كار تخصصي است، ولي به طور كلي هر نوع تغيير در رفتار فرد و حالت هايي از جنبه هاي رواني كه با فرد معمولي متفاوت بوده و براي خود و ديگران ايجاد ناراحتي كند و اختلال و اشكال در كاركرد داشته باشد اختلال در روان او را بيان مي كند كه اگر مداوم و مدت دار باشد فرد را رواني قلمداد مي كند.
دكتر نوربالا درباره اختلال و اشكال كاركرد افراد معتقد است: اگر شخصي به نحوي از انحا نتواند مسائل زندگي شخصي را انجام دهد، در مسائل خانوادگي اختلالي در روابط بين خود اطرافيان (همسر، فرزند، والدين و ...) ايجاد كند، سر كار مرتب نرود(تأخير در ورود، تعجيل در خروج) داشته باشد، سختگيري هاي بي مورد در روابط اجتماعي، خانوادگي و شغلي داشته باشد، در روزهاي هفته (تعطيل و غيرتعطيل) رفتارهاي متفاوت داشته باشد و مهمتر اين كه تنظيم امور مالي نداشته باشد (ولخرجي بيش از حد، خسيسي بيش از حد) و خريدهاي بيمارگونه غيرضروري و يا عدم خريد حتي ضروري انجام دهد، مواردي هستند كه دكتر نوربالا به عنوان اختلال كار كرد عنوان مي كند.در بعضي مواقع افراد تيزبين به خوبي متوجه اين اختلالات در افراد مي شوند و علي القاعده شناخت اين اختلالات يك كار تخصصي است كه بايد متخصص تشخيص بدهد.
خانم صالحي مي گويد: به محض اين كه همسرم وارد خانه مي شود با عصبانيت در و تخته را به هم مي كوبد و با پرخاشگري اجازه هيچ گونه صحبتي را به من نمي دهد كه بتوانم از بار عصبانيت او بكاهم و وقتي مي گويم كه بهتر است به روانپزشك مراجعه كند عصباني مي شود و مي گويد: من خودم صد تا روانپزشك را درس مي دهم، صد تا دكتر زيردستم كار مي كند و همين طور ادامه مي دهد، نمي دانم چگونه به او بفهمانم رواني است و خود او از كجا بفهمد كه رواني است.
طبق تعاريف دكتر نوربالا مطمئناً در يكي از محورهاي كاركرد اين گونه افراد اختلال ايجاد شده است كه روابط خانوادگي آنها دچار خلل شده، چنين افرادي حتماً و حتماً بايد به روانپزشك مراجعه كنند و مورد بررسي قرار گيرند.
در حالي كه بسياري از مردم با وجود پي بردن به ناراحتي خود خجالت مي كشند كه به روانپزشك مراجعه كنند چون در كشور ما حضور در مطب يك روانپزشك مساوي است با تغيير نگرش نسبت به شخص. به تعريفي ديگر نگرشي ضدارزشي و فرد برچسب خورده و با انگ رواني بودن از چندين جهت ضربه مي خورد.
خدمات بيمه اي بيماران رواني
آقاي مرشدزاده مي گويد: خانم من دچار ناراحتي هاي رواني است كه به تشخيص پزشك معالجش به روانپزشك مراجعه نموديم ولي متأسفانه بيمه به روان درمان و روانپزشكي خدمات نمي دهد مثل دندانپزشكي، در حالي كه هزينه هاي بيمار رواني مضاعف است و با وجود بيمار بودن همسرم سلامت رواني فرزندانم نيز در مخاطره است.از آنجايي كه خدمات روانپزشكي زير پوشش بيمه نمي باشد و تعرفه هاي روانپزشكي نيز بسيار گران است شايد يكي از دلايل عدم مراجعه به روانپزشك نيز همين مسئله باشد.
خانم باقري در اثر شدت افسردگي اقدام به خودكشي نمود كه پس از نجات، مدتي مي بايستي تحت درمان روانپزشك با مصرف دارو باشد. خانم باقري مي گويد: براي چند دقيقه صحبت با روانپزشك تحت عنوان گفتار درماني مجبورم پنج هزار تومان بدهم، هزينه داروهايم نيز بسيار زياد است با اين حقوق ناچيز چگونه مخارج بيماري خود را تأمين كنم؟
فتانه زارع يك بيمار رواني است، درد دل او هم شنيدني است. فتانه مي گويد: با وجود اينكه سابقه بيماري رواني بسيار طولاني است ولي هيچ گونه كار فرهنگي براي تغيير نگرش جامعه به فرد بيمار انجام نمي گيرد. اگر شخصي مدتي در بيمارستان ويژه رواني بستري شود حتي پس از بهبودي در خانواده و محيط كار با كوچك ترين حركت ناهنجار با عنوان اينكه «ديوانگي اش عود كرده» يا «از اولش جني بود» و يا اتهامات ديگر طرد مي شود. وقتي پس از زايمان دچار افسردگي شدم و مدتي در بيمارستان بستري بودم با مواجه شدن تفكرات غلط جامعه ديگر نتوانستم به اداره بروم چون نگرشها ضد ارزشي بود .همه جا مي شنيدم كه «فلاني قاطي دارد.»
از مراجعه به روانپزشك خجالت نكشيم
قبل از هر اقدامي در هزاره سوم كه عصر ارتباطات نيز نام گرفته تغيير نگرش به ناراحتيهاي رواني ضروري است ،به گونه اي كه مراجعه به روانپزشك نيز همانند مراجعه به ساير پزشكان امري عادي تلقي شود.
راهكار ديگري كه سازمان بهداشت جهاني آن را مطرح مي كند قرار گرفتن بخش روانپزشكي در داخل بيمارستان عمومي مي باشد و به همين دليل توصيه مؤكد شده كه بيمارستان مستقل رواني احداث نشود، ارائه خدمات درمان روانپزشكي نيز بايد در كنار پلي كلينيك ها باشد همچنانكه افراد به درمانگاه غدد، درمانگاه خون و اطفال و داخلي مراجعه مي كنند در كنار آن هم به درمانگاه روانپزشكي مراجعه شود. جدا نبودن بخش روانپزشكي از بعد انگ زني بيمار رواني به طور شايان توجهي مي كاهد.
چون مراجعه به بيمارستان امام خميني يا بيمارستان شهيد رجايي و دكتر بهشتي انگ و برچسب نخواهد داشت ولي مراجعه به بيمارستان روزبه، امين آباد و نواب صفوي و... كه ويژه بيماران رواني مي باشد يك انگ و برچسب را به بيمار الصاق مي كند.
دكتر حسين آزاد، معاون وزارت بهداشت معتقد است كه روانپزشكي شغل بسيار دشواري است، جان روانپزشكان بيشتر در خطر است و درآمد روانپزشك بسيار كمتر از پزشكان ديگر است نتيجه اين است كه گرايش به روانپزشكي كمتر است و درآمد مالي يك جراح پوست و زيبايي و حتي تغذيه با درآمد روانپزشك قابل قياس نيست و چون بيمه هم با روانپزشكان قرارداد كامل براي معالجه بيماران نمي بندد مجموعاً با طولاني بودن مدت مصرف دارو و بستري شدن بيمار رواني مشكلات عديده اي براي اين گروه بيماران به وجود مي آيد و اين مهم به دست مسئولان وزارت بهداشت، تأمين اجتماعي، سازمان بهزيستي، سازمان بيمه خدمات درماني، نظام پزشكي، انجمن علمي روانپزشكان، انجمن علمي روانشناسي و نمايندگان مجلس هفتم است كه دو جانبه عمل كنند و با زير پوشش بردن بيماران رواني موجب افزايش درآمد پزشكان و روانپزشكان نيز شوند. چون بيماران رواني براي درمان خود هزينه هاي مضاعفي را نياز دارند، مضاعف بودن هزينه ها ناشي از تغييراتي است كه در خانواده فرد مبتلا به اختلال رواني روي مي دهد به طوري كه ساير افراد خانواده نيز در اثر فشار وارده از طرف فرد بيمار به خانواده قادر به انجام وظايف شغلي خود به نحو مطلوب نيستند و مجبورند كه قسمت عمده اي از وقت خود را صرف مراقبت از عضو مبتلا نمايند و به علت غيرمولد بودن فرد بيمار نيز دچار محروميت اقتصادي و اجتماعي مي شوند.
سخن آخر
واقعيت اين است كه عوامل متعدد، امروزه سلامت رواني افراد را تهديد مي كند و آن را به خطر مي اندازد اقدام ديرهنگام و عدم توجه به مسائل رواني آسيبهاي زيادي به دنبال خود دارد چه به لحاظ فردي و چه از لحاظ اجتماعي، فرهنگي و حتي اقتصادي، انسان در جهان امروز توسط مسائل و مشكلات رواني تهديد مي شود. علائم زودرس و هشدار دهنده را ناديده نگيريم و با تغيير باورهاي غلط درباره بهداشت روان و تلاش در جهت ارتقاي سلامت روحي زندگي بهتري را براي خود رقم بزنيم. در اين راستا آموزش مهارتهاي زندگي گامي مؤثر و اساسي در تأمين و تضمين سلامت رواني مردم است. مهارتهاي زندگي شامل مهارتهايي است كه باعث افزايش توانايي هاي رواني، اجتماعي فرد مي شود و او را قادر مي سازد به طور مؤثر با مقتضيات و كشمكشهاي زندگي روبه رو شود و با شناخت توانايي هاي خودش ظرفيتهاي خود را ارزيابي كند.
|
|
|
كاهش گرايش به مواد مخدر بامهارت هاي زندگي
گروه اجتماعي - نتيجه يك پژوهش نشان مي دهد كه آموزش اين مهارتها كاهش ۶۲ درصدي گرايش به مصرف موادمخدر را در پي دارد.
مسعود خاكپور كه در مقاله اي تحت عنوان «آموزش مهارتهاي زندگي و پيشگيري از اعتياد» كه به همايش نقش مشاوره و مددكاري اجتماعي در تامين و توسعه امنيت رواني - اجتماعي ارائه كرده بود، بر تاثير آموزش مهارتهاي زندگي و پيشگيري از اعتياد تاكيد كرد.
در اين پژوهش آمده است مهارتهاي زندگي ، تواناييهاي رواني اجتماعي براي رفتار انطباقي و مؤثر هستند كه افراد را قادر مي سازد تا به طور مؤثري با مقتضيات و چالشهاي زندگي روزمره مقابله كنند. نتيجه يك پژوهش نشان مي دهد كه آموزش اين مهارتها كاهش ۶۲درصدي گرايش به مصرف موادمخدر را در پي دارد.
مسعود خاكپوركه در مقاله اي تحت عنوان «آموزش مهارتهاي زندگي و پيشگيري از اعتياد» كه به همايش نقش مشاوره و مددكاري اجتماعي در تامين و توسعه امنيت رواني - اجتماعي ارايه كرده بود، بر تاثير آموزش مهارتهاي زندگي و پيشگيري از اعتياد تاكيد كرد.
كارشناس ارشد روانشناسي، در اين مقاله آورده است، امروزه عليرغم تغييرات عميق فرهنگي و تغيير در شيوه هاي زندگي ، بسياري از افراد در رويارويي با مسائل زندگي فاقد تواناييهاي لازم و اساسي هستند و همين امر آنان را در برابر مسايل و مشكلات زندگي روزمره و مقتضيات آن آسيب پذير نموده است.
اين مهارتها شامل ده مهارت اصلي است كه به صورت جفت جفت عبارتند از:
خودآگاهي و همدلي
ارتباط و روابط بين فردي
تصميم گيري و حل مسأله
تفكر خلاق و تفكر انتقادي
مقابله با هيجانات و مقابله با استرس
اين پژوهش، پژوهشي آزمايشي بود كه در قالب يك طرح تحقيق گروه آزمايش و كنترل با پيش آزمون و پس آزمون انجام گرفت. برنامه آموزش مهارتهاي زندگي در بين ۱۲۱ دانش آموز پسر مقطع متوسطه و دانشجو از ميان جامعه ۱۰۰۰ نفري كه گرايش به مصرف مخدر داشتند اجرا گرديد. شواهد گوياي اين واقعيت است كه اجراي برنامه توانسته اثرات بلند مدتي را در پيشگيري از بازگشت يا شروع مصرف موادمخدر در بين افراد گروه نمونه داشته باشد، يعني گرايش به مصرف موادمخدر تا حدود ۶۲ درصد كاهش پيدا كرد.
با استناد به نتايج بدست آمده، اين عضو هيأت علمي سازمان آموزش و پرورش استان خراسان با اطمينان كامل اظهار نموده است كه برنامه مداخله رواني - تربيتي در سطح محيط هاي آموزشي نتايج مثبتي داشت. توجه كامل به دوستان، آشنايان و همسالان فرد - كه معمولاً درصد بالايي از علل اعتياد در جامعه ما به دليل مشكلات خاص تصميم گيري درباره دوستان، ضعف اراده و عدم آگاهي از اثرات مخرب موادمخدر است - با اين برنامه ۲۰جلسه اي تا حدود زيادي پيشگيري را تضمين مي نمايد.
اين در حالي است كه عضو كميسيون بهداشت و درمان مجلس هفتم گفت: بالا رفتن سن ازدواج، سن اشتغال، كمبود زمينه هاي مناسب ارضاي نيازهاي منطقي جوانان و تفريح سالم موجب بروز افسردگي و گرايش به موادمخدر در جوانان شده است.
مسعود اميني افزود: هشدار مي دهم كه در جامعه ما گرايش به سمت اعتياد به سنين پايين تر آمده است و معمولاً نيز از سيگار شروع مي شود و به ساير مواد به ويژه مواد روان گردان سوق پيدا مي كند. وي با اشاره به عوارض منفي قرص هاي روانگردان گفت: متأسفانه هنوز از نظر اجتماعي نيز شناخت كافي نسبت به خطرات آن وجود ندارد، در نتيجه بار منفي فرهنگي نيز در جامعه القاء نمي كند و در قاچاق و توليد اين مواد نيز سودهاي بسيار زيادي است كه موجب مي شود سودجويان در اين عرصه بسيار فعال باشند.
اميني ادامه داد: حتي اگر يك نفر جوان ايراني چنين گرايشي داشته باشد، ارزش دارد كه جامعه شناسان و روانشناسان و مسئولان تصميم گير اجتماعي روي اين موضوع كار كنند، چرا كه امروز جوانان ما زمينه افسردگي بيشتري پيدا كرده اند.وي، بالا رفتن سن ازدواج و اشتغال، عدم ارضاي نيازهاي منطقي جوانان در جامعه و كمبود فضاي تفريح سالم براي آنها در جامعه را از علل مهم افسردگي جوانان و گرايش آنها به انواع موادمخدر خواند و گفت: از نظر دسترسي به اطلاعات و ارتباط با كساني كه به دنبال اين مسايل انحرافي هستند، زمينه ها زياد است، لذا نياز است متخصصان امر زمينه هاي اجتماعي را بررسي و نيازهاي منطقي جوانان را تأمين و فاصله اي كه بين نسل قبل و جديد وجود دارد را پر كنند.
|
|
|
ديد گاه
شناخت درد
|
|
گروه اجتماعي - مهم ترين چالش پيش رو در برابر سلامت رواني جامعه، آگاه نبودن و اطلاعات كم مردم درباره اختلالات رواني است و از آنجايي كه جهان امروز توسط مسائل و مشكلات رواني تهديد مي شود تغيير باورهاي غلط در مورد بيماران رواني ضرورت تام و تمام دارد. چون تحقيقي كه توسط انجمن روانپزشكان در سال ۱۳۷۷ در استان كردستان انجام شده نشانگر آن است كه ۱۳ درصد مردم براي بهبود بيماريها اعتقاد به دعانويس دارند و ۳۵ درصد به طب سنتي و ۶۲ درصد آگاهي ضعيفي از مفهوم كلي بهداشت رواني دارند به طوري كه هر گونه بيماري روحي و اختلال در رفتار را ديوانگي مي پندارند. در اين راستا يكي از اهداف سازمان جهاني بهداشت و انسان دوستان جامعه انگ زدايي از بيماران رواني است. همان طور كه ذكر آن رفت اين مهم نيازمند آموزش عمومي مردم و تغيير نگرش آنان نسبت به اين مسئله است. در اين باره دكتر ياسمي، رئيس اداره بهداشت روان وزارت بهداشت مي گويد: اكثر مردم فكر مي كنند بيماري رواني علل اجتماعي دارد و فراموش مي كنند كه مغز هم يك عضو از بدن است و همان طور كه مثلاً قلب، بيمار مي شود، مغز هم بيمار مي شود. مغز تنها بخش حسي و حركتي ندارد بلكه جنبه شعوري و ذهني هم دارد و چون مغز مركز شعور حس و حركت است مسلماً فقر و ساير فشارهاي اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي منجر به بيماري مغز شده و باعث افزايش اختلالات رواني مي گردد. در بي سوادها و متأهلها بيماريهاي اعصاب و روان بيشتر است و بالاترين شيوع بيماريهاي رواني در افراد ۲۵ ساله تا ۴۷ ساله است كه محققان در بررسي بيماران بستري شده به اين آمار دست يافته اند.
دكتر نوربالا استاد روانپزشكي دانشگاه تهران مي گويد: يك تحقيق كشوري در سال ۱۳۷۸ كه مورد تأييد سازمان بهداشت جهاني هم قرار گرفت و طي آن يك هزارم جمعيت ايران مورد ارزيابي واقع شد نشان داد كه ۲۱ درصد از افراد جامعه ما به درجاتي اختلال رفتاري دارند يا احتياج به خدمات روانپزشكي دارند.
نكته حائز اهميت اين است كه وقتي گفته مي شود يك پنجم جمعيت ايران احتياج به خدمات روانپزشكي دارند به اين مفهوم نيست كه اين افراد اختلال در تعادل، در حواس و قضاوت بصيرت داشته باشند.
۶/۰ درصد جامعه افرادي هستند كه اختلالات روان پريشي دارند يعني كسي كه هذيان دارد، توهم دارد، قضاوتش مختلف است و بصيرتي به اختلال خودش ندارد. به تعريفي ديگر قبول ندارد كه بيمار است. با توجه به اين تفاصيل ۵/۱۴ درصد از مردم ايران داراي اختلالات رواني هستند در حالي كه ۳۳ درصد كل عمر مردم جهان با اختلالات عصبي و رواني طي شده است. بيشترين ميزان از كارافتادگي در ايران مربوط به بيماريهاي اعصاب و روان است به طوري كه ۳۲ درصد از كارافتادگي مربوط به كميسيون اعصاب و روان است. سازمان تأمين اجتماعي ۹/۵۶ درصد از كارافتادگي ها را مربوط به اختلالات اعصاب و روان عنوان مي كند و۵/۸۳ درصد مراجعان نيز از دردهاي رواني- روحي شكايت دارند كه در مجموع مي شود نتيجه گرفت كه از هر چهار خانواده در ايران يك خانواده بيمار رواني دارد. اين آمار در چهار محال و بختياري و استان گلستان بيشتر بوده، در تهران ۵/۴ درصد، در آنكاراي تركيه ۶/۱۱ درصد، در آتن يونان ۴/۶ درصد، در مودناي ايتاليا ۸/۴ درصد، شانگهاي چين ۴درصد، ناكازاكي ژاپن ۶/۲ درصد، پاريس ۷/۱۳ درصد، برلين ۱/۶ درصد و سانتياگوي شيلي ۵/۲۹ درصد است.
دكتر قدرت ا... انصاري روانپزشك در مورد نقش وراثت در اختلالات رواني مي گويد: در تاريخچه خانوادگي بيشتر افراد كساني يافت مي شوند كه به اختلال رواني دچار بوده اند و مسئولان، بخصوص مسئولان نزديك اغلب دچار ترس ناشي از ابتلا به بيماري رواني هستند و گاهي اوقات حتي در اتخاذ تصميم براي ازدواج دچار ترديدند زيرا بيم آن دارند كه بچه هاي آنان قرباني وراثت خانوادگي گردد، گرچه آشكار گرديده است كه نوع هاي خاصي از عقب ماندگي هاي ذهني مربوط به بي نظمي هاي كروموزومي پدر و مادر و يا يكي از آنهاست ولي عوامل ژنتيكي در ظهور اسكيزوفرني و ساير اختلالات رواني ممكن است فقط نقش مستعد كننده داشته باشند.
در اكثر موارد هنگامي كه يك «اختلال رواني در خانواده جريان دارد» كودكان احتمالاً اين اختلال را از طريق يادگيري و نه از طريق ژنها به ارث مي برند.
دكتر انصاري معتقد است كه بعضي از اشخاص كه داراي انواع معيني از اختلالات رواني هستند از قبيل سايكوزهاي همراه با ضايعه مغزي هرگز به طور كامل بهبود نمي يابند ولي اكثر بيماريهاي رواني نسبت به درمان خوب پاسخ مي دهند. در واقع حدود ۷۰ تا ۸۰ درصد از بيماران رواني كه به بيمارستان برده شده اند بهبود يافته و اكثر آنها با محيط و جامعه سازگاري رضايت بخشي داشته اند. بدين جهت تصور غلط «غيرقابل علاج» بودن بيماري رواني را بايد از ذهنها زدود.
|
|
|
جدول اعداد (سودوكو)
اعداد ۱ تا ۹ را در هر يك از سطرها و ستون ها و مربع هاي كوچك ۳ در ۳ طوري قرار دهيد كه فقط يك بار تكرار شود .پاسخ جدول را فردا در روزنامه ملاحظه خواهيد كرد.
|
|
|