دوشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۳۸۳ - شماره ۳۳۷۴
گزارشي از وضعيت كاغذ در بازار كتاب ايران
آشفته بازار كاغذ
006444.jpg
هوشنگ ساماني
از عهد استفاده از پاپيروس در مصر باستان تا امروز كه دهها رسانه مختلف در سطح جهان، بار فرهنگ را بر دوش مي كشند، كاغذ همچنان محبوب ترين و ارزان ترين كالاي فرهنگي است. هنوز هم بخش بزرگي از دانش و يافته هاي علمي، مبادلات فكري و فرهنگي و خبررساني بر صفحات كاغذي منتشر مي شوند. حتي در جهان پيشرفته غرب نيز رسانه هاي ديجيتالي نتوانسته اند از قدر و منزلت كاغذ بكاهند و مي بينيم سالانه كتاب هاي گوناگون در شمارگان بسيار بيشتري نسبت به گذشته چاپ و منتشر مي شوند.
امروزه كاغذ بدنه كشتي فرهنگ است و ميزان مصرف آن يكي از شاخص هاي رشد فرهنگي به شمار مي رود؛ حتي اگر بخش زيادي از اين مصرف صرف آثار كم ارزش و غير فرهنگي بشود. اما در كشور ما به سبب وجود يارانه، كاغذ وجهي غيرفرهنگي و صرفاً اقتصادي هم يافته است كه خواه و ناخواه چونان خوره اي پيكر فرهنگ را نحيف مي كند. مقوله كاغذ داستان مفصلي دارد و در يك نوشتار كوتاه نمي توان همه فرآيندهاي توليد، وضعيت كارخانه هاي داخلي، واردات، سياست هاي حمايتي، سياست هاي توزيع، چاپ و غيره را مورد بررسي قرار داد. به همين دليل اين نوشتار سعي دارد با نگاهي گذرا برخي از آسيب هاي نشر ايران در خصوص كاغذ را از زبان صاحب نظران و دست اندركاران به تصوير بكشد.
قيمت كاغذ؛ يك شهر و چند كلانتر
در بازار كنوني و رسمي نشر كشور، هر كيلوگرم كاغذ توليد داخل ۲۷۵۰ ريال و نوع وارداتي اش ۳۱۰۵ ريال توسط شركت تعاوني ناشران عرضه مي شود. همين قيمت ها در بازار آزاد بين چهار تا شش هزار ريال در نوسان است. اما اين پايان ماجرا نيست. كاغذ وارداتي بسته به اين كه با دلار ۵۹۵ توماني يا دلارهاي ديگري وارد شده باشد، نرخ هاي متفاوتي دارد. به همين دليل تفاوت  قيمت نرخ دولتي و آزاد بين ۸۰ تا ۱۰۰ درصد نوسان مي كند. يعني بازار كاغذ كشور نه دو نرخي بلكه چند نرخي است! و يك پرسش قديمي كه تفاوت قيمت ها به سود كيست؟
توليد داخلي
بيش از ۶۰ درصد كاغذ مصرفي كشور از خارج مي آيد. توليد داخلي كه نسبت به خارجي كيفيت كمتري هم دارد، در حدود ۳۰ تا ۴۰ درصد است. محصول توليد داخل هم با دو قيمت عرضه مي شود. آن بخش از توليد كه با يارانه دولتي به دست مي آيد، منحصراً در اختيار دولت قرار مي گيرد و بخش غير يارانه اي توليد هم با قيمت آزاد راهي بازار مصرف مي شود. اگر حجم واردات سالانه، حدود ۳۰ ميليون دلار و همين طور بازار ۳۰ ميليارد توماني كاغذ توليد داخل را در نظر آوريم، معلوم مي شود كه سياست  دولت نه بر مبناي حمايت از صنعت داخلي بلكه تقويت بخش تجارت كاغذ استوار است كه خواسته يا ناخواسته سبب ايجاد رانت هاي گوناگون در بخش هاي مختلف غير مولد و دلال در كشور است. نيم نگاهي به جغرافياي كشورمان نشان مي دهد كه ايران بيشترين سطح جنگلي خاورميانه را در اختيار دارد و اگر صنايع كاغذسازي وابسته به صنعت نيشكر هم به مجموعه توان كاغذسازي كشور اضافه شود، ملاحظه مي كنيم كه ايران به تنهايي مي تواند كاغذ مصرفي خاورميانه را با كيفيت مطلوب بازار توليد و علاوه بر اشتغال و كارآفريني، توليد ناخالص ملي را افزايش دهد. در حالي كه الان يك واردكننده  بسيار قوي در اين زمينه است.
واردات
در شرايط حاضر، واردكننده اصلي كاغذ وزارت بازرگاني است كه از طريق مركز تهيه و توزيع كاغذ، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد و غيره بدين كار مبادرت مي ورزد. بخش خصوصي در اين زمينه فعاليتي ندارد و به زعم حسين بايندوريان، رئيس شركت تعاوني ناشران تهران، مقرون به صرفه  هم نبوده و تا زماني كه دولت مي تواند وارد بكند، نيازي به حضور بخش خصوصي نيست.
سيد محمود حسيني، رئيس شركت تعاوني ناشران قم هم ضمن تأييد انحصاري بودن واردات كاغذ مي گويد: «با توجه به نوسانات اقتصادي كشور، حضور دولت در بازار كاغذ لازم است زيرا، كارخانه هاي پرتواني در داخل نداريم كه بتوانند شاخص بازار باشند و از طرفي تعاوني هاي صنفي هم توان واردات ندارند، مگر اين كه دولت از آنها حمايت بكند.»
آزادسازي
در دو دهه اخير، آزادسازي كالاهاي اساسي، همواره از نگراني هاي جدي دولت بوده است. به عبارتي دولتمردان هراس آن داشتند كه با رها كردن بخشي از امور اقتصادي، بحران هاي اجتماعي پديد آيد. به همين دليل كنترل توليد، واردات، قيمت گذاري و توزيع اين گونه كالاها را در اختيار بخش خصوصي قرار نمي دهند. اگر چه بسياري از كالاهاي مشمول اين كنترل ها، در چند سال اخير آزاد شده اند، اما كاغذ همچنان زير نظر مستقيم و غيرمستقيم دولت، تهيه و توزيع مي شود. اين در حالي است كه بيشتر دست اندركاران حوزه نشر رأي به آزادسازي آن مي دهند.
فريده خلعتبري، مدير انتشارات شباويز معتقد است كه آزادسازي كاغذ به سود نشر است و در تأييد آن رئيس شركت  تعاوني ناشران تهران هم مي گويد: «قطع يارانه ها از روي كاغذ، نشر ايران را به جايگاه واقعي خود ارتقا مي دهد. اين را با ايمان و مسئوليت مي گويم. اگر امروز انجام بگيرد از فردا بهتر است.» در مقابل اين نظر داوود موسايي مدير انتشارات فرهنگ معاصر، معتقد است «يارانه ها نبايد كاملاً از بين برود. بلكه دولت بايد كاغذ را آزاد بكند و اين يارانه ها صرف توسعه كتابخانه ها، نمايشگاه ها و غيره بشود.»
يكي از نگراني هاي دولت در خصوص آزادسازي كاغذ، بي ثباتي قيمت ها به حساب مي آيد كه تصور مي شود با نوسانات پي درپي بازار كتاب را هم دچار آشفتگي كند. فريد مرادي مدير انتشارات ورجاوند بر خلاف اين تصور مي گويد: «كاغذ نبايد دو نرخي باشد. اگر دولت واردات كاغذ را آزاد بكند، پس از مدتي بازار كاغذ به ثبات مي رسد، همان گونه كه در خصوص مقوا اين كار انجام شد و الان بازار مقوا به ثبات رسيده است.»
توزيع
بر اساس تقسيم كار بين وزارت ارشاد و شركت تعاوني ناشران، از سال ۱۳۸۱ كليه كاغذ هاي وارداتي و توليد داخل يارانه اي، توسط شركت تعاوني ناشران توزيع مي شود. اين شيوه توزيع ظاهراً به عدالت  نزديك تر است چرا كه بر اساس نياز مصرف كنندگان تقسيم مي شود. داوود موسايي كه خود عضو هيأت مديره شركت تعاوني ناشران است، مي گويد: «با اين روش، توزيع كاغذ يك نظم و نظامي پيدا كرده و اگرچه هزينه هاي مربوطه سه درصد افزايش يافته ولي بوروكراسي كار كمتر شده است.» در مقابل برخي ناشران مانند محمد موسوي مدير مؤسسه فرهنگي هنري ماهور معتقدند: «توزيع توسط خود دولت بهتر بود. الان دو كار انجام مي شود؛ زيرا براي تسويه حساب به دو جا مراجعه مي كنيم. اگر اين سامانه يكپارچه باشد بهتر است.»
مدير انتشارات شباويز هم در تأييد نظرات همكار خود مي گويد: «توزيع توسط شركت تعاوني ناشران براي مصرف كننده هزينه اضافي دربردارد و در اين شيوه عدالت را هم نمي توان رعايت كرد. علاوه بر اين بوروكراسي اضافي هم به روند كار تحميل مي شود.»
واگذاري توزيع كاغذ به شركت تعاوني ناشران، در راستاي سياست كاهش تصدي گري دولت و افزايش نظارت بر چگونگي اجراي آن صورت گرفته است. وزارت ارشاد با سپردن برخي امور به تشكل هاي قانوني نظير شركت  تعاوني ناشران، سعي دارد با سياستگذاري و نظارت صرف، خود را از گرفتاري هاي اجرايي كنار بكشد و به عبارتي توپ را به زمين خود ناشران بيندازد. مجيد صيادي مدير كل مراكز و روابط فرهنگي وزارت ارشاد در توجيه عملكرد سازمان متبوعش مي گويد: «حسن اين ماجرا در اين است كه هميشه يك مرجع رسيدگي كننده به شكايات هم وجود دارد. يعني اگر ناشري مدعي شد كه شركت تعاوني حق او را ضايع كرده است، ما مي توانيم به اين شكايت رسيدگي كنيم. ولي اگر خود وزارت ارشاد هم سياستگذار و هم مجري توزيع كاغذ باشد، آن گاه خود ارشاد نمي تواند به شكايات رسيدگي كند.» در خصوص اشكالات پيش آمده نيز صيادي اضافه مي كند: «اگر مشكلي هم در اين زمينه وجود داشته باشد به خاطر شيوه توزيع شركت تعاوني ناشران نيست، زيرا آنها بر اساس ضوابط اعلام شده وزارت ارشاد كار مي كنند. چنانچه تحويل كاغذ به شركت تعاوني با تأخير صورت گيرد، خود به خود نارضايتي ناشران را در بر خواهد داشت كه در آن صورت برخي ممكن است تصور كنند نفس توزيع تعاوني ايراد دارد.»
به نظر مي رسد نامنظم بودن تحويل كاغذ از سوي وزارت بازرگاني زحمت پاسخگويي شركت تعاوني ناشران را كمتر مي كند. چنان كه مدير انتشارات ورجاوند مي گويد: «تحويل كاغذ با دوره هاي خلأ مواجه است و سر موقع به دست شركت  تعاوني ناشران نمي رسد. براي مثال از دو ماه پيش تاكنون در انبارهاي وزارت بازرگاني بسته است. آن هم در بحبوحه نمايشگاه بين المللي كتاب كه همه ناشران سعي دارند تازه هاي نشر خود را به ديد علاقه مندان برسانند.» پرسشي كه در اين مرحله به ذهن مي رسد، اين است كه در چنين وضعيتي كه ناشران خواهان رسانيدن تازه ترين كارهاي خود به نمايشگاه هستند، چرا بايد كاغذ قطع شود، در اين ميان البته برخي از ناشران كه يا عضو هيأت مديره تعاوني ناشرانند و يا به نوعي از اطلاعات دقيق تر و نزديك تر درباره موجودي انبار كاغذ برخوردارند، در گفت وگوها و اظهار نظرها عنوان كردند كه يك ناشر بايد پرونده نمايشگاه را پيش  از عيد ببندد.
يارانه هاي كور
سياست هاي حمايتي وزارت ارشاد در حوزه فرهنگ مكتوب، به صورت يارانه هاي خاص و عام نمود دارد و از اين ميان اعطاي كاغذ ارزان جزو يارانه هاي عام وزارتخانه تلقي مي شود كه به همه كتابها تعلق مي گيرد. يارانه هاي خاص هم بيشتر در قالب اعطاي وام و خريد كتاب از ناشران جريان دارد و به نظر مي رسد نسبت به يارانه هاي كاغذ از مقبوليت بيشتري در نزد ناشران برخوردار است. براي نمونه مدير مؤسسه فرهنگي هنري ماهور مي گويد: «كاغذ احتياجي به يارانه دولتي ندارد. اگر همين يارانه ها تغيير شكل يابند، شايد بهتر باشد.» و كمي  تندتر از او مدير انتشارات شباويز اظهار مي دارد: «يارانه ها به طور كل غلط است. زيرا همه كتابها را پوشش مي دهد و چنان كه مي دانيم خيلي از كتاب هاي منتشره ارزش فرهنگي ندارند. اين حمايت ها بايد معطوف به توليد آثاري باشند كه باعث اعتلاي فرهنگ كشور بشود و بتواند در بازار نشر جهاني، جايي هم براي نشر ايران باز كند.» ظاهراً هيچ يك از ناشران مخالف اصل يارانه دولت نيستند و تنها شكل پرداخت آن مورد اعتراض قرار مي گيرد. در اين خصوص فريد مرادي معتقد است: «اگر دولت كاغذ را آزاد بكند و به جاي آن مبناي اعطاي يارانه ها را ميزان كتابهاي توليد شده قرار دهد، حمايت از نشر هدفمند تر خواهد بود.» اما هدف تصميم سازان دولتي، هدفمند كردن يارانه ها نيست. آنها براي حمايت از نشر نظر ديگري دارند. براي مثال صيادي مي گويد: «فارغ از هر گونه ارزش گذاري، كاغذ  بايد به دست ناشران برسد تا كتاب به مرحله توليد درآيد. در اين صورت آنهايي كه ماندگاري كمتري دارند- مثل كتاب هاي كمك درسي- ما سعي مي كنيم متناسب با آن از كاغذي كه ماندگاري كمتري دارد- منظور كاغذ توليد داخل است- به آنها بدهيم. بدين ترتيب به بخشي از تعهدات خود مبني بر حمايت از صنعت داخلي هم عمل مي كنيم.»
از مجموع نظرات موافق و مخالف چنين برمي آيد كه يارانه كاغذ به صورت فعلي غير كارشناسي و نوعي اتلاف منابع است. زيرا بخشي زيادي از دلارهاي نفتي از اين مسير صرف توليد آثار بنجل و همچنين تجملاتي نظير سررسيدهاي سالانه مي شود. در اين خصوص هيچ يك از گزينه هاي حمايتي دولت از حوزه نشر مطلوب و معقول به نظر نمي رسد چرا كه ميزان بازده آنها در مقايسه با هزينه هاي پرداختي بسيار كم است. اگرچه بيشتر ناشران با وجود يارانه هاي دولت به صورت خريد كتاب موافقند، ولي بايد پرسيد دولت با اين كتاب هاي خريداري شده چه بايد بكند؟ تخليه انبارهاي ناشران خصوصي و بعضاً سفارشي به منظور پر كردن انبارهاي دولتي، چه سودي براي فرهنگ كشور به همراه دارد؟ اصولاً چرا بايد دولت با خريد انبوه كتاب نظام عرضه و تقاضا را از حالت عادي خويش خارج سازد؟ و مهمتر از همه چرا بايد دولت اولين و آخرين مشتري برخي كتاب هاي بي ارزش و كم ارزش باشد؟
در حال حاضر وزارت ارشاد و برخي ديگر از نهادها، سالانه بين سه تا چهار ميليارد تومان كتاب ناشران بخش خصوصي را مي خرند كه اين ميزان پنج درصد كل كتابهاي چاپ نشده در يك سال است. اين كه بهترين روش حمايت دولت از نشر چه مي تواند باشد، خود بحث مفصلي است. تنها مي توان گفت اگر اين كار با كارشناسي دقيق و فرهنگ مدارانه صورت گيرد، مي توان اميدوار بود تا دلارهاي تزريقي دولت در حوزه فرهنگ به درختان تنومند و پرثمري تبديل شود و نه بوته هاي خوش رنگ و لعاب مردم فريب.
تيراژ كاذب
ميزان كاغذ تحويلي به ناشران بر اساس شمارگان كتاب چاپ شده بوده و شرط شركت تعاوني براي تحويل كاغذ جديد، ارائه برگه تسويه حساب كاغذ قبلي از وزارت ارشاد است. با وجود اين ظواهر قانوني، تخلفاتي از سوي برخي ناشران صورت مي گيرد. چنان كه شيرازي رئيس اتحاديه ناشران تهران مي گويد: «يك گروهي پيدا شده اند كه براي سود بيشتر كاري مي كنند كه اصولاً در شأن فرهنگ مملكت ما نيست. اينها با ارائه تيراژ كاذب ديگران را هم بد نام مي كنند. اتحاديه بارها اين موارد را تذكر داده است و ما اميدواريم ارشاد مجوز فعاليت ناشران خلافكار را مورد بررسي قرار دهد.» پرسشي كه در اينجا به ذهن متبادر مي شود، اين است كه چرا خود تعاوني ناشران متخلفان را معرفي نمي كند.
برخي از كارشناسان معتقدند كه تيراژ كاذب بيشتر از سوي ناشران تازه كار مطرح مي شود زيرا آنها به مسائل نشر اشراف كافي ندارند. در نتيجه عده اي دلال و سودجو كارهاي اينان را پيش مي برند و با سندسازي سعي مي كنند كاغذ بيشتري را به منظور فروش در بازار آزاد، دريافت كنند.
حال پرسش اينجاست كه چگونه با كنترل هاي موجود، چنين امكاني براي سودجويان پيش مي آيد يا به گفته مدير انتشارات ماهور «بازرس وزارت ارشاد، در صحافي كتاب ها را مي شمارد. پس چگونه چنين چيزي اتفاق مي افتد؟» بيشتر صاحب نظران در برابر اين پرسش سكوت مي كنند و مي گويند اگر چنين چيزي هم وجود داشته باشد هيچ مدركي براي اثبات آن نداريم. شايد گفته هاي رئيس شركت تعاوني ناشران بتواند گوشه اي از اين واقعيت پنهان را بازگو كند.
«وقتي تقاضا بيش از عرضه باشد، خود به خود يك درخواست كاذبي هم ارائه مي شود كه براي مقابله با آن ما تمام تقاضاها را مورد بررسي قرار مي دهيم. براي مثال اگر ناشري براي چاپ يك كتاب پزشكي سال ۲۰۰۳، هزار نسخه تيراژ بدهد و ناشر ديگر براي چاپ نسخه قديمي تر همان كتاب، روي عدد پنج هزار تقاضا بدهد، معلوم مي شود كه اين درخواست غيرواقعي است.»
تيراژ كاذب تنها آسيب فرهنگ مكتوب ما نيست. در عين قبول واقعيت هاي پيدا و پنهان بازار كتاب، اين حقيقت را هم بايد به طور جدي مورد نظر داشت كه وضعيت نابسامان اقتصادي و نبود يك برنامه جامع اقتصادي، همچنين لجام گسيختگي در اقتصاد، سايه شوم خود را بر بخش هاي مختلف جامعه ايراني گسترده است كه بخش فرهنگ و زير بخش هايش جداي از آن نيست.

حاشيه نمايشگاه كتاب
نمايشگاه و پديده ها
006453.jpg

همه ساله چهره ها و موضوعات جالبي در زمينه كتاب پديده مي شوند كه خبر داغ آن هفته ها و ماهها در رسانه ها بازگو مي شود. چقدر خوب است همه ساله همزمان با شروع نمايشگاه كتاب در محل سراي اهل قلم به معرفي و تجزيه و تحليل اين پديده ها پرداخته شود. مثلاً به پديده ترجمه هاي واگير هري پاتر، كتابسازي و كتابفارسي، بيماري نشر و پخش كتاب شعر، ويروس وبلاگ نويسي و كرم هرزنامه ها، رمان هاي برتر سال، جوائز ادبي، چهره هاي خبرساز سال گذشته، شاعران و نويسندگان درگذشته و... پرداخت و اگر شهرداري تهران محل فعلي را به عنوان نمايشگاه دائمي كتاب به اهل كتاب هديه نمايند مي توان تنديس مشاهير ادبي- فرهنگي و علمي كشور را در محوطه نمايشگاه داير كرد و محل فعلي نمايشگاه را به زيباترين بوستان كتاب خاورميانه تبديل نمود.
دوستم وقتي فعل مركب «تبديل نمود» را منعقد كردند منتظر تأييد فرمايشات! بودند كه با ضرب المثل شيرين دهخدايي چرتش را پاره كردم:
قاچ زين را بچسب! اسب سواري پيشكش!
006450.jpg

نمايشگاه و راه اندازي راديو كتاب
ايجاد راديو پيام كتاب و پخش آگهي، سخنراني و اخبار انتشار كتابهاي جديد در هر ۱۵ دقيقه يك بار به همراه آدرس محل غرفه ها و ناشران و پخش مستقيم سخنراني و شعرخواني نويسندگان و شاعران ميهمان، حاضر در سراي اهل قلم مي تواند نشاط وافري به نمايشگاه امسال بدهد، گذشته از اين كه از طريق همين راديو مي توان اطلاعات گوناگون و نيازمندي هاي عمومي كتاب را نيز به گوش مراجعين رساند.
پيام هاي خدماتي از قبيل گمشدگان، اعلام برنامه، پيام رساني به اشخاص شركت كننده و... در پرباري اين راديو مي تواند مفيد باشد. پخش برنامه موسيقي در فواصل پيام ها و يا پخش شعرخواني شاعران ميهمان از همين راديو جاذبه خاصي به محوطه خواهد بخشيد.
حالا بماند پروژه هاي مهم و ضروري نمايشگاه از قبيل احداث سينماي روباز در محوطه نمايشگاه جهت پخش فيلم هاي برتر جهاني و ايراني و سرويس دهي منظم براي عموم كه از وظايف مسئولان نمايشگاه كتاب فعلاً نمي باشد!
006447.jpg

نمايشگاه و ترتيب موضوعي غرفه ها
در سالن هاي نمايشگاه غرفه ها را به ترتيب حروف الفبا كنار هم چيده اند و اينجاست كه اولين مشكل غرفه يابي براي بازديد كنندگان ساده اي چون من كه براي اولين بار از نمايشگاه كه هيچ از تهران ديدن مي كند، شكل مي گيرد حالا بيا و مركز مشاوره كامپيوتري اطلاعات و آمار نمايشگاه كتاب را پيدا كن تا مثلاً مشخص كند غرفه مورد نظر با چه عنواني در ليست صنف ناشران وارد شده است.
انتشارات فلان در رديف الف، نشر فلان در رديف نون، مؤسسه انتشاراتي فلان در رديف ميم، شركت نشر و... در رديف شين، و خلاصه اين كه نصفه روز بايد وقت تلف كني تا ناشر مورد نظر پيدا شود.چه خوب بود غرفه هاي كتاب به صورت موضوعي رديف بندي مي شد تا كسي كه طالب كتابهاي ادبي است به سالن ادبيات و آن كه به دنبال كتاب كودك است به بخش ادبيات كودك و آن كه به دنبال كتاب آشپزي باشد، به سالن شكميات هدايت شود. در غرفه مطبوعات هم اگر همين ترتيب موضوعي رعايت شود خيلي جالب خواهد بود و آن وقت مصاحبه دوست شاعرم با استاد صاحبدل در مورد حافظ و اصل هرمنوتيك به جاي صفحه انديشه همشهري در ويژه نامه سه چرخه چاپ نمي شد!

كتاب در نمايشگاه
جنگ آخر الزمان
اشاره :استاد غلامحسين صدري افشار، اگر چه به همراه نسرين و نسترن حكمي، شبانه روز سرگرم كار روي فرهنگ فارسي امروز و فرهنگ فارسي به فارسي مدرسه و فرهنگ اعلام است، اما هيچگاه از مطالعه آثار مناسب ادبي و تاريخي غفلت نمي كند. از استاد خواستيم درباره آخرين آثاري كه خوانده است بنويسد كه وي كتاب «جنگ آخر الزمان» ماريو بارگاس يوسا را به صورت اجمال و دقيق معرفي كرده است.
كتاب بارگاس يوسا با ترجمه عبدالله كوثري برنده بهترين جايزه ترجمه سال شده است. كوثري از يوسا كتاب ديگري با عنوان «سوربز» ترجمه كرده كه خواندن آن را نيز به علاقه مندان توصيه مي كنم.
***
جنگ آخر الزمان، ماريو بارگاس يوسا، ترجمه عبدالله كوثري، تهران، نشر آگه، ۹۱۳ صفحه.
نويسنده از مردم كشور پروست، او در سال ۱۹۳۶ به دنيا آمد. كارش را از ۱۴ سالگي در راديو ليما آغاز كرد و از سال ۱۹۵۵ آثارش در مطبوعات انتشار يافت. او در بسياري از كشورها (فرانسه، انگلستان، اسپانيا، ايالات متحده) به سربرد و آثار متعددش به بسياري از زبان ها ترجمه شد، كه كتاب جنگ آخر الزمان (۱۹۸۲) يكي از آنهاست. او در سال ۱۹۹۰ رقيب فوجيموري در انتخابات رياست جمهوري پرو بود و طبعاً از او شكست خورد. در عوض فوجيموري با رسيدن به قدرت آن قدر لفت و ليس كرد كه سرانجام ناچار شد به ژاپن پناهنده شود.
اين كتاب داستاني تاريخي مربوط به اواخر سده ۱۹ در كشور برزيل است، هنگامي كه ميهن پرستان، استعمارگران پرتغالي را بيرون و نظام جمهوري برقرار كرده اند. اما اين جمهوري نوبنياد تنها موجب قدرت يافتن نظاميان و ديوانسالاران، در برابر كليسا و فئودال ها شده است، بي آنكه به توده محروم، گرسنه و عقب مانده چيزي بدهد.در اين هنگام در گوشه اي از كشور پهناور برزيل، مسيح تازه اي ظهور مي كند و مردم را به نافرماني از حكومت فرا مي خواند.آنچه اين داستان را براي ما ايرانيان، خواندني و جذاب مي كند، شباهت هايي است كه با رويدادهاي اجتماعي ايران دارد. اما اين تنها جاذبه كتاب نيست، بلكه سرگذشت قهرمان روشنفكر كتاب، كه يك آنارشيست اروپايي است، بسيار عبرت آموز است، او براي ديدار اين شورشيان،  سر از پا نمي شناسد و با تلاشي باورنكردني مي خواهد به ياريشان بشتابد، زيرا به اين نتيجه رسيده است كه اينان انقلاب گراني راستين و در پي نابودي استثمار و برقراري عدل و مساواتند. او در تلاش نافرجام خود آلت دست توطئه گران مي شود و سرانجام راه به جايي نمي برد و در خوش خيالي جان خود را از دست مي دهد.
داستان چنان عجيب است كه اگر كسي بخش پاياني كتاب را نخواند، يا به تحليل تاريخي رويدادهاي صد سال اخير در ايران آشنا نباشد، آن را سراسر خيالي مي پندارد، حال آنكه گزارشي است هيجان انگيز از رويدادهاي واقعي. ولي جنگ آخر الزمان، تنها گزارش يك شورش نيست، بلكه حكايت دلبستگي ها و اسارت هاي انساني، حكايت تلاش براي شادي و آزادي است.
مترجم در كار خود توفيق در خوري داشته است. ترجمه كتاب روان و شيرين است و مطالعه آن را براي خواننده دلپذير مي كند، اما خود داستان شايسته آن است كه با دقت خوانده و درباره اش انديشيده شود.
006456.jpg

منطق الطير
عطار نيشابوري/ مقدمه، تصحيح و تعليقات: دكتر محمد رضا شفيعي كدكني/ ناشر: انتشارات سخن/ چاپ اول؛ بهار ۱۳۸۳/ قطع وزيري، گالينگور/ ۹۰۴ صفحه/ ۸۵۰۰ تومان.
اگر بخواهيم در ميان تمامي كتاب هاي بخش ناشران داخلي و عمومي ۵ تا ۱۰ اثر را به عنوان شاخص نام ببريم، به قطع و يقين، كتاب «منطق الطير» شيخ عطار با مقدمه، تصحيح و تعليقات دكتر محمدرضا شفيعي كدكني درصدر قرار خواهد گرفت. حاصل قريب به ۳۰ سال تلاش جناب كدكني، كه عمرش درازتر از هميشه باد، درباره عطار و اصولاً شعر عرفاني و صوفيه در اين كتاب و مقدمه بلند، اما خواندني و آموزنده اش جمع شده است. نكته هايي كه جناب كدكني در اين كتاب و در تحقيق پيرامون شيخ عطار و آراء و افكار و آثار وي به آنها اشاره مي كند، تكمله و تكميل شده ديگر پژوهش ها در اين باره است. سطر سطر نوشته هاي كتاب نشان مي دهد كه دكتر شفيعي كدكني تمامي آثار و نوشته هاي مستشرقين و غربيان و شرقيان را به دقت و ظرافت خوانده است. اين نكته از نقدهاي جانانه اي كه وي بر اين نوشته ها زده است به خوبي آشكار است. نوشتن درباره اين كتاب و اهميت آن فرصتي فراخ تر و مجالي وسيع تر مي طلبد اما توصيه ما به تمامي علاقه مندان به آثار كهن فارسي اين است كه خواندن كتاب دكتر شفيعي كدكني را از ياد نبرند. به خصوص كه ناشر نيز در چاپ آن نازك كاري ها و ظريف طبعيهاي خاصي به كار برده است.
سيدابوالحسن مختاباد

فرهنگ
ادبيات
علم
هنر
|  ادبيات  |  علم  |  فرهنگ   |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |