يكشنبه ۲۰ آذر ۱۳۸۴ - - ۳۸۷۱
وقتي كه جوي هاي تهران بالا مي آورند
007017.jpg
عكس:ساغر امير عظيمي
گيتي عابدي
نگاهشان كن! چه جوري رويشان مي شود ميان اين همه آدم كه شايد چندتايي هم آشنا در بيايند، اين كار را انجام دهند؟! من كه اصلا جرات چنين كاري را ندارم. فكرش را بكن. يك دفعه سر و كله خان دايي يا عمه خانم پيدا شود. آن وقت چه طوري توي صورتشان نگاه كنم؟
جواب نگاه معنادارشان را چگونه بدهم؟ اما، اينها عين خيالشان نيست. راحت كارشان را مي كنند بدون اينكه حتي يك ذره خجالت بكشند. البته شايد مطمئن هستند كه كسي متوجه آنها نيست. بگذار ببينم؛ بله، همه سرشان توي كار خودشان است. حواس ها آنقدر پرت است كه ديگر كسي نمي فهمد در اطرافش چه مي گذرد. آلودگي بيش از اندازه شهر هم ممكن است جلو ديدها را گرفته باشد و اجازه ندهد جزئيات را بخوبي ببينند. يك فرضيه ديگر هم مي تواند وجود داشته باشد؛ ممكن است دست همه توي يك كاسه باشد. بگذاريد
واضح تر بگويم؛ احتمال مي رود اين كار بين مردم عادي شده باشد و انجام ندادنش غيرعادي! يا شايد اينكه يكي از نشانه هاي پيشرفته شدن همين باشد. اما هرچه كه باشد، من يكي دوست دارم در اين مورد از گذشتگانم پيروي كنم. در ضمن با اين عينك جديدم، همه چيز را خوب مي بينم، جزء به جزء. شايد آنها فكر كنند رفتارشان از چشم ديگران دورمي ماند، اما من همه آنها را مي بينم، همه آشغال ريزان متمدن را.
شيشه ماتيز مشكي رنگش را پايين مي كشد و پوست آدامس موزي را كه براي ساكت كردن كودكش خريده، به دست آب مي سپارد. اين دو تا انگار تازه با هم ازدواج كرده اند؛ مرد با چه شور و هيجاني براي شريك زندگي اش حرف مي زند. زن هم در حين خوردن بستني شكلاتي به تمام حرف هاي آقا گوش مي دهد. آخر سرهم ظرف بستني ها را به داخل جوي پشت سرشان پرتاب مي كند.
اين يكي هم دو تا از چك هايش برگشت خورده است و دارد با صاحب چك ها جر و بحث مي كند؛ البته ميان حرف هايش يك گاز هم به ساندويچ كباب تركي اش مي زند. آنقدر غذاهاي چرب خورده كه شكمش جلو ديدش را گرفته، بنابراين زباله غذايش به جاي سطل آشغال، روانه جوي آب مي شود. توپ بسكتبال اين يكي زير بغلش خودنمايي مي كند. مشغول صحبت كردن با هم تيمي اش است كه قوطي مچاله شده آب ميوه را با يك پرتاب سه امتيازي، درست مي اندازد وسط جوي كنار خيابان و... .
از وقتي سعي كردم به اطراف دقيق تر شوم، از اين دست افرادي كه براي شهرشان پشيزي هم قائل نيستند زياد ديدم. البته طولي نمي كشد كه جواب رفتار زشتشان را مي گيرند. هنگامي كه آسمان باريدنش بگيرد و كم كم سطح آب جوي بالا بيايد، آشغال هايي كه مانع از جريان آب شده اند، همراه با آب به سطح خيابان ها مي روند و رفت و آمدنشان را دچار مشكل مي كنند. جالب اينجاست كه در روزهاي باراني، جمله  امان از دست اين مردم بي فرهنگ! را از زبان كساني كه لباسشان به واسطه آب توي خيابان كثيف شده است، به كرات مي شنويم. اما بايد پرسيد مگر شما جزو اين مردم نيستيد!؟
به بهانه شروع فصل بارندگي، به سراغ اهالي مناطقي كه آبگرفتگي در آنجا ديده شده است رفتم و پاي صحبت هايشان نشستم.
خيابان وليعصر(عج) تقاطع خيابان مطهري؛ با اينكه عرض جوي هاي اين محل زياد است اما به خاطر اينكه سرپل ها، عرض جوي آب كمتر مي شود، مشكل آب گرفتگي وجوددارد. وارد يك بقالي مي شوم. پيرمرد فروشنده به خارج از مغازه مي رود به جوي هاي آب اشاره مي كند: اينجا آشغال جمع مي شود و وقتي باران ببارد آب مي زند بالا. بعضي وقت ها ديده ام كه حتي رفتگرها آشغال هاي خيابان را داخل جوي آب مي ريزند. براي اين موضوع به شهرداري منطقه۶ زنگ زديم اما اعتنايي نكردند . آن طرف خيابان يك گالري نقاشي نظرم را جلب كرد. مغازه چندان بزرگ نيست اما نقاشي هاي زيبايي دارد كه من را جذب خود مي كند. سئوالم، داغ دل صاحب گالري را تازه مي كند. پارسال، آب وارد مغازه شد و 250هزار تومان خسارت زد؛ تمام قاب هايم از بين رفت. مردمي كه آشغال مي ريزند، اين وضع را به وجود مي آورند .
چند قدم پايين تر به سوپرماركتي مي رسم. محو خوردني هاي رنگارنگ آنجا مي شوم كه مغازه دار مي گويد: امري داشتيد؟ بي خيال گرسنگي ام مي شوم و در مورد آب گرفتگي منطقه سئوال مي كنم. جواب مي دهد كه چون همه پل ها را باريك كرده اند، آشغال جمع مي شود و هنگام باران شديد، آب مي زند بالا و ادامه مي دهد: شهرداري، هرازگاهي آشغال ها را جمع مي كند اما با اين حال هرسال مشكل آب گرفتگي داريم . روي شيشه مغازه نوشته اند: 20درصد تخفيف . مغازه وسايل تزئيني ست و انصافا هم وسايل خوشگلي دارد. وقتي فروشنده فهميد براي خريد نيامده ام و كارديگري دارم، با انگشتش، مردي را در انتهاي مغازه نشانم داد وگفت كه بروم آنجا. مرد قد بلند گفت كه از اين اتفاقات اينجا زياد مي افتد و مشكل نداشتن اگو است. تا آنجايي كه من شنيده ام، اگو ها مسيرهاي فاضلابي  هستند كه براي هدايت كردن آب هاي هجومي از داخل شهرها مي گذرند. اما تمام مشكل آب گرفتگي كه نداشتن اگو نيست پس سهم آشغال هاي داخل جوي چه مي شود؟در جوابم گفت: اگر آشغال نريزيم كه ايراني نيستيم اما اگر اگو وجود داشته باشد، حداقل آشغال ها وارد آن مي شوند. شهرداري هم جوي ها را تميز مي كند، ولي آنقدر آشغال زياد مي ريزند كه براي جمع كردنش بايد شبانه روز، اينجا رژه بروند! مطهري را به طرف ميدان فاطمي ترك مي كنم. ديده ام كه در تقاطع ميدان فاطمي با خيابان شهيد گمنام مشكل آب گرفتگي وجود دارد. وارد رستوراني مي شوم. مردم با اشتهاي زياد مشغول خوردن غذا هستند. از صاحب رستوران در مورد علت آب گرفتگي محل مي پرسم. به نظرش كم عرض بودن جوي هاي آب و ريختن آشغال به داخل آنها باعث آب گرفتگي مي شود و اشاره مي كند كه بعد از اينكه آب در خيابان سرازير شد،
سر و كله ماموران شهرداري پيدا مي  شود. شيريني فروشي، مقصد بعدي ست؛ چه با آب و تاب هزاري ها را مي شمارد. متوجه من مي شود و شمردن كاغذهاي سبز رنگ را مي گذارد براي بعد. هنگامي كه از موضوع باخبر مي شود، ياد خاطره  تلخي مي افتد. مغازه  ما هم سطح زمين است. وقتي آب مي زند بالا، داخل مغازه مي آيد و تمام آشغال هاي جوي وارد اينجا مي شود. هر دفعه كه باران مي بارد، ما اينجا برنامه داريم. جداره جوي آب را بايد ببرند بالاتر. به شهرداري هم گفتيم و آمدند اينجا را آسفالت كردند، اما فرقي نكرد. عكاسي بغلي هم مشكل ما را دارد . مرد شيريني فروش كه خيلي شاكي بود، بروم ببينم عكاس چه مي گويد؟ هنوز جمله ام را كامل نكرده بودم كه گفت: پدرمان در آمده است! زندگيمان را آب برد. تمام آب ها از كردستان اينجا مي ريزد. اين جوي كشش اين همه آب را ندارد . بعد از حرف هاي مرد عكاس سوار تاكسي هاي ميدان توحيد مي شوم.
نگاهي درون جوي هاي اطراف مي اندازم و پي مي برم كه راه را درست آمده ام. اول به سراغ عينك فروشي ميدان مي روم. او مانند ديگر همشهريان از كثيفي جوي ها ناليد و به آب گرفتگي، هنگام بارندگي اشاره كرد. يك نگاه به كفش هاي پشت ويترين مي اندازم و يك نگاه به كفش هاي خودم كه ديگر عمرشان را كرده اند. دو - سه نفري براي خريد آمده اند. موضوع را بيان مي كنم. فروشنده  كه براي يكي از مشتري ها كفش چرمي سياه رنگي آورده بود ، گفت: رفتگراني  كه فرقون همراهشان ندارند، آشغال هاي سطح خيابان را مي ريزند توي جوي آب و همه آشغال ها زيرپل جمع مي شود. هنگامي كه باران مي بارد، تمام اينها به سطح خيابان ها سرازير مي شود. امسال مي گويند كه هيچ گونه گرفتگي  اي در كانال ها نداريم، اما بگذاريد باران درست و حسابي بيايد، آنوقت معلوم مي شود . وقتي كه داشتم مغازه را ترك مي كردم، يك خانم كه براي خريد كفش آمده بود، گفت: تو را خدا بگوييد فكري به حال ما بكنند. وقتي كه باران مي آيد، اصلا نمي شود از خيابان رد شد .
شايد با توجه به ظاهر مغازه شان، فكر كنيد درآمد چنداني ندارند، اما من فكر مي كنم كار و كاسبي شان خوب است. بالاخره آدم براي برگزاري يك ميهماني بزرگ يا عروسي به ظروف كرايه  احتياج پيدا مي كند. از آشغال ريختن مردم شروع كرد. در اين راسته، ساندويچ و آبميوه فروشي زياد است. از زير پل ستارخان هر چه در جوي مي ريزند، اينجا جمع مي شود. ما به مسئولان گفتيم، اما كاري نكردند . به اين مي گويند يك شغل خوب. هنر دستي هم وطن هايت را مي فروشي و در ازايش پول خوبي به جيب مي زني. در اين
فرش فروشي دو نفر بودند كه يكي از آنها گفت: آبگرفتگي به خاطر آشغال است و اكثرا هم آشغال هايشان را داخل جوي مي ريزند . وآنقدر صادق بود كه بگويد او هم يكي از همان مردم است و علت آن را نبود سطل آشغال بيان كرد.
هر ساله در فصل بارندگي، تهران مشكل آب گرفتگي دارد. نمي توان منتظر ماند تا روزي، ديگر هيچ زباله اي در جوي آب نبينيم. در ضمن علت آب گرفتگي تنها جمع شدن زباله نيست و شبكه  جمع آوري آب هاي سطحي هم دچار مشكلاتي ست. به همين دليل سئوالاتي را هم از امور شهري منطقه 6 و 2 پرسيدم.
مسئول منطقه 6 علت اصلي آب گرفتگي خيابان وليعصر (عج) تقاطع مطهري و ميدان فاطمي (تقاطع خيابان شهيد گمنام) را وجود زباله ها در جوي آب و مشكل كاني ها دانست. در مورد راه حل اين مشكل هم گفت: مغازه دارها را توبيخ كرديم و قرار است نهرهايي كه مشكل دارند را درست كنيم، اما شايد بهترين راه اين باشد كه شهروندان توجيه شوند و ديگر آشغال درون جوي آب نريزند و نهرها بازسازي شوند .
وقتي پرسيدم كه جمع آوري زباله هاي جوي ها به چه صورت است، گفت: هر شب زباله ها جمع آوري مي شوند . مسئول منطقه 2 را چندان راحت پيدا نكردم. اميني، يكي از مسئولان ناحيه در منطقه 6 شهرداري در مورد آبگرفتگي ميدان توحيد گفت: در ناحيه  6 آب گرفتگي به آن صورت نداريم، چون در چهارراه نواب يك اگو داريم. (ميدان توحيد تقاطع خيابان نصرت) مشكل آب گرفتگي داشت كه با عوامل پيمانكار سنگ دال گذاشتيم داخل نهر تا مشكل برطرف شود. اگرهم مشكلي در جاي ديگري ايجاد شود، بعد از سه، الي چهار دقيقه آن را رفع مي كنيم . اما چه كارهايي براي فصل بارندگي انجام داده اند؟ اميني گفت: در دستور كار هست كه جوي ها، هر روز لايروبي شود تا زمستان مشكل ساز نشود. هر صبح هم، خودم نظارت مي كنم؛ اگر موردي به چشم بخورد كه امكان آب گرفتگي داشته باشد به پيمانكار مي گويم تا مشكل را رفع كند .
البته در بهار امسال، معاون سابق فني و عمراني شهرداري تهران در مراسم احداث كانال شرياني براي حوزه  مسيل سرخه حصار، عنوان كرد كه براي جمع آوري آب هاي سطحي و انتقال آنها به مزارع اطراف، 400 كيلومتر كانال احداث مي شود كه تاكنون 330 كيلومتر از آن احداث شده است و پيش بيني  مي شود تا 2 سال ديگر طرح به پايان برسد. به اعتقاد وي علاوه بر اين 400 كيلومتر به احداث 50 تا 100 كيلومتر كانال  نياز است تا ديگر شاهد جمع شدن آب در سطح معابر نباشيم. اما نكته جالبي كه علي آبادي در صحبت هايش بيان كرده  بود، مربوط به حذف جوي ها از سطح خيابان ها مي شود كه هم تردد شهروندان بويژه جانبازان و معلولان راحت تر شود و هم در مواقع بارندگي مشكلي به وجود نيايد.

سطل زباله بزرگي به وسعت تهران
تفهيم اين نكته كه جوي هاي سطح شهر، سطل آشغال نيستند و نبايد هر چه دستمان رسيد توي  آنها بريزيم براي نهادهاي فرهنگساز، كار چندان دشواري نيست، اما بدون تعارف هنوز بسياري ازمردم در مورد حساسيت رعايت اين قاعده ساده شهروندي چيز زيادي نمي دانند. هر چند كه كمبود سطل هاي زباله در سطح شهر را نمي توان در تشديد اين مشكل بي تاثير دانست؛ اما مشكل اصلي، خود صورت مسئله است. در هيچ يك از كشورهاي توسعه يافته و در حال توسعه ردي از اين سيستم عجيب و غريب كانال هاي آب پيدا نمي كنيد.
كانال هاي روبازي كه پياده روهاي ما را از خيابان جدا مي كنند به غير از شيوع بيماري، انتقال آشغال هابه سطح خيابان، محدوديت عبور براي معلولان و ده ها مشكل ديگر هر روز مي تواند صحنه خنده داري را براي ما رقم بزند كه خستگي يك روز كاري را در ديدن آن از تن بيرون كنيم؛ آن هم وقتي ست كه چرخ ماشيني در اين جوي ها مي افتد و رنگ از روي راننده مي پرد، البته به شرطي كه راننده ما نباشيم.

شهر آرا
ايرانشهر
تهرانشهر
دخل و خرج
سفر و طبيعت
علمي
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  دخل و خرج  |  سفر و طبيعت  |  علمي  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |