سه شنبه ۵ دي ۱۳۸۵ - سال چهاردهم - شماره۴۱۶۸ - Dec 26, 2006
زيارت مسجد و ثواب حج
وحيدرضا نعيمي
عكس ها: سيد صادق حسيني
007728.jpg
جامه پيامبر در مسجد خرقه شريف
007731.jpg
زوار از برابر جامه پيامبر در مسجد خرقه شريف مي گذرند
007734.jpg
يكي از موضوع هايي كه در اين صفحه به آن پرداخته مي شود، فرهنگ ملل است. از آنجايي كه بخش مهمي از فرهنگ ملل را تكاليف و مناسك ديني تشكيل مي دهد، طبعاً انعكاس اين سنن در چارچوب اين امر قرار مي گيرد. با توجه به آن كه در موسم كنگره جهاني حج قرار داريم،  بي مناسبت نديديم به يكي از سنت هايي در تركيه بپردازيم كه از آن به حج عمره ترك ها ياد مي شود. معرفي زيارت مسجد سلطان ايوب را دستاويز معرفي مختصر مسجد خرقه شريف نيز قرار داديم كه گمنام تر از ساير مساجد استانبول است، اما از اهميت زيادي برخوردار است. البته اطلاعاتي در مورد صنعت گردشگري تركيه نيز در اين گزارش ارائه شده است.
***
گردشگري با صبغه ديني
در فرهنگ برخي ملل مسلمان، بجاي آوردن پاره اي آداب و سنن ديني مترادف با انجام برخي تكاليف ديني است. از جمله مي توان از مردم تركيه نام برد كه زيارت مسجد سلطان ايوب را داراي ثوابي مي دانند كه به حج عمره تعلق مي گيرد. از اين رو، زيارت اين مسجد را حج عمره ترك ها مي خوانند.
مردم اين كشور تعلق خاطر فراواني به اين مسجد دارند كه يادآور يكي از صحابه بزرگوار رسول الله به نام ابوايوب انصاري است. به هنگام هجرت پيامبر به مدينه، وي اين افتخار را پيدا كرد كه هفت ماه ميزبان ايشان در منزل خود باشد. ابوايوب انصاري كارنامه نظامي درخشاني در طول حيات 79 ساله از خود به جا گذاشت. در باره او گفته اند كه از زمان پيامبر تا معاويه، از هيچ جنگي كناره نگرفت، مگر آن كه همزمان درگير جنگي ديگر بود.
آخرين جنگي كه در آن شركت كرد، عمليات نظامي براي فتح قسطنطنيه (استانبول فعلي) بود. در سال 688 ميلادي كه وي پيرمردي سالخورده محسوب مي شد، جزو سپاه اسلام به نبرد با رومي ها پرداخت، اما بيماري امانش نداد و وي پيش از فتح شهر درگذشت. جنازه اش را در پاي ديوارهاي قسطنطنيه دفن كردند. در دوره امپراتوري بيزانس، مزار وي مورد احترام زيادي بود، اما مدتي بعد، مهجور شد.
پس از فتح قسطنطنيه توسط سلطان محمد فاتح در سال 1453 ميلادي، مكان هاي مقدس اسلامي شهر مورد توجه ويژه قرار گرفت. در افواه مي گويند شبي سلطان، ابوايوب انصاري را به خواب مي بيند. صبح كه بيدار مي شود، دستور مي دهد مسجدي جنب مزار وي ساخته شود كه در واقع اولين مسجدي است كه در اين كشور ساخته مي شود. اين مسجد بر اثر زمين لرزه تخريب شد و آنچه اكنون به نام مسجد سلطان ايوب خوانده مي شود، در سال 1800 ساخته شد. پس از مرگ سلطان محمد فاتح، ديگر سلاطين عثماني مراسم تحليف و به قدرت رسيدن خود را با زيارت اين مسجد تكميل مي كردند.
مسجد سلطان ايوب، اكنون مقدس ترين مكان مذهبي تركيه به شمار مي رود، هر چند كه از نظر عظمت و شكوه به پاي مساجد عظيمي مانند مسجد سلطان احمد و مسجد سليمانيه نمي رسد. تقدسي كه مسلمانان تركيه براي اين مسجد قائل هستند، حالت معنوي چشمگيري به آن بخشيده است. در روزهاي جمعه مردم فوج فوج به زيارت مزار ابوايوب انصاري مي روند. آنان اعتقاد دارند حاجاتي كه در اينجا بيان شود،  روا خواهد شد.
در رمضان امسال، نگارنده اين سطور توفيق آن را يافت كه به زيارت اين مسجد نائل شود. در وسط حياط نه چندان بزرگ مسجد، درخت كهنسالي وجود دارد كه كاشت آن را به زمان ساخت مسجد يعني بيش از 550 سال پيش نسبت مي دهند. دورادور ديوارهاي داخلي قسمت مزار با كاشي هاي آبي رنگي تزئين شده است كه متعلق به ادوار تاريخي مختلف است و روي آن به خط قديم تركي، اشعار، احاديث يا آيات قرآن نوشته شده است. راهروهاي كنار ديوار صحن مسجد داراي گنبدهاي منقش به تصاوير هندسي است. زوار ابتدا به قسمت مزار مي رفتند و پس از نيايش، عقب عقب از در خارج مي شدند.
با نزديك شدن ساعت افطار، تدريجاً خانواده ها به رديف در كنار ديوار صحن و زير گنبدها مي نشستند. به نظر مي رسيد زنان، بيشتر زوار را تشكيل مي دادند. چاي، شير و شيريني هاي ديگر سر سفره قرار گرفت. وقتي مانند روزهاي ديگر در استانبول، توپ افطار را شليك كردند، همگي شروع به شكستن روزه كردند. منظره زيبايي بود.
مكان تلاقي دو تمدن و دو دين
تاريخ استانبول ماجراهاي زيادي از دست به دست شدن اين شهر بين مسلمانان و مسيحيان دارد كه خود از داستاني طولاني برخوردار است. اين شهر تنها شهري در جهان است كه بين دو قاره قرار دارد و از اين رو، نقطه برخورد دو تمدن مسيحي و اسلامي به شمار مي رود. شايد معروف ترين بناي باستاني شهر كه رنگ مذهبي غليظي دارد،  اياصوفيه است. در دوره تسلط رومي ها، كليساي اياصوفيه محل برگزاري بسياري از گردهمايي هاي بزرگ حكومتي و مذهبي بود. سلطان محمد فاتح پس از فتح قسطنطنيه،  اياصوفيا را مسجد كرد. درون اياصوفيه، تصاوير زيادي از حضرت مسيح و مريم به همراه برخي پادشاهان رومي وجود دارد كه نصفه و نيمه است.
توضيحاتي كه راهنما در اين باره داد، حاكي از آن بود كه سلطان محمد فاتح، روي اين تصاوير را گچ گرفته بود. اما با آغاز دوره شكل گيري تركيه معاصر در پايان جنگ جهاني دوم كه با حكمراني آتاترك همراه بود،  كاركرد اياصوفيه بازهم تغيير كرد و اين بار به موزه تبديل شد. به دستور آتاترك، سعي كردند تصاوير را بازسازي كنند. ديداركنندگان اكنون مي توانند تصاوير مطلايي را ببينند كه نيم آن سالم و نيم ديگر، تخريب شده است.
يك مكان ديگر كه بيشتر براي مسلمانان تركيه شناخته شده است و مسلمانان كشورهاي ديگر از آن بي خبرند، مسجد خرقه شريف در استانبول است. اين مسجد به هيچ وجه جلال مساجد بزرگ را ندارد. در واقع مسجدي كاملا متعارف است. آنچه آن را از ساير مساجد متمايز مي كند، جامه اي متعلق به پيامبر است كه به اويس قرني رسيد و اكنون در اين مسجد نگهداري مي شود. ماه رمضان، مسجد خرقه شريف اهميت ويژه اي پيدا مي كند،  چون جامه پيامبر در جعبه اي شيشه اي به نمايش گذاشته مي شود. معروف است كه اويس قرني در زمان پيامبر در يمن مي زيست، اما هرگز موفق به ديدار ايشان نشد. پيامبر چند بار درباره شميمي كه از يمن مي وزد، سخن گفت و بنا بر يك روايت،  وصيت كرد جامه وي به اويس داده شود.
روزي كه مراجعه كرديم، يكشنبه بود كه (با شنبه) در تركيه تعطيل است. جمعيت انبوهي در حياط مسجد بود كه مي خواستند وارد شوند و جامه پيامبر را ببينند. به قدري تراكم زياد بود كه منصرف شديم و تصميم گرفتيم روزي ديگر برگرديم. روز چهارشنبه برگشتيم. اين بار با صف منظمي داخل شديم و به طبقه دوم رفتيم. جامه شيري رنگ پيامبر كه هنوز سالم است، در داخل جعبه قرار داشت. اداي احترام كرديم و از برابر آن گذشتيم. در دو طرف آن، دو روحاني نشسته بودند و اجازه نمي دادند كسي مثلاً به جعبه دست بكشد. در محوطه مسجد، نواي اللهم... پخش مي شد، گويي طواف بيت الله الحرام مي كرديم. در حياط،  اتاق ديگري بود كه اقلام ديگري از زندگي پيامبر در آن به نمايش گذاشته شده بود، از جمله تارهايي از موي ايشان. در ماه رمضان،  ديداركنندگان از اين مسجد به شدت افزايش پيدا مي كنند.
راهنمايان تور
ديدار از مكان هاي باستاني يا مذهبي به همراه راهنما باعث مي شود تا بسياري از ظرافت هايي كه در حال عادي كم اهميت جلوه مي كند،  در پرتو آگاهي از اطلاعات مربوط، يكباره اهميت دوچنداني پيدا كند. از اين رو، همراهي راهنمايان تور نگاه ديداركنندگان را متحول و جذابيت زيادي براي آنان ايجاد مي كند. درآمد تركيه در سال 2005 از محل گردشگري، بيش از 18 ميليارد دلار بود و مقامات اين كشور اميدوارند اين رقم در سال جاري ميلادي كه واپسين روزهاي آن را مي گذرانيم، به 20ميليارد دلار برسد. به همين منظور، وزارت گردشگري اين كشور برنامه هاي گسترده اي را به اجرا درآورده است، از جمله تربيت شمار زيادي راهنما براي تورها.
تركيه اكنون حدود 9700 راهنماي رسمي تور دارد. دوره آموزشي آنان هفت ماه طول مي كشد و در اين مدت، هفت امتحان مي دهند كه كسب نكردن نمره قبولي در هر مرحله،  باعث مردودي مي شود. اين افراد از ميان كساني انتخاب مي شوند كه از دانشگاه مدرك كارشناسي گرفته اند. از جمله درس هايي كه در اين دوره مي خوانند،  مي توان از تاريخ تركيه و كشورهاي ديگر،  جامعه شناسي، باستان شناسي، مردم شناسي و ادبيات نام برد. در پايان دوره، 45 روز به نقاط عمده تركيه سفر مي كنند و سپس در امتحان نهايي شركت مي كنند. در صورت موفقيت، مجوز رسمي به آنان اعطا مي شود. در تركيه، كسي اجازه ندارد بدون اين مجوز به كار راهنمايي تور بپردازد و قانون در اين زمينه بسيار سختگيرانه اعمال مي كند.
راهنمايان همگي با انداختن كارت شناسايي به گردن شناخته مي شوند. نوع برخورد با آنان نشان مي داد از اختيارات قابل ملاحظه اي برخوردارند. كارمندان بناهاي باستاني، پليس و ساير كساني كه با گردشگري ارتباط پيدا مي كنند، احترام زيادي برايشان قائل بودند. حقوقي كه دريافت مي كنند نيز نشان دهنده اهميت شغلشان است. در سال، دو نرخ دستمزد دارند. در شش ماه اول كه فصل گردشگري محسوب نمي شود، نرخ دستمزد پايين تري به نسبت شش ماه دوم سال دارند كه تعداد گردشگران افزايش قابل ملاحظه اي پيدا مي كند، اما در هر حال، اين نرخ كمتر از روزي 80 دلار نبايد باشد. هر راهنما دست كم به دو زبان مسلط است. صبوري و حوصله اين افراد در برخورد با گردشگران چشمگير است.

قصه ها زندگي مي شوند
007737.jpg
گروه علمي فرهنگي - هيزم شكن فقيري لك لك پرشكسته اي را در جنگل مي يابد و تيمارش مي كند تا پر بكشد و برود. مدتي بعد زني كه در برف گرفتار شده  به خانه هيزم شكن مي آيد و مي ماند تا همسر هيزم شكن مي شود. روزي او از شوهرش  مي خواهد كه به او اتاقي بدهد تا بتواند آنجا بافندگي كند. شرط، اين است كه هيزم شكن، حين بافندگي به داخل اتاق نگاه نكند. زن شروع به بافتن مي كند و پارچه بسيار زيبايي مي بافد و آن را به قيمت خوبي مي فروشند. هيزم شكن درخواست بافتن پارچه ديگري را مي دهد. زن شروع به بافتن مي كند اما هيزم شكن حين كار او به داخل اتاق نگاه مي كند و متوجه مي شود همسرش همان  لك لك است و از پرهاي خود پارچه مي بافته است. آن وقت لك لك مجبور به ترك خانه مي شود.
كودكان ايراني با همان دقت و توجه به شنيدن قصه ميكي ساكاري قصه گوي 73ساله ژاپني- كه به جشنواره قصه گويي تهران آمده نشسته اند كه بچه هاي ژاپني سال هاست مي شنوند. همه قصه هاي خوب دنيا، مهرباني، سخاوتمندي، قضاوت نكردن روي ظاهر افراد و در يك كلام، درست زندگي كردن را به بچه ها مي آموزند. روان شناسان مي گويند يك قصه خوب، تمام جنبه هاي شخصيت كودك را در بر مي گيرد و مي تواند معلم زندگي باشد.
دكتر ماهرخ دانه كار -روان شناس- از نكات مثبت قصه گويي به تقويت حافظه،  خلاقيت و وجدان اخلاقي كودكان اشاره مي كند و مي گويد: قصه هاي خوب كودكي موجب مي شود كه انسان، لذت كامل را از تمام دوران زندگي اش ببرد. وقتي بچه ها با قصه آشنا مي شوند با بسياري از حقايق زندگي از جمله عدالت، ستم و آداب و رسوم آشنا شده اند. آنها ياد مي گيرند كه به باورهاي مذهبي و هنجارهاي اجتماعي  شان احترام بگذارند .
كرستي استابي -داستان گو، خواننده و نوازنده سوئدي- در جمع قصه گويان ايراني، اين داستان را مي گويد: يك ويلن زن از نيكن ويلن زدن ياد مي گيرد. نيكن به او ياد مي دهد كه چگونه 13دانگ را بزند اما آن ويلن زن اجازه ندارد دانگ سيزدهم را بنوازد. در يك مراسم عروسي، او دانگ سيزدهم را هم مي زند اما نمي تواند از نواختن ويلن جلوگيري كند و رقاصان هم نمي توانند از رقصيدن بايستند. آن قدر ويلن زن مي زند و رقاصان مي رقصند كه تمام لباس ها، كفش ها و جوراب هايشان پاره مي شود و در نهايت، فقط كاسه سرشان باقي مي ماند و مي ميرند .
پيدانكردن راه حل مسائل پيش پاافتاده زندگي نيز به شنيده هاي كودكي نسبت داده مي شود. دكتر دانه كار در اين خصوص مي گويد: قصه موجب رشد ذهني و تقويت قدرت تخيل بچه ها مي شود و اين قصه ها هستند كه انتخاب بهترين زمان براي حل مشكل و بهترين پاسخ ها را به كودكان ياد مي دهند .
اين روان شناس ادامه مي دهد: قصه اي كه كودك مي شنود، نوعي راه حل براي زندگي اوست ولي در تلويزيون، راه  حل هاي ساده براي مشكلات زندگي ارائه مي شود در حالي كه در زندگي واقعي، راه حل ها ساده  نيست. بچه هايي كه در خانه با كتاب سروكار دارند، در بزرگسالي حس كنجكاوي و درك بالايي دارند و مي توانند عواطف خود را منظم كنند. اين كودكان با ديدن چهره خسته مادر، ممكن است خواسته هاي خود را با خواهش يا بوسيدن مادر بگويند ولي كودكاني كه در چنين شرايطي نيستند، به وضعيت بزرگترها توجهي ندارند و با داد و فرياد، خواسته هايشان را مطرح مي كنند .
وي با انتقاد به برخي رسانه ها مي افزايد: در تلويزيون قصه هاي زيادي وجود دارد ولي ارائه قصه از طريق اين رسانه موجب مي شود كه تخيل كودك از بين برود. در تلويزيون همه چيز ملموس است. كودك نه تنها به خيال پردازي تشويق نمي شود، با شخصيت داستان همانندسازي هم نمي كند .
قصه ها عشق را هم به كودكان مي آموزند. مانورا جافا -نويسنده هندي- اين داستان را براي كودكان روايت مي كند: روزي طوطي گرسنه اي چشمش به يك درخت انبه افتاد. يكي از انبه هاي رسيده آن را خورد و همان جا روي درخت تا صبح فردا ماند. فردا صبح صداي سوتي شنيد. به پايين درخت نگاه كرد و طوطي نري را ديد. از او پرسيد صداي سوت را شنيدي؟ طوطي نر خنديد و به داخل سوراخ خود رفت. صبح فردا صداي سگي آمد. طوطي بالاي درخت از طوطي نر پرسيد: صداي سگ را شنيدي؟ طوطي نر خنديد و به داخل سوراخ خود رفت. طوطي بالاي درخت به دنبال طوطي نر به پايين و داخل سوراخ رفت و گفت تو اين صداها را شنيدي؟ طوطي نر ابتدا سوتي زد و سپس صداي پارس سگ و غرش ببر را تقليد كرد. طوطي ماده از او خواست كه تقليد اين صداها را به او ياد دهد و طوطي نر چنين كرد. آنها سال هاي سال با يكديگر زندگي كردند .
اين نويسنده هندي در حال جمع آوري داستان هاي كودكان دنياست. او تأكيد مي كند كه داستان هاي كودكان بايد شاد باشد، حتي وقتي مي خواهد براي فاجعه سونامي  قصه اي بگويد. از دو ميمون ياد مي كند كه دست هم را گرفته و گريه مي كنند اما با بهانه كوچكي مثل افتادن يك موز روي سرشان شاد مي شوند و آن را با هم تقسيم مي كنند.
دكتر ماهرخ دانه كار مي گويد: بچه ها حتي هنگام شنيدن قصه هاي افسانه اي، با قهرمانان آنها شبيه سازي مي كنند. قصه هايي كه كودك مي شنود، آموزش يافتن راه حل مشكلات زندگي است. شجاعت قهرمانان قصه و فائق آمدن آنها بر مشكلات، بسياري از ترس ها را در كودكان از بين مي برد . وي مي افزايد: نوع قصه هايي كه كودكان در سنين مختلف به آنها نيازمندند متفاوت است؛ مثلا نمي توانيم به كودك سه ساله قصه اي بگوييم كه قهرمانش كارهاي خيلي بزرگ انجام مي دهد. اين كودك بهتر است قصه كودكي را كه خوب غذا مي خورد و حيوانات را دوست دارد بشنود .
اين روان شناس مي افزايد: روان شناسي امروز معتقد است كه از ماه هاي اوليه كه كودك به  دنيا مي آيد، بايد با او به صورت قصه گويي صحبت كرد. كودكان از سن 3-2سالگي از شنيدن قصه لذت مي برند و در 5-4سالگي دوست دارند قصه را با كتاب  گوش كنند و حين شنيدن قصه، به عكس هاي آن نگاه كنند. حتي در اين سن مي توانند قصه را براي ديگران تعريف كنند. آنها حتي با قهرمان هاي قصه همانندسازي مي كنند. انسان ها در تمام طول زندگي خود علاقه مند به شنيدن قصه هستند. به همين دليل، خداوند در قرآن بيشتر مسائل را به صورت قصه بيان كرده است .
دانه كار از فاصله كودكان امروز با دنياي قصه اظهار تأسف كرده و اظهار مي دارد: پدر و مادرهاي امروز كمتر فرصت قصه گويي دارند، در حالي  كه كودكان نسل هاي پيش با قصه هاي پدربزرگ ها و مادربزرگ ها بزرگ مي شدند و با رؤياي اين قصه ها به خواب مي رفتند .

فرهنگ و آموزش
اجتماعي
ادب و هنر
اقتصادي
دانش فناوري
بـورس
زادبوم
حوادث
بين الملل
سياسي
شهر تماشا
سلامت
شهري
ورزش
صفحه آخر
همشهري ضميمه
|  اجتماعي   |   ادب و هنر   |   اقتصادي   |   دانش فناوري   |   بـورس   |   زادبوم   |   حوادث   |   بين الملل   |  
|  فرهنگ و آموزش   |   سياسي   |   شهر تماشا   |   سلامت   |   شهري   |   ورزش   |   صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |