چهارشنبه ۱۴ اسفند ۱۳۸۱ - شماره ۲۹۹۷- March, 5, 2003
نقشه جهان تهيه شد
زماني كه پروتئين جديدي كشف مي شود مي توان آن را در محل مناسب روي نقشه قرار داد و به تاريخ تكاملي اش كه مي تواند به ما در پيشگويي چگونگي عملكرد آن كمك كند پي برد
003265.jpg
ترجمه: كيوان فيض اللهي
نقشه جهان كشيده شد! اما نه جهان ستارگان، سياره ها و سياه چاله ها، بلكه جهان پروتئين؛ اجتماع بي كراني از مولكول هاي زيست شناختي كه سنگ بناي سلول هاي زنده و كنترل فرايندهاي شيميايي هستند و آن سلول ها را به فعاليت وامي دارد. محققان آزمايشگاه ملي لاورنس بركلي و دانشگاه كاليفرنيا در بركلي اولين نقشه كلي سه بعدي از جهان ساختار پروتئين را به وجود آوردند. اين نقشه شناخت مهمي را به تكامل و تغيير ساختارهاي پروتئين در طول زمان ميسر مي كند و احتمالا به دانشمندان در تشخيص عملكردهاي پروتئين هاي اخيرا كشف شده ياري خواهد داد. سانگ هو كيم (S.Kim) شيميداني كه با بخش علوم زيستي فيزيكي آزمايشگاه بركلي و دپارتمان شيمي دانشگاه بركلي همكاري مي كند، هدايت اين تحقيق را برعهده داشت. وي در مورد ميزان دقت اين نقشه اظهار شگفتي كرد و توضيح داد كه يك منبع شناخته شده بين المللي براي ساختارهاي پروتئين كه تنها بر پايه اطلاعات تجربي و يك فرمول رياضي استوار است كاملا با سيستم طبقه بندي ساختاري پروتئين ها (Scop) كه به طورگسترده از آن استفاده شده و مبتني بر مشاهدات ديداري دانشمنداني است كه ساختارهاي پروتئين را پيش از اين كشف كرده بودند، مطابقت دارد. به گفته كيم «نقشه ما نشان مي دهد كه تاخوردگي هاي پروتئين به طور كلي به چهار نوع طبقه بندي مي شوند كه با چهار نوع ساختار پروتئيني تعيين شده توسط Scop شباهت دارد. برخي مدعي بودند كه در واقع سه نوع ساختار پروتئيني وجود دارد اما امروزه ما مي توانيم از لحاظ رياضي ثابت كنيم كه آنها چهار نوع هستند. »
تاخوردگي هاي پروتئين اشكال يا «قلمرو»هاي ساختاري متناوبي هستند كه شالوده آرايش كلي پروتئين را تشكيل مي دهند. با توجه به اينكه آرايش و عملكرد پروتئين با يكديگر در ارتباط هستند، كشف ساختار يك پروتئين گام بزرگي در جهت شناخت چگونگي فعاليت آن است. نقشه سه بعدي تهيه شده توسط كيم و همكارانش در شماره هفدهم فوريه ۲۰۰۳ گزارش آكادمي ملي علوم تشريح شده است. اين نقشه توزيع آماري ۵۰۰ تا از ساده ترين تاخوردگي هاي پروتئين را در فضا نشان مي دهد كه نتيجه به هم پيوستن نقاطي است كه به طور فضايي و بر اساس تفاوت هاي ساختاري شان تفكيك شده اند. توزيع اين نقاط تشكيلات سطح بالايي را در ساختارهاي تاخورده جهان پروتئين آشكار مي كند و نشان مي دهد چگونه اين ساختارها در طول زمان تكامل يافته اند و به طور فزاينده اي بزرگتر و پيچيده تر شده اند.
به گفته كيم «زماني كه براي اولين بار ساختار پروتئين جديدي كشف مي شود مي توانيم آن را در محل مناسب روي نقشه قرار دهيم و به سرعت همسايگانش را شناسايي كنيم و به تاريخ تكاملي اش كه مي تواند به ما در پيشگويي چگونگي عملكرد آن كمك كند، پي ببريم. اين نقشه چارچوبي فكري براي سازماندهي تمام ساختارها و عملكردهاي پروتئيني فراهم مي كند و اين اطلاعات به سادگي در يك جا قابل دسترسي است». پس از كامل شدن «پيش نويس مقدماتي» ژنوم انسان كه در آن دانشمندان توالي سه ميليارد نوكلئوتيد DNA را معين كردند، اكنون گام بزرگ بعدي شناسايي ژن هاي رمزگذار و عملكردهاي سلولي و مولكولي پروتئين هاي وابسته به آنها است. ژن هاي رمزگذار رشته هاي DNA هستند كه به رشته هاي اسيد آمينه تبديل مي شوند. روش متداول پيشگويي عملكرد يك پروتئين تازه كشف شده مقايسه رشته اسيد آمينه آن با رشته هاي اسيد آمينه پروتئين هايي است كه عملكردشان پيش از اين مشخص شده باشد. مشكل بزرگ اعتماد صرف به اين روش اين است كه با وجود ساختار و عملكرد مشابه پروتئين ها در موجودات زنده گوناگون، ممكن است رشته هاي اسيدآمينه شان به طور شگفت آوري متفاوت باشند. به گفته كيم «علت اين مسئله اين است كه در خلال تكامل، ساختار و عملكرد پروتئين بسيار محفوظ شده تر از رشته هاي اسيد آمينه اي است كه بر مبناي ژنتيك استوار شده اند. »
كيم يكي از برجسته ترين مدافعان تقسيم بندي پروتئين ها بر اساس ساختارهاي تاخوردگي شان و استفاده از شباهت هاي ساختاري براي پيشگويي عملكردهاي هر پروتئين بود. در حالي كه ممكن است جهان پروتئين يك تريليون نوع متفاوت از پروتئين هاي روي زمين را در بر بگيرد، بيشتر زيست شناسان توافق دارند كه احتمالا تنها در حدود ده هزار نوع مشخصا متفاوت از تاخوردگي ها وجود دارند.
به گفته كيم «برخلاف اين واقعيت كه تعداد ساختارهاي پروتئيني تعيين شده در هر سال به شكل تصاعدي افزايش مي يابد، تعداد تاخوردگي هاي پروتئيني جديد كشف شده رقم كوچكتري است. اين مسئله و ديگر مشاهدات نشان مي دهند كه رقم نهايي تاخوردگي هاي پروتئين به طور چشمگيري كمتر از تعداد ژن ها است. »
اساس چنين ايده اي اين است كه در طول اعصار پروتئين ها به طور انتخابي به سوي ساختارهايي تكامل يافته اند كه مناسب ترين شكل براي وظايف ويژه آنها را داشته باشد.
اساسا اين ساختارها در مورد پروتئين ها در سه سلسله حياتي، باستانيان، هسته داران، و باكتري ها دست نخورده باقي مانده است، حتي با آن كه رمزگذاري رشته هاي DNA براي نوع خاصي از پروتئين به طور گسترده از ژنوم يك موجود زنده به ديگري و گاهي حتي در همان موجود تغيير مي كند.
در نقشه تهيه شده توسط كيم و همكارانش شباهت تقريبي دسته هاي توزيع تاخوردگي با چهار طبقه ساختاري Scop به روشني مشهود است. اين طبقه بندي هايي كه بر اساس تركيب هاي ساختاري و توپولوژي ثانويه بنا شده اند شامل مارپيچ هاي «آلفا»، رشته هاي «بتا» و دو تركيب از مارپيچ ها و رشته ها مي شود كه اولين تركيب آلفا به اضافه بتا و دومي آلفا بر بتا است. نقشه دانشگاه بركلي آشكار مي كند سه گروه اول پروتئين ها از يك منشا مشترك، احتمالا چيزي شبيه پروتئين هاي نخستين، برخوردارند در حالي كه پروتئين هاي دسته آلفا بر بتا بسيار ديرتر ظاهر شدند. به گفته كيم «قابل تصور است كه پپتيدهاي نخستيني كه شامل بخش هايي با مارپيچ و رشته بلند بودند راهشان را به سوي چين خوردن به شكل ساختارهاي كوچك آلفا، بتا و آلفا به اضافه بتا بيابند. (پپتيدها تركيب هاي طبيعي يا مصنوعي متنوعي شامل دو اسيد آمينه يا بيشتر هستند كه با گروه كربوكسيل يكي از اسيدآمينه ها و گروه آمينه ديگري پيوند شده اند). ساختارهاي تا خورده آلفا بر بتا تا زماني كه پروتئين ها به اندازه كافي در خلال تكامل بزرگ نشوند و شكل گيري واحدهاي ساختاري ابرثانويه امكان پذير نشود، ظاهر نمي شوند. »
از زمان كشف اين موضوع كه شناخت عملكردهاي مولكولي پروتئين ها كليد شناخت عملكردهاي سلولي است، نقشه تهيه شده توسط كيم و همكارانش براي تعدادي از تحقيقات در زمينه زيست شناسي و زيست پزشكي از جمله طراحي داروهاي موثرتري كه اثرات جانبي كمتري دارند، متعهد شده است. به گفته كيم «اين نقشه مي تواند در طراحي داروين كه روي يك پروتئين خاص اثر مي كند و تشخيص اينكه آيا ساير پروتئين ها با ساختارهاي مشابه تحت تاثير دارو قرار گرفته اند يا نه، مورد استفاده قرار گيرد. »
كيم و همكارانش در نظر دارند در مرحله بعدي اين تحقيق از ابررايانه هاي مركز محاسبه علمي تحقيق انرژي ملي آزمايشگاه بركلي براي افزودن بيست هزار ساختار باقي مانده و شمارش ساختارهاي پروتئيني شناخته شده استفاده كنند. آنها همچنين در نظر دارند وب سايتي را راه اندازي كنند كه محققان مي توانند براي افزودن ساختارهاي پروتئيني كه كشف كرده اند به آن مراجعه كنند.
Science Daily, Feb.2003

تلاش فيزيكدانان براي شكست اينشتين
003280.jpg
انرژي آستانه اي براي اثرات نامتجانس نسبيت مضاعف تنها در مورد ذرات بنيادي به كار مي رود، نه در مورد مواد مركب ساخته شده از آنها. انرژي پلانك به بيان جرمي تنها ۲۰ ميكروگرم است. يك توپ بيسبال خيلي سنگين تر از اين جرم است بدون آنكه هيچ گونه رفتار غيرعادي ماوراي پلانكي از خود نشان دهد. تنها در مورد حركت يك توپ سريع با سرعتي بسيار نزديك به سرعت نور ذرات سازنده توپ بيسبال از انرژي هايي در مقياس پلانك برخوردار مي شوند و اثرات نسبيت مضاعف جديد را نشان مي دهند.
گراهام كالينز
امسال تئوري نسبيت خاص اينشتين ۹۶ ساله شد و هنوز يكي از بي نقص ترين و قوي ترين مجموعه هاي قوانين در فيزيك است. تركيب آن با مكانيك كوانتوم شالوده اي را تشكيل مي دهد كه مدل استاندارد فيزيك ذره بر آن استوار شده است. زماني كه با نظريه گرانش همراه شود به نسبيت عام مبدل مي شود كه سياهچاله ها، انبساط جهان و جزئيات ظريف خط سير ماهواره اي GPS را زير نفوذ خود مي گيرد. اگر چه لجبازان به دفعات مدعي نقض يا گسترش نسبيت شده اند اما به ندرت فيزيكدانان نظري توانايي آن را داشتند كه به خود جرات دستكاري ساختار اساسي اين تئوري را بدهند. به هر حال اخيرا گروه كوچكي از فيزيكدانان اظهار كرده اند كه يك بازبيني پايه اي از نسبيت در حال شكل گيري است. اولين تغيير اساسي پيشنهاد شده معرفي يك مقياس ثانيه اي براي تئوري و ثابت C (سرعت نور در خلا) است. در واقع ثبات سرعت نور براي تمام ناظران پايه و اساس نسبيت است. زماني كه سرعت هاي نسبي اشيا به سرعت نور نزديك مي شود پديده هاي نامتجانس مثل اتساع زمان و طول آشكار مي شوند. گرانش كوانتومي از مقياس مخصوص به خودش برخوردار است. اين مقياس انرژي پلانك است كه تنها به واسطه ارتباط ثابت C با بزرگي اثرهاي كوانتومي و شدت نيروي گرانش تعريف مي شود. انرژي پلانك يك ذره بنيادي بزرگ تر از انرژي هر چيزي است كه تاكنون در پرتوهاي كيهاني مشاهده شده يا در شتاب دهنده ها به وجود آمده است. زماني كه اين ذرات داراي انرژي هايي نزديك به انرژي پلانك باشند تئوري هاي كنوني فيزيك بايد شكسته شوند و يك تئوري هنوز نامشخص از گرانش كوانتومي با نشان دادن پديده خارق العاده اي مثل كف آلودگي خود فضا زمان وظيفه تبيين آن را برعهده گيرد. اين پيش گويي معمايي را سر راه نسبيت قرار خواهد داد، چرا كه ناظران خارجي با حركت هاي نسبي مختلف در اين موضوع كه چه وقت يك ذره به رژيم پلانك دست مي يابد، دچار اختلاف نظر خواهند شد. چگونه ناظري مي تواند حركت يك ذره را عادي، روان و با ساختار فضا زماني ثابت ببيند در حالي كه ديگري آن را جست وخيزكنان در ميان يك كف كوانتومي مي بيند. در اواخر سال ۲۰۰۰ جيواني آملينو كامليا (G.Camelia) از دانشگاه رم نسخه تجديدنظر شده اي از نسبيت را پيشنهاد كرد كه در آن يك مقياس طول مينيمم افزوده شده است. در واقع اين طول مينيمم فاصله بي نهايت كوچكي موسوم به طول پلانك است كه با انرژي پلانك متناظر است. به سبب برخورداري اين تئوري از دو مقدار مطلق C و طول پلانك، كامليا به آن لقب تئوري نسبيت خاص مضاعف داد. در جهاني كه قوانين آن براساس معادلات اصلاح شده باشد، طول موج هاي بسيار كوتاه نزديك به طول پلانك به طور فزاينده اي از اثرات انقباض طول مصون مي مانند. همچنين اين تغيير باعث مي شود طول موج هاي بي نهايت كوتاه اندكي سريع تر از سرعت نور حركت كنند. تغييرات ناشي از اين تئوري مي تواند به كمك مشاهده پرتوهاي بسيار پرانرژي كيهاني يا مطالعه پرتوهاي گاما توسط تلسكوپ اوربيتالي GLAST كه در سال ۲۰۰۶ پرتاب مي شود، مورد آزمايش قرار گيرد. در نسخه جديدتري از تئوري نسبيت خاص مضاعف كه توسط لي اسمولين (L.Smolin) از بخش فيزيك نظري انستيتو پري متر در واترلو واقع در اونتاريو و ژائو مگوئيجو (J.Magueijo) از كالج سلطنتي لندن ابداع شد، ناپايداري سرعت نور حذف شده است. تئوري آنها چگونگي افزايش انرژي و اندازه حركت ذره اي كه به انرژي بالاتري دست يافته است را دگرگون مي كند. اسمولين و مگوئيجو پيش بيني مي كنند به همان طريقي كه سرعت يك جسم بزرگ شتابدار به سرعت نور نزديك مي شود، انرژي يك ذره شتابدار با حالتي مجانب وار به انرژي پلانك نزديك خواهد شد. تغييرات علم فيزيك در تئوري اسمولين و مگوئيجو جزيي تر از مدل آملينو كامليا هستند از اين رو احتمال اينكه به زودي به كمك آزمايش مورد بررسي قرار گيرند بعيد است. علاوه بر اينها نسخه اي متشكل از تمامي تئوري هاي نسبيت خاص مضاعف نيز وجود دارد. اصلاحات انرژي و اندازه حركت قابل فهم تر از اثرات روي فاصله هستند. به نوعي تصور كنيد يك چوب بيسبال را با خط كش طول پلانك اندازه مي گيريد. يك ناظر متحرك مشاهده مي كند كه چوب به واسطه نسبيت منقبض مي شود اما اگر طول پلانك ثابت است، خط كش دست نخورده باقي خواهد ماند. درجه هاي اين خط كش نبايد با حساب معمولي افزايش يابد. انرژي ها نيز با پيچيدگي مشابهي افزايش مي يابند. استيون كارليپ (S.Carlip) نظريه پرداز گرانش كوانتومي از دانشگاه كاليفرنيا مي گويد نسبيت خاص مضاعف ايده جالبي است اما او شك دارد كه آنها به دنبال راه حل بسيار ساده اي براي يك مسئله پيچيده در گرانش كوانتومي هستند. وي افزود: «اما اميدوارم كه من اشتباه كرده باشم. »
Scientific American,Nov.2002


ژن خودخواه
همانندسازها ـ ۲
ريچارد داوكينز
ترجمه: كاوه فيض اللهي
شرحي كه از ماجراي منشا حيات خواهم داد ضرورتا نظري و غيرقطعي است؛ طبعا كسي آنجا نبوده تا ببيند چه اتفاقي افتاده است. در اين رابطه چند نظريه رقيب وجود دارد اما همه آنها از بعضي جهات با يكديگر مشتركند. شرح ساده شده اي كه اينجا بيان خواهم كرد احتمالا چندان دور از حقيقت نيست. ما نمي دانيم كه پيش از پيدايش حيات چه مواد خام شيميايي در زمين فراوان بودند، اما از جمله احتمالات قابل قبول مي توان از آب، دي اكسيدكربن، متان و آمونياك نام برد. اين مواد همه تركيبات ساده اي هستند كه معلوم شده دست كم در بعضي از سيارات ديگر منظومه شمسي ما وجود دارند. شيميدانان سعي كرده اند تا شرايط شيميايي زمين اوليه را بازسازي كنند. آنها اين مواد ساده را در يك بالون قرار داده و منبعي از انرژي نظير نور فرابنفش يا جرقه هاي الكتريكي را بر آنها وارد كردند كه شبيه سازي مصنوعي آذرخش هاي نخستين بودند. پس از گذشت چند هفته از انجام اين كار معمولا چيزي جالب درون بالون پيدا مي شود و آن سوپ قهوه اي كم رنگي است محتوي تعداد زيادي مولكول كه از مولكول هايي كه ابتدا در بالون قرار داشت پيچيده ترند. به ويژه در اين سوپ اسيدهاي آمينه يافته شده اند كه واحدهاي سازنده پروتئين ها، يكي از دو گروه اصلي مولكول هاي زيستي هستند. پيش از انجام اين آزمايش ها چنين پنداشته مي شد كه اسيدهاي آمينه اگر به طور طبيعي پديد آمده باشند، نشانه حضور حيات هستند. اگر مثلا روي مريخ پيدا مي شدند، وجود حيات در آن سياره تقريبا قطعي به نظر مي رسيد. اما اكنون وجود آنها تنها نيازمند حضور چند گاز ساده در جو و مقداري آتشفشان، نور خورشيد يا هواي پررعدوبرق بود. به تازگي شبيه سازي آزمايشگاهي شرايط شيميايي زمين پيش از پيدايش حيات منجر به ايجاد يكسري مواد آلي به نام پورين ها و پيريميدين ها شده است. اين مواد، واحدهاي سازنده مولكول ژنتيكي يعني DNA هستند.
فرآيندهايي شبيه به اين بايد منجر به پيدايش «سوپ نخستين» شده باشد كه به اعتقاد زيست شناسان و شيميدانان در حدود سه تا چهار هزار ميليون سال پيش درياها را انباشته ساخته بود. مواد آلي در بعضي جاها، شايد هنگام خشك شدن كفي كه روي ساحل دريا قرار گرفته بود يا در قطره هاي معلق كوچك، متراكم شد. با دريافت انرژي بيشتر نظير پرتو فرابنفش از خورشيد اين مولكول ها با يكديگر تركيب شده و مولكول هاي بزرگ تري ساختند. مولكول هاي آلي بزرگ امروزه ديگر آن قدر دوام نمي آورند كه مورد توجه قرار گيرند، زيرا به سرعت توسط باكتري ها يا موجودات زنده ديگر جذب و تجزيه مي شوند. اما باكتري ها و بقيه ما دير آمده ايم و در آن روزگار مولكول هاي آلي بزرگ مي توانستند بدون مزاحمت در سوپي كه رفته رفته غليظ مي شد تجمع كنند.
در ادامه اين روند لحظه اي فرارسيد كه به طور تصادفي مولكولي بسيار ويژه تشكيل شد. ما آن را همانندساز خواهيم ناميد. اين مولكول ممكن است الزاما بزرگ ترين يا پيچيده ترين مولكول نباشد اما اين توانايي خارق العاده را داشت كه مي توانست از خود نسخه هاي ديگري را به وجود آورد. احتمال رخ دادن چنين حادثه اي ممكن است بسيار بعيد به نظر آيد. همين طور هم هست. چنين رويدادي بي اندازه غيرمحتمل است. در مقياس عمر يك انسان، چيزهايي كه تا اين اندازه غيرمحتمل باشند را براي اهداف عملي مي توان غيرممكن در نظر گرفت. به اين دليل است كه شما در شرط بندي هاي فوتبال هرگز جايزه بزرگي نخواهيد برد. اما در برآوردهاي انساني ما از اينكه چه چيزي امكان پذير است و چه چيزي نيست، هيچ گاه با صدها ميليون سال سروكار نداريم. اگر به مدت صد ميليون سال هر هفته در شرط بندي هاي فوتبال فرم پر كنيد، احتمال اينكه چندين بار بانك را بزنيد بسيار زياد است.
عملا تصور مولكولي كه از خود نسخه برداري مي كند برخلاف آنچه در وهله نخست به نظر مي رسد چندان دشوار نيست و كافي است كه اين مولكول فقط دفعه اول به وجود بيايد. همانندساز را همچون يك الگو يا قالب در نظر بگيريد و آن را مولكول بزرگي تجسم كنيد كه از زنجيره مركبي از انواع گوناگون مولكول هاي واحد سازنده تشكيل مي شود. اين واحدهاي سازنده كوچك به فراواني در سوپ اطراف همانندساز موجود بودند. اكنون فرض كنيد كه هر واحد سازنده تمايل به تركيب با همنوع خويش دارد. در اين صورت هرگاه واحد سازنده اي از بيرون وارد سوپ شده و در كنار بخشي از همانندساز كه تمايل به تركيب با آن دارد قرار گيرد، به همان بخش مي چسبد. واحدهاي سازنده اي كه به اين ترتيب به يكديگر متصل مي شوند خود به خود به شكلي آرايش خواهند يافت كه از توالي خود همانندساز تبعيت مي كند. در اين مرحله تصور آن آسان است كه آنها درست همان طور كه در تشكيل همانندساز اوليه اتفاق افتاد به يكديگر متصل شوند تا زنجيره پايداري را تشكيل دهند. اين فرآيند مي تواند به روش توده شدن تدريجي لايه با لايه ادامه يابد. كريستال ها نيز به همين روش تشكيل مي شوند. از سوي ديگر اين دو زنجيره ممكن است از هم جدا شوند. در اين صورت دو همانندساز خواهيم داشت كه هر كدام از آنها مي تواند به اين كار ادامه دهد و نسخه هاي بيشتري از خود بسازد.
احتمال پيچيده تر آن است كه هر واحد سازنده نه به نوع خويش بلكه متقابلا به يك نوع خاص ديگر ميل تركيبي داشته باشد. آن گاه اين همانندساز همچون الگويي براي ساخت يك نسخه همانند عمل نخواهد كرد بلكه نوع نگاتيو خود را خواهد ساخت كه به نوبه خود نسخه اي دقيقا مشابه با پوزيتيو اوليه خواهد ساخت. براي اهداف ما اهميتي ندارد كه فرآيند نسخه برداري اوليه پوزيتيو ـ نگاتيو بوده يا پوزيتيو ـ پوزيتيو، اگر چه ذكر آن خالي از فايده نيست كه معادل امروزي همانندسازهاي نخستين، يعني مولكول DNA از شيوه نسخه برداري پوزيتيو ـ نگاتيو استفاده مي كند. آنچه اهميت دارد آن است كه ناگهان نوع جديدي از «پايداري» به دنيا آمد. پيش از آن امكان داشت كه هيچ نوع خاصي از مولكول هاي پيچيده در سوپ چندان فراوان نباشد، زيرا هر يك از آنها به واحدهاي سازنده اي وابسته بود كه بايد به طور اتفاقي در پيكربندي پايدار خاصي قرار مي گرفتند. احتمالا همانندساز به محض تولد نسخه هاي خويش را به سرعت در سرتاسر درياها منتشر ساخت تا آنكه مولكول هاي كوچك تر واحد سازنده تبديل به منبعي كمياب شد و ساير مولكول هاي بزرگ تر به ندرت تشكيل مي شدند.
Dawkins, R.1999. The Selfish Gene. Oxford

حاشيه علم
• نابينايان خوش شانس
003270.jpg

نظريه اي كه مدعي است قرار گرفتن افراد در معرض نورهاي مصنوعي سبب اختلال در ساعت بيولوژيك بدن آنها شده و مي تواند زمينه ساز ابتلا به برخي سرطان ها شود، با دستيابي دانشمندان به شواهد تازه اي در اين زمينه مورد تاييد قرار گرفته است. جورج برينارد متخصص اعصاب از دانشگاه تامس جفرسن به اتفاق همكاران خود نشان داده است اين ساعت خاص با استفاده از نورهاي با طول موج كوتاه تنظيم مي شود و اين قبيل نورها در چراغ هايي كه براي روشنايي در هنگام شب استفاده مي شود كاربرد فراوان دارد. برينارد گفت: «تحقيقات اپيدميولوژيك نشان داده است زناني كه در شيفت هاي شب كار مي كنند بيشتر از ديگران در معرض خطر ابتلا به سرطان هستند و خانم هاي نابينا از اين حيث در معرض خطر كمتري قرار دارند.» به اعتقاد اين محقق مي بايست در استفاده از نورها در هنگام شب دقت بيشتري به خرج داد. رنگ هاي آبي تا بنفش كه طول موج كوتاهي دارند در هنگام شب بهتر ديده مي شوند اما اين قبيل رنگ ها در زير نورهاي مصنوعي با شدت بيشتري ظاهر شده و بر توليد هورمون ملاتونين تاثير منفي مي گذارند.

• ژن دردسرساز
003275.jpg

زناني كه طول بارداريشان بيش از حد است احتمالا تحت تاثير نوعي ژن پدري قرار دارند. دانشمندان دانماركي دريافته اند كه ژن هاي پدري ممكن است در تعيين طول مدت بارداري همسرانشان نقش داشته باشند. براساس اين گزارش، بارداري هايي كه ۴۲ هفته يا بيشتر طول مي كشند ممكن است خطراتي براي مادر و جنين به همراه داشته باشند. با توجه به اينكه تاكنون در مورد علت طول كشيدن اين نوع بارداري ها كه در حدود ۵ درصد زايمان ها رخ مي دهد اطلاعات ناچيزي به دست آمده است كشف اين مسئله مي تواند از اهميت بسزايي برخوردار باشد. در حال حاضر پژوهشگران دانشگاه ارهوس دريافته اند كه نوعي ژن پدري مي تواند در طول كشيدن مدت زمان ماندن جنين در رحم مادر، ايفاي نقش كند. در اين بررسي مشخص شد خانم هايي كه ۲ بار زايمان داشته اند چنان چه در بار اول مدت بارداري آنها بيش از ۴۲ هفته طول كشيده است در ۲۰ درصد موارد نيز در بار دوم همين حالت را داشته اند.

علم
ادبيات
اقتصاد
ايران
جهان
ورزش
هنر
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  ايران  |  جهان  |  علم  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |