سه شنبه ۱۴ تير ۱۳۸۴ - - ۳۷۴۰
زيبـاشـهر
Front Page

معماري، ايران، اسلام
پيچ  و تاب اسليمي ها تا كرانه هاي آسمان
001404.jpg
*احسان رنجبر
مطلبي كه ايران را از ساير سرزمين هاي اسلامي متمايز مي كند، اين است كه اسلام بخوبي و با يك پيوند نمادين با معماري ايران درمي آميزد و به نوعي اسلام و معماري ايران درجهت يك كمال گرايي دوجانبه حركت مي كنند
نزديك به 1400 سال از ورود اسلام به ايران مي گذرد و اسلام از جوانب مختلف بر اين سرزمين كهن تاثير گذاشته است. هنر و معماري هر سرزمين نيز به دنبال تغييرات موجود در آن سرزمين به تناسب تغيير خواهد كرد. به دنبال نگاه به معماري ايران در قبل و بعد از ورود اسلام و تاثير و تاثر اين دو بر يكديگر، بازشناخت معماري اسلامي ايران و معماري ايران اسلامي زوايا و گوشه هاي اين تاثير و تاثرها را بهتر نمايان مي كند.
در رويارويي با اين مطلب ما با دو حقيقت ثابت مواجه هستيم: 1 - معماري ايران 2 - معماري اسلامي
در نقد معماري ايران اسلامي يا به تعبيري ديگر معماري دوران اسلامي ايران، مي توان چنين انگاشت كه ايران سرزميني است با سابقه اي كهن در تمدن و معماري كه آثار به دست آمده از 8500 سال پيش، شاهدي براين مدعاست. اين معماري در دوره قبل از اسلام به طور بارز در دو شيوه پارسي و پارتي بروز كرده است. آنچه بايد همواره فراروي خود قرار دهيم، اين است كه معماري ايران كهن هرچند به صورت متعالي به خلق صورت پرداخته اما هيچگاه خالي از معنا نبوده است و همواره اصول معماري ايراني كه دكتر پيرنيا (1) مطرح كرده، در بستر معماري ايران جريان داشته است.
مطلب مهم ،پيوند اعتقادات مردم ايران زمين با آثار معماري بوده كه منجر به ايجاد آثاري مقدس و پاك شده است. از ايجاد تخت جمشيد بر صفه اي كه از زمين خاكي فاصله داشت و ستون هاي آن در رسيدن به آسمان پاك، بيشترين تلاش در فاصله گرفتن از زمين را داشته اند تا ايجاد چهارطاقي هاي ساساني كه دو عامل انساني و زمين را در پايين قرار داده و عامل سوم يعني آتش را كه عنصري مقدس است، در نقطه عطف خود يعني محور گنبد قرار داده، همواره پيوند ناگسستني مذهب و بنا، به طور كامل نمايان است و همين عامل موضوعي با عنوان كمال گرايي در معماري ايران را به عرصه مي گذارد.
در اين زمينه دكتر صارمي در كتاب ارزش هاي پايدار در معماري ايران مي نويسد: اتاق، يكي از هسته هاي اوليه معماري ايران است. در فرآيند كمال، اتاق به چهارطاقي بدل مي شود. اساس چهارطاقي مربع است كه به دايره تبديل مي شود و تبديل به دايره معمولا به وسيله مثلث صورت مي گيرد.
نادر اردلان و لاله بختيار نيز در كتاب حس وحدت مي نويسند: موضوع اصلي در معماري ايران تبديل مربع به دايره از راه كاربرد مثلث است. مربع، نماينده و مظهر زمين خاكي و نشان دهنده كميت هاست و در مقابل ،دايره مظهري از آسمان و نشان دهنده كيفيت هاست.
در بطن چهارطاقي عنصر چليپا ديده مي شود كه معرب آن صليب است. ايرانيان از هزاران سال پيش نشان چليپا را كه نشان آفتاب جهان تاب و روشن ترين مظهر توانايي خداوندگار است، ارج مي نهادند. به طور كلي كاربرد چهار گل، چهار پر و ... پيشينه اي ديرينه دارد.
حال سرزميني با يك معماري كهن و متعالي را در نظر بگيريد با دين پيامبري به نام زرتشت كه در معرض حمله اقوام بيابانگردي به نام اعراب قرار گرفته است، ولي اين اقوام بيابانگرد پيامي به نام اسلام را با خود به همراه آورده اند. مردم ايران به طور ذاتي و باتوجه به شرايط اجتماعي آن روز ساسانيان، اسلام را مي پذيرند و اسلام به عنوان يك كيش جديد در سرزمين ايران ريشه مي دواند. آنچه بعد از اسلام در معماري ايران رخ مي دهد، در واقع ادامه اي است از همان معماري قبل از اسلام. اما تاثير اسلام چيست؟
به مثال چهارطاقي برمي گرديم. گنبد، فرم كمال يافته چهارطاقي است كه هر معماري آرزوي برپا داشتن آن را داشته است. به نوعي مي توان گفت گنبد در آميزش با عقايد اسلامي به نهايت كمال خود مي رسد. در ايران بعد از اسلام، فرم هاي ايراني، فنون سازه اي ايراني و استفاده از آرايه هاي ايراني قبل از اسلام بخوبي پديدار است. به عنوان مثال عنصر چهار به صورت تكرار كلمات مقدس به صورت چهارگانه به كار مي رود. اين فرم ها، آرايه ها و فنون در معماري ايران بعد از اسلام به تكامل مي رسند و آنچه به عنوان نيارش در بناهاي ايراني مطرح است، نمودي از اين واقعيت است. خلق بسياري از مساجد برپايه چهارطاقي مانند مساجد جامع يزد، ايزدخواست و ... يا بر اساس ايوان مانند مسجد جامع نيريز، اين مطلب را كاملا نمايان مي سازد. پس در كوتاه سخن مي توان گفت كه آنچه به عنوان معماري دوران اسلامي ايران خوانده مي شود: گوهري است گرانبها به نام معماري ايران كه در بستر اسلام به حد كمال و تعالي خود سير مي كند.
و اما معماري اسلامي ايران ...
از اين رهگذر آنچه پيش روي ماست، اين است كه آيا اسلام معماري خاصي دارد؟ و يا نه اسلام فراتر از آن است كه معماري خاص ارائه دهد. آنچه تاريخ بازگو مي كند حكايت از آن دارد كه پيامبر اسلام بعد از ورود به مدينه، اولين بنايي كه در مركز حكومت خود برپا مي كند، بنايي است به نام مسجد مدينه . حياطي است نسبتا بزرگ با چهار ديوار اطراف آن،يك فضاي سرپوشيده با پوست حيوانات و چند ستون چوبي، چند اتاق در يك طرف، چند سكو و تعدادي در. شايد تاكنون كمتر به اين بناي به ظاهر ساده پرداخته اند. همگان مي دانند اين بنا محلي بوده براي اداي فريضه اي به نام نماز، اما كمي بيشتر كه بنگريم، مي بينيم اين بنا نه تنها محل عبادت مسلمانان است، بلكه محل تجمع مسلمانان در تصميم گيري هاي حكومتي، محل استقرار عده اي از مسلمانان و خانه پيامبر است.
در واقع پيامبر اسلام با خلق اين بنا يك فضاي جديد ايجاد مي كند. يك فضاي چند عملكردي كه در عين سادگي تمامي اصول سادگي، صميميت و ... را در بردارد و بي دليل نيست كه برخلاف مسيحيت نوظهور كه پس از بيرون آمدن از زير خاك، فرم با سيليكاهاي رومي را براي كليساي خود برمي گزيند.(2) مسلمانان با علاقه اي كه به پيامبر خود دارند، همان مسجد ساده را به عنوان سمبلي از مسلمانان نخستين كه اسلام را پرورش داده اند، برمي گزينند. نمود اين مطلب را در سرزمين هاي اسلامي كاملا مي توان ديد: در ايران، اولين مسجد بعد از اسلام، مسجد جامع فهرج در يزد (حدود 50 هجري) و مسجد جامع دمشق در سوريه (96-88 هجري) و ... است.
حال اسلام با اين الگو و يكسري باورها به سرزميني با معماري كهن به نام ايران پاي مي گذارد. مسجد جامع فهرج را نخستين مسلماناني كه به سرزمين يزد پا گذاشته اند، با نگاهي كه به مسجد پيامبر داشته اند، با چيره دستي يك معمار ايراني برپا داشته اند، چراكه هنوز آرايه هاي ساساني در اين مسجد ديده مي شود.
مطلبي كه ايران را از ساير سرزمين هاي اسلامي متمايز مي كند، اين است كه اسلام بخوبي و با يك پيوند نمادين با معماري ايران درمي آميزد و به نوعي اسلام و معماري ايران درجهت يك كمال گرايي دوجانبه حركت مي كنند. معمار ايراني بعد از اسلام دو نگرش رادر ذهن دارد:
الف- ميراث معماري كهن ايران، ب- تعاليم اسلام كه به نوعي در همه ابعاد زندگي متجلي مي شود. يكي از خلاقيت هاي معمار ايراني اين است كه اين دو را بخوبي با هم تركيب مي كند. فنون و سنن ايراني را به ياد دارد، ولي همواره آنچه اسلام بيان مي دارد، به صورت حقيقتي زيبا در دل او رخنه كرده و افق هاي تازه اي در ديد او ايجاد كرده است، همچون حركت از كثرت به وحدت، تصوير بهشت و ... . به صورت ديگر مي توان گفت اسلام معماري ايران را چندبنياني مي كند. يك اثر چند بنياني داراي دو دسته ارزش است؛ يك دسته ارزش هاي ذاتي اثر است كه هنگام تولد با خود آورده و ديگري دسته ارزش هايي است كه طي سده ها با ارزش هاي اوليه ممزوج شده است. اين مطلب را در مسجد شيخ لطف الله اصفهان در نظر بگيريد: رعايت تناسبات در داخل گنبد، مقياس مطبوع در خارج از گنبد، حل استادانه چرخش از ميدان به طرف داخل مسجد و ... ارزش هاي ذاتي اثر هستند. ارزش هاي ويژه ديگري كه اين اثر را چندبنياني مي كند، سمبوليسم و نمادگرايي موجود در مسجد است، چه به صورت فرم ها و چه به صورت نقش ها.
از زاويه نظام معنا كه بنگريم تاثيري كه اسلام بر ايران مي گذارد در واقع تزريق يك روح و حس دروني جديد به بناي ايراني است كه معمار ايراني كه درونش با اسلام ممزوج شده است، با به كارگيري يكسري مفاهيم اسلامي همچون بازگشت به اصل كثرت به وحدت و ... و به كارگيري يكسري آرايه هاي نمادين، چنين فضايي را خلق كرده است و به جرات مي توان گفت كه معمار ايراني - اسلامي در هنگام خلق بناهاي اينچنين همواره يك حقيقت با عنوان مبدا آفرينش را با خود به همراه داشته است و اين رمزپردازي در بناهاي اسلامي همان چيزي است كه معماري اسلامي ايران ناميده مي شود؛ تركيب روح اسلام با يك معماري ديرينه.
پينوشت ها:
۱ - دكتر پيرنيا، اصول معماري ايراني را مردم وارگي، پرهيز از بيهودگي، خودبسندگي، نيارش و درونگرايي مي داند. كتاب سبك شناسي معماري ايران، تدوين دكتر غلامحسين معماريان
۲ - مسيحيان نخستين در دوران پيگرد كه تحت تعقيب روميان بوده اند، در دخمه هاي زيرزميني به نام كاتاكوم به عبادت مي پرداخته اند.
*دانشجوي كارشناسي ارشد
طراحي شهري دانشگاه تربيت مدرس

طبيعت هنري خانه، افسانه يا ضرورت؟
001458.jpg
ثريا تفكر- خانه سازي در همه جا به دو صورت انفرادي (خصوصي) يا انبوه (دولتي يا شركتي) صورت مي گيرد. مسكن يك مشكل سياسي است و براي حل آن، برنامه ريزان معمولا به بررسي آماري روي مي آورند. خانواده ها لايه بندي مي شوند و نتيجتا يك خانه طراحي مي شود و به تعداد خواسته شده و مورد نياز تكرار مي شود! اين راه حل موجود براي اسكان همزمان و كوتاه مدت مردم نيازمند است... و البته نتايج فاجعه بار آن بر كسي پوشيده نيست. در اينجا اكثريتي محكوم به نارضايتي خواهند بود! در شكل خانه سازي شخصي و خصوصي وضعيت بهتر نيست. خانه ها متاثر از استنباط غلط از ارزش هاي اقتصادي (زياد شدن روزبه روز اجاره ها و قيمت هاي نامعقول آنها دليل سودجويي هاي عده زيادي از صاحبان مسكن است . علاوه بر اين، ساختن خانه و واگذاري آن به منظور كسب درآمد و گرفتن اجاره، سبب پايين آمدن كيفيت ساخت خانه ها و به اصطلاح پديده بساز و بفروشي خواهد شد) از يك سو و دستخوش شرايط ناپايدار و سردرگمي و افراط و تفريط از سوي ديگر هستند كه اين دومي وجه اول را دربرمي گيرد. بعضي ها فكر مي كنند صرفه جويي- از نوع افراطي آن - يك فضيلت است. البته بايد گفت اگر امكانات محدود باشد
مي توان ضرورت يك طرح صرفه جويانه را پذيرفت، اما نبايد اين نكته را هم از نظر دور داشت كه بسياري از بناهاي در خور تحسين از روي قصد با ولخرجي ساخته شده اند. بنابراين در مفهومي دقيق تر بايد بدانيم كه از ويژگي هاي انساني كار معمار اين است كه بتواند در محدوده امكانات موجود به والاترين ارزش كيفي دست پيدا كند و در نظر داشتن موضوع هزينه، يكي از مهارت هاي كاري معماري است. صرفه جويي به معني سر هم بندي كردن نيست، بلكه چنين برداشت هاي غلطي از مفهوم صرفه جويي، موجب نتايج به ظاهر ارزان، اما در واقع بدترين و بي صرفه ترين راه حل ها است.
در هر صورت در تمامي موارد با چشم پوشي از تماميت و جامعيت خانه، طبيعت هنري آن از دست مي رود و مردم همانند خانه هايشان ناتوان و تصوراتشان نابود مي شود و در نهايت لذت خانه سازي وزندگي در خانه اي مناسب از دست خواهد رفت.
امروز مسئله خانه، اقتصاد و برنامه ريزي نيست. فراموش نكنيم كه رسالت اصلي معماري برنامه ريزي نيست، بلكه مهمتر از همه، همراهي با شرايط و واقعيت بخشي و كالبدي كردن آن است. منظور از همراهي، تابعيت محض و صرفا تحت تاثير واقع شدن نيست، بلكه معماري همواره سعي در بهره گيري از شرايط به نفع كيفيت سكونت داشته است. شرايط جديد حاضر هر چند مورد توجه قرار گرفته و بالاجبار خود را تحميل كرده، با اين وجود به نفع سكونت امروز بكار گرفته نشده است.
در مقوله مسكن، نيازهاي انسان تنها جنبه كاركردي ندارد، بلكه درگير كاربرد ويژگي هاي اخلاقي، اجتماعي و فرهنگي نيز خواهد بود و اين چيزي بيش از توليد كالاهاي مصرفي است. تصميم گيري ها و گزينش ها، اميال دروني ما را نمايان مي سازند و ويژگي هاي هر ساختمان را رقم مي زنند. نبايد از نظر دور داشت كه ساختمان سازي تلاشي آفريننده و نيازمند نوآوري فكري است، اما بيش از اينكه بينديشيم كه كدام مسائل را حل خواهيم كرد، بايد اين را مد نظر داشته باشيم كه چگونه مسئله را حل خواهيم كرد و اين اهميت بيشتري دارد.

يادداشت
آثار زيانبار واحدهاي غير مجاز توليدي
علي اصغر كيهاني- فرآيند شكل گيري يك واحد صنعتي بايد در جهت توسعه پايدار و همسو با برنامه هاي پيش بيني شده دولت باشد و فلسفه تنظيم طرح هاي توجيهي نيز نخست، توجيه فني و اقتصادي خود طرح و ديگري هماهنگ كردن فرآيند تاسيس، راه اندازي و رسيدن به محصول نهايي با نيازهايي است كه در برنامه هاي كلان كشور پيش بيني مي شود، بر همين اساس تمامي واحدهاي صنعتي كه بدون داشتن طرح توجيهي و بدون طي مراحل قانوني اخذ مجوز فعاليت مي كنند، اخلال گران بخش صنعت و توليد هستند، زيرا در فعاليت واحدهاي داراي مجوز كه بر اساس نيازهاي اساسي و از قبل پيش بيني شده كشور تاسيس شده اند، اخلال ايجاد كرده و تداوم اين وضعيت در آينده بخش خصوصي و دولت را با مشكلات متعددي روبه رو مي كند. همچنين صنايع مختلف نه براساس خواست و تصميم خودسرانه افراد بلكه بايد بر اساس چارچوب قانوني و مبتني بر نيازهاي كشور تاسيس شوند و از فعاليت واحدهاي غير مجاز بشدت جلوگيري شود.
قوانين وضع شده در حوزه صنعت و توليد بايستي همزمان داراي دو قابليت باشند، اولا  بايد توليدكنندگان را به سمت ارتقاي كيفيت محصولات توليدي هدايت، تشويق و ترغيب كرده و همزمان به صورت بسيار سختگيرانه اي با واحدهاي غيرمجاز و داراي محصولات نامرغوب و غيراستاندارد برخورد و از تداوم فعاليت آنها جلوگيري كنند. به عنوان نمونه در حال حاضر قوانين موجود در كشور ما، در بخش توليد و عرضه مهمترين مصالح ساختماني (بتن) به نحوي است كه هيچگونه حمايت و تشويقي براي توليدكنندگان بتن استاندارد در نظر نگرفته است و در مواردي هم كه درباره برخورد و جلوگيري از فعاليت واحدهاي غير مجاز و غير استاندارد صحبتي شده، عملا اجرا نمي شود و متاسفانه شاهد رشد روزافزون واحدهاي غير مجاز با محصولات غيراستاندارد هستيم و اين واحدها تمام قوانين جاري كشور و ارگان هاي مرتبط با بخش توليد و عرضه بتن آماده را دور
مي زنند!
توليدكننده اي كه محصول خود را منطبق بر استاندارد توليد مي كند، بايستي تمام قوانين موجود در كشور را رعايت كند تا موفق به اخذ گواهينامه استاندارد شود؛ از طرفي توليد محصول استاندارد نيازمند داشتن نيروي انساني متخصص، تجهيز آزمايشگاه كنترل كيفيت، اصلاح دائمي خطوط توليد و انتخاب مواد اوليه مرغوب است كه همه اين موارد، هزينه بر هستند، حال آنكه توليدكنندگان بتن غير مجاز و
غير استاندارد، هيچ يك از اين هزينه ها را ندارند و در چنين شرايط ناعادلانه اي كه سراسر به سود توليدكنندگان غيراستاندارد است، واحدهايي كه گواهينامه استاندارد توليد بتن دريافت كرده اند، نه انگيزه هاي اقتصادي كه بيشتر دغدغه ارتقاي مقاومت ساخت و سازها را دارند و تقاضاي حمايت جدي دولت از اين واحدها انتظار زيادي نيست.
مشكلات توليد و عرضه محصول استاندارد ، فقط به همين جا ختم نمي شود؛ بتن در كشور ما نه براساس رده مقاومتي كه بر اساس عيار سيمان مصرفي در هر مترمكعب بتن نرخ گذاري مي شود. حال آنكه مهمترين ويژگي بتن، مقاومتي است كه در برابر نيروهاي وارده تحمل مي كند و عيار سيمان، به تنهايي نمي تواند تمام مشخصات بتن را بيان كند. در توليد دستي و غير علمي بتن، چه بسا عيار سيمان مصرفي در بتن بسيار بالا باشد اما بخاطر فرآوري غلط ، مقاومت مورد نياز حاصل نشود موضوعي كه در اغلب پروژه ها مشهود است. فراهم كردن زمينه توليد و مصرف بتن استاندارد ، نيازمند تعريف مجدد اين عنصر در مناسبات اقتصادي و عمراني و منطبق كردن سياست هاي كلي دولت با ويژگي هاي بتن استاندارد است. براي رسيدن به اين منظور ، ناگزير از طي مراحل زير هستيم:
۱ _ تحويل سيمان به تمامي واحدهاي مجاز توليد بتن آماده كه از وزارت صنايع داراي مجوز قانوني فعاليت هستند، تا قبل از اخذ گواهينامه استاندارد ممنوع و چنانچه ظرف سه ماه موفق به اخذ گواهينامه استاندارد نشوند، پروانه آنها به حالت تعليق در آيد.
۲ _ تمامي شهرداري ها و دستگاه هاي مرتبط با ساخت و سازهاي شهري و پروژه هاي عمراني، ملزم به استفاده از بتن استاندارد بوده، لذا پيمانكاران و شركت هاي مجري ملزم به ارائه مدارك مبني بر تهيه بتن از واحد داراي گواهينامه استاندارد هستند.
۳ _ واحدهاي غير مجاز توليد بتن، متعلق به هر شخص يا ارگان دولتي، عمومي و خصوصي بايستي مستند به ماده 13 قانون تعزيرات حكومتي ، سريعا تعطيل و پرونده فعاليت آنها جهت سير مراحل قانوني به دادگاه ارسال شود.

پيرامون
001407.jpg
پنجره هاي هوشمند
دانشمندان دانشگاه UCL لندن اخيرا پوشش هايي را براي شيشه هاي ساختماني و نيز اتومبيل ها اختراع كرده اند كه به طرزي خودكار قادرند درجه حرارت را براي بهره برداران در حد مطلوب نگاه دارند. اين پوشش ها به طرزي هوشمندانه ميزان انرژي جذبي را از نور خورشيد و ميزان انعكاس آن را تنظيم  مي كنند، اين بدان معناست كه با توجه به درجه حرارات، كاربر مي تواند محيطي گرم يا خنك داشته باشد.
شيشه هاي معمول براي اين منظور جلوي حرارت و برودت را به طور يكسان سد مي كنند، ولي پوشش جديد كه از مشتقات دي اكسيد واناديم تهيه شده، تمامي طول موج هاي مرئي را از خود عبور مي دهد. اين نكته از تاريك شدن فضاهايي كه شيشه هايي با پوشش جديد دارند جلوگيري خواهد كرد.
001479.jpg
مترو يك فضاي فرهنگي است!
يك متروسوار با يك تاكسي سوار يا اتوبوس سوار از نظر نوع نگاه تفاوت هايي دارد، اين چيزي است كه با كمي گردش در سالن هاي پيچ در پيچ مترو مي توان ديد. مديريت مترو در كنار مسائل رايج در مقوله حمل و نقل جمعي مسافر در مختصات وسيع يك ابرشهر بايد يك متروسوار را به خوبي بشناسد و مديريتي از نوع مديريت فضا- رفتار را ساري سازد.
آنچه در معنايي نو مي تواند يك مترو فرهنگي يا
cultural subway را به واقعيت نزديك كند، در ابتدا تشخيص پتانسيل فوق العاده بالاي يك متروسوار  به خصوص در تهران، از جهت ارتباط با مقوله 
هم كنش هاي فضايي ـ فرهنگي است.فضاي ايستگاه ها و پايانه هاي مترو حتي در وضعيت موجود با اعمال صحيح مديريت كالبدي ـ فضايي به خوبي مي تواند ميزبان انواع تئاترهاي خياباني (مترويي) يا Subway Theater، نمايشگاه هاي مترويي يا Subway Exhibition، گالري ها، كنسرت هاي كوچك غيررسمي و برنامه هايي از اين دست باشد.
ماشيني براي زندگي
مكان بر اشيا مقدم است و هر چيزي در هر جايي در مكان قرار دارد. لزوم مكانمندي، دراين است كه افراد نيازمند آن هستند تا روي هم تاثير بگذارند و در خلق روابط با اشيا، آن را به كار ببندند.
ما نيازمند آن هستيم تا محدوده شخصيتمان را در ارتباط با جهاني كه ما را احاطه كرده است درك كنيم. فضا براساس يكسري رشته هاي ذاتي و اصلي استوار است كه اين رشته هاي اصلي، متغيرهايي براي فعاليت هاي اصلي و مهم را به ما مي دهند. ما در فضا و زمان مشخص به دنيا آمده ايم و در ميان روابط و تاثيرات متقابل، ميان ديگر مردمان، با موقعيت هايي كه در آن واقع شده ايم رشد مي كنيم....
تارنگار www.tkithouse.com به معرفي خانه اي هوشمند مي پردازد كه مي توان آن را كه به صورت پيش ساخته در دسترس است در زماني اندك سر هم كرد.
اين خانه به اعتقاد سازندگان آن ترجماني اين زماني از انديشه خانه به مثابه ماشيني براي زندگي، معماري مدرن است.
001398.jpg
مزاري از آبي ماورا
آرامگاه كمال الملك در جوار آرامگاه عطار نيشابوري و در ميان باغي در حومه شهر نيشابور واقع است و در سمت غرب آرامگاه خيام و به فاصله دو كيلومتري از آن واقع است. طراح اين بناي يادبود هوشنگ سيحون است.اين بنا در نقشه از دو مدول (پيمون) مربعي شكل تشكيل شده است و مستطيلي با تناسب يك بر دو را مي سازند. اضلاع مربع در نما با يك قوس نيم دايره خودنمايي مي كنند؛ حجم بنا از قوس هايي متقاطع كه روي اقطار مربع زده شده اند پديد آمده كه اين قوس هاي متقاطع، طاق هاي چهاربخش را كه در معماري سنتي ايران بسيار ديده شده اند، تداعي مي كنند و احتمالا منبع الهام طراح نيز بوده است.
هتل 100 ميليون دلاري در استانبول
گروه كمپينزكي كه يك هولدينگ آلماني با سابقه اي حدود 120 ساله است، مالك مجموعه اي از هتل ها و مراكز تفريحي لوكس در اروپا، آسيا و خاور ميانه بوده، به خصوص در سالهاي اخير حجم عظيمي از سرمايه هاي خود را به امارات متحده عربي و تركيه انتقال داده است.
برنامه ريزان كمپينزكي در جست وجوي فرصت هاي جديد سرمايه گذاري در خاورميانه هستند.
هفته گذشته، كمپينزكي از بزرگترين شركت هاي مالك هتل هاي لوكس در جهان، ساخت برج هايي دوقلو در استانبول را كه قرار است به مجموعه اي از هتل، دفاتر تجاري، مركز خريد و بخش هاي تفريحي لوكس 7 ستاره اختصاص يابد، آغاز كرد.
به گزارش خبرنگار روزنامه حريت تركيه، اين مجموعه كه پيش بيني مي شود بالغ بر 100 مليون دلار هزينه داشته باشد در قالب دو برج 27 طبقه مشابه در سال 2007 ميلادي به بهره برداري خواهد رسيد و توانايي مقابله با زلزله اي 9 ريشتري را خواهد داشت.

|  آرمانشهر  |   ايرانشهر  |   تهرانشهر  |   جهانشهر  |   دخل و خرج  |   زيبـاشـهر  |
|  شهر آرا  |   يك شهروند  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |