چهارشنبه ۱۰ آبان ۱۳۸۵
ادبيات
Front Page

اشعار خوانندگان
توي اين آسمون كاغذي پرنده كش
006081.jpg
رضا مهديلو تركماني (آذر)
اين دوست عزيز، چهار شعر برايمان ارسال كرده است و در انتهاي شعرها خطاب به ما نوشته اند: همشهري عزيز ! حالا شما فرض كنيد كه فدوي از سفارش شده ها هستم و يا چلوكبابي از سر آشنايي با هم خورده ايم و بنده نگذاشته ام دست به جيبتان ببريد!! و يا از فك و فاميل به دردبخور شما هستم با همين فرض ها شعر بالا را چاپ بفرماييد. راستي چي ازتان كم مي شود؟
- هيچي!
حرف آخر ...
... و پلنگ در افق
و ماه در چاه
و عشق كه كم دارد
حرف آخر را
در جدول كلمات متقاطع
و باد كه
بي ضلع مي وزد
و باران كه
بي قافيه مي بارد
و كوچه كه
در خيابان مي ريزد
و خيابان كه
در جاده
و جاده كه
سر به بيابان مي گذارد
و خدا هم كه
يك نقطه كم دارد
و پايان كه ... آتش!

* مهرداد كرامت پور
آقاي كرامت پور از اصفهان به مناسبت روز جهاني عصاي سفيد اين شعر را برايمان فرستاده اند. ايشان خود نيز از هموطنان روشندل ما هستند. بيت هاي دوم و نهم از نظر قافيه دچار اشكال هستند. بهترين بيت شعر، اين بيت است:
تق تق به سطح خاك اين سو و آن سوتر
يك دره يك فرياد پرواز نيلوفر
يك دره يك فرياد به بهترين شكلي حجم تاريكي را كه همواره زير پاي نابينا گسترده است، نشان مي دهد. در كل با شعر متوسطي روبه رو هستيم اگرچه به خاطر اين كه شاعر خود تجربه اي مستقيم از موضوع شعر دارد، دلنشين است.
حسرت دور
دنياي نابينا دنياي بي رنگيست
دنياي افسرده، دنياي پرجنگيست
جنگ دل و ديده، جنگ سياهيها
جنگ شكست عشق، جنگ جداييها
دستان نابينا پيوسته مي جويند
آنچه همه با چشم يك لحظه مي گويند
مي جويد و اما بي مهري و سردي
مي لرزد انگشتان از شدت دردي
پاهاي نابينا در ترس و در ترديد
هر لحظه يك گودال، هشدار برگرديد
لرز و سقوط و درد، زخم و جراحت، خون
پايش شكست اما زخم دلش افزون
لبخند نابينا بنگر چه پژمرده است
گويي خزان سرد روح از تنش برده است
بنگر تو قلبش را پُرزخم و پُرخون است
جاري ز طعن و نيش، چون رود كارون است
لحن ترحم زا آزرده روحش را
تحقير و استهزاء پُر كرده گوشش را
بي اعتنايي ها، حرف و نگاه سرد
تبعيض و استثناء، تنبيه و روحش زرد
در ذهن نابينا آشوب و غوغاييست
دنيايي از وحشت  گويي كه بلواييست
در دست نابينا يك شاخه نور است
نوري سفيد اما يك حسرت دور است
تق تق به سطح خاك اين سو و آن سوتر
يك دره يك فرياد،  پرواز نيلوفر
در اين جهان دون پرحيله و افسون
پُررنگ و پُرتزوير، بي رحم و بي قانون
تنها فقط يك چيز آرام جان اوست
ياد خدا و عشق تك سايبان اوست.
*
آقاي محمود فريامنش دوست شاعري كه نمي شناسمش اما شعرش حكايت از دغدغه جدي ايشان در شعر آزاد دارد. شعر ايشان آغاز تكان دهنده اي دارد و پايان آن هم قابل قبول است اگرچه اندكي شعاري به نظر مي رسد. كل شعر با شعرهايي كه فاصله اي نامحسوس و ظريف با سطرهاي يك متن منثور دارند شكل گرفته است مثلا در زمين مسطح است، دريافت شعر، مي تواند اشاره اي به بمباران هايي باشد كه تا يك قرن پيش زمين حجم خرابي آنها را به خواب هم نمي ديد. البته اين اتفاق ظريف در بعضي از بندها نيفتاده است و عملا با نثر فرقي نمي كند مثلا بند چهارم شعر. برخي از سطرها زائده هايي دارد مثل سطر چهارم كه همه صفت ها: ضدجاسوس و جاسوسي، ماهواره اي و مخابراتي زائد است.
قرن ما
آمبولانس ها
آژيركشان
عزرائيل را به مقصد بعدي مي رسانند.
امواج هوشمند ضدجاسوسي و جاسوسي، ماهواره اي و مخابراتي از گوشتمان عبور مي كنند:
ما محاصره شده ايم.

طبيعت وحشي را
سيمان كشيده اند
شايد روزي
خراميدن پلنگ را بر ديوار خانه ها نظاره كنيم!

در روستايي دورافتاده
آخرين خر خاكستري
براي دوربين ها
عشوه كوك مي كند
نسل خر رو به انقراض است
[...]
زمين مسطح است
دانشمندان
با آزمايش خاك به اين نتيجه رسيده اند!
و فيلسوفان
با تبيين عقلاني كردار جهان
اعلام كرده اند:
انسان مسئول نيست
انسان هيچگاه مسئول نبوده است.

ديوانه ها
بر صندلي هاي چرمي نشسته اند
بافت هاي حياتي جهان را جراحي مي كنند

صليب سرخ
با تانكر
خون به بيمارستان هاي بغداد مي رساند.
دلت به هم نخورد
مي تواني از گوش و كنار بين الحرمين
دست هاپاها
و دوربين
زوم كرده روي چهره ي اين قرن
عكس مي گيرد.
* شهين خسروي نژاد
خانم شهين خسروي نژاد، شاعر كرماني كه اخيرا گزينه سه دفتر شعر قبلي خود را با عنوان در اعماق اين شهر توسط مؤسسه فرهنگي هنري آفتاب كرمان به دست چاپ سپرده است و پيش از اين نيز دفترها و شعر قابل قبول از ايشان خوانده ايم، نامه اي برايمان ارسال كرده اند. در اين نامه ايشان متني در سوگ زنده ياد عمران صلاحي و در شعر خطاب به او نوشته و سروده اند. دو شعر ايشان را مي خوانيم با اين توضيح كه تخلص شعري ايشان ارا است.

به مهربان ترين شاعر
(1)
دوباره به ديدارت آمده
دوباره تنها
و جماعت
در رديف هاي جلو و عقب
نشسته در سخنراني باد
زلزله اي اتفاق افتاده
دوباره زلزله اي
و تو بايد در ميان اين مراسم هق هق
نكته اي بگويي

صفر نهصد و سي و دو ...
جواب بده
نكته اي بگو
اراست اراي كوچك بيرون كشيده از ته خاك
با آوار زلزله بر شانه هاش
و تو مثل هميشه تنها تو
نكته اي بگو
عمران
لبخندي بنا نه
رامش را بر كف شكستگي اش بگذار و بگريز

هنوز تو را نديده گريخته اي
هنوز شهر امنيتش به نيمه نرسيده
ريخته اي
عمران
هنوز تو
تـو

صفر نهصد و سي ...
جواب بده
جواب بده
روي خط كسي منتظر است
صفر نهصد ...
عمران

فقدان نماد صنفي شاعران چه بر سر ما مي آورد؟
ستاد بزرگداشت سال مولانا بدون يك شاعر

زهير توكلي
خبر زير را بخوانيم تا پس از آن سؤالي را طرح كنيم:
سومين نشست ستاد بزرگداشت هشتصدمين سال تولد مولانا
سومين جلسه هماهنگي برنامه هاي ستاد بزرگداشت هشتصدمين سال تولد مولانا جلال الدين رومي - شاعر و فيلسوف بزرگ مسلمان و پارسي گوي جهان - يكشنبه 30 مهر ماه برگزار شد.
به گزارش گروه دريافت خبر ايسنا، اين نشست با حضور وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي و نمايندگاني از طرف رياست مجلس شوراي اسلامي، وزير علوم، تحقيقات و فناوري، وزير آموزش و پرورش، رياست سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري، رئيس سازمان صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران، رئيس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي، مدير فرهنگستان زبان و ادب فارسي، مدير فرهنگستان هنر، عضو كميسيون ملي يونسكو، رئيس سازمان فرهنگي هنري شهرداري، رئيس شوراي گسترش زبان و ادبيات فارسي و رئيس انجمن حكمت و فلسفه تشكيل شد.
بنابراين گزارش، اولين جلسه اين ستاد در محل مجلس شوراي اسلامي و با حضور رياست مجلس و جلسه دوم نيز در معاونت امور فرهنگي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي برگزار شده است. همچنين دبيرخانه ستاد ياد شده از دو ماه پيش در معاونت فرهنگي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي تشكيل شده است و جلسات كارشناسي و اجرايي برنامه هاي مصوب در دستور كار دبيرخانه ستاد قرار دارد.طبق اعلام، در اين جلسات برنامه هاي اجرايي داخلي و خارجي مربوط به مراسم فوق مورد بحث و تبادل نظر قرار گرفته است.
خبر بالا درباره مولانا بود و برنامه ريزي هاي مسئولان داخلي براي آيين هاي سال مولانا. مولانا عارف، حكيم، فقيه، مفسر قرآن و... هر چه كه باشد اما هيچ كس نمي تواند انكار كند كه همه اين شخصيت هاي ديگري كه از رهگذر آنها مولوي يك چهره استثنايي شده است، در كالبد يك شخصيت ديگر او كه همانا شخصيت شاعري است متجسد شده اند. بنابر آن شخصيت هاي ديگر طبيعي است كه نهادهايي پژوهشي - آموزشي مثل انجمن حكمت و فلسفه، شوراي گسترش زبان فارسي، فرهنگستان زبان و ادب و فرهنگستان هنر در ستاد بزرگداشت مولانا عضو داشته باشند و بنابر آن كه برنامه هاي اين بزرگداشت منجر به برگزاري آيين هاي بزرگداشت خواهد شد، طبيعي است كه سازمان فرهنگي، هنري شهرداري، سازمان صدا و سيما، در آن ستاد حضور داشته باشند و بنابراين كه مراسم اين سال همزمان در همه كشورهاي ديگر جهان هم ممكن است برگزار شود (چرا كه اين سال سال جهاني مولانا نامگذاري شده است) سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري و كميسيون ملي يونسكو عضو اين ستاد هستند.
اما مولوي يك شاعر بوده است و علي القاعده از ميان شاعران اين مملكت لااقل يكي بايد در اين جمع حضور داشته باشد اما خبري نيست. چرا؟
***
اين امر مي تواند نشانگر چند چيز باشد ممكن است از اين خلأ اين گونه دفاع شود كه نهادهايي مانند وزارت ارشاد كه شوراي شعر دارد يا سازمان فرهنگي - هنري شهرداري كه بنياد نويسندگان و خانه شعري وابسته به اين بنياد دارد، به شكل غيرمستقيم، رابطه اتصال شاعران با اين ستاد خواهند بود. اگر چنين دفاعي صورت گيرد، نشان دهنده تفسير ابزارانگارانه از حضور شاعران در آيين هاي ملي مربوط به اين شاعر بزرگ مسلمان و عارف ايراني خواهد بود، يعني سياستگذاري هاي سال مولانا توسط ديگران صورت مي گيرد و در چارچوب اين سياست ها و تا آنجا كه افق و راهكارهاي پيش بيني شده توسط اين ستاد ترسيم مي كند، از كمك هاي شاعران و مهمترين كمك آنها يعني زينت المجالس بودن استفاده خواهد شد. اگر گفته شود كه ما در اين مراسم نياز به شناخت مولانا داريم و شاعر صرفا به اين ملاحظه كه شاعر است نمي تواند تاثير عمده داشته باشد و نقش اساسي ايفا كند پاسخ خواهيم داد كه اولا شناخت فقط شناخت علمي نيست و كسي كه بتواند خلاقيت و شهود مولانا را با هم در اين روزگار به زبان زنده اين روزگار در قالب شعر احيا كند، بيش از هر محقق مولانا پژوهي به مولانا و ميراث او خدمت كرده است. ثانياً حتي با اين استدلال شاعران بزرگي داريم كه هم شعرشان شعر عرفاني زنده اين روزگار است و هم شناخت عميقي از عرفان اسلامي و بخصوص مولانا دارند و تحصيلات آكادميك بايسته و حتي آثار دانشگاهي ارزشمندي در شناخت ادبيات فارسي خلق كرده اند؛ شاعراني كه مثال بارزشان دكتر قيصر امين پور است.
از اين مسئله كه نشان دهنده نوع نگاه سياستگذاران فرهنگي ما به شاعران است بگذريم، به وضوح مي توان سر چنين بزنگاه هايي خلأ يك انجمن فراگير صنفي كه شاعران ايران از طيف هاي مختلف فكري عضو آن باشند و در چنين مقاطعي مورد استناد و مشورت قرار گيرند، احساس مي شود. اين خلأ در بسياري از سياستگذاري هاي كلان فرهنگي كه به نوعي به مقوله شعر مربوط مي شوند احساس مي شود كه در آينده، به اميد خدا مصاديق ديگري از آن را نشان خواهم داد.

|  ادبيات  |   اقتصاد  |    اجتماعي  |   انديشه  |   شهرآرا  |   ورزش  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |