شنبه ۱۵ آذر ۱۳۸۲ - سال يازدهم - شماره ۳۲۴۵
پيرمرد مر د
001048.jpg
پيرمرد بالاخره مرد؛ مرد و خودش را از اين همه واماندگي نجات داد. پيرمرد مرد و خلاص شد!
حالا شورولت سبزرنگ خارج از رده اش مانده است و يك چرخ پنچر و شيشه اي باران خورده و سقفي زنگ زده و برگ هايي كه ديگر حوصله  هيچ كس را سر نمي برند، برگ هايي كه افتاده اند روي شيشه هايش.
پيرمرد بيشتر از پنج سال از آخرين سال هاي زندگي اش را در اين شورولت سبزرنگ فكسني سر كرده بود. پنج سال! پنج سال پيش كه آمد سعادت آباد هيچ كس متوجه حضورش نشد. مثل حالا كه هيچ كس از مردنش چيزي نفهميد. روزهاي اول هم كسي خرده اي بر اين شورولت سبزرنگ قراضه نمي گرفت؛ اما روزها، هفته ها، شدند و هفته ها ماه ها و ماهها، سالها!
پيرمرد تمام دار و ندارش را فروخته بود و كسي ندانست چرا. همه دارايي اش از آن روزهاي واپسين، پرده اي بود چركين كه مقابل شيشه هاي شورولت لندهورش زده بود تا كسي نتواند به خلوت و تنهايي اش سرك بكشد و تمام مردم محله مرفه نشين اين بالاها فقط گاه گاهي دري را مي ديدند كه باز مي شود و صندلي هاي عقب خودرو را مي ديدند و يك پتو كه تخت خوابش بود و ... و همين. فقط همين!
آشپزخانه پيرمرد هم داخل همان شورولت زهوار دررفته قراضه بود. يك قابلمه كوچك، يك اجاق گاز پيك نيك و بقيه خرت  و پرت هايي كه ضيافت تنهايي اش را گرم تر مي كرد. دوستان نزديك و صميمي اش حشرات بودند وگربه ها، نه از سرتنهايي اش. از سرگرسنگي  و طمع پسمانده هاي موادغذايي باقي مانده از او.
پيرمرد نامش«فريدون» بود؛ متولدسال ۱۳۲۵، تهران. تا كلاس يازده روزهاي پيش از اين درس خوانده بود. با صورتي لاغر و نحيف و استخواني و لباس هايي مندرس تر از خودش. قبل از آنكه بميرد همه مي دانستند مردني است و از زنده ماندنش بيشتر تعجب مي كردند. جايي به كسي گفته بود:
«۱۵ ساله بودم كه بخاطر متاركه پدر ومادرم به خيابان پناه بردم و همان زمان هم در كارگاه مشغول شدم. دو برادر و يك خواهر ديگرم به دليل سن كم، نزد پدر و نامادري ام زندگي مي كردند. مادرم نيز پس از ازدواج مجدد نتوانست نگهداري من را قبول كند. در سال ۱۳۴۵ از خدمت سربازي معاف و در يك كارخانه مشغول به كار شدم. پس از مدتي با دختري كه در شركت «دماك» آلمان كار مي كرد، آشنا شدم و ازدواج كردم. زندگي مرفهي داشته و در خانه اي در خيابان پاسداران زندگي مي كرديم. در ارديبهشت سال ۵۷، در يك سانحه رانندگي همسرم دچار ضربه مغزي شد و شش ماه در حالت كما بود. بعد از به هوش آمدن هم دچار اختلالات خفيف مشاعر شد.
در سال ۶۱، از كار اخراج شدم و پس از مدتي همسرم همراه فرزندم «علي» مرا ترك و با فرد ديگري ازدواج كرد. مادرم با پس انداز خود، همين ماشين را برايم خريداري كرد تا با آن به كار مسافركشي بپردازم؛ ولي پس از مدتي كار با ماشين، به علت فرسودگي بيش از حد، آن را كنار گذاشتم.
شهريور سال ۷۴، در اتاقي در پشت بام خانه خاله ام ساكن شدم و پس از فوت وي و انحصار وراثت، مجبور شدم اين خودرو را به عنوان خانه خود انتخاب كنم. دو سال پيش نيز پسرم از من دعوت كرد تا با آنها زندگي كنم، اما اقامت در اين اتومبيل را ترجيح دادم.»
حالا فريدون مرده است؛ پير نشده تر از خيلي از پيرها.
۵۷ سالگي زمان خوبي براي مردن نيست. اما فريدون مردن را ترجيح داده است و اهالي درباره اش مي گويند: «اينجا همه فريدون را مثل همسايه قبول داشتند. ما هميشه از بودن او احساس خوب تري داشتيم تا از نبودنش و او حالا نيست؛ او حالا مرده است.
به همين راحتي و حتي راحت تر از روزي كه آن همه ترافيك و دغدغه را كنار گذاشت و آمد. با همان تابوت آهني سبز رنگ و فكسني اش. تنها آرزويش مرگي راحت و بي درد بود كه به آرزويش رسيد.
در يك غروب باران خورده و ابري. لابه لاي مرگ برگ ها. قبل از آنكه زمستان دوباره بيايد و سوز سرما او را بسوزاند. حالا شورولت قراضه و سبزرنگش مانده است و كلاغ ها و پاييز و سرما. پيرمرد به آخرين خواسته اش در ۵۷ سالگي رسيد... همين!

اتهام باند ۵ نفري خلافكاران
جعل، سرقت و اخاذي
اعضاي يك گروه ۵نفري كه در زمينه جعل اسناد، سرقت از خانه ها و اخاذي از مردم فعاليت داشتند، به جرم خود اعتراف كردند.
تحقيقات ماموران نيروي انتظامي براي شناسايي اين باند زماني آغاز شد كه زن جواني با مراجعه به اداره آگاهي رباط كريم طي شكايتي اعلام كرد منزلش مورد دستبرد قرار گرفته است.
اين زن كه «حميده.م» نام دارد در طرح شكايت خود گفت: «افراد ناشناس هنگامي كه من و اعضاي خانواده ام در منزل نبوديم وارد خانه شده و اموال ما را سرقت كرده اند.»
پس از طرح اين شكايت و انجام تحقيقات اوليه از سوي ماموران، آنان موفق شدند يكي از متهمان اين پرونده به نام «حسين.م» را دستگير كنند.
«حسين» در جريان بازجويي هاي خود گفت: «من به همراه ۴ نفر از همدستانم منازلي را كه ساكنان آن براي كاري بيرون رفته بودند شناسايي كرده و مورد دستبرد قرار مي داديم.»وي افزود: «ما علاوه بر سرقت در زمينه جعل اسناد و اخاذي نيز فعاليت داشتيم.»

ماشين دزدي با چاقو
پرونده سارق زورگيري كه با تهديد چاقو خودرو يك راننده مسافركش را دزديده بود به مراجع قضايي ارجاع شد.
رسيدگي به اين پرونده زماني آغاز شد كه مرد جواني با مراجعه به اداره آگاهي رباط كريم به ماموران گفت: فرد ناشناسي چند دقيقه قبل خودروا ش را سرقت كرده است. اين مرد توضيح داده مثل هر روز در خيابان ها دنبال مسافر مي گشتم كه مرد جواني خواست او را به صورت دربستي به مقصدش برسانم، من نيز او را سوار كردم اما هنوز مسافت زيادي طي نكرده بوديم كه ناگهان مسافر يك قبضه چاقو از جيبش بيرون آورد و خواست آرام و بي صدا خودروام را متوقف كنم. من كه به شدت ترسيده بودم و مي دانستم هر لحظه احتمال دارد وي با چاقوحمله ور شود و مرا بكشد به خواسته اش عمل كردم و آن مرد پس از پياده شدن من از خودرو، به سرعت فرار كرد.»
پس از طرح اين شكايت ماموران كه احتمال مي دادند سارق زورگير هنوز از محدوده رباط كريم خارج نشده است، شماره خودروي مسروقه را به تمامي واحدهاي گشتي اعلام كردند و به اين ترتيب مرد سارق شناسايي و دستگير شد.

لاغر ي با جا يزه
001050.jpg
مژده! مژده! وضع مان توپ توپ شد از همين امروز تمام تايلندي ها براي سفر به ايران لحظه شماري مي كنند.
يكي از بيمارستان هاي بانكوك به تمام افراد چاقي كه قادر به كاهش ۲۰ درصد از وزن خود طي ۳ ماه باشند جايزه مي دهد. حالا چاق هاي بانكوكي در صف ورود به تهران هستند تا به جاي ۳ ماه۳،   هفته اي جايزه را تصاحب كنند. ازبس كه مجبور مي شوند اينجا از صبح تا شب براي يك لقمه نان به اين در و آن در بزنند و ...
مسابقه كاهش وزن كه از سوي بيمارستان آموزش مادر در بانكوك طراحي شده از ۲۰ دسامبر (۲۹ آذر )آغاز و روز ۱۳ فوريه( ۲۴ بهمن ماه) به پايان مي رسد.

ديه قسطي
001052.jpg
همه جور ديه موجود است، قسطي، نقدي، بلندمدت، كوتاه مدت و خلاصه هرجور كه بخواهيد. چك كارمندي هم قبول مي كنيم.
رئيس شعبه سوم دادگاه عمومي شهرستان آستارا به يك محكوم به پرداخت ديه تا سال ۱۴۳۹ هجري شمسي (حدود ۵۸ سال) وقت دادتا بدهي خود را به طرف مقابل بپردازد.در اين راي به خود محكوم اعلام شده است كه در ماه نخست۵۰۰،   هزار ريال و پس از آن تا سال ۱۴۳۹ ماهانه ۲۰۰ هزار ريال بپردازد.
متهم ۶ سال قبل هنگام رانندگي كودك ۷ ساله اي را كه اكنون ۱۳ ساله شده است مجروح كرده بود و اكنون پدر اين كودك مي گويد: درحالي كه تاكنون ۸ ميليون ريال براي درمان كودكم هزينه كرده ام، صدور اين حكم را كه ۶ سال بعد از وقوع حادثه صادر شده، عادلانه نمي دانم.

سرما خوردگي
001054.jpg
به خاطر سلامتي خودتان هم كه شده حداقل اين آخر هفته را به فرانسه سفر نكنيد. تفريح و گشت و گذار باشد براي بعد.
بيماري سرماخوردگي از حدود ۴ هفته پيش در فرانسه شايع شده و تاكنون يك ميليون و ۲۰۰ هزار نفر را مبتلا كرده است. به اين مي گويند آخر حادثه.
«آنتوان فلاوت» يك مقام مسوول در وزارت بهداشت فرانسه به تازگي پيش بيني كرد كه آمار مبتلايان به «سرماخوردگي» در اين كشور به زودي از مرز دو ميليون نفر نيز خواهد گذشت.
شيوع بيماري سرماخوردگي در فرانسه را مي توان دومين موضوع جدي پس از گرماي شديد تابستان گذشته دانست كه نگراني مسوولان بهداشت و درمان اين كشور را برانگيخته است.

حوادث
ايرانشهر
تهرانشهر
در شهر
درمانگاه
طهرانشهر
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  حوادث  |  در شهر  |  درمانگاه  |  طهرانشهر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |