پنجشنبه ۴ تير ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۴۱۷
پيشاهنگان هزاره جديد
جوخه هاي پيشتازان در كلك چال
پيشتازان و فرزانگان جايگزيني است براي تشكيلات قديمي پيشاهنگي كه قبل از انقلاب فعاليت داشت. گواه آنكه در اين اردو ۱۰۰ نفر از پيشاهنگان خارجي براي تبادل اطلاعات دعوت شده اند
نمايشگاه برپا شده از فعاليت اين تشكيلات در كشورهاي ميهمان، فرم هاي اعضاي پيشاهنگ خارجي را به نمايش مي گذارد. فرمي كه دستمال گردن جزء لاينفك آن است
010266.jpg
۹۰۰مربي آموزش و پرورش به همراه ۱۰۰ مربي خارجي در تپه هاي كلك چال گرد هم آمده اند تا اصول پيشتازي( پيشاهنگي) را آموخته و سپس آنها را به ۵۰۰ هزار دانش آموز عضو در سازمان پيشتازي بياموزند.
اينجا مردان و زنان، پيشتازان هزاره سوم هستند. كساني كه مفهوم قديمي پيشآهنگ را در ذهن زنده مي كنند. اما آنان پيشاهنگ نيستند. اعضاي تشكيلات پيشتازان (مردان) و فرزانگان (زنان) هستند كه قرار است در نخستين اردوي سراسري اين سازمان روش هاي نوين زندگي در طبيعت را فرا بگيرند و تجربه كنند. پيشتازان و فرزانگان جايگزيني است براي تشكيلات قديمي پيشاهنگي كه قبل از انقلاب فعاليت داشت. گواه آنكه در اين اردو ۱۰۰ نفر از پيشاهنگان خارجي براي تبادل اطلاعات دعوت شده اند. قرار است آموخته هاي اين مربيان در سطح وسيعي ميان دانش آموزان تعميم يابد تا پس از اين شاهد اردوهايي به سبك واقعي زندگي در طبيعت باشيم.
لباس هاي يكدست طوسي به تن كرده  اند....مانتو، شلوار، مقنعه ... با دستمال  گردن هاي يشمي و دودي به گردن... به گردن كه نه به مقنعه... سرودخوانان از راه مي رسند. باته  آهنگي از خستگي در صداهايشان. فرزانگان مربي پس از بازديد پيش از ظهر از كاخ سعدآباد براي ادامه تجربه زندگي اردويي به اردوگاه شهيد باهنر بازگشته اند. دور تا دور محوطه چادرهاي خانم ها با چادر ديگري محصور است.
راه آسفالته و راهروهاي كوچك سنگفرش شده و محوطه  اي خاكي با درخت ها و درختچه هاي كوچك در تعارض كامل با فضاي مدرن و سنگفرش شده اردوگاه. همين محوطه خاكي و دست نخورده است كه براي فرزانگان (خانم ها) و پيشتازان (آقايان) نقش طبيعت را بازي مي كند؛ طبيعتي كه جان مي دهد براي اردو زدن در دل آن. چادرهاي خانم ها و  آقايان به فاصله اي حدود هزار متر از هم برپا شده. حصار پارچه اي دورتادور محوطه خانم ها كنجاويمان را تحريك مي كند تا اول سري به اردوگاه فرزانگان بزنيم. حدود ۴۰۰ نفر از مربيان زن سراسر كشور در اين محوطه اردو زده اند. الهام شاكري يكي از كارمندان روابط عمومي سازمان دانش آموزي پيشاپيش ما وارد محوطه خانم ها مي شود، براي آگاهي دادن از ورود عكاس و خبرنگار. پشت سر هم توضيح مي دهد: «گروه هايي از همه استان ها آمده اند. همه وسايل حتي چادرها را خودشان آورده اند. وسايل پخت و پز را هم. ما فقط مواد خام غذايي به آنها مي دهيم و آنان همانند زندگي هاي كاملا اردويي، غذاي خود را آماده مي كنند. اينجا كلاس هاي آموزش اردو مي گذرانند. مثل كلاس مخابره با پرچم، كلاس زدن گره هاي مختلف و...»
فضاي سنتي فرزانگان 
پلاكاردها و كاغذ نوشته ها محل استقرار هر كدام از استان ها رانشان مي دهد. از مسير سنگفرش شده كه پايين مي روي، مشك دوغ برپا شده مقابل چادرهاي استان لرستان جاي توضيح باقي نمي گذارد. خانم ها مشك  مي زنند. «مشك زدن با لباس فرم؟»اين سوال كه از ذهن بر زبان مختاريان عكاس ما مي لغزد، زنان لر را به داخل چادرها مي كشاند تا لحظاتي بعد با لباس محلي پاي مشك بايستند. اردوگاه شهيد باهنر، درست پاي كوه، زير قله كلك چال، نشاني از هواي گرم و خفه  تهران ندارد. اما سر ظهر روزهاي پاياني خرداد آنقدر گرم هست كه خنكاي دوغ مشك به اندازه كافي بچسبد.خانمي در حال پخت غذا بر روي اجاق گاز صحرايي است و خانم ديگري سر به گوش او نزديك كرده تا طبخ اين غذاي محلي را به تفصيل از او ياد بگيرد. «نشاسته را كمي تفت مي دهيم. آب مي ريزيم، هم مي زنيم تا كاملا باز شود.»
نوعي كاچي محلي. نگاه ما را كه مي بينند، زن آشپز نپرسيده، توضيح مي دهد: «تبادل اطلاعات و تجربه ها ...» و خنده چاشني توضيحاتش مي شود.
لباس هاي رنگي لري، زنان خوزستاني را هم به صرافت مي اندازد تا لباس  محلي را جايگزين تن پوش رسمي كنند. شاكري هنوز هم پشت سر هم از نخستين اردوگاه سراسري مي گويد: «اهداف اردو، با هم زيستن در طبيعت، همسويي آموزش هاي تشكيلات دانش آموزي در سراسر كشور، تجربه عملي آموزش هاي تئوريك مربيان و استانداردسازي شيوه هاي آموزشي و تربيتي است.» صداي همخواني سرودي شاد از بخش ديگري از اردوگاه بلند مي شود. «فريادهاي شادي از برنامه هاي اين چند روز است.»
۹۰۰ مربي ايراني و ۱۰۰ مربي خارجي
۹۰۰ مربي ايراني و ۱۰۰ مربي برگزيده خارجي از ۲۶ تا ۳۱ خرداد گردهم آمدند تا تجربيات تشكيلات پيشتازان و فرزانگان را با هم مبادله كنند. ميهمان هاي سوري، لبناني و مراكشي اين اردوگاه اعضاي تشكيلات پيشاهنگي هستند. نمايشگاه برپا شده از فعاليت اين تشكيلات در كشورهاي ميهمان، فرم هاي اعضاي پيشاهنگ خارجي را به نمايش مي گذارد. فرمي كه دستمال گردن جزء لاينفك آن است. قرار است تجربيات مشترك اين مربيان و تجربيات گذشته ايراني ها مبنايي براي عملكرد آينده اين تشكيلات باشد.
پس از انحلال تشكيلات پيشاهنگي در سال هاي پس از انقلاب، مسوولان كشور دغدغه جايگزيني تشكيلاتي منطبق با تحولات جامعه را داشتند و در نهايت پس از تاسيس سازمان دانش آموزي، تشكيلات پيشتازان و فرزانگان به اين سازمان واگذار شد. اين توضيحاتي است كه محمد مهدي شاه حسيني رئيس سازمان دانش آموزي ارايه مي دهد. به اضافه اطلاعات بيشتري درباره سازمان.
دلشوره هاي يك فرزانه 
محوطه چادرهاي زنان را با بدرقه يكي از مسوولان اين مربيان و يكي از اعضاي فرزانگان كرمانشاه ترك مي كنيم. گو اينكه اين مشايعت به خاطر اصراري كه زن جوان كرمانشاهي به ديدن عكس ها دارد، طولاني مي شود. اشتباه نكنيد، او كنجكاو نيست. حتي علاقه مند هم نيست. او نگران است. «ما آن طرف چادرها بوديم. حجابمان كامل نبود. اگر عكس ما را انداخته باشيد و چاپ شود! خانواده هايمان چه مي گويند» اصرار از او و انكار از ما كه اصلا آن سوي چادرها را نديده ايم.
010272.jpg
عكس ها :هادي مختاريان 
010269.jpg
پس از انحلال تشكيلات پيشاهنگي در سال هاي پس از انقلاب، مسوولان كشور دغدغه جايگزيني تشكيلاتي منطبق با تحولات جامعه را داشتند و در نهايت پس از تاسيس سازمان دانش آموزي، تشكيلات پيشتازان و فرزانگان به اين سازمان واگذار شد.
010359.jpg
توجه و دقت به آن سوي چادرها آن هم در محوطه اي چند كيلومتري با چشم غيرمسلح كمتر ميسر است. ديدن چند عدد از عكس ها از مونيتور دوربين به نظر نمي رسد او را راضي كرده باشد. چهره در هم كشيده اش اين را مي گويد. هنوز پايمان به قسمت آقايان نرسيده، مسوول حراست پي جوي ماجراي عكاسي مي شود و پيگيري دلشوره هاي خانم فرزانه بر ديدن چادرهاي علم شده در بخش آقايان و گفت وگويمان با شاه حسيني سايه مي افكند. محوطه چادرهاي مردان (پيشتازان) به اندازه نمونه  اناث آن جذابيت تصويري ندارد. خبري از پلاكاردهاي رنگارنگ نيست. پروژه هاي دست ساخته آن، فضايي مردانه دارد. زمين فوتبال مينياتوري و ماكتي از درياچه زريوار در استان كردستان. چارچوبه اي كه قرار است با طنابهايش نقش مبل را بازي كند و ماكتي از پل طنابي (لابد اين پل هاي طنابي را در فيلم هايي با شركت صخره و كوه ديده ايد. آنجا كه قهرمان قصه قرار است با هزار ترس و لرز از اين پل رد شود و هزار بار قلب تماشاچي را به دهانش آورد.) لباس يكسره سبز خاكي مردان رنگ آنان را از زنان متمايز كرده است، به غير از وجه مشترك دستمال گردن و كلاه.
اينجا با آنكه مردان خيلي راحت و آزادانه در چادرها دراز كشيده اند، عكاسي ساده تر است و مردها مشتاق تر. «از ما عكسي نمي گيريد؟ پيشتازان استان قم...» كنار چادر قمي ها جواني در حال آشپزي به چشم مي خورد. سيب زميني سرخ كرده، چشمك مي زند و پياز رنده شده غوطه ور در روغن جلز و ولز راه انداخته.
صداي يكي از پيشتازان از درون چادر بلند مي شود:«مامان... نهار چي داريم؟» و پاسخ مي شنود: «پلو قيمه...» آشپزي ماهرانه يك مرد سوژه جذابي براي شوخي مي شود، شوخي با اعتراف مزاح گونه آشپز شيرين تر. «بله من ز ذام.» (مخفف زن  ذليلي.)
آگاهي، پويايي، دانايي، توانايي 
دل كندن از فضاي بازسازي شده طبيعي و شادابي مربيان و گوش سپردن به توضيحات شاه حسيني چندان ساده نيست، اما كنجكاوي درباره نخستين اردو به سبك پيشاهنگي ما را روبه روي رئيس سازمان دانش آموزي مي نشاند. گو اينكه توضيحات بي وقفه الهام شاكري در طول مسير نكات مبهم چنداني باقي نگذاشته. «اعضاي شركت كننده در اردو به چهار دسته تقسيم شده اند و هر دسته شعاري خاص دارد. دسته اول شعار «آگاهي»، دوم شعار «پويايي»، سوم شعار «دانايي» و چهارم شعار «توانايي» را برگزيده اند. دسته ها هر كدام ازتعدادي «رسد» تشكيل شده  و هر «رسد» شامل پنج گروه هفت نفري است.
شاه حسيني رسد را معادل همان جوخه معرفي مي كند. «در اين اردوگاه سعي شده، شركت كنندگان اصول با هم زيستن و انجام فعاليت هاي گروهي را به صورت عملي آموزش ببينند تا پس از آموزش بتوانند اين آموخته ها را به دانش آموزان منطقه خود، به ويژه دانش آموزان عضو پيشتازان و فرزانگان انتقال دهند.»
نزديك به ۵۰۰ هزار دانش آموز در سراسر كشور عضو اين تشكيلات هستند، يعني چيزي حدود ۱۵ هزار رسد. تشكيلاتي كه اردوهايي با كيفيت صحرايي براي اعضاي خود برگزار مي كند و اردوهاي گردشگري براي عموم دانش آموزان. «اردوگاه شهيد باهنر خوابگاه هايي مجهز به ۱۶۰۰ تختخواب دارد، با اين حال مربيان در محوطه آزاد چادر زده اند. چون اصل بر تجربه اردوگاهي بوده است.»
هزار مربي پيشتاز و فرزانه در اردوگاه شهيد باهنر اردو زده اند، اما هنوز بدنه آموزش و پرورش، به ويژه عموم دانش آموزان با مفهومي كه پدران و مادران آنان از گذران اوقات فراغت، يعني چيزي وراي كلاس نقاشي و خط و كامپيوتر و شنا و... بيگانه اند. شايد اگر يك دانش آموز شهري را فقط براي يك روز ميان طبيعت رها كنيم، آن وقت معلوم مي شود كه چقدر بچه هاي امروزي با طبيعت  آشنا هستند.
حاشيه 
هنوز ستاد اردوگاه را ميان خيابان هاي متعدد اردوگاه پيدا نكرده ايم. خيابان هايي كه بيشتر تداعي يك پارك بزرگ را مي كند تا يك اردوگاه در منطقه بكر طبيعي. دو زن جوان با لباس فرم فرزانگي با تكه بزرگ ينوليتي كه بر روي دست مي برند، جلب توجه مي كنند. تكه ينوليت درست اندازه يك ميز هشت نفره است. روي  آن تكه هاي كاغذ رنگي و برخي دست نوشته ها به چشم مي خورد. وقتي از آنان درباره اين تكه بزرگ ينوليت توضيح مي خواهيم، تازه مي فهميم كه اين ينوليت يك كارت دعوت است. امشب قرار است در محله اردوگاه شام وحدت سرو شود. يعني همه اعضاي شركت كننده در اين اردوگاه با هم دور يك ميز شام خواهند نشست و هر گروه بقيه را به خوردن غذاهاي سنتي استان خود ميهمان مي كند. اين ميهماني شام هزار ميهمان دارد.لابد ميهماني هاي بزرگ بايد كارت دعوت هاي بزرگ داشته باشند.

ستون ما
آنچه كه نيست يا آنچه كه هست؟
ابتدا: از ميان آثار متعدد ارنست همينگوي «پيرمرد و دريا» بيشتر در يادها مانده است. شايد به خاطر چند نسخه فيلم سينمايي متعدد كه از روي اين داستان ساخته شده، و شايد هم به اين خاطر كه درونمايه انساني و زيباي آن ، حكايتي است از چالش ذهني همه انسانها دراين روزگار وانفسا: «انساني تنها كه يك تنه مي جنگد تا جاه طلبي هايي را كه در نظر ديگران ناممكن جلوه مي كند، شدني سازد. ماندگارترين جمله اين كتاب، آنچه است كه پيرمرد متعاقب از دست دادن نيزه اش بر زبان مي آورد: «فايده ندارد كه بگويم اگر يك نيزه داشتم با آن مي توانستم چكار كنم، بايد ببينم با آنچه كه حالا دارم، چكار مي توانم بكنم. »
بعد: باز تابستان شده است و بحث اوقات فراغت روزنامه ها را پر كرده است. مديران متعدد پشت سر هم مصاحبه مي كنند كه چه كرده ايم و چه. وقتي هم مي پرسيم كه پس چرا از اين همه اقدامات شما اثر ملموسي توي جامعه ديده نمي شود و مثل هميشه جوانها و نوجوانها توي كوچه ها پلاسند و در معرض هزار وضعيت ناخواسته، كمبود اعتبارات و نبود بودجه كافي را دليل مي آورند. اينكه ساختن هر متر مربع فضاي تفريحي و ورزشي چقدر هزينه دارد و بودجه اي كه دراختيار آنهاست تكافوي حتي يك درصد از نياز موجود را نمي كند.
از همه اين مديران بايد يك سئوال مهم دوباره پرسيده شود: ورزشگاه ها و مراكز تفريحي اصطلاحاً در حوزه  جاذبه هاي فراغتي «انسان ساخت» قرار مي گيرند. آمارهاي سازمان جهاني جهانگردي مي گويد كه در حال حاضر عمده گذران اوقات فراغت جوانها در كشورهاي پيشرفته اصطلاحاً در حوزه  جاذبه هاي اكوتوريستي و طبيعي صورت مي گيرد و نه جاذبه هاي انسان ساخت. به همين خاطر است كه توي كوره راه هاي كوهستاني و جنگلي مناطق مختلف اروپا مي توان نوجوانان و جوانان متعدد «كوله برپشت» اصطلاحاً توريست هايBack Packer را ديد كه شادمانه طي طريق مي كنند.
براي ساختن مراكز تفريحي مجهز و جديد، پول كافي نداريم. اما آيا جلب توجه جوانان به طبيعت گردي، به عنوان رشديابنده ترين شيوه  گذران اوقات فراغت در جهان معاصر، نيز نيازمند بودجه هاي كلان است؟
ديگر: تهران به خاطر تنوع جغرافيايي فوق العاده يكي از قطب هاي اصلي اكوتوريسم در ايران به شمار مي رود. براي طبيعت گردي، تهران تقريباً همه چيز دارد. از درياچه ها و رودخانه هاي متعدد تا كويرهاي بيكران با تپه هاي ماسه اي، از ستيغ هاي بلند كوهستاني تا زيستگاه هاي متعدد حيات وحش، از پيست هاي اسكي تا چشمه هاي آب معدني، از ييلاقات نيمه جنگلي تا دره هاي پيچ درپيچ و عميق و... نهادهاي مسئول چقدر تلاش كرده اند به جوانها ياد بدهند راه دسترسي و استفاده از اين همه امكانات بي دريغ و گسترده خدادادي را؟
مشكل تلف شدن اوقات فراغت جوانان (و به ويژه تلف شدن جوانان در فراغت هاي ناسالم و زيانبار) در وهله اول ناشي از كمبود پول است يا نبود فهمي جامع از موضوع در حوزه هاي مديريتي مرتبط؟
سرانجام: به همه مديراني كه دستي بر آتش جوانان و اوقات فراغت دارند، توصيه مي كنيم كه يك بار ديگر كتاب «پيرمرد و دريا» را بخوانند.

ايرانشهر
تهرانشهر
حوادث
خبرسازان
در شهر
زيبـاشـهر
سفر و طبيعت
عكاس خانه
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  حوادث  |  خبرسازان   |  در شهر  |  زيبـاشـهر  |  سفر و طبيعت  |  عكاس خانه  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |