پنجشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۸۲ - شماره ۳۳۳۲
مروري  بركتاب«درآمدي بر سوسيوبيولوژي» نوشته دكتر سعيد شجاع شفتي
تولد دوباره داروين
003789.jpg
سام محمودي سرابي
تاريخ همچنان به پيش مي رود و بي توجه به سمت و سوي ما و ديگران و اينكه آن را چطور مي يابيم و يا دربار ه اش چه تحليلي ارايه مي دهيم (و يا حتي اساساً چه استفاده اي از آن مي كنيم) پي در پي بر صفحات رنگينش مي افزايد. گويي كه بشر در اين وادي هم بازيگر، هم تماشاچي و هم منتقد حوادث جريان هايي است كه تحت عنوان وقايع تاريخي به وسيله او اجرا و تكرار مي شوند و همين تكرار تاريخ است كه عده اي همچون ويل دورانت را به اجتناب ناپذير بودن تجديد روندهاي تاريخي متقاعد ساخته است.
اما چرا تاريخ عليرغم تغيير مستمر اشكال ظاهري اش در طي قرون و اعصار گوناگون محكوم به تكرارست؟
ساده ترين جوابي كه مي توان به اين پرسش داد شايد اين باشد كه بازيگر اصلي اين نمايش تكراري انسان است و چرخه رشد و تكامل او نيز بسيار كند تر از تغييرات محيط پيراموني اش تنوع مي پذيرد. گذشته از اين كه اساساً براي اين موجود پيچيده دو پا، برخلاف ظاهر با حجاب و چهره معصومش، ارضاي غرايز - با بي صبري خارق العاده اي- مهم تر از مسايل ديگر است و از سوي ديگر چون اين غرايز در تمامي ابناي بشر ثابت و حذف ناشدني است، حوادث و فرآيندهاي منشعب از آن نيز در اعصار مختلف مشابه يكديگر از آب در مي آيند و آن اندك تفاوت موجود ميان اين تكرار ناتمام ماحصل يك تنوع زماني و مكاني است بدين صورت كه تفاوت موقعيت هاي مختلف شيوه ها، ابزارها و بسترهاي اجتماعي و فرهنگي جوامع انساني به دسته بندي هاي گوناگون اين فرايندها مي انجامد.
بحث درباره كم و كيف اين غرايز و چگونگي شكل گيري آنان و تجليات گوناگونشان موضوع مورد چالش ديدگاهي است نوين به نام سوسيوبيولوژي كه به دليل تكيه اش بر فرضيه كلاسيك تكامل چارلز داروين و محور قرار دادن آن نظريه (و نيز ادعاي رفع كاستي هاي تئوريكي او، به همراه ادغام دستاوردهاي علم ژنتيك با آن به علاوه قرار دادن نظريه اي مبتني و مرتبط با رفتار موجودات زنده در قالب طيفي مستمر كه در يك ضلع موجود تك سلولي، در ضلع ديگر حيوانات و سرانجام در ضلع سوم انسان هوشمند قرار گرفته و از ريزترين اجزاي متشكله حياتي- يعني ژن ها- آغاز و سرانجام نيز به همان ژن ها ختم مي شود) نوداروينيسيم [New Darvinism] نيز ناميده مي شود. البته عده اي از پيروان اين نظريه ، بر حسب كاربردهايش از آن (ترجيحاً) به عنوان روانشناسي تكاملي- يا داروينيستي - ياد مي كنند و برخي ديگر تنها عنوان زيست شناسي تكاملي به آن مي دهند. به هر حال حدود يك قرن پس از طرح تئوري تكاملي داروين و اشاراتي جسته و گريخته از سوي برخي متخصصان علوم رفتاري، براي اولين بار (در حوالي دهه هفتاد ميلادي) زيست شناسان و حيوان پژوهان دانشگاه هاروارد آمريكا به كاربرد كلي مجموعه نظريات فوق در حيطه علت شناسي رفتارهاي فردي و اجتماعي انسانها پرداخته و مبنايي زيست شناسانه براي رفتارهاي اجتماعي بشر ترسيم كردند. اين تلاش ها همچون شوكي كه داروين در قرن نوزدهم بر علوم طبيعي و انساني وارد كرد و خواب جهان را به سهم و نفع خود بر هم زد، اين بار نيز سوسيوبيولوژي با طرح ايده  رفتار اجتماعي ساختار يافته بر مبناي كدبندي ژنتيك و براي حفظ، استمرار و ارتقاي حيات گونه ها (در كل) و انسان (به طور اخص) خواب را از چشمان پيروان مكتب هاي محيط گرا، اكتساب گرا و تحصل گرا ربوده و با اين پيام كه سوسيوبيولوژي آينده در رابطه با علوم روانشناسي، روانپزشكي و حتي علوم انساني همان نقشي را خواهد داشت كه فيزيولوژي با طب داشته و دارد لرزه بر پيكره تفكرات مرسوم در عصر حاضر افكند.
با اين پيش زمينه پس از مدتها اين اولين باري است كه تقريباً همزمان با ظهور و تطور يك تفكر و علم جديد در غرب، اثري پيرامون مباحث مطرح شده آن و در توضيح و تبيين رويكردهاي آن به فارسي منتشر مي شود.
البته اساساً اين آثار ترجمه هايي از متفكران، اساتيد و پايه گذاران آن علم يا مكتب جديد فكري و علمي است و كمتر اتفاق مي افتد كه كسي به فكر تأليف اثري پيرامون تبيين نظريه ها و سويه هاي فكري و علمي آن رويكرد جديد بيفتد. بر همين مبنا كتاب درآمدي بر سوسيوبيولوژي يا نوداروينيسم نوشته دكتر سعيد شجاع شفتي اولين اثري است كه در اين خصوص به فارسي منتشر مي شود. در اين كتاب پس از مقدمه  اي به قلم مؤلف و بيان علل انتخاب سوژه و شرح و بسط آن (كه به حق با ديدگاهي حرفه اي و علمي ساختار يافته) وارد اصل موضوع و توضيح درباره نظريه پردازان و چگونگي گرايش آنها به موضوع مورد بحث، چگونگي بسط آن به جوامع انساني، منابع مورد استناد يا مورد توجه، ديدگاههاي زيربنايي و دستاوردهاي علمي اي كه براي برپاداشتن چنين نظريه اي مورد استفاده قرار گرفته مي شويم.
بنابراين پس از يك مقايسه اجمالي ميان سوسيوبيولوژي (يا به رغم برخي، روانشناسي تكاملي) و ساير مكاتب روانشناسيك و بيان خلاصه نظريه تكامل داروين، تحولات رواني و تجليات مغز انسان نقش ژن ها و ساختارهاي زيستي شناسي به دستاوردهاي سوسيوبيولوژي مي پردازد. از جمله روانپزشكي تكاملي و لزوم تغيير نگرش نسبت به اصل امراض رواني و تجديد نظر در مرز بين آنچه كه طبيعي (Normal) است از غير طبيعي (Anormal) و نيز تعديل اجتناب ناپذير بعدي در امر روان درماني و تقسيم امراض رواني و نيز انتقادهايي كه از اين بابت بر سيستم هاي استاندارد طبقه بندي وارد مي سازد.
در فصل ديگري از كتاب درآمدي بر سوسيوبيولوژي- كه از لحاظ اهميت دست كمي از باقي مباحث موجود ندارد- مؤلف مروري اجمالي بر سير تحول و تطور آراي مخالفين و منتقدان سوسيوبيولوژي دارد و در اينجاست كه تقابل و تضاد افكار به صورتي واقعي تر و ملموس تر هويدا مي شود: بحث بين سوسيوبيولوژيست ها با ماركسيست ها، فمينيست ها، طرفداران ضد آپارتايد (نژادپرستي)؛ ايدآليست ها و حتي بيولوژيست هاي تكاملي اي كه خود سوسيوبيولوژي را باور ندارند و يا بيان آن را به صلاح نمي دانند زيرا بر اين عقيده اند كه اين پديده  نوظهور نقطه تماس جديد مابين روانشناسي و سياست خواهد بود؛ همانطوري كه سالهاي متمادي رفتارگرايي- با تكيه بر تربيت اكتسابي به عنوان مكمل محيط گرايي- از منابع مورد استفاده سوسياليسم بود. ممكن است اين توهم و ترس(كه در كتاب فوق نيز مطرح شده) به واقعيت دهشتناك ديگري بدل شود و اين بار ناسيوناليسم با تكيه بر اصول و مباحث مطرح شده در سوسيوبيولوژي آبشخور فكري جديدي يافته به سوي افراط گرايي نوين خويش قدم بردارد بدين صورت كه با تأكيد بيشتر بر ذخاير وراثتي به جاي يافته هاي اكتسابي (اولويت ماهيت دروني بر تربيت بيروني) نويدبخش!) نوعي نژاد پرستي نوين باشد. بنابراين بار ديگر مقابله بين طبيعت وجودي انسان و تربيت وي به شكلي تازه در اين كتاب رخ مي نماياند.
در پيوست، ترجمه فصل اول كتاب و آخر كتاب ادوارد ويلسون كه تحت عنوان سوسيوبيولوژي: آينده اي نوظهور (Sociobiology:The New synthesis) از روي چاپ بيست و پنجم آن كه از سوي انتشارات دانشگاه  هاروارد صورت گرفته چه در آنجا كه از اخلاقيات استعاري ژن ها سخن مي رود و چه فصلي كه با مقايسه انسان بار ديگر موجودات (مثل ميمونها) سعي در كشاندن بحث از سوسيوبيولوژي به سمت سوسيولوژي دارد، حاكي از طرز تلقي خاص پژوهشگران فوق الذكر از مفاهيمي همچون حيات، بقا، جفت يابي، مراقبت از فرزندان، زندگي گروهي، قلمرو و دفاع از آن، نر و ماده، هيجان ها و عواطف، فداكاري متقابل،  تقبل نقش هاي اجتماعي متفاوت و تقسيم كار، ارتباطات، فرهنگ، قوميت  گرايي، خودخواهي، رقابت، هرم قدرت و... از منظري زيست شناسانه دارد.
ترجمه اين دو فصل از مجموع ۲۷ فصل كتاب مرجع ويلسون گرچه ناكافي است اما اساساً در جهت تأييد و توضيح بيشتر ساير فصول كتاب فعلي (نوشته دكتر سعيد شجاع) صورت گرفته و از اين بابت خواننده را با طرز تفكر پايه گذاران و مبدعان اين نظريه جنجالي آشنا مي سازد؛ زيرا در اصل، فرضيه سوسيوبيولوژي همگام با چاپ نخست كتاب سوسيوبيولوژي آميزه اي نوظهور (Sociobiology:The New synthesis ) نوشته ادوارد ويلسون در دهه هفتاد ميلادي به دنيا عرضه شد.
شايد يكي از تفاوت هاي مهم اين نظريه  با نهيليسم (Nihilism) كه در نخستين مرحله تا حدودي مشابه به نظر مي رسند تأكيد اولي بر لزوم بقا و رقابت بر سر استمرار حيات به همراه به كار بستن تمامي فنون و ابزارهاي لازم براي انتقال ژن ها به عنوان مركز ثقل حيات بشري از نسلي به نسل بعد است؛ فرآيندي كه به موازات پيدايش حيات در درونش نهادينه شده و منفك از آرمانگرايي و انديشه ورزي صاحبان زندگي، گاه و شايد هم در بسياري مواقع تحت لواي آنان به كار خود ادامه مي دهد. در اينجاست كه اساساً عشق  به زندگي با خود زيستن عجين مي شود به طوري كه خلاف آن، مفهومي ندارد مگر در قالب فداكاري براي حفظ حيات خودي ها و يا (به طور موردي) در صورت بروز امراض شديد رواني و بروز حالات استثنايي به نحوي كه تعادل زيستي موجودات زنده را در جهت منفي آن بر هم زند. بديهي است كه در اين صورت نيهليسم- كه بر مبناي بي محتوايي و پوچي زندگي استوار است- در مقابل سوسيوبيولوژي، كه بدون اعتنا به تئوري ها و سئوالات فلسفي اگزيستانسياليست (Existansialists) به پيش مي رود، رنگ مي بازد.
البته ناگفته نماند كه در اين كتاب الگوي جديدي براي تفحص و پژوهش درباره عملكرد حياتي انسان (اعم از طبيعي و بيمارگونه، از سطح سلول گرفته تا به عنوان عضو و فردي از اعضاي جامعه) ارائه شده در تحت عنوان سوسيوفيزلوژي به صورت زير شاخه اي از سوسيوبيولوژي باليني مورد بحث و بررسي قرار گرفته است.
مؤلف در جمع بندي مباحث- در فصل آخر كتاب خويش- به طرزي عيني و كاربردي سعي در تلخيص مفاهيم كلي مورد بحث دارد و بدين سان به خواننده رسيدن به نتيجه دلخواه (از موضوع) ياري مي رساند.
به هر تقدير كتاب حاضر گرچه به طور بسيار مختصر به بيان آخرين و جديدترين نظريه مطرح در حوزه علوم رفتاري مي پردازد به خاطر بيان مفاهيم نوين و برداشت و تأويل تازه اي كه از مقوله حيات بشري دارد، مي تواند آغازي مناسب براي آشنايي و طرح مباحث در اين حوزه در محافل علمي و آكادميك و حتي در نزد اذهان كنجكاو باشد. چرا كه نويسنده اثر حاضر با ارايه تحليل هايي كه به طور كلي حول محور نظريه  تكامل شكل گرفته اند تأكيد بر نقش غرايز- به عنوان تجليات - ژنها، تلقي عواطف و احساسات انساني به عنوان ابزار اصلي ارتباطات اجتماعي و اهرم هاي تعديل غرايز و نيز تعريف تازه اي كه از امراض رواني به مثابه تكرار كليشه  هاي رفتاري غيرطبيعي (Anormal) كه پيشترها (در زماني غير از حال و مكاني غير از اينجا) طبيعي بودند و بيان علت شكل گيري شان، بابي تازه براي ورود به جهان پرپيچ و خم سوسيوبيولوژي باز مي كند.
* در آمدي بر سوسيوبيولوژي؛ نوشته دكتر سعيد شجاع شفتي؛ تهران ۱۳۸۲، انتشارات ققنوس.

كمي دير، اما نويد بخش
003786.jpg
زخم عقل
دفتر شعرهاي مسعود كيميايي
نشر ورجاوند
تيراژ: ۵۰۰۰ نسخه
چاپ اول: زمستان ۸۲
مي خواهم كمي تا قسمتي! با مسعود كيميايي آشتي كنم.
اين آشتي را انتشار دفتر شعر «زخم عقل» سبب مي شود و آن قهر از فيلم هاي بسيار بد اوست. حتي تيتراژ (عنوان بندي) عباس كيارستمي هم در «سربازهاي جمعه»، نجات بخش نبوده و نخواهد بود، مگر آن كه آن دسته از دوستداران سينماي كيارستمي، وسوسه شوند. آن گونه كه من وسوسه شدم و «سرباز هاي جمعه» را ديدم و قهرم با سينماي كيميايي و شخص كيميايي عميق تر شد. چرا بايد به رودربايستي لب از سخن ببندم و نگويم كه كيميايي بعد از «تجارت»، «فرياد» و «اعتراض» مي بايست كار فيلمسازي را رها مي كرد. چه اشكالي دارد كه آدمي پس از مدتي كار و بارش را عوض كند؛ مگر اين همه معلم كه تدريس را رها كردند و در آژانس ها، مسافركشي مي كنند، تغيير شغل نداده اند؟
كيميايي، بايد خيلي پيش از اينها به سراغ قصه نويسي و شعر مي رفت.
اگر مي گويم «كمي تا قسمتي» از آن روست كه شعرهاي دفتر «زخم عقل» به مرحله شعر ناب نرسيده اند. هنوز تيغه چاقوهاي كيميايي در اين شعرها برق مي زند. هنوز از تصوير روي جلد كتاب مي توان پي برد كه كيميايي مرز «شعر» و «شعار» را نمي داند.
در شگفتم از اين همه يكدندگي او، كه مي خواهد همه بار را خود به سر منزل مقصود برساند. شايد دعوت از كيارستمي براي ساختن تيتراژ «سربازهاي جمعه» اين نويد را بدهد كه او بالاخره مي خواهد بفهمد كه سينما يك كار جمعي است. مگر حاتمي كيا كه مونتاژ «برج مينو» را به بهرام بيضايي سپرد، ضرر ديد؟ كه نديد، كه فصل بالا رفتن از دكل با ضرباهنگ تقطيع هاي بيضايي، فصلي درخشان شد.
دومين شعر از كتاب «زخم عقل»، شعري است با عنوان: «احمدرضا». شعر اين گونه آغاز مي شود: «احمدرضا بود...» همين شعر ۴۶ سطري را، اگر به احمدرضا كه هست، مي داد، شك ندارم كه با حذف پنج سطر، شعر نابي مي شد. سطرهايي كه احمدرضا حذف مي كرد، همين هاست كه من هم كه ادعاي درك و فهم شعر را ندارم حذف مي كردم:
«و با هر سياستي كه آمد،
شناسنامه ديگري گرفت».
«چه خوب كه دوست مني»
«تو را هم بايد بعد از مرگت سراغ گرفت؟»
«تو كه مي داني كمر به قتل ما دارند»
و يا شعر «حسادت» (ص ۲۷) هفت سطر بند دوم شعر زايد است و همان هفت سطر بند اول شعر كاملي است:
«اين همه حسود بودم و نمي دانستم
نسيمي كه از كنارت
موذيانه مي گذرد
به چشم هاي آشنا و پرآزار،
كه بي حيا نگاهت مي كند
به آفتابي كه فقط تلاش گرم كردن تو را دارد
حسادت مي كنم»
همين هفت سطر كافي است. تازه اگر من بودم، مي نوشتم: «به آفتابي كه مي خواهد تو را گرم كند».
دعوا و قهر من با كيميايي از زبان فارسي شُل ولق و بي اصل و ريشه اوست در ديالوگ هاي فيلم هايش. آخر چه طور مي شود، كسي كه در جواني آن ديالوگ زيباي گفت وگوي قيصر با دايي را نوشته است و يا آن زبان بي نظير و فوق العاده را براي «بهمن مفيد»، روز به روز و فيلم به فيلم بنشيند و همه حرف هايش را با فارسي شُل ولق و بي اصل و بي ريشه بنويسد، يك جا و آن وقت آن را خرد كند و هر قسمتش را در دهان يكي از شخصيت هاي فيلمش بگذارد (به همين سرباز هاي جمعه نگاه كنيد) كه گويي همه يك كاراكترند و همه يك جور حرف مي زنند. مگر مونولوگ بهمن مفيد در قيصر، شبيه حرف هاي قيصر با دايي بود؟
آن وقت من در شگفتم از اين سطرهاي درخشان، پاك در «زخم عقل»:
«صداي جنگ در خيابان هاي آشناي ما
بعد از ظهر يك تعطيلي را
به هم ريخت
فقط تو ميان شراب
قديمي نشدي»
شعر: «تفنگ»
«صدايي كه از انتهاي زمستان، سبز مي خواند»
شعر: «احمدرضا»
«ما كه به سوي فراق مي رويم
بيا خوشترش بداريم
روييدن گياه و انگور، ترس ندارد
باران عصر تابستان و عشق، ترس دارد»
شعر: «روييدن گياه»
و سطرهاي ديگر و ديگر و ديگر و تمام شعر «تبار» (ص ۳۶)، كه علاوه بر زباني پاك، از «زبان شعر» بهره دارند. اين «زبان شعر» اين حسرت را به دنبال مي آورد، كه اي كاش كيميايي شعر نوشتن را جدي مي گرفت.
مي خواهم در مقايسه اي نامربوط بگويم كه «زخم عقل»، از اولين كتاب شعر «شاملو» (آهنگ هاي فراموش شده) و اولين كتاب شعر «فروغ» (سير) و حتي اولين كتاب شعر احمد رضا احمدي (طرح) بسي سرتر است، كيميايي بايد بجنبد. فرصت زياد نيست، اين شروع خوب مي تواند بسيار نويد بخش باشد.
مسعود كيميايي دير، خيلي دير به فكر انتشار شعرهايش افتاد، اگر وقتي را كه عاشقانه، اما پرت از سينما گذراند بر سر شعر مي گذاشت، امروز شاعري داشتيم كه شعرش حرف اول را مي زد و نه سينمايش، همان طور كه شاملو در شعرش حرف اول را مي زند، نه در اباطيلي به نام سناريو براي فيلمسازي.
«زخم عقل»، اولين كتاب شعر مسعود كيميايي شاعر، البته از اقبال مسعود كيميايي فيلمساز بهره مي برد (كمتر به خاطر دارم اولين كتاب شعر از شاعري در ۵۰۰۰ نسخه چاپ شود) قدر اين شهرت و معروفيت را بايد دانست. كيميايي بايد بداند مردم مسئول شاعر و فيلمسازشان هستند، همچون شازده كوچولو كه مسئول گل خود بود، چرا كه به او آب داده بود، او را زير حباب گذاشته بود، براي او پناهگاه يا تجير ساخته بود. اين مردم، حق دارند با گلشان قهر كنند و آشتي كنند.
منصور ملكي

نگاه
قلم اندازي هاي يك حاشيه نشين
اكبر اكسير
جسارت چيز خوبي است، اصلاً معني دوم شجاعت اخلاقي است. بعضي ها جسورند، اما شرم ذاتي اجازه نمي دهد تا به حق واقعي شان برسند. در عرصه ادبيات به ويژه از نوع امروزش با اين ماهنامه ها و مشاورين ادبي اصلاً جسارت لازمه كار است. بعضي ها آثار خوبي دارند، اما جسارت لازم را براي عرضه و تعقيب و گريز چاپ ندارند؛ چون تلفن ندارند و بدتر از همه لهجه دارند لذا آثارشان در دفتر نشريات گم و گور مي شود.
اگر يك جو جسارت داشتم، تريبوني مي شدم براي تمام شاعران و نويسندگان محروم شهرستاني و گلايه هايشان را صريح مي نوشتم مثلاً مي گفتم: عاليجنابي كه آن طرف تلفن ميز سردبيري باد كرده اي يادت باشد تو نيز يك روز اين طرف تلفن بودي انصاف نيست با جوابي خشك اهل قلم شهرستاني را يخ كني! يا مثلاً با تيتري درشت مي نوشتم:
مسئول محترم صفحه شعر؟ حالا كه كارگاهت شلوغ شده و دوروبرت پر از شاعر پرورشي انصاف نيست نامه هاي شهرستاني را نخوانده پاره كني/ داور محترم جايزه هاي ادبي! كار خوبي نكردي كتاب دوستت را به عنوان كتاب اول معرفي كردي/ منتقد گرانمايه شعر امروز! آيا آن همه به به و چهچه از مجموع شعر فلاني سزاوار نامت بود؟ و برعكس آن همه بدوبيراه در مورد مجموعه شعر آن شاعر شهرستاني كه حتي يك بار كامل نخوانده بودي از انصاف بود؟/ ناشر گرانقدر ادبيات امروز! تويي كه افتخار ناشر نمونه را هم يدك مي كشي چطور دلت آمد با شاعر شهرستاني آن رفتار را بكني پولت را كه گرفتي از پخش و معرفي و تبليغ خود را كنار كشيدي حالا به جهنم كه به جاي تيراژ ۵۰۰۰ فقط هزار تا چاپ كرده باشي! پخشي عزيز و شريف! آيا كتاب شعر شاعر جوان ايدز دارد كه حتي يك نمونه بين كتاب هاي ارسالي ات به شهرستان ها يافت نمي شود؟ كتابفروش عزيز روبه روي دانشگاه! آيا براي يك بار هم كه شده يك مجموعه شعر لاغر شهرستاني را پشت ويترين مغازه ات گذاشته اي؟ آقاي مترجم شعر امروز دنيا! آيا واقعيت شعر امروز دنيا همين است كه ترجمه كرده اي يعني شعر آن طرف آب ها اين قدر سست و بي مايه است؟
وقتي درددل هاي دوست جسورم را شنيدم گفتم من كه جسارتش را ندارم اين ها را بنويسم و خودم را با زمين و زمان بد بكنم تازه به زور يك ستون گيرم آمده تو را خدا بگذار حرف هاي بي نيش و كنايه بزنم خدا به شما هم صبر دهد! فردا مي زنند نگاه ام را لوچ مي كنند!
كتاب سازي از نوع H2O
عقده اينكه «مرديم و ناممان بر روي جلد يك كتاب ثبت نشد!» از آرزوهاي ديرينه اهالي لي لي پوت است و فرقي نمي كند طرف استاد باشد يا بقال سركوچه، پير باشد يا جوان اين آرزويي است كه راه حلش را من يافته ام حال مي خواهيد به دوستان و همكاران پز بدهيد يا به همسايگان و فاميل به ويژه فاميل از نوع باجناقش! فقط دغدغه و سليقه تان فرق مي كند و گرنه هيچ مشكلي نداريد نه غم اخذ مجوز و مميزي نه غم چاپ و فروش فقط هركاري كه مي كنيد بكوشيد كتابتان قطور و گرانقيمت باشد تا مشكل پخش نداشته باشيد فقط يك خواهش دارم و آن هم اين كه فرمول كتابسازي را به هيچ كس ياد ندهيد و اين مطلب را فقط خودتان بخوانيد چون باجناق فوق ليسانس شما اگر بفهمد از كار و كاسبي و شهرت باد آورده خواهيد افتاد.
۱- اگر در سطح مدير كل و وزير و وكيل قرار داريد و فقط مي خواهيد تأليفي به نامتان ثبت شود آن هم براي كوري چشم حسود، مجموعه بخشنامه ها و نامه هاي اداري و مصوبات و قوانيني كه به نوعي مربوط به شغل است از لابه لاي بولتن ها و پوشه هاي بايگاني اداره جمع و جور كنيد و بعد از تايپ و تكثير توسط بنگاه هاي شادماني كتاب نام خود را بر روي جلد طلا كوب كرده و با عنوان «دانستنيهاي مديريت نوين» به بازار كتاب بفرستيد و اگر اهل جار و جنجال نيستند فقط به آدرس دوستان پست نمائيد. ۲- اگر در سطح علمي و ادارات فرهنگي مشغول تدريس و يا تحقيق هستيد و مي خواهيد چهره اي فرهنگي شناخته شويد و از امتيازات گروه و پايه تشويقي برخوردار شويد و به هيأت علمي اداره بپيونديد تمام جزوه هاي دانشجويان را كه براي نمره قبولي از مجلات و روزنامه ها رونويسي شده جمع آوري نمائيد و نام خود را با عنوان روش تحقيق در روزگار پسامدرن با سرمايه دانشگاه محل به چاپ برسانيد و از ترم بعد به خرازي سر كوچه تان تحويل دهيد و دانشجويان را روانه آنجا نمائيد هم به پول مي رسيد هم به شهرت و هم به گروه تشويقي براي تأليف گرانسنگ تان! ۳- اگر اهل دل و قلوه و جگر هستيد و از شعر و ادب چيزي حالي تان نمي شود بياييد از مجموع شعرهاي چاپ شده در كتاب ها و مجلات هفتگي گلچيني فراهم كنيد تحت عنوان گلزار ادب يا شعر ايران از پايان تا آغاز! و مطمئن باشيد هزار شعر از هزار شاعر در روز اول هزار جلد از كتابتان را آب خواهد كرد.
۴- اگر كمي زبان بلديد درحد هاو آر يو مستر! و كامپيوتر هم داريد و به اينترنت هم وارديد و خيلي دلتان مي خواهد پز مترجمي بدهيد كارتان بسيار آسان است يك شب بعد از بازي كامپيوتري و چت شبانه به ياري اينترنت به سراغ سايت هاي مختلف برويد و يك كتاب قطور شامل مطالب گوناگون پرينت كنيد بعد با كمك لغت نامه ها به ترجمه سردستي آن بپردازيد مهم نيست در مورد محيط زيست باشد يا زبان شناسي و فلسفه يا مقاله اي در مورد ويرجينياوولف، شرط قطور بودن و منحصر بفرد بودن كتاب است.
۵- اگر معتقديد راه دل از شكم مي گذرد يك كتاب قطور آشپزي به چاپ برسانيد با استفاده از غذاهاي محلي مردم بيافرا و اتيوپي و غذاهايي كه مادر بزرگ عزيزتان مي پزد به اضافه شيريني ها و سالادهاي مدل لويي چهاردهم كه در اغلب كتاب هاي آشپزي موجود است با اين شرط كه عنوان آشپزي مدرن بر آن بكوبيد. خلاصه اگر از عهده هيچ يك از موارد كتاب سازي فوق نيامديد آسان ترين راه براي صاحب كتاب شدن را خدمتتان عرض مي كنم يك ديوان حافظ بخريد جلد و مقدمه اش را عوض كنيد و با ناشري تازه قرارداد ببنديد و به نام تصحيح به بازار بفرستيد مطمئن باشيد تا سال آينده به چاپ چهارم خواهد رسيد. حتي مي توانيد يادنامه بزرگان تدوين كنيد حتي... وقتي دوستم به اينجا رسيد پرسيدم شما كه اين همه فرمول بلديد چرا ناشر نشده ايد؟ كمي به فكر فرو رفت و گفت بد فكري نيست هم وام دارد هم يك خدمت فرهنگي به حساب مي آيد حتماً فردا يك آگهي مي زنم به قول عمران: كار از شما، جا از ما!...

گفت وگو
تخيل نيرومند و طنز قوي
گفت وگو با موگه رازاني مترجم كتاب «بهت و لرزه»
به تازگي آثاري از نوتومب نويسنده مطرح فرانسوي ترجمه و از سوي نشر نادر به بازار كتاب عرضه شده است.
گفت وگوي كوتاه زير با مترجم اين آثار و به خصوص كتاب «بهت و لرزه» است كه از نظرتان مي گذرد.
***
* با توجه به اين كه نوتومب در جامعه ايران شناخته شده نيست، اهميت داستانهاي او را در جامعه فرانسه چگونه ارزيابي مي كنيد؟
- املي نوتومب امروز يكي از نويسندگان بسيار مطرح كشورهاي فرانسوي زبان است و آثارش به بيشتر از ۲۰ زبان مختلف هم ترجمه شده است. از سال ۱۹۹۲ كه اولين رمان خود را منتشر كرد، هر سال خوانندگان زيادي منتظر انتشار اثر تازه اي از او هستند. دليل اين استقبال را شايد بتوان در وهله اول گرايش بيش از پيش مردم به رمان هايي دانست كه بدون افتادن در دام ابتذال، جنبه سرگرم كنندگي بيشتري دارند. مهمترين ويژگي  آثار نوتومب اين است كه در عين جلب اين گونه مخاطبان در سطح بالايي قرار دارد. همان طور كه مي دانيد در تمام دنيا، حتي در كشوري مثل فرانسه كه شايد بيشترين تعداد كتابخوان را داشته باشد، كم نيستند افرادي كه مطالعه را صرفاً  براي جنبه سرگرمي آن انتخاب مي كنند. نوتومب در يكي از مصاحبه هايش گفته بود كه خوشحالم عده زيادي را كتابخوان كرده ام!  در دوره اي كه با مطالعه اغلب كتاب ها (بخصوص در ايران)، البته به شرطي كه آنها را به آخر برسانيم، دچار خستگي و سردرگمي مي شويم و در نهايت براي درك منظور نويسنده بايد به نظر صاحب نظران متوسل شويم، سادگي، رواني و پركشش بودن آثار نوتومب باعث جلب خوانندگان زيادي شده است. ويژگي ديگر نوتومب را مي توان شيوه سهل و ممتنع او در زبان فرانسوي، كه زبان آساني هم نيست، دانست. همين ويژگي هم باعث شد كه در سال ۱۹۹۹ جايزه رمان آكادمي فرانسه را به خود اختصاص دهد.
* به عنوان مترجم آثار نوتومب، تمايز آثار او را با ديگر داستان نويسان فرانسه در سالهاي اخير در چه مي دانيد؟
- نوتومب تخيل نيرومند و طنز زيبايي دارد كه باعث شده است كتابهايش طيف وسيعي از مخاطبان را در برگيرد. خواندن آثار نوتومب نه تنها كسل كننده نيست بلكه همانطور كه گفتم لذت هايي را هم در زمينه ادبيات به ما منتقل مي كند. مهمترين وجه تمايز او با نويسندگان ديگر، شيوه نگارش ساده اوست. نوتومب آن قدر به كارش تسلط دارد كه نيازي نمي بيند به سمت سبك هاي پيچيده برود تا به خواننده بقبولاند نويسنده مهمي است.
* گمان نمي كنيد كه نوتومب براي ارائه واقعيت ها در داستانهاي خود به طور اغراق آميزي از طنز استفاده مي كند؟
- طنز يكي از ويژگي هاي سبك نوتومب است اما نمي توان گفت آن را به طور اغراق آميزي به كار مي گيرد به طوري كه در كتاب «مركور» اين طنز كم رنگ تر است چون بافت داستان و رازي كه در دل آن نهفته است اين طور ايجاب مي كند. اگر طنز در كتاب «بهت و لرزه» جنبه قوي تري دارد به دليل نزديكي و حتي تطابق با واقعيت است چون اگر چه اين كتاب يك رمان است اما درونمايه اصلي آن يك اتفاق واقعي است. شايد براي هر كدام از ما هم پيش آمده باشد كه در موقعيت هاي دشوار حس شوخ طبعي را به هر راه حل ديگري ترجيح داده باشيم. وقتي يك دختر جوان اروپايي كه تمام عمر آرزو داشته در كشور محل تولد خود يعني ژاپن پذيرفته شود ناچار است با انواع حقارت ها و تنزل مرحله به مرحله دست و پنجه نرم كند، تنها راه حفظ موقعيت اجتماعي و ذهني خود را همين مي بيند. به هر حال املي نوتومب سعي نمي كند احساسات خواننده را بيش از حد برانگيزد. روايت در داستانهاي او به صورت طبيعي پيش مي رود.
* به نظر شما نوتومب در خلق ايجاز، سادگي و طنز تا چه اندازه موفق بوده است؟
- استقبال بي نظير از كتابهاي نوتومب به خوبي نشان داده است كه شيوه نگارش او يعني جمله بندي هاي كوتاه و پرهيز از توصيف هاي طولاني به خوبي پاسخگوي انتظارات خوانندگان بوده است. همانطور كه قبلاً  نيز اشاره كردم نوتومب براي نوشتن كتاب «بهت و لرزه» جايزه رمان آكادمي فرانسه را دريافت كرد. اين موضوع بيش از هر چيز به دليل رسيدن به زباني ساده و بي پيرايه است. از طرف ديگر توانايي او در صحنه پردازي كتابهايش نيز باعث شده كه برخي از آنها، از جمله «بهت و لرزه»، به فيلم درآِيند.
بايد اين را نيز اضافه كنم كه املي نوتومب تاكنون حدود دوازده رمان نوشته است كه هر كدام در نوع خود بسيار جالب و خواندني است اما براي معرفي اين نويسنده به خوانندگان ايراني دو اثر از او يعني «مركور» و «بهت و لرزه» كه از جذاب ترين و پركشش ترين كتابهايش هستند انتخاب شد.
كتاب هاي جديد مؤسسه بوستان كتاب قم
مؤسسه بوستان كتاب قم (انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، چند عنوان كتاب جديد منتشر كرده است.
فهرست برخي از عناوين به شرح زير است:
ويژگي هاي اميرمؤمنان علي بن ابي طالب (ع) (ترجمه و تحقيق خصائص اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب (ع)/ ترجمه و نگارش: دكتر فتح الله نجارزادگان(محمدي)/ فمينيسم جهاني و چالش هاي پيش رو (نويسنده: عبدالرسول هاجري براي دفتر مطالعات و تحقيقات زنان حوزه علميه قم/ نظم و انضباط (تهيه: مركز پژوهش هاي اسلامي صدا و سيما، گروه معارف)/ نيمه شبي در حله(مظفرسالاري، با همكاري كتاب طه)/ جوان و آرامش(محمد سبحاني نيا)/ حقوق زنداني و موارد زندان در اسلام (نجم الدين طبسي)/ الهيات اگزيستانسياليستي(جان مك كواري).

ادبيات
اقتصاد
انديشه
زندگي
سياست
ورزش
هنر
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  انديشه  |  زندگي  |  سياست  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |