بستر تعاملات اجتماعي درفضاي شهري
شهر؛ موجودي زنده
|
|
پارسا ارباب
فضاي شهري به تركيبي اطلاق مي شود كه از فعاليت ها، بناهاي مختلف فرهنگي، اجتماعي، اداري، تجاري و مانند آن و عناصر و اجزاي شهري به صورتي آراسته، هماهنگ و واجد نظم و بالطبع با ارزش هاي بصري سازمان يافته است. فضاي شهري جزئي جدايي ناپذير از ساختار فضايي شهر در ادوار مختلف تاريخ شهر است و از اين روي همچون ساخت كلي شهر تابع شرايط اجتماعي و اقتصادي متغير بوده و در هر فرهنگي به صورت هاي گوناگون چون ميدان، خيابان، تكيه، بازار، گذر و ... جلوه كرده است. شهر يك رويداد هيجان انگيز در محيط است. شهر مكان زندگي مردمي است كه تحرك، تشكل و توسعه و استمرار آن است؛ تحرك در فضاي اجتماعي، تحرك در فضاي اقتصادي و تحرك در فضاي مكاني. در نتيجه براي اين كه بتوان چهره اي انساني تر به ساخت شهر بخشيد، ناگزير بايد به فضاهايي روي آورد كه همگاني اند و زنده ترين حركت هاي شهري در آن ها رخ مي دهد، در غير اين صورت شهر خسته كننده و بي روح جلوه كرده و ناتوان از پاسخ گويي به نيازهاي كليدي مردم آن، تجربه اي شكست خورده است.
هرگونه فضايي را در شهر نمي توان فضاي شهري دانست، بلكه ارتباطات ويژه بصري و حركتي در فضايي با خصوصياتي ويژه، موجد فضاي شهري است، در غير اين صورت بيشتر از حفره اي در ميان ساختمان ها نخواهيم داشت. كالن نويسنده كتاب منظر شهري و از نخستين نظريه پردازان نظم ساختاري بين اجزاء و محيط معتقد به هنري در شهر وراي معماري است، هنري مبتني بر ارتباط. به گفته وي آميختگي عناصري مانند بنا، طبيعت، ترافيك، تبليغات و ... محصولي ايجاد مي كند كه تسلط بر طراحي اين مجموعه (كل مرتبط) با تكيه بر مفهوم ارتباط امكان پذير است. رابطه ميان عناصر تشكيل دهنده فضاي شهري بايد براي فرد ناظر قابل ادراك بوده و فرد بتواند از رابطه موجود، ساختاري در ذهن خود ايجاد كند. به اين ترتيب فضاي شهري هدفمند بوده و بستر رويدادهاي تعريف شده اي خواهد شد.
فضاي شهري به مثابه يكي از اركان اصلي ساخت كالبدي شهر داراي مفهومي عام و اجتماعي است. فضاي شهري فضايي است كه به همه مردم اجازه مي دهد به آن دسترسي داشته باشند و در آن فعاليت كنند. در اين فضا فرصت آن وجود دارد كه برخوردهاي از پيش تدوين نشده به وقوع بپيوندند و افراد در يك محيط اجتماعي جديد با هم اختلاط كنند. بنابراين شرط اساسي براي اين كه يك فضاي عمومي، فضاي شهري باشد برقراري تعاملات اجتماعي در آن است. طبق آنچه بيان شد فضاي شهري مصنوعي است سازمان يافته، آراسته و واجد نظم به صورت بستري براي فعاليت ها و رفتارهاي انساني. انسان جزئي از اين فضا است و با ارزش ها و هنجارهاي خود به اين فضا معني و مفهوم مي بخشد.
توسعه سريع تكنولوژي و توليد كارخانه اي، سيماي شهرها را در نيمه اول قرن بيستم به كلي دگرگون كرد. جمعيت شهرها افزون و افزون تر شد و در پي آن مدرنيسم نيز در پاسخ به مسائل زمان، گذشته را به كلي ناديده گرفت. كج روي در بهره گرفتن از دستاوردهاي تكنولوژيك كه با هجوم اتومبيل و ايجاد ساختمان هاي بلند سيماي شهرها را به كلي دگرگون كرده و در لابه لاي بتن و آهن بر غفلت انسان افزوده، آزردگي هاي رواني گوناگوني را در پي داشته است. اگر در گذشته فضا عامل شكل دهنده بود از اين پس اين ساختمان ها و توده ها هستند كه فضا را تعريف مي كنند و در آن استقرار يافته اند.
پاسخ به پرسشي اساسي
چگونه مي توان با بهره مندي از مواهب تكنولوژي در فضايي انساني زيست؟ اين اساسي ترين سؤالي است كه نام آوران طراحي شهري و معماري، نزديك به نيم قرن است به دنبال پاسخ آن هستند و تقريباً همه متفق القولند كه بايد معيارها و قواعد شكل دهنده فضاهاي گذشته را شناخت و از آن ها درس گرفت. فضاي شهري قديمي بهترين آزمايشگاه فراگيري و ادراك است. بهترين راه ادراك فضاي شهري نگاه دقيق به تجربه طراحي فضا در طول تاريخ است. ادموند بيكن از نام آوران طراحي شهري عقيده دارد جوهر مطالعه و بررسي آثار با ارزش معماري و شهرسازي همان خصوصيت فضايي است و تا زماني كه ادراك نشود سرگرداني در طراحي فضاهاي شهري و معماري ادامه دارد؛ چرا كه خصوصيت فضايي در واقع جوهر روابط فرهنگي، اجتماعي و فعاليت هاي شهروندان است. هدف از مطالعه فضاي شهر، بحث در خصوص صورت خاكي، دنيوي و مادي توده و فضاي ساختماني در كل ساختار شهر است. معمولاً در تاريخ هنر هر دوره اي، تدريجاً بر پايه تلفيقي از عناصر شكلي و عملكردي دوره هاي گذشته استوار مي شود. لذا ناديده گرفتن تاريخ تحليلي معماري و شهرسازي به طراحي سبك سرانه براي زمان حال مي انجامد و چنين حالي براي ساختن آينده نيز حرفي نخواهد داشت.
به بياني روشن تر فضا، مكاني است در همه ادوار، استوار بر گذشته اي وزين، حالي زنده و انعطاف پذير براي آينده. بنابراين امروز هم بايد از فضاهاي گذشته استفاده كرد و اگر جوابگو نيست، بتوان با مهارت و استادي فضاهايي نيز بدان افزود، همان طور كه تاريخ تكوين فضا اين امر را به خوبي نشان مي دهد. بحث تاريخي موضوع جفت وجور شدن كهنه و نو را پيش مي كشد و بايد گفت كه اين امر شدني است. از آنجا كه شهر، زنده و پويا بوده و نيازهاي آن نو به نو مي شود، برنامه ريزي منجمد و ايستا در سازندگي فضاي شهري راهي ندارد و همياري متخصصيني را از قبيل شهرساز، معمار، گرافيست محيطي، مجسمه ساز، نقاش، جامعه شناس، روان شناس و ... كه هوشمندي لازم را براي برنامه ريزي قابل انعطاف و همچنين گسترش پذير دارند، طلب مي كند.
زيگفريد گيدئون از محققين شهرسازي و معماري و نويسنده كتاب فضا، زمان و معماري نيز در ارتباط با شهر مي گويد: شهر يك پديده آني و گذرا نيست، بلكه حاصل و نتيجه فرهنگ هاي مختلف در اعصار گوناگون است. شهر را تنها بر اين اساس كه از زمان صنعتي شدن تاكنون از آن سوءاستفاده شده و يا چون ساخت آن در اثر ورود يك ابداع تكنيكي كه همان ماشين باشد تغيير يافته، نمي توان به نابودي و انقراض محكوم كرد. به اين مسئله مي بايست با ديدي وسيع تر نگريست و سؤالات ديگري را مطرح كرد.
|