شنبه ۱۵ فروردين ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۳۴۰
فراموشي، تنها چاره اي كه داريم
بعد از پانزده روز تعطيلي
004677.jpg
اميدواريم سيزده نوروز را هم به در كرده و سرشار از انرژي براي تمام سال باشيد.
درباره ضرورت كاهش تعطيلات سالانه به كرات صحبت شده است. گفته مي شود كه ايران «تعطيلات خيز» ترين كشور جهان است. تعطيلات نوروزي با احتساب بين التعطيلات و مناسبت هاي گاه و بي گاه بين ۱۵ تا ۲۰ روز است. اضافه كنيد تعطيلات ملي و اعياد و ايام سوگواري مذهبي را تا مشخص شود كه ما در سال چند هفته و گاه ماه را در تطعيلات به سر مي بريم.
منتقدان تعطيلات بي رويه، به خصوص تعطيلات مستمر نوروزي، بر اين باورند كه به مدت دو هفته فعاليت هاي اقتصادي و اداري از جريان مي افتد، چرخه كاري مختل مي شود، مردم تنبل مي شوند و جامعه را ركودي فراگير و گسترده دربر مي گيرد. ظاهراً ادعاي آنها چندان هم پر بيراه نيست. با استانداردهاي بين المللي كه وقت و زمان در آن طلا شمرده مي شود ، تعطيلات دوهفته اي ضرر و زيان هاي اقتصادي فراواني به همراه دارد، اما سوال اصلي اين است آيا چنين استانداري با وضعيت كاري و اقتصادي در ايران قابل تطبيق است؟
به ادعاي آمارهاي رسمي زمان كار مفيد ادارات دولتي، چيزي در حدود چند دقيقه است. تصور كنيد كه خيل عظيمي از كارمندان دولت، صبح ها از خواب بيدار مي شوند، از وسايط نقليه عمومي و خصوصي استفاده مي كنند، باعث ترافيك مي شوند، به ساختمان محل كارشان مي روند،  به مدت ۸ ساعت از خزانه دولت پول مي گيرند، چاي، قند، برق، آب، گاز، تلفن و... مصرف مي كنند و تنها چند دقيقه كار مفيد مي كنند.
برآورد هزينه سوخت بنزين (با احتساب يارانه هنگفتي كه دولت بابت اين امر مي پردازد)، ايجاد ترافيك هاي سنگين صبحگاهي، آلودگي هوا، هزينه اجاره ساختمان عمدتاً بزرگ و عظيمي كه كارمندان در آن مشغول كار هستند، هزينه چاي، قند، برق، آب، گاز و تلفن، رقمي حيرت آور خواهد شد. اين رقم را مقايسه كنيد با چند دقيقه كار مفيدي كه در ادارات دولتي انجام مي شود،  آنگاه مشخص خواهد شد كه سرمايه هنگفتي هزينه مي شود براي چند دقيقه كار مفيد.مردم هم به عنوان ارباب رجوع (اين واژه ارباب رجوع بي مسماترين اصطلاح براي آدم هايي است كه هر روز جهت رتق و فتق امورشان به ادارات دولتي مي روند و دست  از پا درازتر بازمي گردند) كه هميشه دست از پا درازتر و سرخورده تر، از محيط هاي اداري بيرون مي آيند. حال سوال اين است كه با چنين استانداردي چرا بايد از تعطيل بودن ادارات دولتي نگران باشيم (مراكز خصوصي كه طبعاً براساس اختيار خودشان تعطيلات شان را تعيين مي كنند، يعني اگر كار باشد حتي در ايام نوروز هم مشغول فعاليت اند) آيا تعطيلات باعث نمي شود كه ما در سوخت بنزين، ترافيك و آلودگي هوا، هزينه هاي بي جاي آب، برق، گاز، تلفن و چاي و قند صرفه جويي داشته باشيم؟ آيا اين صرفه جويي و يا به تعبيري كسري هزينه در دستگاه هاي دولتي نيست؟ در ايام فعاليت دستگاه هاي عريض و طويل دولتي، چه گره اي از بوروكراسي گشوده مي شود كه در ايام تعطيلي گشوده نخواهد شد؟
004680.jpg

همه ما شاهديم كه تهران در ايام تعطيل، چه هواي پاك، چه آرامش مطلوب و چه شهر قابل زيستني است. اين ايام را مقايسه كنيد با ايام غيرتعطيل كه شرح مصيبت آن در بالا رفت.با چنين معيارهايي نه تنها دولت بايد فكر كاستن تعطيلات را از سر بيرون كند،  بلكه بايد تمهيداتي بينديشد كه ايام تعطيل براي مراكز دولتي بيشتر و بيشتر شود. اگر دولت قادر به ساماندهي بوروكراسي پوسيده و درمان هزينه هاي هدررفته نيست،  حداقل مي تواند با چنين تمهيداتي، بخشي از اين معضل ريشه دار تاريخي را جبران كند. به همين دليل بايد از تعطيلات بيشتر استقبال كرد.آن هم بنا به دلايل عيني و بسيار ساده اي كه شرحش رفت.
اما جداي از طنز و مطايبه نبايد فراموش كرد كه ما در سال ۸۲ روزهاي تلخي را گذرانديم. زلزله بم كه بي گمان تلخ ترين حادثه سال و شايد يك دهه اخير بود خسارات بسياري براي كشور ما به بار آورد كه بايد جبران شود. بايد بم را بسازيم و بايد با همه فشارهايي كه از خارج بركشور ما وارد مي آيد مقابله كنيم. راهي نداريم جز كار و تلا ش بيشتر و بالا  بردن بهره وري. فصل كار و كوشش را با همين هدف آغاز كنيم...البته آنچه در پايان اين متن آمدبه دليل لحن دستوري و اندرزگونه ممكن است به دل شما ننشيند اما اگر قرار باشد سال ۸۳ به ياد ماندني و سرشار از سازندگي و آبادي باشد چاره اي جز فراموشي زودهنگام تعطيلا ت نيست.

ستون ما
چهارگاه زندگي
هوشنگ ساماني
نوروز داراي آداب خاصي است كه چند روز قبل و چندين روز بعد از تحويل سال نو به اجرا در مي آيد. تنوع رسوم در اين همايش بزرگ بسيار زياد است و گاهي مطابق سليقه افراد در زمان و مكان متفاوت، متنوع تر مي شود. بر طبق رواياتي كه از روزگاران كهن در ادبيات ايران باستان آمده، مراسم جشن نوروز و تحويل سال نو، همراه با نواختن دف بوده و سرودهاي خسرواني دوران ساسانيان به طور گروه نوازي با اين ساز اجرا مي شده است.
براي قوم ايراني دشوار خواهد بود اگر مراسمي بدون موسيقي برگزار شود، آن هم جشن بزرگي چون عيد نوروز. بنياد نوروز براساس شادي و شادماني است، پس موسيقي اش نيز شاد و طرب انگيز است و نه هر آهنگ شادي تواند كه در اين منزلگه جاي گيرد. موسيقي نوروز فقط شادي و پايكوبي نيست بلكه اميد به فردا و حس پيشرفت در درونش موج مي زند و اين نغمه بخصوص دارد.
بدان نوروز را اي مرد هشيار
كه مي آيد ز چارم نغمه هشدار(۱)
احتمال بسيار است منظور از نغمه چهارم، همان دستگاه چهارگاه امروزي باشد. واژه هاي دوگاه، سه گاه، چهارگاه و پنج گاه علي رغم گذشت زمان طولاني، همچنان در ادبيات موسيقي فعلي حضور دارند. چهارگاه «يكي از دستگاه هاي موسيقي ايراني است و دستگاهي است بسيار قديمي و اصيل، اين دستگاه جنبه پهلواني و حماسي دارد و حركت و پيشرفت را مي رساند. مقدمه آن متين و موقر است و مويه و منصوري آن خون انگيز و مخالف آن شكايت آميز است.»(۲)
دستگاه چهارگاه داراي فواصل خاصي است و با ساير مقامات موسيقي ايراني تفاوت چشمگيري دارد. اجراي آن چه از نظر نواختن و چه از نظر خوانندگي كمي سخت و دشوار است. در عوض اين سختي قابليت شور و نشاط و شادي آفريني بالايي دارد. «مبارك باد، آواز محلي شاد و پرجنبش كه در سراسر ايران در جشن هاي عروسي با هلهله و شادي مي خوانند در اين دستگاه ساخته شده است.»(۳)
درآمدهاي دستگاه چهارگاه حالت نويد دهندگي و مژده دهي دارند. هنگام شنيدن، دميدن صبح و طلوع آفتاب به ذهن خطور مي كند. از اين جهت دستگاه چهارگاه در ميان ساير دستگاه ها و آوازهاي ايراني، موقعيت ويژه اي دارد. ويژگي هاي مزبور عملاً چهارگاه را به خدمت جشن نوروز گرفته است. لحظه تحويل سال با صداي ساز قديمي و اصيل سرنا و در فضاي موسيقايي چهارگاه، بشارت دهنده سالي نيكو و پربار است و اين از خصوصيات انحصاري سرنا و چهارگاه حكايت مي كند، چيزي كه در آواز دشتي و دستگاه همايون با همه زيبايي شان يافت نمي شود.
يكي از سنن فراموش شده ايرانيان در جشن عيد نوروز، مراسم استقبال از سال جديد در لحظه تحويل سال بود. در اين آيين، عده اي از مردم و به ويژه جوانان به همراه نوازنده سرنا و دهل قبل از تحويل سال به دروازه شهر و ده خود مي رفتند و پس از تحويل سال نو سرنا زنان و دهل كوبان برمي گشتند و به اصطلاح عيد را با خود به شهر مي آوردند. اين رسم ديرين بيشتر در مناطق مركزي ايران رايج بوده است ولي اكنون ايرانيان ترجيح مي دهند مراسم استقبال از نوروز را پاي صفحه تلويزيون برگزار كنند!
نغمات مربوط به استقبال از نوروز، در نقاط مختلف ايران متفاوت است. شمالي ها علاقه خاصي به آواز دشتي دارند در حالي كه در سرزمين بختياري و لرستان اين گرايش بيشتر به سوي دستگاه چهارگاه و ماهور ميل مي كند. اما نوروز نغمه خاص خود يعني چهارگاه را مي طلبد. اين دستگاه در قرن اخير به شدت شهري شده است و در مناطق روستايي كمتر شنيده مي شود، هرچند هنوز نغمه هاي اصيل چهارگاه از همان مناطق به گوش مي رسد. لرستان يكي از اين مناطق است. نوازنده فقيد سرنا شاه ميرزا مرادي معروف به مرواريد اقيانوس ها(۴) از برجستگان موسيقي خطه لرستان بود. وي چون ساز به دست مي گرفت شنونده را با آغاز دشتي از حضيض غم به اوج نشاط و اميدواري در چهارگاه بالا مي برد.
بله، چهارگاه نواي جهاني آغاز است. روز زمين .... اول فروردين هرسال.
پانوشت ها:
۱- بهجت الروح ص ۵۱
۲- فرهنگ دهخدا، جلد ۱۷ص ۴۳۵
۳- همان منبع 
۴- اين لقب در فستيوال موسيقي آوينيون فرانسه (۱۳۷۰) به وي اعطا شد.

نتايج يك تحقيق
ايرانيان چقدر به يكديگر اطمينان دارند؟
در ايران به دليل كم بودن كانون ها و انجمن هاي صنفي يا گروهي و عدم آگاهي مردم از منافع ناشي از عضويت در كانون ها و انجمن ها، «سرمايه اجتماعي» در پايين ترين موقعيت خود قرار دارد.
دكتر حسين ايماني جاجرمي 
سرمايه اجتماعي، مفهومي است كه اول باراز سوي ماركس وضع شد اما كاربردهاي جديدتر آن از سال هاي ۱۹۹۰ از سوي جامعه شناسان فرانسوي و امريكايي چون توكويل، پي ير بورديو و جيمز كلمن مطرح شد.
در اين طرح براي نخستين بار پس از مرور دو نوع سرمايه ديگر يعني سرمايه اقتصادي (سرمايه مالي مانند پول و سهام) و سرمايه انساني يا فرهنگي (مانند تحصيلات و دوره هاي تخصصي و آموزشي) به سرمايه ديگري اشاره شد به نام «سرمايه اجتماعي.» اين پديده از وقتي مورد توجه جامعه شناسان قرار گرفت كه در جستجوي روش هاي غير پولي براي حل مسايل و كمبودها بودند و نيز از زماني كه به اهميت عوامل اجتماعي در نبود يا ضعف دولت ها پي برده شد. در سرمايه اجتماعي اين سوال مطرح است كه رابطه انسان ها در كنار يكديگر چگونه است؟ آيا اين ارتباط براساس اعتماد متقابل است؟ و آيا ارتباط انسان ها با يكديگر براساس هنجارهاي مشوق و مثبت است؟ و از اين ارتباطات چه فوايدي مي توان حاصل كرد؟
در همين ارتباط جامعه شناسان به اين امر پي بردند كه انسان هايي كه عضوي از يك كانون كوچك اعم از روستا، انجمن، كانون، گروه و شبكه هستند، در ارتباط با ديگر اعضاي گروه احساس همدلي، همكاري، مسئوليت و اعتماد مي كنند و يكديگر را به كارها و هنجارهاي جمعي تشويق مي كنند و يكديگر را در جريان اطلاعات لازم در خصوص منافع مشترك مي گذارند.
«سرمايه اجتماعي» طبق تحقيق هاي ميداني جامعه شناسان امريكايي و اروپايي تفاوت هاي عمده اي با ديگر وجوه سرمايه، يعني سرمايه اقتصادي و سرمايه انساني دارد. «سرمايه اجتماعي» مالكيت فردي ندارد و متعلق به تمامي اعضاي گروه يا انجمن است. سرمايه اجتماعي در صورت مصرف، كاهش نمي يابد بلكه حتي ممكن است افزايش يابد. مثلا هر چه شخص خود را در اشتراكات گروه بيشتر سهيم ببيند، احساس اشتراك جمعي شخصي افزايش مي يابد.
سرمايه اجتماعي تنها در درون گروه يا انجمن يا شبكه اجتماعي توليد مي شود. مثلا «اعتماد» كه يكي از عناصر مشخصه و مهم سرمايه اجتماعي است، تنها در درون گروه و براساس رفتارهاي متقابل شكل مي گيرد و چيزي نيست كه امكان تزريق آن از بيرون ممكن باشد. و بالاخره عدم استفاده از سرمايه اجتماعي در درون گروه، موجب كاهش و حتي نابودي آن مي شود. يعني اگر اعضاي گروه نسبت به يكديگر اعتماد يا احساس مسئوليت نداشته باشند، اين خصلت اندك اندك كم و بالاخره ناپديد مي شود.
سرمايه اجتماعي كه در درون گروه شكل مي گيرد و مشخصه آن اعتماد، همكاري، همدلي و احساس مسئوليت است، سطوح مختلفي دارد:
.۱ سطح فردي يا خرد (مثل همكاري و رابطه دوستانه افراد با يكديگر).
.۲ سطح گروهي يا ميانه (مثل همكاري خود جوش هيات هاي عزاداري).
.۳ سطح اجتماعي يا كلان (مثل عملكرد نهادهاي دمكراتيك).
براي جامعه شناسان، بررسي رابطه افراد در درون گروه ها، انجمن ها و نهادها نتايج پرباري به همراه داشت. جامعه شناسان پي بردند كه در هر جامعه اي كه افراد آن جامعه به اشكال مختلف عضوي از گروه يا انجمن يا صنفي هستند، داراي اعتماد به نفس بيشتر نسبت به جامعه مي شوند و درصد اعتماد و احساس مسئوليتشان نسبت به گروه و حتي بيرون گروه بسيار بيشتر مي شود. از طرفي انجمن يا كانون كه حامي جمع است، از حقوق مادي، حيثيتي و معنوي اعضا حمايت مي كند و به نوعي بلندگوي اعضاي خود نيز محسوب مي شود.
به طور كلي «سرمايه اجتماعي» در جوامع، فوايد و نتايج مثبتي دارد كه از اين قرار است:
.۱ كنترل اجتماعي آسان تر مي شود. زيرا گروه در درون خود كنترلي غير مستقيم را اعمال مي كند.
.۲ حمايت خانوادگي و خويشي قوي ايجاد مي شود.
.۳ شبكه هاي فراخانوادگي برقرار مي شود. در ايران مثل ايجاد صندوق هاي وام كه زنان يك محله يا دوستان انجام مي دهند.
.۴ ايجاد فرهنگ مدني غني يعني روابط و تعامل اجتماعي غني. به طوري كه شخص خود را نسبت به بهبود شرايط جامعه مسئول مي داند.
نمونه اي از سرمايه اجتماعي در آمريكا، شبكه رانندگان تاكسي پاكستاني در نيويورك است. اغلب رانندگان تاكسي در نيويورك پاكستاني هستند. اين افراد به دليل مشكلات عديده اي كه در اين كشور برايشان ايجاد مي شد اين شبكه را تشكيل دادند تا از يكديگر حمايت كنند و به مشكلات گروه رسيدگي كنند.
در ايران متاسفانه جامعه شناسان روي اشكال «سرمايه اجتماعي» بررسي هاي لازم و كافي انجام نداده اند.
عده اي معتقدند كه در كشورهاي در حال توسعه اي چون ايران كه هنوز بافت جامعه كاملا سنتي است، «سرمايه اجتماعي» به مفهوم غربي وجود ندارد. اما به اعتقاد من سرمايه اجتماعي در ايران به شكل ديگري وجود دارد اما بسيار كم است و بايد تقويت شود. يكي از نمونه هاي وجود سرمايه اجتماعي در ايران، هيات هاي عزاداري در ماه محرم است كه به صورت خودجوش، مردم در اين مراسم با يكديگر همكاري مي كنند و به يكديگر اعتماد دارند اما اين اتفاق متاسفانه بسيار اندك و غير مداوم است. در دنيا ثابت شده است كه سرمايه اجتماعي تنها در يك شكل مدني آن ممكن است و آن تشكل هاي غير دولتي در غالب انجمن ها و كانون ها و گروه هاست. در اين گروه هاي كوچك افراد با يكديگر رابطه عمودي (يعني رييس و مرئوسي) ندارند بلكه روابط شان از نوع افقي است. يعني انسان ها خود را هم سطح يكديگر مي دانند. كنش در اين گروه ها تسهيل مي شود زيرا اصل بر اعتماد متقابل است و امكان نوآوري وجود دارد.
سرمايه اجتماعي دو وجه يا دو نوع دارد. سرمايه اجتماعي درون گروهي (مثل خانواده) و سرمايه اجتماعي برون گروهي. جامعه شناسان معتقدند كه در ايران نياز به سرمايه اجتماعي برون گروهي وجود دارد تا روابط اجتماعي افراد تقويت شود. زيرا ايرانيان نياز به كالاهاي عمومي از قبيل دموكراسي، هواي پاك و امنيت اجتماعي دارند و بايد در توليد اين كالاها اشتراك داشته باشند.
هر چقدر كه قانون هاي مناسب و دقيقي براي اين گونه كالاهاي عمومي وجود داشته باشد، تا اجتماع نخواهد و همكاري لازم را انجام ندهد، حفظ اين گونه كالاهاي عمومي غير ممكن است. در ايران مفهوم همكاري گروهي، سرمايه اجتماعي و روابط اجتماعي شناخته شده نيست. مردم به يكديگر اعتماد ندارد. نسبت به جامعه و محيط زندگي خود احساس مسئوليت ندارند. اين احساس در جامعه وجود ندارد كه بايد با دولت و ديگر افراد جامعه در جهت بهبود شرايط همكاري و همدلي كرد.
يك گروه جامعه شناس، اخيرا تحقيقات ميداني در خصوص ميزان  «سرمايه اجتماعي» در ايران انجام داده است كه نتايج آن قابل بررسي و توجه است.
در اين تحقيق ميداني كه از سوي دفتر طرح هاي ملي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي انجام شد، مشخص شد كه در جامعه آماري ۴۵۰۰ تن در سراسر كشور، مردم به افراد خانواده خود اعتماد بسياري دارند و تنها ۸/۱ درصد به افراد خانواده خود اعتماد نداشتند. يعني روابط اجتماعي درون گروهي در حد بالايي در ايران وجود دارد. اما ۴۹ درصد مردم به اقوام و فاميلشان اعتماد دارند و ۴۴ درصد به دوستان اعتماد دارند و نه بيشتر، اين نشان مي دهد كه ايرانيان به جز به افراد خانواده، به ديگران اعتماد كمي دارند حتي به دوستان خود.
طبيعي است بر اساس اين شاخصه ها نمي شود اميدوار بود كه سرمايه اجتماعي فراواني در ايران وجود دارد و امكان بهره برداري از آن فراهم است.
نمونه اين شاخصه هاي ويژه همكاري، همدلي و اعتماد مردم در زمان جنگ هشت ساله ايران و عراق بود. همين طور در مورد زلزله بم اما اين همكاري و سرمايه اجتماعي موقتي و كوتاه مدت بود و بايد تبديل به يك همدلي دراز مدت و مداوم شود. اين كنش ها بايد به وسيله جامعه شناسان ايراني شناسايي و بررسي شوند و توسط مديران اجرايي تقويت شوند.

ايرانشهر
تهرانشهر
حوادث
در شهر
درمانگاه
زيبـاشـهر
سفر و طبيعت
طهرانشهر
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  حوادث  |  در شهر  |  درمانگاه  |  زيبـاشـهر  |  سفر و طبيعت  |  طهرانشهر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |