گفت وگو با تاكاشي شيميزو كارگردان فيلم «كينه»
فرمول دقيقي وجودندارد
|
|
(اين يك واقعيت است كه تاكاشي شيميزو (همان طور كه از اسمش برمي آيد) يك ژاپني است و نمي شود به او لقب يك فيلمساز آمريكايي را داد. اين هم يك واقعيت است كه وي تا قبل از نمايش عمومي فيلم تازه اش (كينه) نام شناخته شده اي در آمريكا و اروپا نبود. شيميزو را فقط در ژاپن مي شناختند. (با كمي تخفيف، چند كشور همسايه هم فيلمهايش را ديده بودند!) اما فروش بالاي «كينه» در آمريكا، باعث شهرت بين المللي اين فيلمساز شده است. فيلم ترسناك وي كه اكتشافي در طبيعت شيطان، خشم و انتقام است، همه را ترسانده است. همزمان با نمايش عمومي «كينه» فيلم قبلي شيميزو «جو- اون» هم در آ مريكا به روي پرده سينماها رفته است. شيميزو «كينه» را براساس همين فيلم «جو- اون» ساخته است. «كينه» نسخه دوباره سازي شده آمريكايي فيلم «جو- اون» است. تماشاگران گرچه از «كينه» استقبال خوبي كردند، اما از كنار «جو- اون» ، بي تفاوت گذشتند. علتش هم فقط و فقط همين است كه فيلم به زبان ژاپني و با زيرنويس انگليسي است. طبق يك سنت نانوشته قديمي، تماشاگران آمريكايي فيلمهاي زيرنويس دار را دوست ندارند و از آنها استقبال نمي كنند. شيميزو در گفت وگوي خود با هفته نامه «ساينس فيكشن» درباره چيزهايي صحبت مي كند كه او را مي ترسانند و اين كه چگونه روايت ترسناك ژاپني خود را به شكلي درآورد كه تماشاگران اروپايي و آمريكايي هم بتوانند آن را درك كنند و ضمن لذت بردن از آن، كمي هم بترسند!)
* مهمترين نكته را براي اين كه يك قصه ترسناك تأثيرگذار باشد، چه مي دانيد؟
- مهمترين نكته به نظر من واقعيت آن است و اين نكته كه چه طور آدمها را تحت يك شرايط طبيعي، منظم و معمول بترسانيم. براي مثال، ما در فيلم، يك صحنه دوش داريم كه در نسخه اصلي هم وجود داشت. همه آدمها به حمام مي روند و در آنجا زير دوش آب قرار مي گيرند. خب، من با استفاده از اين موقعيت كاملاً طبيعي و معمولي مي خواستم يك نكته ترسناك را بيان كنم. حالا مردمي كه يك چنين كارهاي منظمي را در زندگي روزمره خود انجام مي دهند، با ديدن اين صحنه خواهند گفت: «اي واي، اين مسأله ممكن است براي من هم اتفاق بيفتد.» همين مسأله باعث ترسيدن آنها مي شود، به همين دليل فكر مي كنم واقع گرايي ترس كه در يك شرايط عادي رخ مي دهد مهمترين نكته اي است كه هنگام ساخت يك فيلم ترسناك بايد رعايت كرد.
* در تعداد زيادي از فيلم هاي شما شخصيت اصلي و محوري ماجرا يك زن است. چرا فكر مي كنيد حضور شخصيت محوري زن در فيلمهاي ترسناك بهتر از حضور مردان در چنين موقعيت هايي است؟
- در بين زنان و مردان- حداقل در كشور خودم ژاپن- هنوز هم يك انديشه قديمي و قوي فرهنگ مردسالارانه وجود دارد، اين فرهنگ، مردان را در همه مسائل به عنوان شخصيت غالب در نظر مي گيرد. خودم بر اين عقيده ام كه مردان از نظر فيزيكي از زنان قوي تر هستند. در همان حال معتقدم زنان از نظر دروني خيلي قوي اند. آنها را روحي و ذهني، قويتر از مردان مي دانم، از همين رو وقتي يك فيلم خشن با يك قاتل زنجيره اي داريم، مي توانيم تماشاگران را بترسانيم. اما وقتي يك زن را به عنوان يك روح در مقابل خود داريم، اين مي تواند ترسناك تر باشد. مي دانيد چرا؟ براي اين كه او از نظر فيزيكي شبيه ماست ولي از نظر دروني قدرت و توانايي خيلي زيادي دارد. همين نكته در ادامه ماجراها قصه را ترسناك تر مي كند.
* چرا ارواح بچه هايي كه به نمايش درمي آيند هميشه اين قدر وحشت انگيز و ترسناك هستند؟
- بچه ها اغلب اوقات غير ارادي عمل مي كنند و كارهايشان قابل پيش بيني نيست. همين مورد غيرقابل پيش بيني بودن آنهاست كه حقيقتاً ايجاد ترس مي كند. به همين دليل است كه به نظر من روح يك بچه ترسناك تر از روح يك آدم بزرگسال است.
* چگونه به اين نتيجه مي رسيد كه هيولاهاي فيلمتان را در چه زماني بايد به نمايش بگذاريد؟ ضمن اين كه شما آنها را خيلي كوتاه و در حد يك اشاره نمايش مي دهيد و چگونه مي شود وقتي آنها را بالاخره كامل نشان مي دهيد، هنوز هم فيلم، يك دستي خودش را در خلق ترس و وحشت حفظ كرده است؟
- من فقط بر اساس غريزه ام عمل مي كنم و بر اساس آن است كه تصميم مي گيرم تمام وجود روح را به نمايش بگذارم يا اين كه فقط حس حضور او را با يك صدا ايجاد و بيان كنم. سعي مي كنم در ذهنم اين نكته را به خاطر بسپارم كه چه چيزهايي به صورت طبيعي و منظم آدمها را مي ترساند و يا اين كه آدم ها تجربيات ترسناك خود را چگونه احساس مي كنند. هنگام ساخت فيلم به خودم نمي گويم «خب، در اين صحنه من فقط بايد گوشه اي از روح را براي مدت كوتاهي نشان دهم» و يا «حالا وقتش رسيده كه اين روح را به صورت كامل به نمايش بگذارم.» البته خودم فكر مي كنم اگر بخشي از ماجرا را نشان دهم بهتر باشد و خودم اين كار را دوست دارم. در كل بايد بگويم توضيح اين مسأله كمي مشكل است، اما من فقط به غرايزم اطمينان مي كنم و هيچ فرمول ويژه و دقيقي در اين رابطه وجود ندارد.
* برگردان فيلمتان از حال و هواي ژاپني به چيزي كه تماشاگران غربي هم آن را بفهمند چه مشكلاتي داشت؟ چه تفاوتهايي بين فيلمهاي ترسناك ژاپني و آمريكايي مي بينيد؟
- وقتي نسخه اوريژينال فيلم را در ژاپن مي ساختم، اصلاً تصوري درباره اين كه در آ مريكا هم به نمايش درخواهد آمد، نداشتم. از همين رو فقط بر روي آن چيزهايي تمركز كردم كه يك تماشاگر ژاپني با ديدنشان وحشت زده مي شود. براي نسخه دوباره سازي شده فيلم، مجبور بودم خودم و افكارم را با آن چيزهايي تطبيق بدهم كه در آمريكا تماشاگران سينما را مي ترساند. بايد خودم را با اين مسأله همراه مي كردم. در همان زمان، تهيه كنندگان آمريكايي فيلم نسخه ژاپني را تماشا كردند و گفتند از ديدنش خيلي ترسيده اند. اصلاً همين مسأله باعث شد كه آنها به فكر دوباره سازي آن در آمريكا بيفتند. من هم بر اين اساس با خودم فكر مي كردم پس مي توان ترسناكي هاي ژاپني و آسيايي را مطابق سليقه و نظر تماشاگران آمريكايي و اروپايي درآورد. اما همين جا تأكيد كنم كه برگردان بخشي از صحنه ها به ذائقه تماشاچي غربي كار سخت و مشكلي بود. در كل بايد بگويم دو نسخه ژاپني و آمريكايي تفاوتهاي زيادي با هم ندارند.
* «كينه» را در دوباره سازي چگونه «به روز» كرديد؟ اين در شرايطي بود كه شما با يك فيلمنامه نويس آمريكايي كار مي كرديد و فيلمنامه جديدي در دست داشتيد.
- كار كردن با يك فيلمنامه نويس آمريكايي براي دوباره سازي فيلم راحت بود، زيرا او نسخه اصلي را ديده بود و آن را خيلي دوست داشت. او حتي مي خواست خودش نسخه دوباره سازي را كارگرداني كند! به اين ترتيب همكاري با او مشكل نبود. اما من نمي توانم فيلمنامه اي به زبان انگليسي براي بازيگران آمريكايي بنويسم. به همين دليل، شديداً به وجود فيلمنامه نويس ديگري نياز داشتم تا اين كار صورت گيرد. قصه فيلمنامه جديد همان قصه فيلمنامه قبلي بود، اما از آنجا كه من كارگردان نسخه اريژينال بودم مي خواستم نسخه آمريكايي را كمي متفاوت تر كار كنم. به اين ترتيب قصه نسخه دوم كمي متفاوت از نسخه اصلي شد.
ترجمه :كيكاوس زياري
|