جمعه 7 شهريور ۱۳۸۲
سال يازدهم - شماره ۳۱۵۱
هنر
Friday.htm

سهل انگاري از نوع سوم
پيمان شوقي
002410.jpg

تماشاي فيلم ايراني از شبكه هاي مختلف تلويزيون ايران هم حكايتي دارد. سال ها پيش، بيش از يك دهه، پخش فيلم ايراني از تلويزيون، استثنائي بود كه فقط در ايام خاص - مثل هفته دفاع مقدس و دهه فجر- شاهدش بوديم. دليلش هرچه بود، در ميانه دهه شصت ناگهان ورق برگشت و خيل فيلم هاي كم فروش و نفروش ايراني آن سال ها سر از رسانه عمومي درآوردند. همان موقع كارشناسان سينمايي اظهارنظر كردند كه نمايش اين نسخه هاي خراب و رنگ ورو رفته اي كه در ذات خود هم چيزهاي به دردبخوري نيستند باعث بدگماني مردم نسبت به سينماي ايران مي شود. البته گوش شنوايي وجود نداشت و كماكان تلويزيون ايران ويترين بدترين محصولات سينمايي آن دوران باقي ماند. تا آنكه پس از تغيير و تحولات فراوان، در سال هاي آغازين دهه هفتاد توجه مديران سيما به خريد و پخش فيلم هاي معتبر و دستكم خوش ساخت ايراني جلب شد و با نمايش آثاري مثل عروس و مادر فصل نويني در بده بستان اين دو رسانه فرهنگي آغاز گرديد و تا آنجا پيش رفت كه فاصله اكران عمومي و نمايش تلويزيوني بسياري از فيلم هاي پرمخاطب و پرهزينه به كمتر از يكسال رسيد (حمله به اچ- سه و آژانس شيشه اي دو نمونه مثال زدني اند) ولي از آنجا كه انفصال در امور فرهنگي يكي از خصايل ملي ماست، ديري نپاييد كه اين روند به هم خورد و در تابستان داغ ۷۸، تفاوت نگاه،كار مسئولين سينما و تلويزيون را به افتراق و جدايي كشاند. تلويزيون پخش تيزر و خريد فيلم هاي سينمايي را محدود كرد و سينما مضامين جسورانه و بعضاً ممنوعه اي را به نمايش گذاشت. امروز با گذشت چند سال از آن ماجراها، ملاحظه مي شود كه بيشتر فيلم هايي كه موضوع منازعه آن زمان سينما و سيما بودند با اندك جرح و تعديلي از رسانه ملي پخش مي شوند و در اين ميان، تنها بر بينندگان و علاقه مندان - و البته سازندگان- دلسوز فيلم ايراني جفا رفته و مي رود و هنوز هم هيچ مسئولي پاسخگو نيست.

داستان از كجا آغاز شد؟
سال ها قبل عليرضا شجاع نوري پيرامون بازاريابي سينماي ايران در خارج از كشور، به تفاوت هاي مكانيسم توزيع فيلم و رويكردهاي متفاوت بينندگان خارجي صحه گذاشته و با ذكر مثالي از كشور فرانسه موضوع را چنين تعيين كرده بود كه در آنجا، معمولاً نمايش يك فيلم معتبر در تلويزيون قبل از اكران عمومي در سينماها به گونه اي شگرد تبليغاتي تبديل شده است. چرا كه اكثر بينندگان بالقوه پس از تماشاي فيلم يا پس از خواندن نقدهايي در مطبوعات مشتاق ديدار دوباره آن خواهند شد و در صورت اكران عمومي يا عرضه به شكل ويديو از آن استقبال خواهند كرد. درست برخلاف ايران كه نمايش فيلم در تلويزيون تمام پتانسيل فروش فيلم را خنثي مي كند.
مسئله اينجاست كه در سال هاي دهه شصت و نيمه اول دهه هفتاد، سينما يكي از تفريحات اصلي ايراني ها به شمار مي رفت. در همان سال ها دبير انجمن سينماداران، «فؤاد نور» در مصاحبه اي، پرده از آماري برداشت كه نشان از بي برنامگي توليد و توزيع سينماي ايران در جذب مخاطب مي داد. اين آمار ۵۵ درصد تماشاگران سينما را تماشاگران گذري و اتفاقي معرفي كرده بود كه بدون برنامه و قصد قبلي به سينما مي روند. در عين حال خانواده ها پس از اين گروه دومين گروه مخاطبان اصلي سينما محسوب مي شدند.
با توجه به اين وضعيت به نظر مي رسيد كه مهمترين اقدام از جانب توليدكنندگان سينماي ايران مي توانست كار روي شيوه هاي مختلف و نوين تبليغات و تلاش براي تبديل كردن سينما از يك تفريح گذار به يك ضرورت فرهنگي يا دستكم اجتماعي باشد. ولي بدون توجه به آينده، همه دلخوش به فروش اتفاقي فيلم ها و يارانه هاي دولتي، به همان شيوه هاي سنتي (تبليغ در تلويزيون و مطبوعات) اكتفا كردند. براي همين در زمان تغيير شرايط ضربه خوردند. با بروز اختلاف نظر در ديدگاه هاي فرهنگي مديران سيما و سينما، بديهي بود كه توليدات سينماي ايران و اقتصاد نحيف  آن، به خاطر از دست دادن مهمترين كانال تبليغي شان بيشترين ضربه را متحمل مي شدند. اختلاف نظرهايي كه چندسال بعد مشخص شد به راحتي قابل حل و پيشگيري بوده اند. اما به هر حال دودشان به چشم مخاطبان و سازندگاني رفت كه طرفين اصلي قضيه بوده و قرار بود در يك بده بستان دوطرفه، نيازهاي فرهنگي- اقتصادي يكديگر را برطرف كنند.

سليقه ها! سليقه ها!
002415.jpg

دغدغه هميشگي مسئولين سيما به عنوان فراگيرترين رسانه كشور، توجه به رعايت «بايد»ها و پرهيز از «نبايد»هايي است كه بي توجهي به آنها به خاطر ميليوني بودن مخاطبين امري اجتناب ناپذير است. مسئله اي پذيرفتني كه نه تنها در نظام ايدئولوژيك كشور ما كه تقريباً در تمام جهان اعمال مي شود. اما نكته اي كه هميشه مورد اعتراض بوده، مدون نبودن اين موارد و اعمال سليقه مديران وقت و حتي شبكه هاي گوناگون است. مسئله اي كه حتي در نوع و جنس برخورد با محصولات خارجي هم ديده شود (تصاوير خاصي در يك شبكه حذف ولي از شبكه هاي ديگر پخش مي شوند!)
بارها و بارها فيلمسازان ايراني ابراز كرده اند كه پس از اطلاع از پخش تلويزيوني فيلمشان، با استرس به تماشاي آن نشسته اند تا ببينند كه چقدر آن حذف يا تعديل (!) شده. مواردي اين چنين به اضافه خيل مسائل ديگري كه ذكرشان مثنوي هفتاد من كاغذ مي شود، گلايه هميشگي علاقه مندان سينماي ايران از تلويزيون بوده است. به نظر مي رسد با اتخاذ مواضعي روشن و اعلان پاره اي مسائل يا محذورات (حتي قبل از پخش فيلم) مي توان حداقل گامي مثبت براي كمك به سازندگان و مخاطبان برداشت و آنها را در جريان مسئله اي كه در پيش دارند، قرار داد. البته يقيناً سعه صدر در برخورد با محصولات فرهنگي، گامي موثرتر و بلندتر است.

حمايت مشروط
نكته گلايه آميز حمايت همه جانبه و تبعيض عملي است كه ميان محصولات سينمايي تلويزيون و ساير فيلم ها گذاشته مي شود. فيلم هايي كه تلويزيون سرمايه گذار آنهاست، از امكانات تبليغ وسيع در تمام ساعات شبانه روز به مدت نامحدود برخوردارند كه نتيجه آن هم از پيش معلوم است.
البته يك طرفه به قاضي نبايد رفت و از ياد نبايد برد كه در سال هاي دور و نزديك، سينما نيز به بهره برداري از موقعيت خاص پديده هاي تلويزيوني مبادرت كرده است. استفاده از چهره هاي تلويزيوني در قالب ستارگان سينما و فيلم كردن برنامه هاي موفق سيما -معروف ترين نمونه اش كلاه قرمزي كه استانداردهاي فروش فيلم در ايران را دو بار جابه  جا كرد- در هركجاي ديگر دنيا شايد به اين سهولت صورت نمي پذيرفت و به نظر نمي رسد تلويزيون ايران از بابت چنين توفيقاتي بهره اي مادي ببرد يا تا به حال برده باشد. اما در هرحال نبايد از خاطر برد كه چنين گشاده دستي هايي شامل حال همه افراد در همه مقاطع زماني نشده است و با مفهوم عدالت- كه همواره يكي از شاخصه هاي اصلي اعلام شده در تمام سياست هاي فرهنگي و اجتماعي كشور ماست- مقداري منافات دارد.
در كنار اين موارد، نكته ديگر، كيفيت بسيار پايين نسخه هاي فيلم هاي ايراني است كه از تلويزيون پخش مي شود. تصوير مات، رنگ هاي مرده و كيفيت پايين صدا ويژگي  عمده اين فيلم ها در پخش تلويزيوني است. واي به روزي كه فيلم قديمي هم باشد كه در آنصورت بايد انواع خش ها و خط هاي افقي و عمودي را نيز روي تصوير تحمل كرد. حتي بارها تكه هاي فيلم از شدت فرسودگي حذف مي شوند و پرسش هايي را در تداوم تصوير ايجاد مي كنند. مقصر كيست؟ تهيه كننده اي كه به نيت چند ريال سود بيشتر كپي فرسوده فيلمش را به تلويزيون مي فروشد يا خريداري كه كيفيت فيلم و رضايت خاطربيننده را در نظر نمي گيرد يا به ازاي چند ريال منفعت بيت المال از كنار آن مي گذرد؟ به هر حال حاصل مستقيم آن، عصبيت بيننده و تعويض كانال يا خاموش كردن تلويزيون است و نتيجه رواني و درازمدتش، گريز از محصولات تصويري كه نشانه هاي آشناي فرهنگ كشورش را داشته باشند. به خصوص كه بازار - و حتي شبكه هاي ديگر- هم پر است از نمونه با كيفيت خارجي.

حرف آخر
سينما و تلويزيون دو ابزار فرهنگي با كاركردهاي مشابه اند. پرهيز از سليقه سالاري و نگاه هاي سودجويانه يا يكسويه، اولين قدم براي هماهنگي و تعامل در مسير كشف مخاطبان بالقوه و نيازهاي ناشناخته است. نيازهايي كه در صورت غفلت ما به سادگي توسط منابعي ديگر تامين مي شوند و حاصل براي ما جز اسف و افسوس نخواهد بود.
تحميل ديدگاه ها حاصلي جز تجمع نارضايتي و ركود ندارد. همكاري و همفكري و دعوت از صاحبان ديدگاه هاي مختلف، مي تواند نمايانگر سياستي باشد كه حاصل آن را نه تنها دوطرف قضيه كه سوي ديگر ماجرا يعني مخاطبان مي برند. مخاطباني كه براي هر رسانه اي اصلي ترين و مهمترين سرمايه هستند.

شهر فرنگ
002420.jpg
مايكل نيمن به تهران مي آيد
«مايكل نيمن» ،  آهنگساز فيلم پيانو كه با ساخت چندين موسيقي فيلم برتر، پويايي و قدرت همكاري اش را با ديگر آهنگسازان به اثبات رسانده است، انساني فروتن با قدرت تخيل بالاست كه قادر است مخاطبين گوناگوني را به سوي خود جلب كند. وي به نمايندگي از «پيتر گابريل» در نظر دارد، در كنسرت حسين عليزاده نوازنده ساز «سلانه»  و «ريوان گاسپاريان»، نوازنده ساز «دودوك» و آهنگساز فيلم «گلادياتور» كه در روزهاي ۱۳، ۱۴ و ۱۵ شهريور در كاخ نياوران در تهران برگزار مي شود،  شركت كند.
مايكل نيمن  در رشته موسيقي سنتي آكادمي سلطنتي موسيقي و كالج «كينگ»  لندن فارغ التحصيل شد و قبل از آنكه به كار علم موسيقي شناسي و منتقدي روي آورد، به جمع آوري نمونه هايي از موسيقي محلي روماني اقدام ورزيد. در حرفه منتقدي اش، وي اولين كسي بود كه واژه ميني ماليسم را براي موسيقي به كار برد.
اگر آثار گروهي مايكل نيمن نشان دهنده فعاليت وي باشد، مي توان به آثاري همچون «مردي كه همسرش را براي يك كلاه اشتباه گرفت» و ساخت آهنگ براي طراحان حركات موزون اشاره كرد.
نيمن با ساخت موسيقي براي چندين فيلم مشهور مخاطبان زيادي را به سوي خود جلب كرد.
وي از سال ۱۹۷۶ تا ۱۹۹۱ به ساخت موسيقي براي ۱۱ فيلم اقدام ورزيد. از جمله كارگردان هايي كه وي با آنها همكاري كرده است، مي توان به «جين كمپيون»  (پيانو ۱۹۹۲)، «فولكر شلوندروف»  (غول ۱۹۹۶)، «نيل جوردن» (انتهاي امور ۱۹۹۹) و «مايكل وينترباتم» (سرزمين عجايب ۱۹۹۹ و ادعا ۲۰۰۰) اشاره كرد.
موسيقي وي در فيلم پيانو، به خوبي سبك ميني ماليسم را تشريح مي كند.
نيمن همچنين با همكاري «دامون آلبارن» موسيقي فيلم «مشتاق»  به كارگرداني «آنتونيا برد»  را ساخت. در اكتبر سال ۲۰۰۱، جشنواره رم اروپا سه روز را به قدرداني از مايكل نيمن و موسيقي اش اختصاص داد. اين برنامه شامل برگزاري چند موسيقي برتر جهان و سرود يك گروه كر به افتخار مرمت مجسمه «موسي»  اثر ميكل آنژ بود.

دو سالانه عكاسي در ابهام
دبير دوسالانه عكاسي ايران گفت: شرايط شركت و فراخوان دوسالانه مكتوب شده است و گرفتاري ما همچنان محل برگزاري اين دوسالانه است؛ چراكه تا محل برپايي مشخص نباشد،  تاريخ برگزاري نيز به طور قطع روشن نيست.
به گفته بهمن جلالي براساس آخرين تصميم هاي اجرا شده مقرر شده است كه دوسالانه عكاسي ارديبهشت ماه سال ۸۳ برگزار شود.
او درباره برپايي دوسالانه در نگارخانه صبا ـ وابسته به فرهنگستان هنر ـ به خبرنگار هنرهاي تجسمي گفت: هنوز جواب قطعي و كتبي دال بر اينكه با برپايي دوسالانه نگارخانه صبا موافقت شده باشد، دريافت نكرده ايم و بدون اخذ جواب كتبي، نمي توانيم فراخوان را اعلام كنيم.
جلالي از بازگشت بي ينال ها به موزه  هنرهاي معاصر تهران سخن گفت و بيان كرد: حكايت ديگري كه در حال حاضر مطرح شده، بازگشت دوسالانه ها به موزه هنرهاي معاصر است.
او با ابراز مخالفت خود از اين اتفاق، اظهار كرد: تقريباً بيش از دوسوم وقت موزه در طول سال با پنج دوسالانه نقاشي، عكاسي، گرافيك،  كاريكاتور و مجسمه سازي گرفته خواهد شد؛ با اين حال اگر جايي براي برگزاري دوسالانه ها پيدا نكنيم، به احتمال ضعيف، در موزه هنرهاي معاصر برگزار خواهد شد؛ اما اميدوارم با توافق صورت گرفته دوسالانه در نگارخانه صبا و خيال برگزار شود.
دبير دوسالانه عكاسي همچنين به احتمال خرد شدن برپايي دوسالانه در نگارخانه تهران اشاره و تاكيد كرد: به طور قطع اين حالت به برگزاري دوسالانه لطمه خواهد زد.
جلالي گفت:  به عنوان برگزاركنندگان بي ينال عكاسي، ترجيح مي دهيم اين اتفاق در داخل و مركز فرهنگي هنري شهر بيفتد؛ چراكه مخاطب عكاسي در مقايسه با ساير هنرها عام تر است و فرهنگسرايي چون نياوران براي برپايي دوسالانه دور است.
او درباره حضور بين المللي عكاسان در دوسالانه عنوان كرد: ما تنها توان دعوت از چند عكاس بين المللي داريم كه دعوت از آنها منوط به تعيين تكليف تاريخ نمايشگاه است؛ هنوز هم كسي به عنوان كانديداي دعوت در نظر گرفته نشده است.

قاب كوچك
مجموعه تاريخي امام حسين (ع) در يزد فيلمبرداري مي شود
فيلمبرداري  مجموعه  تلويزيوني  « حضرت  امام  حسين  (ع ) » به  كارگرداني  «شهريار بحراني » اوايل  آبان  ماه  در يزد آغاز مي شود.
در اين  مجموعه  كه  داستان  زندگي  حضرت  امام  حسين  (ع ) را در مقطع  زماني  خروج  از مكه  مكرمه  تا عصر عاشورا به  تصوير مي كشد،بازيگراني  همچون  ،علي نصيريان ، داود رشيدي ، جمشيد مشايخي ،اكبر عبدي ،محمدعلي  كشاورز و شهرام  حقيقت  دوست  نقش آفريني  مي كنند. اين  مجموعه  به  طريق  ۳۵ ميلي متري  فيلمبرداري  مي شود و قرار است  همچون  «مريم  مقدس » ديگر اثر«بحراني » يك  فيلم  سينمايي  نيز از روي  آن  ساخته  شود. بحراني درباره  داستان  اين  سريال  گفت :فيلمنامه  برپايه  مستندات  واقعي  و بدون  هيچ  تحريفي  شكل  گرفته  و داستان  نيز با محوريت  شخصيت هاي  مثبت  آن  زمان  روايت  مي شود. وي  افزود: فيلمبرداري  بخش هاي  جنگي  مجموعه  در اطر اف  شهر يزد به  مدت  هفت  ماه  به  ط ول  مي انجامد و ادامه  آن  با استفاده  از دكوري  كه  در شهرك سينمايي  درحال  احداث  است ، ادامه  مي يابد. به  گفته  وي  در دكور اين  مجموعه  تاريخي  شهرهاي  مكه ، مدينه ، كوفه  و شام  در زميني  به  مساحت  ۲۱ هزار متر مربع  بازسازي  مي شوند. تهيه كننده  اين  مجموعه  «محسن  علي اكبري » است  كه  آن  را به  سفارش  شبكه  دوم  سيما مي سازد.

چه كسي از تام كروز مي ترسد؟
002425.jpg

مهسا مهجور، كارگردان تئاتر در حال تمرين نمايش «چه كسي از تام كروز مي ترسد»نوشته  چيستا يثربي است. در اين نمايش مهناز افشار و صالح ميرزا آقايي ايفاگر نقش هاي اصلي آن هستند. مهجور درباره  شباهت نام اين نمايش، به يكي از داستان هاي مجموعه «سلام خانم جنيفر لوپز» نوشته  يثربي گفت: تنها عنوان اين داستان و اين نمايشنامه مشابه هستند و اين نمايشنامه تا به حال منتشر نشده است. وي درباره زمان و مكان اجراي اين نمايش گفت: از طرف مركز هنرهاي نمايشي، قول هايي براي اجراي عمومي اين نمايش داده شده اما هنوز چيزي قطعي نشده است ضمن اين كه ما متاسفانه نتوانستيم اين نمايش را در جشنواره پارسال اجرا كنيم. وي درباره  انتخاب مهناز افشار گفت: اين اولين كار كارگرداني تئاتر است كه انجام مي دهم و افشار هم اولين تجربه بازيگري اش در تئاتر است، بنابراين دو تا آدم آماتور تصميم گرفتيم با هم تجربه كنيم. البته خانم افشار بسيار علاقه مند به بازيگري در تئاتر است و دوره هاي آموزشي را نزد آقاي سمندريان گذرانده است، ضمن اين كه خانم يثربي نقش اول زن اين نمايش را براي من نوشته بود و از آن جا كه مهناز افشار هم از نظر چهره و هم از نظر شيوه  بازي بسيار شبيه من است، از ايشان دعوت كردم كه در اين نقش بازي كند. به گفته  وي، اين نمايش نشانگر يك زوج است در يك كلبه كوهستاني دور افتاده كه در ميان برف ها گرفتار شده اند و موضوع آن حول محور فريب و عدم توانايي انسان ها در انجام قضاوت مي چرخد.

۴ سينماي اصفهان در آستانه تعطيلي
كارشناس آموزشگاه هاي آزاد و شركتهاي توليد فيلم اداره كل فرهنگ و ارشاد اسلامي اصفهان گفت: سالنهاي سينما در اصفهان به سبب نداشتن جذابيتهاي فرهنگي براي مخاطب و كمبودهاي تجهيزاتي، مطابق با استانداردهاي ملي نيستند.
براي مخاطب و كمبودهاي تجهيزاتي، مطابق با استانداردهاي ملي نيستند.
«مرجان رياحي» در گفت وگو با ايرنا افزود: عدم تجهيز وسايل فني، سيستم سرمايشي و گرمايشي و كمبود سرويسهاي بهداشتي از موارد استاندارد نبودن سينماها در اصفهان است.
وي يادآور شد: نبود وحدت رويه در سياستگذاري هاي فرهنگي كشور و تصميم  گيري هاي سليقه اي و همچنين متنوع بودن متوليان سينما موجب شده تا توليد فيلم در سينماي ايران در طول پنج سال گذشته از ۳۵۰ فيلم به حدود ۳۰ فيلم كاهش پيدا كند.
وي همچنين عدم نمايش به موقع فيلمهاي سينمايي ايراني و خارجي، قاچاق فيلم و سي دي و همچنين توسعه اينترنت و برنامه هاي ماهواره اي را از جمله دلايل ركود سينماها دانست.
«رياحي»، عمده ترين راهكار براي رفع بخشي از تنگناهاي ياد شده را چند منظوره كردن سينماها جهت اجراي برنامه هاي موسيقي ،تئاتر و ساير كارهاي فرهنگي و نيز تجهيز سالن هاي سينما براي جذب تماشاگر عنوان كرد.
وي تعداد سالن سينماهاي استان اصفهان را ۱۵ باب عنوان كرد و گفت: از اين تعداد شش سينما در اصفهان و بقيه در شهرستانها فعاليت مي كنند.
اين كارشناس تصريح كرد: هم اكنون چهار سينما در استان اصفهان در آستانه ورشكستگي قرار دارند.

در نظرسنجي از مجموعه تلويزيوني «دوران سركشي» مطرح شد:
طرح مسائل دختران فراري از سيما ضروري است
002430.jpg
مجموعه تلويزيوني دوران سركشي ۷۳ درصد بيننده داشته است.
به گزارش مركز سنجش برنامه اي اداره كل پژوهش هاي اجتماعي صدا و سيما۶۱، درصد بينندگان به طور پيگير و ۳۹ درصد گاهي اين مجموعه تلويزيوني را تماشا كرده اند. بيشتر بينندگان پيگير اين مجموعه تلويزيوني زنان در گروه سني ۱۵ تا ۱۹ سال با تحصيلات راهنمايي و دبيرستان،ديپلمه دانش آموزان و افراد مجرد بوده اند. يافته هاي اين نظر سنجي حاكي است كه ۹۲ درصد در حد خيلي زياد و ۸۹ درصد در حد زياد مجموعه تلويزيوني دوران سركشي را پسنديده اند.
همچنين اين نظر سنجي نشان مي دهد كه ۸ درصد در حد كم و خيلي كم اين مجموعه را پسنديده اند. مهمترين قوت مجموعه تلويزيوني دوران سركشي آگاه كردن خانواده ها و جامعه و مهمترين ضعف  آن وجود موارد بد آموزي بوده است،علاوه بر اينكه ۴۷ درصد بينندگان معتقد ند اين مجموعه ضعفي نداشته است.
بنابراين گزارش ۷۹ درصد بينندگان طرح مسائل دختران فراري را از تلويزيون در حد خيلي زياد و زياد ضروري دانسته اند.
همچنين افراد ۲۵ تا ۲۹ سال ۴۷ درصد و افراد داراي تحصيلات عالي ۴۶ درصد بيش از ديگران طرح  چنين مسائلي را در حد خيلي زياد ضروري مي دانند.
مجموعه تلويزيوني دوران سركشي كه در ۲۸ قسمت از شبكه تهران سيما پخش شد،داستان دختر فراري نوجواني است كه نيروي انتظامي او را به عنوان بزهكار به خانه ريحانه معرفي كرده است. خانم دكتر پناهي مسئول خانه ريحانه در مطالعاتش بر روي رفتار دختر،متوجه مي شود كه او اختلال شخصيتي دارد و در واقع،بيمار رواني است. در مدت درمان،دختر به تدريج ماجراي واقعي زندگي اش را براي دكتر تعريف مي كند. او مي گويد نامش روناك است و پدرش سال ها قبل او و مادرش را ترك كرده است .
روناك وقتي متوجه مي شود كه مادرش قصد ازدواج دوباره دارد،به خانه عمويش پناه مي برد. عموي او كه مرد مستبدي است تصميم مي گيرد او را به عقد پسر معتادش در آورد. روناك مخالفت مي كند و عموي وي او را مورد ضرب  و شتم شديد قرار مي دهد كه وي سرانجام از خانه فرار مي كند. او پس از فرار،با عده اي قاچاقچي مواد مخدر روبه رو مي شود و مدتي با آنها زندگي و همكاري كرده و سپس پليس روناك را دستگير مي كند. در انتهاي داستان نا پدري وي مي پذيرد كه روناك در خانه او و تحت حضانت مادرش زندگي كند. در اين داستان ماجراهايي فرعي نيز اتفاق مي افتد كه به زندگي دختران ساكن در خانه ريحانه مربوط مي شود.

نغمه
002435.jpg
فرش باد از نگاه خوانندگان تجربه اي تازه
بعد از تماشاي فيلم سينمايي «فرش باد» در يكي از سالن هاي سينماي شهر تهران، كه صحبت راجع به شرايط فني نمايش و وضعيت نامناسب تماشاچي روي صندلي هاي قديمي و مستعمل اين سينماها بي فايده به نظر مي رسد درصدد برآمدم تا چند نكته را در مورد فيلم آقاي كمال تبريزي به رشته تحرير درآورم:
۱- دوگانگي در ريتم
تماشاگر فيلم «فرش باد» تفاوت فاحش ريتم وضرباهنگ را در نيمه اول و دوم فيلم به وضوح احساس مي كند. هر قدر نيمه دوم فيلم داراي اتفاقات و وقايعي با ريتم سريع است نيمه اول فيلم داراي آرامش و سكون است به طوريكه حتي در دقيقه ۲۰ هم، فكر خارج شدن از سالن به ذهن تماشاچي خطور مي كند.
شايد اگر ضرباهنگ سريع نيمه دوم فيلم به صورت متناوب در سرتاسر زمان فيلم- البته به صورت منطقي و هماهنگ با روند دراماتيك داستان- توزيع مي شد، احساس مطلوب تري نصيب مخاطب مي گشت. حال آن كه به دليل انسجام و قوام فيلم در نيمه دوم (انتهايي) فيلم، تماشاچي با رضايت سالن را ترك مي كند.
۲- كمال تبريزي را مي شناسيم!
به نظر مي رسد توجه وافر كارگردان به «محتوا و معنا» باعث گرديده تا او كمي از «شكل و صورت» غافل شود. فيلم سرشار از نماها و كادرهاي كاملاً معمولي است. در انتخاب و ثبت نماها از آن وسواس هميشگي خاص كمال تبريزي- كه به خوبي مي شناسيمش- خبري نيست. تبريزي در يك سريال تلويزيوني (دوران سركشي) به مراتب كادرها و پلان هاي هنرمندانه تري را از خود به يادگار گذاشته است.
شايد بتوان گفت در اكثر نماهاي فيلم «فرش باد» فقط نمي توان ايراد فني گرفت وگرنه نكته اي هم براي تحسين وجود ندارد. البته ممكن است نوع تهيه اين فيلم كه هزينه سنگيني را هم براي تهيه كننده نام آشناي آن (عليرضا شجاع نوري) به دنبال داشته، در انتخاب اجباري نماهاي صرفاً كلاسيك و نه هنرمندانه توسط كمال تبريزي موثر بوده باشد!
۳- گيشه توسط هيچ كس فراموش نمي شود!
در لحظاتي از فيلم چنين احساس مي شود كه كارگردان فيلم كس ديگري است! او آمده چند پلاني براي تضمين فروش فيلم ضبط كند و برود. در اين نماها كه اوج آن در مراسم «جشن نامزدي» نمايان است، هيچ رد پايي از كمال تبريزي و ايدئولوژي اش ديده نمي شود.
البته انصاف حكم مي كند كه اذعان كنيم، در شرايط كنوني نبايد به چنين اقداماتي ولو از جانب كارگردان صاحب سبكي همچون تبريزي خرده گرفت اما دستكم مي توان آرزو كرد كه روزي سينماي ما به جايگاهي برسد كه فيلمساز حرفه اي در انتخاب چنين حربه هايي براي تضمين فروش و تامين گيشه جبري را احساس نكند و آزادانه به خلق مكنونات قلبي خود به هنرمندانه ترين شكل در عالم صورت بپردازد.
۴- دو زبانه بودن فيلم نعمتي براي تبريزي!
استفاده مناسب و هوشمندانه كارگردان از ويژگي دو زبانه بودن فيلم در جهت خلق موقعيت هاي طنز و جذاب در جاي جاي فيلم قابل تحسين است. در واقع كمال تبريزي از يك عامل محدود كننده، يك ابزار اغنا كننده ايجاد كرده است.
تاثير كاملاً مثبت اين ترفند در كشش دراماتيك فيلم از يك سو و جذابيت هاي موضعي از سوي ديگر محسوس است و از نقاط مثبت فيلم محسوب مي  شود.
۵- در برهوت عشق، نمايش عشق!
اكثر قريب به اتفاق فيلم هاي ساخته شده در چند سال اخير سينماي ايران به نمايش عشق هاي زميني و ماجراهاي مربوط به آن پرداخته اند. ليكن تقريباً هيچ كدام از اين عشق ها به دل تماشاگر فيلم نمي نشيند. داستان عشق تصوير شده در «فرش باد» اما چيز ديگري است؛ صداقت، سادگي و صميميت عشق كودكانه فيلم فرش باد ناخودآگاه از جانب مخاطب باور مي شود و اين تصوير هنرمندانه يك عشق زميني و ناب در ميان انبوهي از تجارب ناموفق اين چنيني،  زبان تمجيد را مي گشايد.
به هر حال فيلم «فرش باد» يك تجربه تازه براي سينماي ما و كمال تبريزي محسوب مي شود كه در هر حال به واسطه «تجربه نو» بودنش قابل احترام و تحسين است و قطعاً تاثيرات ويژه خود را در آينده سينماي كشور خواهد داشت.
وحيد رضا خليل خاني
كارشناس تكنولوژي آموزشي

در صحنه
002455.jpg
مجموعه تئاتر شهر فعاليت هاي خود را با اجراي هشت نمايش ادامه مي دهد. به گزارش روابط عمومي تئاتر شهر،  نام نمايش ها، محل اجرا، نويسنده و كارگردان، ساعت اجرا، مدت اجرا و قيمت بليت به شرح زير است:
درمصر برف نمي بارد:تالار اصلي- نويسنده: محمد  چرمشير، كارگردان: علي رفيعي، ساعت: ۳۰/۱۹،  مدت: ۱۴۰ دقيقه، قيمت بليت: ۲۰۰۰ تومان.
چيستا: تالار چهار سو- نويسنده و كارگردان: نادر برهاني مرند، ساعت: ۴۵/۱۹،  مدت: ۷۰ دقيقه، قيمت بليت: ۱۵۰۰ تومان.
داستان خرس هاي پاندا: تالار قشقايي- نويسنده: ماتئي ويسني يك، مترجم و كارگردان: تينوش نظم جو،  ساعت: ۳۰/۱۹، مدت: ۸۰ دقيقه، قيمت بليت: ۱۵۰۰ تومان.
روي زمين: تالار سايه - نويسنده و كارگردان: افروز فروزند، ساعت: ۱۸، مدت: ۹۰ دقيقه، قيمت بليت: ۱۵۰۰ تومان.
هوسنامه مرد پرهيزكار (بشر و مليخا): تالار سايه - نويسنده: عبدالحسين مرتضوي، كارگردان: ميترا علوي طلب و عبدالحسين مرتضوي، ساعت: ۲۰، مدت: ۶۰ دقيقه، قيمت بليت:۱۰۰۰ تومان.
آندرانيك: تالار كوچك (شماره ۲) - نويسنده: حسين مهكام، كارگردان: حميد پورآذري، ساعت: ۴۵/۱۹، مدت: ۷۰ دقيقه، قيمت بليت: ۱۰۰۰ تومان.
آژاكس: تالار نو - نويسنده: حميدرضا نعيمي، كارگردان: آرش دادگر،  ساعت: ۳۰/۱۸،  مدت: ۵۰ دقيقه،  قيمت بليت: ۱۰۰۰ تومان.
تجربه هاي اخير: تالار نو - نويسنده و كارگردان:  امير كوهستاني، ساعت: ۲۰، مدت: ۸۵ دقيقه، قيمت بليت: ۱۰۰۰ تومان.

داستان خرس هاي پاندا
بالاخره نمايش «داستان خرس هاي پاندا» به اجرا در آمد. اين نمايش كه از مهمترين آثار « ماتئي ويسني يك» است بعد از اجراي موفق خود در جشنواره فجر از روز ۳۱ مرداد (جمعه) اجراي خود را در تالار قشقايي مجموعه تئاتر شهر آغاز كرد.
اين نمايشنامه را كه اسم كاملش «داستان خرس هاي پاندا به روايت يك ساكسيفونيست كه دوستي در فرانكفورت دارد» است «ماتئي ويسني يك» نمايشنامه نويس، شاعر و روزنامه نگار رومانيايي در سال ۱۹۹۸ در فرانسه منتشر كرده است و «تينوش نظم جو» كه سابقه آشنايي با اين نويسنده را از فرانسه دارد آن را در سال ۲۰۰۰ در تهران ترجمه و چاپ كرده است. نظم جو كه امتياز انحصاري ترجمه و اجراي آثار اين نويسنده معاصر مقيم فرانسه را دارا است به خاطر اين ترجمه خوب و روان دو جايزه بزرگ «بومارشه» و «S.A.C.D» را در كشور فرانسه برنده شده است.
اين نمايشنامه از جمله متون مدرني است كه «نظم جو» با دادن خلاصه اي درباره آن مخالف است، وي درباره توضيح اين متن اينگونه نوشته است: «يك زن و يك مرد نه شب براي آشنايي، نه شب براي آموختن، نه شب براي رهايي از دنيا، رسيدن به خود، و به يك راز ابدي...»
قرار است كه اين نمايش به دو زبان فارسي و فرانسه اجرا شود. در اجراي فارسي اين نمايش كه هر روز در ساعت ۳۰/۱۹ در تالار قشقايي تئاتر شهر به اجرا در مي آيد «شهرام حقيقت دوست» و «مهشاد مخبري» به ايفاي نقش مي پردازند و در اجراي فرانسوي نمايش كه در روزهاي ۶، ۹و ۲۳ شهريور به اجرا در مي آيد «تينوش نظم جو» و «مهشاد مخبري» بازي مي كنند.
طراحي صحنه و نمايش را «سيامك احصايي» به عهده دارد و «ايمان جعفري» نوازنده خوب ساكسيفون كشور، اجراي قطعات ساكسيفون را به عهده دارد.
«نظم جو» براي اجراي اين نمايش از پخش فيلم در صحنه استفاده مي كند و بازيگران در بين تئاتر و سينما در حال گذرند.

آندرانيك
نمايش «آندرانيك» با طراحي و كارگرداني «حميد پورآذري» از نهم شهريور در تالار كوچك تئاتر شهر به روي صحنه مي رود.
«آندرانيك» را «حسين مهكام» نوشته و در آن نگار عابدي، هدايت هاشمي، علي سرابي، سينا رازاني و جواد پورزند، بازي دارند. طراح لباس نمايش «زري كواري» است. اين نمايش در بيست و يكمين جشنواره بين المللي تئاتر فجر برنده جايزه سوم نمايشنامه نويسي شد و از بازيگر مرد آن تقدير به عمل آمد. همچنين كانون ملي منتقدان تئاتر جايزه بهترين بازيگر مرد را به بازيگر اين نمايش داد.
نمايش «آندرانيك» هر روز به جز شنبه ها ساعت ۴۵/۱۹ در تالار كوچك (شماره ۲) تئاتر شهر به روي صحنه مي رود.

نگاهي به نمايش برخورد نزديك از نوع آخر
آنجا كه واقعيت در پرده است
002440.jpg
نمايشنامه «برخورد نزديك از نوع آخر» نوشته «چيستا يثربي» با كارگرداني «سيما تيرانداز» تا هفته پيش در تالار قشقايي تئاتر شهر به روي صحنه بود.
اين نمايش چهار روايت از واقعه اي مبهم است كه چهار راوي هر كدام به نفع خود و از زاويه ديدي خاص به روايت  ماجراي اتفاق افتاده مي پردازند؛ پرداخت نويسنده به اين روايات ناهمگون از آن روست كه ما از طريق اين روايات متعدد و متناقض از هم به تضادها، تقابل ها و ناهمگوني هاي جامعه اي برسيم كه در آن هر كس مي كوشد كه به فراخور دنيا، فضاي ذهني و عيني خودش و خواسته ها و مطالباتش به نفع خود و در جهت نابودي ديگري گام بر دارد در صورتيكه واقعيت مغايرت و فاصله زيادي با آنچه روايت مي شود، دارد. البته واقعيت اصلي در اين نمايش نيامده است و اين مي تواند بيانگر اين نكته باشد كه در اصل واقعيت را خود ما مي سازيم و تحريف مي كنيم.
نمايش «برخورد نزديك از نوع آخر» پرداخت به تمي كلي يعني ارائه تشويق ها، نگراني ها و وضعيت نابسامان و متناقض آدم هاي جامعه ماست كه در پي تقابل ها، چالش ها و درگيري هاي ذهني و عيني ما پديد آمده اند و در اين ميان با توسل به رواياتي جزئي به آن تم كلي رجعت مي كنيم ولي نكته آنجاست كه اين اپيزودهاي نمايشي چندان در كنار هم نمي نشينند و آوردن شخصيت هاي دمده، كليشه اي و پرداخت نشده اي مثل « زن همسايه و رفتگر شهرداري» و پرداختن به روايت آنان از قضيه؛ چندان با منطق حاكم بر دنياي درام جور در نمي آيند و از روابط دال و مدلولي و علي و معلولي كه بايد بين عناصر درام كه پيش برنده قصه نمايش هستند چندان خبري نيست يعني همنشيني اين اپيزود كنار هم چندان دلچسب نيست ماجرا وجهه اي طنز آميز كه در زن همسايه و رفتگر شهرداري و همچنين در روايت هاي آنان از ماجرا وجود دارد؛ هر چند مي تواند بيانگر تقابل و عدم همنشيني دو فضا و دنياي جدي و شوخي و تفاوت واقعيت اصلي با آنچه از جانب آن دو شخصيت - زن همسايه و رفتگر - روايت مي شود، باشد ولي طنز كليشه اي است كه از ديالوگ هاي بكري برخوردار نيست و آنچنان كه بايد نتوانسته اين تقابل و تضاد را نشان دهد. از اينها كه بگذريم به رغم نويسنده نمايشنامه هر كدام از روايت ها نيز مي توانند بيانگر مسائل، قضايا و مشكلات ذهني و عيني آدم هايي باشد كه هر كدام به نوعي به تنگ آمده اند . يعني از يك طرف «آرش» از آدم هاي دروغگو و فضول اطرافش دلگير است و دق دلش را از بالكن خانه اش - كه يكي از مزاياي آپارتمان اش است - بر روي آنها خالي مي كند و از طرفي ديگر نيز با « نسترن » مواجهيم كه با پرداخت به روايت خود، ناملايمات و نابساماني هايي كه گريبانگير دختران و زنان است را بيان مي كند و اما زن همسايه هم نمود زناني تنها است كه ما به ازاي بيروني آنها در جامعه بسيار زياد است. زناني كه از شدت تنهايي و روزمرگي و عدم خلاقيت و باروري كارشان به فضولي در زندگي ديگران كشيده مي شوند.
در پايان بايد گفت كه شايد روايات ماجرا تا حدي يكدست و منسجم در نظر نيايند ولي گمان مي رود كه نويسنده از روي عمد به اين عدم انسجام و يكدستي رسيده است تا به بيان برخورد غير قطعي و ناهمگون و متمايز از همه جامعه، آدم ها و واقعيت ها بپردازد و از اين زاويه است كه تشويش ها، تناقض ها، سرخوردگي ها، تعارضات و چالش هاي آدم ها به نمايش در مي آيد.
مختار شكري پور

سينماي جهان
فيلم هاي خوب، بي فروغ در نمايش
زماني كه رئيس كمپاني «كلمبيا پيكچرز»، امي پاسكال، دو سال پيش به اسپايك جونز براي ساختن فيلم استثنايي اقتباس چراغ سبز نشان داد به او اخطار هم كرد كه «از بودجه تعيين شده فراتر نرو» يا به عبارت ديگر امي پاسكال در امور توليد فيلم دخالت كرد. اسپايك جونز از بودجه بيست ميليون دلاري فراتر نرفت و كمپاني هم به ديدگاه او احترام گذاشت.
002445.jpg

اما اقتباس با بداقبالي روبه رو شد، زيرا «سوني» (كمپاني شريك كلمبيا) بيست ميليون دلار ديگر صرف بازاريابي فيلم كرد. اقتباس علي رغم نامزدي اسكار بهترين فيلمنامه براي چارلي كوفمن و بازيگران نيكلاس كيج، مريل استريپ و كريس كوپر (كه برنده شد) فقط بيست ميليون دلار در آمريكا فروخت.
امي پاسكال با تأسف مي گويد: «اي كاش فروش بهتري داشت، سزاوار بود تا تماشاگران بهتري پيدا كند.»
اما اقتباس تنها فيلم معتبر و مورد پسند منتقدان از كمپاني هاي معظم هاليوودي نيست كه در فروش دچار مشكل مي شود. كلافه عشق ساخته پل تامس اندرسن، كه اميد كمپاني «سوني» و «رولوشنز استوديوز» را در مراسم اسكار بر باد داد، بيست ميليون دلار هزينه توليد و چند ميليون دلار هم هزينه بازاريابي اش شد كه در آمريكا فقط هجده ميليون دلار، علي رغم حضور ستاره بازيگر آدام سندلر فروخت.
كمپاني «فاكس قرن بيستم»، چهل و هفت ميليون دلار به پاي فيلم هوشمندانه و علمي- تخيلي، سولاريس به كارگرداني استيون سودربرگ و با بازي جورج كلوني ريخت و سي ميليون دلار ديگر هم براي بازاريابي فشرده فيلم هزينه كرد اما درآمد آن فقط پانزده ميليون دلار بود.
كمپاني هاي «پارامونت» و «ميراماكس» به اتفاق ساعات ساخته استيون دالدري را با بيست و پنج ميليون دلار تهيه كردند، سي ميليون دلار ديگر هم صرف بازاريابي فشرده فيلم شد كه در نهايت به چندين نامزدي اسكار در رشته هاي مختلف انجاميد از جمله تنديس اسكار بهترين بازيگر زن نقش نخست براي نيكول كيدمن. اما مردم مبلغ خيلي معمولي، چهل ميليون دلار براي تماشاي آن پرداختند.
سال هاست كه استوديوهاي هاليوود، توليد فيلم هاي جدي و معتبر را به كمپاني هايي چون «ميراماكس» و گاهي «دريم وركس»  سپرده اند كه اين آخري فيلم هاي پول پاروكن و تجاري تر و كمدي رمانتيك را ترجيح مي دهد. اما مديران كمپاني ها دوباره شروع به توليد فيلم هاي جدي و مورد پسند اسكار با حضور نسل جديدي از كارگردانان مؤلف كرده اند. همچنين آنان پي برده اند كه سوددهي چنين فيلم هايي بسيار دشوار است به ويژه زماني كه تبليغات، هم مي تواند راي دهندگان مراسم اسكار را تحت تاثير قرار دهد و هم فيلم را پرفروش كند.
سال گذشته تنها استثنا درباره اشميد ساخته الكساندر پين با حضور جك نيكلسن و هزينه سي ميليون دلار بود كه شصت و چهار ميليون دلار براي كمپاني «نيولاين» سود داشت. نمونه معمولي تر، آنت وون فيشر با بازي و كارگرداني دنزل واشنگتن است. «فاكس سرچ لايت» بخشي از كمپاني «فاكس» كه وظيفه اش توليد فيلم هاي كوچك تر و خاص تر است، دوازده و نيم ميليون دلار بابت توليد و ده ميليون دلار براي بازاريابي فيلم پرداخت.
مدير «فاكس سرچ لايت»، پيتر رايس مي گويد: «دلم مي خواست آنت وون فيشر، صد ميليون دلار مي فروخت و برنده اسكار بهترين فيلم مي شد.» اما فيلم نامزد اسكار نشد و فقط بيست و يك ميليون دلار فروش كرد. حتي پيانيست ساخت رومن پولانسكي، كه توسط بخش توليد فيلم هاي هنري كمپاني «يونيورسال» «فوكس فيچرز» حدود هفت ميليون دلار خريداري شد، پيش از مراسم اسكار علي رغم ده ميليون دلار هزينه بازاريابي، هفده ميليون دلار در آمريكا فروش كرد.
به محض آنكه تنديس اسكار بهترين بازيگر نقش مرد نخست، كارگرداني و فيلمنامه را برد، فروشش به مرز سي ميليون دلار رسيد.
مسئول بازاريابي «فوكس فيچرز»، ديويد بروكس ساده ترين ادعا را مطرح مي كند. «پيانيست براي ما سودآور خواهد شد.» كمپاني با خشونت نيمي از دريافتي فروش فيلم را به چنگ آورد و با صاحبان سينماها تقسيم كرد.
ميشل «رولوشنز»، جوروث مي گويد كه كلافه عشق براي كمپاني او ضرر نخواهد داشت چرا كه او با تلويزيون و شبكه هاي كابلي نيز قرارداد امضا كرده اما اين آگاهي را مي دهد كه شريكش «سوني» كه هزينه بازاريابي را تقبل كرده احتمالاً ضرر خواهد ديد.
002450.jpg

در مجموع اوضاع به گونه اي است كه باعث نگراني فيلمسازان خوش آتيه هاليودي شده است. چرا كه هزينه روزافزون توليد و بازاريابي شايد جلوي انتخاب هاي نوي تهيه كنندگان را بگيرد.
نويسنده و كارگردان ديويد راسل مي گويد: «اگر بخواهيد سولاريس ديگري بسازيد، استوديوها دست به اسلحه خواهند شد.»
ديويد راسل در تلاش است تا براي فيلم آينده اش كه هنوز عنواني ندارد، تهيه كننده بيابد. در اين كمدي سياه، گوئينت پالترو و جود لو قرار است ايفاي نقش كنند. سرانجام ديويد راسل با «فاكس سرچ لايت» به توافق رسيد.
راسل مي گويد: «تصور مديران كمپاني اين است كه اگر ما با حضور استيون سودربرگ و جورج كلوني شكست خورديم، چطور مطمئن باشيم تا با گوئينت پالترو و جود لو به سوددهي مي رسيم؟ (گوئينت پالترو را از اين پروژه بيرون انداختند.)
«فاكس قرن بيستم»، تهيه كننده سولاريس جزو كمپاني هايي بود كه پروژه راسل را رد كرد.
نويسنده و كارگردان استيون شينبرگ كه سال گذشته فيلم مستقل و مورد ستايش منتقدان منشي را ساخت، مي گويد: «در مورد فيلم هايي كه صحبت مي كنيم- منشي، اقتباس يا كلافه عشق- براي كارگردان امر حياتي است تا بر تدوين هم كنترل داشته باشد. اگر كنترل نداشته باشد، يك صداي كوچك در فيلم مي تواند آن را نابود كند.»
شينبرگ كه قرار است چندين پروژه را به استوديوهاي معظم هاليوودي بفروشد، آگاهي دارد كه بودجه فيلم وابسته به كمپاني تهيه كننده در نوسان است. شينبرگ پس از كارگرداني منشي با سي ميليون دلار براي ورود به حيطه فيلم هاي پرهزينه دچار نگراني است.
«زماني كه كمپاني ها شروع به پرداختن بيست، سي يا چهل ميليون دلار مي كنند، درك مي كنم چرا بايد اين نظريه را ارائه دهند كه كارگردانان مي توانند فيلم هاي جالبي با هزينه اي كمتر از بيست ميليون دلار براي مردم بسازند.»
هزينه كاذب فيلم هاي معتبر بخشي از عملكرد سيستم استوديويي است كه همه چيز اعم از پوسترها تا تيزرهاي شان گران تر از كمپاني هاي فيلم هاي جمع و جورتر است. استوديوهاي معظم و شعبه هاي توليد فيلم هاي هنري شان عادت به پرداختن پول هاي هنگفت براي بازاريابي دارند به ويژه زماني كه مي كوشند اسكاري را تصاحب كنند. (و برنده شدن تنديس اسكار مي تواند مردم را ترغيب به ديدن فيلمي «متفاوت»  كند.)
مدير اجرايي كمپاني فاكس توني سافورد اعتقاد دارد كه براي نمايش موفقيت آميز افتتاحيه چنين فيلم هايي «بايد سروصدا به پا كرد.» اما استوديوها از عهده ساختن فيلم هاي موفق در مراسم اسكار برنمي آيند مگر آنكه به طور كلي آنان سودده باشند.
سافورد مي گويد: «شما نمي توانيد ادعا كنيد كه از فيلمي استفاده خواهيد كرد كه شكست خورده واقعي باشد.»
نخستين فيلم اسپايك جونز، جان مالكوويچ بودن با شش ميليون دلار در «پولي گرام» تهيه شد. دومين فيلم جونز، اقتباس بودجه بيست ميليون دلاري داشت كه با استاندارد استوديوها مبلغي ناچيز و براي اسپايك جونز بسيار هنگفت است.
تهيه كننده و شريك اسپايك جونز، وينسنت لندي مي گويد: «ما مي كوشيم تلاش آگاهانه اي براي كنترل هزينه توليد فيلم داشته باشيم. هزينه هر دو فيلم بالاتر از مبلغي بود كه اسپايك جونز مي خواست.»
امي پاسكال، سرمايه گذار خارجي پيدا كرد تا حدود دو ميليون دلار از هزينه توليد را تقبل كند و نيكلاس كيج را متقاعد كرد تا يك دهم دستمزد واقعي اش را بگيرد كه معمولاً بيست ميليون دلار است.
پاسكال مي گويد: «تمايل داشتم اين مقدار پول سرمايه گذاري كنم كه همان قدر پول خرج شد.»
او اعتقاد دارد كه اقتباس پرفروش خواهد شد.
«من قوانين خاصي را براي توليد چنين فيلم هايي به كار نمي برم بايد باور كنم كه آنان تجاري هستند يا توليدشان نكنم.»
كمپاني ها مي توانند علاوه بر نمايش عمومي، به زور از فيلم ها سود به دست آورند. چون آنان فيلم ها را پخش بين المللي مي كنند و به شبكه هاي ماهواره اي و تلويزيون مي فروشند و نسخه DVD آن را عرضه مي كنند. براي مثال، پاسكال مي گويد: «فكر نمي كنم اقتباس در دوره اش ضرر كند.»
اما تا حدي از كمپاني ها اين سؤال را مي پرسند كه با توجه به گذشت سال هاي متمادي و نمايش ناموفق فيلم هاي پرهزينه، آيا آنان در بهترين موقعيت براي پخش فليم هستند؟
پاييز سال گذشته «برادران وارنر»، خرزهره سفيد را با بازي ميشل فايفر در ۱۵۰۰ سينما به نمايش درآورد و پانزده ميليون دلار هزينه تبليغاتش كرد. اما اين فيلم شانزده ميليون دلار فروخت.
حتي در داخل استوديوها برخي از مديران متعجب هستند كه آيا اين نوع اكران وسيع، بهترين استراتژي است؟
اخيراً «برادران وارنر» اعلام كرد كه بخش مخصوص توليد فيلم هاي هنري تاسيس مي كند تا فيلم هايي با بودجه متوسط بسازد. در نهايت، براي مديران استوديوها، ترفند، استحكام بخشيدن به رابطه دوستي با كارگردان هايي است كه زيبايي آمريكايي و بيمار انگليسي بعدي را خواهند ساخت كه هر دو برندگان اسكار و پرفروش بودند.
براي رسيدن به اين هدف، مديران كمپاني ها بايد تمايل به سرمايه گذاري روي استعدادهاي هنري داشته باشند.
پاسكال مي گويد: «من هر نوع فيلمي را با استيون سودربرگ، الكساندر پين، اسپايك جونز، ديويد راسل تهيه مي كنم. چه تهيه كننده اي هست كه دلش نخواهد با اين كارگردان ها همكاري نكند؟»
به هر حال راسل مدعي است كه پاسكال شانس تهيه فيلم كمدي جديد او را از دست داد. زماني كه از پاسكال اين سؤال پرسيده مي شود او مي گويد كه به خاطر ندارد چنين كاري انجام داده است.
ترجمه: ارغوان اشتري

|  ادبيات  |   ايران  |   جامعه  |   رسانه  |   زمين  |   شهر  |
|  عكس  |   ورزش  |   هنر  |   صفحه آخر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |