شنبه ۴ بهمن ۱۳۸۲ - سال يازدهم - شماره ۳۲۹۲
فرهنگسراي هنر ، گالري شماره۲
جايي كه سرخ پوست ها رويا مي بينند
بيشتر تابلوهاي نمايشگاه، انتزاعي اند. نقش و نگارهاي فرهنگ آمريكاي جنوبي را مي شود در آنها به وضوح ديد
002097.jpg
فرهنگسراي هنر اين روزها پاتوق سرخپوست ها است 
بايد از يك چيزهايي عبور كرد. از پله هاي جلوي فرهنگسرا، از سر و صدا و همهمه توي سالن اصلي، از موسيقي هاي عجيب و غريب و بدون هويتي كه همين جور توي فضا مي چرخند، از صداي يك عده كه به دليلي براي يك عده ديگر توي آمفي تئاتر دست مي زنند و از كافه ترياي فرهنگسرا كه پر از بوهاي تند است. آن وقت در يك گوشه دنج مي شود گالري شماره ۲ را پيدا كرد و نقاشي هايي را ديد كه آدم را با خودشان به جاي تازه اي مي برند. جايي كه سرخ پوست ها رويا مي بينند.
صداي فلوت مي آيد. يكي از آن فلوت هاي باستاني سرخ پوستان كه آواي خش دارش روي صداي طبل و زمزمه هاي نامفهوم سرخ پوستي، اندوه يك قوم آواره را با خودش اين طرف و آن طرف مي برد. لا به لاي نت هاي اين موسيقي، عمادالدين زند تابلوهايش را به ديوار آويزان كرده. او هنرمند جواني است كه معماري خوانده و موسيقي پاپ كار مي كند، اما ظاهرا هيچ وقت نتوانسته از فكر نقش و نگارهاي فرهنگ آمريكاي جنوبي و سرخ پوست ها بيرون بيايد. مي گويد اين نقش هاي باستاني را خيلي دوست دارد. نقش هايي كه انگار تركيبي از عناصر مادي و معنوي اند و بعضي هايشان آنقدر عمر دارند و به مرور تغيير كرده اند كه ديگر كسي معني شان را به ياد نمي آورد. حتي خود سرخ پوست ها. اما هنوز رازآلود و احترام برانگيزاند. خيلي هايشان براي ما ايراني ها هم آشنا هستند. مثل گاوها، بزها و بوفالوها كه شبيه گاوند و يك جورهايي نماد بركت و نعمت اند. ريتم موسيقي حالا عوض مي شود. صداي چند نفر روي طبل ها مي آيد كه انگار مشغول نيايش هستند. شايد كنار آتش نشسته اند و در انتظارند. در انتظار چيزي كه فقط خودشان معني اش را مي دانند. زند لحظه اي به اين زمزمه گوش مي كند و بعد مي گويد «سرخ پوست ها درباره موسيقي سفيدپوست ها نظر جالبي دارند. آنها معتقدند سفيدها در موسيقي خيلي حرف مي زنند.» مي گويد فكر كنم درست مي گويند. كمي آن طرف تر، كنار يك تابلو كه پر سفيدي را معلق در يك فضاي آبي نشان مي دهد يك تكه كاغذ چسبانده اند.كه رويش نوشته «پرهاي سفيد / تنها در انتهاي جهان/ پرهاي نرم و سفيد هنگام صبح اين سو و آن سو مي خرامند/عقاب پيام را براي قبيله آورده است.
صداي زمزمه آرام آرام محو مي شود. اين آهنگ هم تمام شده يا شايد هم سرخ پوست هاي دور آتش دست از نيايش برداشته اند. شايد انتظارشان به سر آمده باشد.
بيشتر تابلوهاي نمايشگاه انتزاعي اند. نقش و نگارهاي فرهنگ آمريكاي جنوبي را مي شود در آنها به وضوح ديد اما تركيب اين نقش ها با هم و كنار هم قرار گرفتنشان كار عماد زند است. بعضي از اين علامت ها را توي كتاب ها پيدا كرده، بعضي ها نتيجه جست وجو در سايت ها و صفحه هاست و بعضي را هم توي فيلم ها ديده و فورا نقاشي شان كرده. مي گويد هر فيلمي كه تويش اثري از سرخ پوست ها باشد را با دقت نگاه مي كند. شيوه لباس پوشيدن و آرايش شان را به خاطر مي سپارد و نقش روي لباس ها، چادرها و حتي صورت آنها را هم با وسواس زياد ياد مي گيرد. چند تا از نقش ها را مثلا از دل سريال عامه پسند پزشك دهكده بيرون كشيده. «هيچ كس» را هم دوست دارد. سرخ پوست چاق و حكيم فيلم «مرد مرده».بعضي از نقش ها شبيه صورت اند. صورتك هايي در هم رفته كه اجزايشان با هم مخلوط شده و شكل هاي تازه اي به وجود آورده اما هنوز سختي و سردي صورت يك سرخ پوست را همراه دارد. شكل هاي ديگري هم هستند. آدمك هايي كه شبيه كليدند و كليدهايي كه به آدم مي مانند و تركيب شان گاهي جشن يك قبيله پرجمعيت و قديمي را ياد آدم مي آورد. شكل هاي شبيه حيوانات هم زيادند. عقاب هاي زيادي مي شود در نمايشگاه پيدا كرد و همانطور كه موسيقي «روح مقدس» توي سالن اوج مي گيرد صداي نفس بوفالوها را هم مي شود از پشت تابلوها شنيد.
بوفالوها مي آيند/ هنگامي كه تمام عالم باز مي گردد/ بوفالوها به اطراف قبيله باز مي گردند.
در كنار تابلوهاي با حال و هواي آمريكاي جنوبي، چند اثر ديگر هم هستند كه لحن ديگري دارند. چند تا از اين تابلوها درباره موسيقي اند. «نت هاي غلط» و «جمعه»، از اين دسته هستند و اين دومي يك جور اداي دين به ترانه جمعه است كه اسفنديار منفردزاده آهنگش را ساخته. يك تابلوي بزرگ با زمينه نارنجي كه پايينش، روي خطوط حامل، پرنده اي نشسته و آواز مي خواند. چند متر آنطرف تر يك گيتار زخمي را هم مي شود به ديوار ديد. گيتار سياه رنگي كه كاسه اش را باند پيچيده اند و لكه خون را مي شود زير لايه هاي باند ديد. اين يكي يك كار كانسپچوال است.
موسيقي «روح مقدس» يك لحظه هم فضاي سالن را رها نكرده و آواي فلوت كه شايد آن را از استخوان يك حيوان ساخته اند روي طبل ها سوار است و اطراف همه تابلوها مي چرخد. خواننده اي وجود ندارد. اگر هم هست با فاصله هاي زيادي فقط چند كلمه مي خواند. عماد، راست مي گويد سرخ پوست ها در موسيقي واقعا كم حرف اند. شايد چون هميشه تنها بوده اند. شايد چون تنهايي، راز زندگي آنهاست.
آخرين تابلوي نمايشگاه يك زمينه سياه دارد با خطوطي طلايي رنگ. اين خط ها نقش يك قايق را روي كاغذ، حك كرده اند. قايقي كه رويش پر از شكل هاي حيوانات است. يك گوشه قايق، سرخ پوستي نشسته كه چپقي گوشه لبش است و در دستش پاروست. بقيه قايق خالي است و فقط دسته هاي چندين پاروي ديگر از قايق بالا آمده اند اما كسي آنها را نگرفته است. اما اين انگار براي سرخ پوست چپق به دست چيز تازه اي نيست. انگار كه سال هاست به اين تنهايي عادت كرده شايد او هم دارد همراه روح مقدس مي خواند: من حتي نتوانستم فرياد بزنم/ چون مي دانستم از باران خبري نيست/ خوشحال نبودم/ هنوز هم نيستم.

ستون شما
ركورد
در پي چاپ خبر شكسته شدن ركورد اجراي زنده، توسط يك كودك ايتاليايي، خواننده اي تماس گرفت و گفت: پسر وي از ۵ سال قبل، صاحب اين ركورد است. اما از آنجايي كه تصور نمي كرده اين موضوع، اهميت چنداني داشته باشد، تا به حال براي ثبت اين ركورد اقدامي انجام نداده است.
آقاي اسلامي، اكنون قصد دارد با همكاري گروه حوادث ايرانشهر، ركورد فرزند خود را به ثبت برساند.
درد دل ها
- نمايندگان محترم شوراي شهر، شهردار محترم منطقه ۱۰ و ۱۲۰ خانوار ساكن در برج هاي سپيدار ۱ و ۲ و ۳ سازمان نوسازي شهرداري، با مشكلاتي روبه رو هستند.
- شهروندان گرامي، آقاي «ق.پ»، ساكن شهر عنبران اردبيل، نيازمند كار هستند. ايشان از ما درخواست ارسال صفحه نيازمندي هاي همشهري را كرده، اما شما هم مي توانيد. (آدرس و شماره تلفن در دفتر موجود است)
- برادران مملكت دار، بازنشستگان ايران هر روز تماس مي گيرند و از مطالباتشان مي پرسند. لطفا...
-عزيزان مخابراتچي منطقه ۱۴، بلوار ابوذر، آقاي رمضانيان تماس گرفته و از وضعيت تلفنش شديدا مي نالد. در صورت امكان، رسيدگي فرماييد. ايشان از مشتركين شماست.
- مسوولان محترم وزارت بهداشت، «چرا ماماها فراموش شده اند؟ كجاست فريادرسي؟» اين عنوان نامه يكي از صدها فارغ التحصيل اين رشته است كه بعد از صرف ۵ سال از عمر، در راه تحصيل علم مامايي، بيكار است. همين!
توضيح 
نامه هايي از اين دست رو به تزايد هستند. خدايا نسل غم كي منقرض مي شود؟
- دلم مي خواهد كسي براي من سه تار بزند و دلم سه تار بزند و چقدر دلم مي خواهد كه دلم بزند.
انتظار
استقبال از اين ستون زياد است، حداقل۵۰ نامه خوانده نشده داريم. البته همچنان چشم به راهيم.
براي ارايه پيشنهادات وانتقادات مي توانيد با شماره هاي زيربا تحريريه ايرانشهر تماس بگيريد.
تلفن: ۹-۲۹۰۲۹۳۸
نمابر: ۲۹۰۲۹۴۰

صبح تا شب
جواد رسولي 
سينما
امروز حوزه هنري فيلم «حرفه ايتاليايي» را نمايش مي دهد. اين فيلم را «اف - گري كري» كارگرداني كرده و محصول ۲۰۰۳ آمريكاست. مارك والبرگ، ادوارد نورتون و چارليز ترون نقش هاي اصلي فيلم را بازي مي كنند. اين فيلم در واقع بازسازي يك فيلم دهه شصتي به همين نام است. در آن يكي، نقش اصلي فيلم بر عهده مايكل كين بود. ممكن است بي ربط به نظر برسد ولي حالا كه صحبت مايكل كين شد بد نيست بدانيد كه امسال در جشنواره فجر، فيلم «آمريكايي آرام» به نمايش در مي آيد كه نقش اولش را همين كين بازي مي كند و آنقدر در اين نقش خوب است كه نامزد اسكار هم شد. مثل هميشه فيلم اين هفته حوزه را مي توانيد ساعت ۳۰:۱۶ و ۱۹ ببينيد. سينما تك موزه هنرهاي معاصر، امروز فيلم «تهران، ساعت ۷ صبح» را نشان مي دهد. اين فيلم دومين كار بلند امير شهاب رضويان است. رضويان فيلمساز جواني است كه دارد سعي مي كند تجربه هاي جديدي در سينماي ايران را از سر بگذراند. بهناز جعفري و مهران رجبي جزو بازيگران فيلم هستند. در ضمن، فيلم يك سكانس آزمايش ادرار دارد كه مي تواند جزو عجيب ترين تجربه هاي سينمايي سال هاي اخير باشد. فيلم ساعت ۱۶ در سينما تك، نمايش داده مي شود.
پاتوق 
پاتوق فرهنگي كتاب ما قرار است به مناسبت سي و هفتمين سالگرد مرگ فروغ فرخزاد، يك مجلس بزرگداشت برگزار كند تا شاعران، نويسندگان و علاقه مندان به شعرهاي اين شاعر، دور هم جمع شوند و آثارشان را بخوانند. اين مجلس اواخر بهمن ماه امسال برگزار خواهد شد، اما پاتوق فرهنگي كتاب ما از همه علاقه مندان و صاحب نظرهاي جواني كه درباره اين شخصيت ادبي، مقاله، شعر، داستان و ... دارند دعوت كرده در اين بزرگداشت شركت كنند و مطلب هايشان را هم حداكثر تا تاريخ ۱۵/۱۱/۸۲ از طريق دورنگار با شماره ۷۵۳۲۹۶۷ براي پاتوق فرهنگي كتاب ما بفرستند. مطالب برگزيده، در جلسه بزرگداشت قرائت مي شود.
تلويزيون 
نقطه چين، برنامه طنز مهران مديري مهمترين توصيه تلويزيوني امشب است. اين برنامه را شبكه ۳ مثل هر شب، ساعت ۱۵:۲۱ پخش مي كند. اين مجموعه ها را هم مي توانيد تماشا كنيد: مدرس (شبكه ۵، ساعت ۱۹)، سواران باد (شبكه ۲، ساعت ۴۵:۱۹)، شاهين مي خواند (شبكه ۲، ساعت ۱۵:۲۰)، آخرين مكان روي زمين (شبكه ۲، ساعت ۲۱)، بوي ريحون (شبكه ۱، ساعت ۲۰:۲۲)، مجموعه پليسي معما (شبكه ۳، ساعت ۱۵:۲۲) و سريال تكراري فكر پليد (شبكه ۱، ساعت ۱۰:۱). در ضمن برنامه كودك شبكه ۲ امروز ساعت ۱۵ يك قسمت ديگر از كارتون دختري به نام نل را پخش مي كند. هفته خوبي داشته باشيد.

مردم
لوريس چكناواريان
لوريس چكناواريان، آهنگساز ايراني در روزهاي چهاردهم و پانزدهم ژانويه، دو كنسرت در پاريس برگزار كرده تا براي زلزله زده هاي بم، كمك جمع آوري كند. در اين مراسم، اركستر مجلسي رودكي با بيست و شش نوازنده ارمنستاني، او را همراهي مي كردند. اين طور كه معلوم است روايت موسيقايي او از داستان عاشقانه ليلي و مجنون نظامي، توجه خيلي ها را جلب كرده؛ هرچند به دليل عجله اي شدن كار، نتوانسته متن اين اثر را براي استفاده در اجراي پاريس، ترجمه كند. چكناواريان، همچنين از اعضاي اركسترش تقدير كرده كه سالي سه چهار بار همراه او به ايران سفر مي كنند و بي هيچ چشمداشتي تصميم گرفته اند در چنين مصيبتي، خواهران وبرادران ايراني شان را تنها نگذارند.
مسعود كيميايي
امسال سال اوست؛ چه بخواهيم چه نه. انگار قرار است هرچند وقت يك بار اسمش اينجا تكرار شود. عكس او بارها در صفحه اول روزنامه هاي سينمايي و غير سينمايي چاپ شد و سردبيرهاي سينمايي هر وقت فرصتي به دست مي آوردند، خبرهاي مربوط به او را تيتر يك كردند و كيميايي اين قدر خبرساز هست كه خبرنگار ها را دست خالي و نااميد رها نكند. از ماجراهاي مربوط به انتخاب بازيگران فيلمش گرفته تا قضيه ساخت فيلمنامه احمد شاملو ومراسم شبي با مسعود كيميايي كه به درخواست خودش لغو شد و عنوان بندي فيلمش كه سه فيلمساز مطرح سينماي ايران در ساختش همكاري داشته اند. و اين روزها قرار است خبر جنجالي مطبوعات، ماجراي مربوط به رسيدن يا نرسيدن فيلمش به بخش مسابقه جشنواره فجر باشد.
پژمان بازغي 
همه منتظر ديدن حاصل كارش در جشنواره امسال هستند. بازغي تا دو سه سال پيش، بازيگر درجه دوي سريال هاي تلويزيوني بود اما به شكلي غير منتظره، در دو پروژه بحث انگيز سينمايي «دوئل» و «سربازهاي جمعه» به عنوان يكي از بازيگرهاي نقش اصلي انتخاب شد. وقتي درويش، او را به عنوان جوان اول يكي از پرخرج ترين آثار تاريخ سينماي ايران يعني دوئل انتخاب كرد، خيلي ها از تعجب شاخ درآوردند، اما همكاري آنها در اين پروژه سخت دوام يافت و به نتيجه هم رسيد.
تاريخ جشنواره ثابت كرده كه داورها از جايزه دادن به جوان ها بدشان نمي آيد. از محمدرضا فروتن و هديه تهراني در «قرمز» گرفته تا ميترا حجاز در«متولد ماه مهر» و حالا شايد نوبت به پژمان بازغي رسيده است

تهرانشهر
ايرانشهر
جهانشهر
حوادث
در شهر
درمانگاه
طهرانشهر
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  جهانشهر  |  حوادث  |  در شهر  |  درمانگاه  |  طهرانشهر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |