سه شنبه ۲ تير ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۴۱۵
تقويم آزادي، تاريخ جديد
سرنوشت چنين رقم خورد كه مجموعه نوشته هاي دو برده، يكصد و ۳۰ سال پس از تحرير به دست تاريخ نويسان بيفتد.آنچه امروز پرده از حقايق جديد دوران برده داري در آمريكا بر مي دارد
صحنه، به اين مي ماند كه گويي يك فيلمنامه نويس، بريده هايي از خاطرات مختلف را كنار هم چيده تا ياد حماسه جنگ هاي داخلي ايالات متحده را زنده سازد:
010185.jpg
جان واشنگتن

نيروهاي شمالي وحدت طلب، به سال ۱۸۶۲ در ريچموند به هم مي پيوندند، سفيدپوستان نژادپرست منطقه با خشم نقره هايشان را جمع كرده و عزم ترك ديار مي كنند. همزمان در گوشه اي از شهر، در يك هتل، گروهي از بردگان به رهبري جان واشنگتن، دور هم نشسته اندو آزاديشان را جشن گرفته اند. نه، اين بخشي از يك فيلم نيست، پاره خاطراتي است از جان واشنگتن، رهبر همان بردگان سرمست كه در سال ۱۸۷۳ بر پيكر چند برگه نشست تا يكصد و ۳۰ سال بعد، بازنگري در تاريخ را موجب شوند. دست سرنوشت چنين رقم خورد تا تاريخ شناسي به نام ديويد بلايت نوشته هاي او و همتايش، والاس ترنيج، برده اي ديگر از آلاباما را بيابد و نقبي به دنياي غريب بردگان آمريكا بزند.
مجموعه نوشتارهاي يافت شده، از آن جهت اهميت دارند كه به سبب نثر فصيح و روايت گونه از شرح حال بردگان، به كار تاريخ شناسان آمريكا، به ويژه پژوهشگران دوران برده داري، مي آيند. اسناد جديد، آشكار مي سازند كه لينكلن، تا چه حد آزادسازي بردگان را جدي مي شمرد و برده ها تا چه حد خود در آزادي شان نقش داشتند. واشنگتن و ترنيج، نوشته اند، چگونه خطر را پذيرفته  و با رهايي از بند اربابان خود، با قايق از كانون جنگ گريخته اند، ولي نيروهاي شمالي (وحدت طلب) هر دو را گير انداخته و به جنگ واداشته اند. آنان به وضوح نوشته اند، آزادي واقعي را در گرو رهايي از بند هر دو طرف مي دانسته اند.
اشتياق دنياي نشر و كتاب براي تصاحب اين برگه هاي زردفام، ولي ارزشمند، به حتم بيش از ديگر رقبا است. پيش از اين، رمان «حكايت يك زن برده» كه بر پايه مجموعه خاطرات هانا كرافتس استوار بود، موفقيت چشمگيري كسب كرد. هانا كرافتس، برده اي بود كه در دهه ۱۸۵۰، شرح حال خود را نوشت و محصول اين تلاش، سرنوشتي درست، مشابه نوشته هاي واشنگتن و ترنيج پيدا كرد. پرفسور دانشگاه هاروارد، هنري لوئيس گيتس (جونيور) نوشته هاي هانا كرافتس را در قالب كتاب گنجاند، كتابي كه تبديل به يكي از پرفروش ترين هاي سال ۲۰۰۲ شد.
اكنون دكتر بلايت نيز قصد دارد تا يافته هاي خود را به انتشار برساند.
نوشته هاي ترنيج، سال ها در كشو يك ميز، در خانه دخترش ليديا ترنيج كانلي - كه به سال ۱۹۸۴، در سن ۹۹ سالگي درگذشت - خاك خورد. خاطرات او كه در يك دفتر با جلد چرمي و خط هاي آبي نوشته شده، توسط همسايه ليديا، گلاديس وات پيدا شد. وات حدس زد كه همسايه قديمي اش، دختر يك برده بوده است. ليديا در توجيه اندك تيرگي پوست خود هميشه مي گفت كه يك پرتغالي است. خانم وات پس از يك سال، دفترچه را به مركز تاريخ شناسي گرينويچ سپرد. دكتر بلايت، عضو اين مركز، مسووليت تحقيق پيرامون دفترچه را به عهده گرفت. وي، از مطالعه زندگي ليديا، رنگ پوست او و البته زندگينامه يافت شده پدرش، چنين دريافت كه پدران واشنگتن و ترنيج، هر دو از برده داران سفيد پوست بوده  اند. به عبارت ديگر پسران برده، دو رگه هايي بوده اند از پدران سفيد و مادران دورگه.
بلايت، هفته گذشته در د انشگاه شهر  yale، در يك سخنراني به همين مناسبت گفت: «مركز تاريخ شناسي گرينويچ از من خواست نگاهي به دفترچه بيندازم. خب، ماجرا در نگاه اول چندان برايم حائز اهميت نبود، اما وقتي زمستان گذشته، ياداشت هاي واشنگتن نيز به من رسيد، متوجه وجه تشابهات فراوان اين دو نوشتار شدم. آندو ، همدوره و رفيق بوده اند، همين بود كه كنجكاوي مرا به شدت برانگيخت. مضمون دست نوشته ها، پرده از يكسري حقايق تاريخي بر مي دارد كه تاكنون ناشناخته بود.
010188.jpg
والا س ترنيج 

دبرامكي، مدير اجرايي مركزي تاريخ شناسي ، گرينويچ پس از آگاهي از اهميت فراوان يافته هاي جديد، به پژوهشگران مركز ماموريت داد تا حد امكان از صحت و سقم نوشته ها اطمينان يابند. در گام نخست، چك كردن حساب بانكي ترنيج كه بارها از آن در نوشته هاي خود ياد كرده بود ضروري مي نمود. نتيجه، مثبت بود چنين حسابي سابقه بانكي داشت. رفته رفته ديگر سرنخ ها نيز نشان از صحت گفته ها دادند در نهايت پژوهشگران اطمينان يافتند.كه مي توانند با استناد به مدارك جديد، حتي تاريخ جنگ هاي داخلي آمريكا را بازنگري كنند. تاكنون، از زمان مربوط به پيش از جنگ شمال و جنوب، حدود ۱۲۰ يادداشت و زندگينامه از بردگان آزاد شده به چاپ رسيده كه مشهورترين آنها دست نوشته هاي فردريك داگلاس است . از زمان مربوط به پس از جنگ نيز حدود ۱۰۰ اثر مشابه چاپ شده است، اما آنچه تاكنون مانندي نداشته، داستان آزادي بردگان، آن هم به دست خودشان، در بحبوحه جنگ است. بررسي يادداشت هاي تازه يافت شده نشان مي دهد ترنيج پس از جنگ، زندگي به نسبت طولاني و ثروتمندي داشته كه بخشي از آن در نيويورك سپري شده است. وي مدت ها به عنوان پيشخدمت و سرايدار در منهتن مشغول به كار بوده است. در دهه ۱۸۷۰، او در نزديكي منطقه «ليتل افريكا» يا «آفريقاي كوچك» كه امروز به گرينويچ مشهور است زندگي كرده است، سپس به شهر جر سي (نيوجرسي كنوني) نقل مكان كرده و در سال ۱۹۱۶ همانجا دارفاني را وداع گفته است. قبر وي در منطقه سايپرس هيلز سمتري در بروكلين واقع است.
اما نوشته هاي واشنگتن سال ها نزد نوه اش ايولين واشنگتن ايسترلي نگهداري شد، خانم ايسترلي در سال ۱۹۷۶ يادداشت ها را در فهرست آثار تاريخي كتابخانه مجلس ثبت كرد. وي، مدتي پيش از مرگ، از دوست صميمي اش آليس جكسون استوارت كه پرفسور زبان انگليسي در دانشگاه بود خواست تا نوشته ها را به چاپ برساند، اما استوارت نيز در سال ۲۰۰۱ درگذشت و كار ناتمام ماند.
آنگاه پسر استوارت، جولين هيوستن پيگير ماجرا شد. وي كه قاضي دادگاه عالي ماساچوست بود، دفترچه را به امانت نزد مركز تاريخ شناسي ماساچوست سپرد. وي كه خود نيز داستان مي نويسد بعدها درباره دفترچه با كارمندش وندي استراتمن صحبت كرد. يك سال بعد، وندي به قاضي هيوستن كمك كرد تا دكتر بلايت را پيدا كند. بلايت، چندين كتاب و مقاله درباره تاريخ برده داري در آمريكا منتشر كرده بود. وي در همان نگاه نخست متوجه شباهت هاي فراوان نثر و به ويژه ماجراهاي دفترچه با يادداشت هاي ترنيج شد و به زودي مطمئن شد مولفان، يكديگر را مي شناختند.
بلايت و همكارانش دريافتند واشنگتن پس از جنگ در ماساچوست زيسته و همانجا در سال ۱۹۱۸، دو سال پس از ترنيج در گذشته است. پيكره نوشتارهاي واشنگتن و ترنيج، بي نهايت آكنده با درد و غم و اندوه است. آن دو برانجيل اشراف كامل داشته اند و داستان آزادي را همراه با اندرزهاي انجيل واگفته اند. نكته جالب اينجا است كه به لحاظ ظاهري، هر دو هيبت سفيد پوستان را داشته اند و تنها اندك تيرگي پوست، آنها را محكوم به بردگي ساخته بوده است. ديگر آنكه هر دو حملات نيروهاي شمالي به جنوبي ها را نه از سر آزاد سازي برده ها كه از بهر سودجويي و منفعت طلبي آنها خوانده اند و بارها بر هراس شان از اسارت در چنگ دو طرف تاكيد كرده اند. به نظر مي رسد تاريخ ينگه دنيا، اندكي نياز به بازنگري دارد.

شريعتي و نياز زمان
010191.jpg
دهه پنجاه شمسي، ايران شاهد حضور ايدئولوژي هاي مختلفي بود كه هر يك با نگاهي سياسي و جامعه شناسي سعي در جذب مخاطبان بيشتر داشتند. در اين ميان روشنفكران ديني با تكيه بر مفاهيم مذهبي تلاش خود را بر ارايه تصويري از دين معطوف ساختند كه بتواند پاسخگوي نيازهاي آن روز جامعه باشد. در اين ميان شريعتي به عنوان يكي از روشنفكران برجسته ديني جايگاه ويژه اي در ميان جوانان و خصوصا دانشجويان و تحصيلكردگان به دست آورد. او با زمان همراه شد و با تحصيلات دانشگاهي خود، علوم انساني عصر را به خوبي شناخت و همپاي آن سعي كرد با مضامين ديني نيز آشنايي پيدا كند. به اين ترتيب، شريعتي با ابزار علمي روز به سراغ اصول ثابت ديني رفت تا برداشتي منطبق با شرايط  آن عصر ارايه دهد. اما نكته اي كه بايد در بررسي شخصيت  و جايگاه فكري او مورد توجه قرار گيرد، تاكيد او بر موضوعاتي است كه از درون علم  زاده نمي شوند. در واقع يكي از مهمترين ويژگي هاي شريعتي آن بود كه گرچه با ابزار علمي به تحليل موضوعات ديني مي پرداخت اما محدود به آن باقي نماند. او بر مفاهيمي چون تعهد، رسالت، شدن، رفتن و... اصرار مي ورزيد كه علم از توصيه آنها قاصر است. علم آنچنان كه از تعريف آن برمي آيد به توصيف و تحليل «بود» ها مي پردازد، درحالي كه شريعتي «شدن »ها را بيشتر مورد توجه قرار مي داد. از نظر شريعتي يكي از ويژگي هاي سرمايه داري و فردگرايي كه با انسان بودن انسان سازگاري ندارد، در خدمت گرفتن همه چيز براي خود آن چيز است. به عبارتي اگر سخن از هنر به ميان مي آيد، سرمايه داري «هنر براي هنر» را مي خواهد در حالي كه شريعتي به «هنر در خدمت انسان» توجه مي كند. با توجه به همين خصوصيت است كه شريعتي معتقد است نظام سرمايه داري «انسان قلابي» مي سازد نه انساني كه بايد باشد.
از طرفي با توجه به گستردگي حضور ايدئولوژي هاي چپ، شريعتي به تحليل اين ايدئولوژي و نقد آن نيز همت مي گمارد. زماني كه او از همين زاويه به ايدئولوژي چپ نظر مي اندازد معتقد مي شود كه ماركسيسم و نظام ماركسيستي از چنان محدوديتي برخوردار است كه قالب هاي خاصي را ارايه مي دهد تا انسان در همين قالب ها- و نه خارج از آن- زندگي كند. پس نظام ماركسيستي «انسان قالبي» مي سازد؛ انساني كه در چارچوب قالب هاي خاصي بايد زندگي كند.
با نقد اين دو تفكر، شريعتي به انسان ديني مي پردازد كه از آزادي برخوردار بوده و آگاهي، يكي از اصول اساسي زندگي او است. آزادي و آگاهي دو اصلي است كه انسان مسلمان در آن گستره زندگي مي كند و نفس مي كشد. انسان ايده آل شريعتي انساني است كه در مسير خدا شدن حركت مي كند و هيچگاه قلابي و قالبي بار نمي آيد.
شريعتي با طرح چنين موضوعاتي سعي در معطوف ساختن انديشه و تفكر آن روز به سوي اصول و مباني ديني داشت. او بيشتر با نگاهي جامعه شناختي به طرح مباحث خود پرداخت و توانست با زبان روز و نيازهاي فكري آن روزگار به بيان موضوعات ديني بپردازد. تلاش او باعث شد ايدئولوژي هاي چپ كه تفكر و ايده خود را علمي معرفي كرده و از دين تصويري غيرعلمي ارايه مي دادند، نتوانند به اهداف خود كه كم رنگ ساختن و حذف دين از صحنه اجتماع بود، برسند.
به هر تقدير، شريعتي بخشي از حيات روشنفكري ديني در جامعه ماست. او در زمره انديشمنداني است كه در مسير احياي تفكر ديني سهم بسزايي داشتند و همين موقعيت اوست كه باعث شده است انديشه هاي او همچنان مطرح باشد.

مولن روژ
فرهاد فرجاد
فرش آبي روسيه 
010194.jpg

اصطلاح فرش قرمز، ويژه هاليوود و فيلم هاي آمريكايي است. هنرمندان و ستاره هاي صاحب نام در آئين گشايش مراسم اسكار، از روي اين فرش قرمز رنگ مي گذرند و كلي سوژه دست عكاس ها و فيلمبردارها مي دهند. حالا، روسيه هم دلش مي خواهد در اين بازي شركت كند، البته به شيوه خودش. چهره هاي مشهور سينمايي كه كوئنتين تارانتينو يكي از آنهاست، در مراسم گشايش بيست و ششمين جشنواره بين المللي فيلم مسكو از روي فرش آبي گذر كردند.
اين جشنواره جمعه گذشته با نمايش فيلم «بيل رو بكش: ۲» در سالن مجلل «تئاتر و فيلم مسكو»، واقع در ميدان الكساندر پوشكين آغاز به كار كرد. در مراسم آغازين، چهره هايي مثل اوما تورمن بازيگر فيلم بيل را بكش، يوري لوژكف شهردار مسكو و گنادي زيگانوف رهبر حزب كمونيست روسيه نيز به چشم مي خوردند. قرار است مريل استريپ، ايزابل آجاني و امير كاستوريكا نيز در جشنواره آفتابي بشوند. ۱۷ فيلم در جشنواره شركت دارند كه از اين تعداد، ۳ فيلم روسي است. جشنواره فيلم مسكو، ۲۷ ژوئن به پايان مي رسد.
استيو ارل سياسي مي خواند
010197.jpg

استيو ارل ، درآلبوم جديد خود با عنوان « انقلاب اكنون آغاز مي شود» توفاني از انتقادهاي تند سياسي به راه انداخته و خط مشي سياسي آمريكا را يكسره زير سوال برده است. آلبوم ياد شده با ۱۱ ترانه ۲۴ آگوست (شهريور) آتي منتشر خواهد شد. ضرباهنگ هاي تند گيتار الكترونيك از يك سو و ترجيع بندي هاي توهين آميز اشعار از ديگر سو، اثر جديد ارل را كاملا متفاوت ساخته است. وي در ترانه «رمانس ها» چنين مي خواند: «لعنت به اف بي آي، لعنت بر سي آي اي، من در آمريكاي متعفن زندگي مي كنم.»
در ترانه ديگر به نام« condi،>Condi وي مشاور امنيت ملي كاخ سفيد، كاندوليزا رايس را زير رگبار آتش مي گيرد. ترانه هاي «گيرنگو»،«جنگ بشر ثروتمند»و «جنگجو» نيز مضموني ضد جنگ دارند. اميلو هريس، خواننده مشهور و دوست قديمي ارل ، وي را در ترانه Coominش Around اين آلبوم همراهي كرده است.
كليد شهر دالاس در دستان اسپايك لي
010200.jpg

اسپايك لي، فيلمساز سياهپوست آمريكايي - آفريقايي جايزه يك عمر فعاليت  هنري و همچنين كليد شهر دالاس را از چهارمين جشنواره سالانه «نغمه هاي زيرزميني» دريافت كرد. اين جشنواره،  مختص موسيقي سياهان آمريكا است.
لئوچيني، عضو شوراي شهر دالاس در اين مراسم گفت: «اسپايك لي از فيلمسازان تاثير گذار و نوآوري است كه هرگز به گيشه و فروش و پول فكر نمي كند. در اعطاي جايزه يك عمر فعاليت هنري، عناصري چون اميد آفريني در آثار شخص نامزد دريافت جايزه، همچنين قدرت وي در الهام دادن به ديگران و برانگيختن مردم در گوشه و كنار دنيا در نظرگرفته مي شود.
پيش از اين، اروين مژيك جانسون، بازيكن زبده بسكتبال در ليگ NBA موفق به دريافت جايزه مزبور شده بود.
اسپايك لي ۱۸ سال پيش به فيلمسازي روي آورد و در اين مدت موفق به ساخت آثار موفقي چون «مالكوم ايكس»، «كار درست را انجام بده» و «اوبازي را برد» شد.
فيلم ورزشي پرطرفدار تابستان 
010203.jpg

«دوج بال: يك قصه حقيقي مظلوميت» اسم فيلم جديد پرطرفدار اين روزهاست كه به كارگرداني راوسون مارشال تربر ساخته شده وافرادي مانند ونيس وان، بن استيلر و كريستين تيلور در آن بازي مي كنند.
دوج بال يك بازي بسيار پرطرفدار در آمريكا و اروپاست كه به علت حساسيت زياد طرفداران اين بازي، اميد مي رود فروش خوبي را در فصل تابستان داشته باشد.

خبرسازان
ايرانشهر
تهرانشهر
حوادث
در شهر
سفر و طبيعت
يك شهروند
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  حوادث  |  خبرسازان   |  در شهر  |  سفر و طبيعت  |  يك شهروند  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |