سه شنبه ۲۴ آبان ۱۳۸۴
گفت وگو با امين جهانشاهي خواننده
موسيقي خوب دانش مناسب مي خواهد
003588.jpg
م.جباري
موسيقي پاپ در ايران به چند جريان تقسيم مي شود. جرياناتي كه چه در شعر و چه در موسيقي به دنبال عامه پسندي و باري به هر جهتي بودند و در مقابل جرياني كه از ابتدا با تكيه بر عناصر و هويت موسيقي ايراني ساختاري ايراني و البته وزين را براي موسيقي پاپ تدارك ديد. امين جهانشاهي كه نزديك به يك دهه نزد استاد محمد نوري به فراگيري آواز پاپ سرگرم است، از اين دسته از افراد است كه به مدد پيگيري جدي خود به سوي اين موسيقي جذب شده است. گفت وگوي ما را با وي بخوانيد.
* ابتدا از خودتان و چگونگي علاقمندي به موسيقي و اينكه نزد چه اساتيدي كار كرده ايد، بگوييد.
- در حدود ۱۲ سال پيش فراگيري ساز پيانو را نزد استاد سيروس شهردار شروع كردم و در سال ۷۸ افتخار اين را داشتم كه به خدمت استادمحمد نوري برسم كه ايشان نقش بسيار مهمي در پيشرفت من هم در زمينه موسيقي و هم ادامه تحصيلاتم داشتند و من به طور همزمان درس تئوري و سلفژ را هم فراگرفتم و تا به امروز در خدمت استاد نوري بوده و از وجود ايشان بهره مند هستم. از حدود يك سال پيش نيزبه عنوان خواننده با سازمان صدا و سيما همكاري دارم.
* گروه بهاران از چه زماني شكل گرفت و چگونه؟
- در آن زمان كه وارد دانشگاه شدم، متأسفانه فعاليتي در زمينه موسيقي پاپ در دانشگاه ها صورت نمي گرفت. با استفاده از راهنمايي هاي استادم جناب محمد نوري، بر آن شدم كه بتوانم موسيقي لايت را حداقل در دانشگاه خودمان احيا كنم، براي همين به اتفاق يكي از دوستان دانشجو آقاي كلانتري، طي فراخواني از نوازندگان داخل دانشگاه مان دعوت به همكاري كرديم و سپس تصميم گرفتيم به فعاليت هاي فرهنگي_ هنري بپردازيم كه نوع فعاليت مان هم برگرفته از نوع موسيقي بود كه استادم اجرا مي كردند. در طي اين چهار سالي كه از فعاليت گروه مي گذرد، با حمايت هايي كه مسئولين فرهنگي _ هنري دانشگاه از ما كردند، ما توانستيم در بيشتر دانشگاه هاي تهران و شهرستان ها به اجراي برنامه بپردازيم و در بسياري از مناسبت هاي فرهنگي- هنري شركت كنيم. در حال حاضر گروه بهاران متشكل از ۱۲ نفر مي باشند كه شامل نوازندگاني علاوه بر دانشگاه خودمان از دانشگاه هاي ديگر و همچنين رشته موسيقي نيز مي باشند.
پيانو: محسن جوزي، ويولن: افشين ذاكر، فرزاد صيدي، ويولن سل: نارگل رضواني، فلوت: حسين حاجيلويي، كيبورد: پژمان كلانتري، گيتار: مسعود صالحي،  سينا شيشه چيان، گيتارباس: رضا تاج بخش، درامز: سهراب رمضان زاده، آكاردئون: پويان جوان بخت.
* با توجه به اينكه نوع موسيقي اي كه اين گروه كار مي كنيد، موسيقي لايت ايراني است، و اينكه در چند سال اخير موسيقي پاپ و لايت در شاخه هاي مختلفي ايجاد و فعاليت مي كنند، مي خواستيم نظر شما را در اين باره بدانيم كه آيا مي توانيم از نوعي موسيقي كه به آن موسيقي پاپ ايراني مي گويند سخن بگوييم؟ به نظر شما موسيقي پاپ ايراني بر چه عناصري استوار است؟
- همان طور كه مي دانيد به طور كلي كلمه پاپ از غرب گرفته شده (موسيقي اي براي عموم و طيف وسيعتري از مردم) و طبعاً به جهت مفهوم و معنا به آن دسته بندي موسيقي مربوط مي شود. در كشور ما اين گونه موسيقي در كنار موسيقي اصيل و رديفي به وجود آمد چرا كه اساساً موسيقي ما داراي ابعاد ديگري از جهت ارزش هاي كيفي است، كه به قدمت و زمينه هاي معنوي آن مربوط مي شود. اين نوع موسيقي ابتدا با استفاده از ملودي ها در گام هاي غربي عرضه شد. نگاه تازه به شعر و شكستن قالب هاي موازي و مساوي در شعر و همچنين علاقه و گرايش به تجدد طلبي از عوامل مؤثر در رواج نسبي اين نوع موسيقي مي تواند به شمار آيد. اما موسيقي كه شما از آن به عنوان پاپ لايت ياد مي كنيد را مي توان نوعي موسيقي روز خواند (موسيقي كه بيشتر با صداي استاد محمد نوري عرضه مي شود يا موسيقي لايت) كه به علت پيوند با اشعار قوي و متكي بر ادبيات غني فارسي و هارموني ها و آهنگسازي از جهات حركات ملودي و تلفيق آن با شعر و نوع اركستراسيون، مي تواند در دوره اي طولاني در احساس و انديشه همه ايرانيان تأثيرگذار باشد. البته ناگفته نماند كه كساني كه به اين نوع موسيقي علاقه خاصي دارند، در زندگي روزمره به انواع ديگري از موسيقي نيز احساس نياز مي كنند.
* نظر شما درباره خانه موسيقي و فعاليت هاي آن چيست و چه انتظاراتي از اين نهاد مدني داريد؟
- خانه موسيقي با برگزاري كنسرت هاي پژوهشي، كلاس هاي آموزشي و برگزاري جشنواره هاي مختلف در زمينه موسيقي، مي تواند كمك بزرگي در جهت پيشرفت و ارتقاء موسيقي كند. چرا كه جشنواره هاي موسيقي محلي تلاقي و نقطه كانوني تلاش هاي هنرمندان براي عرضه و ارتقاء توانايي هاي خودشان و در مجموع كمك به رشد كيفي موسيقي به شمار مي آيد. همچنين بزرگداشت هايي كه براي هنرمندان برگزار مي شود،  همگي حركات و افق هاي مثبتي است براي موسيقي اين مرز و بوم كه خوشبختانه خانه موسيقي نيز در اين راستا گام برمي دارد.
* از مشكلات گروه هاي موسيقي لايت ايراني بگوييد و اينكه نهادهاي دولتي چه همكاري هايي مي توانند با اين گروه ها داشته باشند؟
- در ابتداي امر اين نوع موسيقي، موسيقي لايت، بايد به جايگاهي كه شايسته است در جامعه برسد و در اين زمينه نقش تبليغ،  غيرقابل انكار است. در مورد آثار هنري معرفي يك اثر براي آن كه مخاطب را آگاه كند بسيار اهميت دارد، كاري كه از رسانه هاي يگانه مانند راديو و تلويزيون بيشتر مورد انتظار است. در مورد بعضي از آثار موسيقي كه داراي زواياي عميق تري هستند، شنيدن به دفعات، مخاطب را با خلاقيت هايي كه در آن وجود دارد بيشتر آگاه مي كند و لذت بيشتري را نصيب شنونده مي كند.
همچنين برگزاري كنسرت ها و جشنواره هاي مختلف در رابطه با اين نوع موسيقي از طرف نهادهاي مرتبط، مي تواند به ترويج اين نوع موسيقي كمك شاياني كند.
سخت گيري در صدور مجوزها، كم بودن محل هاي مناسب براي اجرا و عدم حمايت كافي از سوي نهادهاي دولتي از جمله مشكلاتي است كه كلاً گروه هاي موسيقي در كشور درگير آن هستند.
* بخشي از مشكلات موسيقي لايت به نبود آموزش درست باز مي گردد، به نظر شما آموزش علمي و درست در موسيقي پاپ امروز چه جايگاهي دارد؟
- موسيقي خوب در هر زمينه و سبكي اطلاع وسيع و دانش فني مناسب را مي طلبد. مانند يك شعر خوب كه برگرفته از مطالعات و دانش عميق شاعر به حساب مي آيد. البته بايد يك استعداد بالقوه نيز در شخص باشد به خصوص در دنياي هنر، به طوري كه تحصيل به تنهايي، هنر به وجود نمي آورد و بالطبع هر كسي هم كه وارد دانشكده ادبيات مي شود، لزوماً شاعر نيست.بنابراين علاوه بر استعداد ذاتي، يادگيري و آموزش صحيح مي تواند به يك اثر هنري هويت بخشيده و ماندگاري آن را تضمين كند. فقدان دانش فني مناسب چه در زمينه خوانندگي و چه آهنگسازي، باعث خلق موسيقي مصرفي و سطحي در جامعه مي باشد كه گاه اين موسيقي ها حتي فاقد حداقل لازم براي تلقي يك اثر موسيقي به عنوان يك كار هنري به شمار مي رود.

اجراي ملودي هاي به يادماندني توسط «گروه كر نوري»
003591.jpg
فاضل جمشيدي*
مدتهاست كه به موازات فعاليتهاي گروه كر اركستر سمفونيك شاهد شكل گيري تلاش و اجراي برنامه هايي چند توسط «گروه كر نوري» كه با همت استاد محمد نوري و همراه هميشگي اش شفقي نژاد تشكيل شده، هستيم. جوانان علاقه مند و پركار اين گروه با انگيزه بالا و البته تلاش فراوان شفقي  نژاد ارتباط خوبي را با مخاطبان برقرار مي نمايند، اما...
به نظر مي رسد كه توجه به دو نكته اساسي در كسب موفقيت هاي بيشتر اين گروه مؤثر و مفيد باشد: اول اينكه قابليت اين گروه در اجراي برنامه ها بالاست، فلذا مي توان با تنظيم قطعات جديد و متفاوت و هم چنين تركيب و تلفيق برنامه با سازهاي مختلف به ارائه برنامه هاي متفاوت و موردنظر مخاطبين دست يافت، و دوم با اقدامات دقيق و مناسب به افزايش برنامه ها و مخاطبين پرداخت. اين گونه برنامه ها هم از جهت محتواي برنامه ها و شكل بازاريابي موسيقايي و دستيابي به مشتريان بيشتر پتانسيل هاي بالايي دارد. اگر تصنيف هاي قديمي و خاطره انگيز ايراني، تنظيم و براي اين گروه آماده شود و همراهي سازهاي ديگر و يا حتي خواننده تك خوان به اين برنامه ها اضافه شود، قطعاً به مكان هايي بزرگ تر چون تالار وحدت نياز خواهد بود. از قابليت اين گروه و زيبايي صداي هنرمندان با انگيزه و با استعداد بايستي بيشتر استفاده و بهره برداري كرد. اين نوع فعاليت ها همزمان با گسترش فعاليت هاي فرهنگي به سبد اقتصادي جوانان هنرمند و در نهايت ايجاد يك نوع اشتغال در بخش فرهنگ كمك خواهد كرد.

نوشته اي در اهميت ترانه
ترانه بيدار
ياد نيما بخير! آن سنت شكن پروانه صفت.
هر چند سنت و سنت شكني در آيين مشرق زمين باب نبوده و نيست، چرا كه خود سنت و پايبندي به برخي اصول فوايد فردي و اجتماعي چشمگيري دارد، اما چنين حركت هايي خلاف جريان عرف و اجتماع را گاه مي توان براي همان عرف و اجتماع مفيد ديد. به طوري كه از محكوم شدن هاي نخستين به يك نوآوري و به مرور از نوآوري به سمبلي فرهنگي تثبيت مي گردند، همچنان كه نيما يوشيج نيز چنين مسيري پيمود تا امروز كه به پدر شعرنو در ادبيات ايران زمين شهرت پيدا كرد. ... به اختصار كمي جلو مي رويم و از شاعران بنام ديگري كه راه نيما را ادامه داده و پرچم شعر او را بر بلنداي شعر اين مرزو بوم نگه داشتند مي گذريم تا به امروز برسيم، امروز و همين لحظه اي كه درآنيم:
بويي تازه تر به مشام مي رسد، بوي شعري جوان تر از شعر نيمايي، گويشي عاميانه تر، ساده اما مملو از دقت و ظرافت، پر از احساس و حرف هاي خودماني، انگار كه ناگفته هاي دل ماست... بوي ترانه!
و ترانه چيست؟ شايد تيري نشانه رفته كه با تكيه بر كمان حنجره خواننده اي رها مي گردد و هدفش نفوذ در قلب شنونده!
بيراه نيست اگر تير را ترانه، كمان را صداي خواننده و دست تيرانداز را به سرانگشت نت آفرين آهنگساز تعبير كنيم، پس هر چه تير، تيزتر كمان خوش  جنس تر و دستي كه اين دو را به هم مرتبط مي كند قدرتمندتر و نگاهش نافذتر باشد بر قلب هدف بيشتر مي نشيند! تيري رها شده به سوي شنونده براي رساندن سلامي به سلامت روح او...
ترانه، همان ذره بيني ست كه اگر در دست هاي سراينده اي متعهد و در خدمت چشمان تيزبين او قرار گيرد كوچكترين اشك و لبخند را از نهانخانه احساس خود و مردمش بيرون كشيده و آن را استادانه با تركيبي از كلمات، چون رودي خروشان در دل درياي موسيقي و فرهنگ مردم زمان خود تزريق مي كند تا به كمك امواج ممتد ملودي ها، نواي سازها و گرمي صداي خواننده ها به اقيانوسي از خاطرات و بازنگري ها تبديل شود و اين است ويژگي هاي شعري به نام ترانه و ترانه بيدار...
ترانه بيدار متولد مي شود، اما در لحظه، همان جايي كه هيچ تعريفي جز حرف خودش براي آن نيست، ترانه بيدار و بي تكرار تنها در اعماق وجود سراينده است كه تولد مي يابد و از جفت احساس او تغذيه مي كند، رشد كرده و به تكامل مي رسد، ترانه چون كودكي كه از مادر شعرش حيات گرفته ريشه در توارث ادبيات مردم روزگار خود دارد و حين رعايت وزن و قافيه و ساختاري ادبي از صداقت و سادگي گفتار به دور نيست و از قالب فرهنگي و زبان مردم خود نيز بهره مي گيرد تا به كلام بي تكراري و بلوغ بيداري برسد و هر چند گويشي تازه در شعر ماست اما ثابت كرده در حفظ فرهنگ مثبت و ناب مردمي و حتي شعر معاصر عاملي بسيار تواناست همانطور كه در تخريب آن! پس چه بهتر كه به اين مقوله جدي تر نگريسته شود و چنانكه در اين چند ساله اخير فضاي بازتري بدان بخشيده شد، ريزبيني هاي بجاي مسئولين و اساتيد شعر و ادبيات حتي الهام گيري از پيشكسوتان متعهد و مجرب اين سبك سرايش موسيقايي در آن اعمال گردد تا تكيه گاهي براي، موسيقي درماني، فرهنگ درماني، انديشه درماني و تبلور شعري باشد.
ترانه بيدار، ترانه ايست بيزار، بيزار از دروغ و مصلحت انديشي، بيزار از سخنان ناگفته، بيزار از توهين و تحقير و گلايه اش مظلومانه ترين زبان رايج! مظلوم اما نافذ و نافذ چون صادق است، ترانه بيدار ترانه حقيقت است، اما شيوا و شيرين سخن، حتي اگر از تلخي ها و ناكامي ها بگويد، فرياد مي كند، اما گوشخراش نيست تا رانده شده يا قصه اش در و دروازه گشته و به فراموشي برسد،بلكه در حافظه پژواك دارد تا خود، خاطره خود شود! به تفكر مي رسد تا شنونده اش را نيز به تعمق وادارد، ترانه بيدار فهميده مي شود تا شنيده شود!
ترانه بيدار در بند است و رها: در بند اصول تأديبي خود و رها از محبوب شدن ها و منفورشدن ها...
ترانه لمس لحظه هاي ساده دوست داشتن است، نبض حنجره اي پرآواز در نقب سكوت تا در زمان جاري شدن است، ترانه آغاز يك تبلور است، تبلور هر حس ناب! با ترانه است كه روياها فرياد مي شوند و واژه ها آواز مي  گردند، در حنجره اي پرشور، در گوش مردمي نزديك و دور ...
و به حق بوده و هستند بزرگ مرداني هم كه هنر واژه پردازي، مفاهيم ادبي، اعتراض، جنون شاعرانه و در يك كلام ترانه بيدار را به كمال رسانده و موسيقي پاپ اين سرزمين را همواره مديون خود ساخته اند، با غم مردم سينه سوزانده بغض آلود و در شادي ها شعف انگيز سروده اند....
راهشان باقي و نامشان پايدار باد!
و تو اي زيبا چهره و پيرهن، خوش لهجه و سخن، اي هموطن: دير زماني نيست كه از نواي ساز و آواز و شعر به ترانه و از ترانه به تولدي تازه در بيان و موسيقي رسيده ايم، تولدي لحظه لحظه در تبلور روح خويشتن!
با ترانه پروازها كرده ايم پرواز با زمزمه هايي دروني تا به هم رسيدن، هموطن: شيريني سكوت در شكستن است و تلخي اش در بقا،  پس در اشك و لبخند بخوان با ترانه ها و سكوت بشكن، آواز به آواز اين ديار كهن...
پيام پولاد

موسيقي
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
سياست
علم
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  علم  |  موسيقي  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |