مشاركت حداكثر پرتو در برابري و آزادي
(پاياني بخش) توسعه گوناگون ابعاد
برابريبلكه مستلزمحداكثر نه و آزادي مترادف نه دموكراسي
تعيين در پرتوحداكثرمشاركت در شهروندان برابري و آزادي مقصود ،
است خويش سرنوشت
فرآيند نقش سياسي ، توسعه گوناگون ابعاد مقاله نخست شماره در:اشاره
حاكم ، سياسي سيستم در يافتهقوانين سازمان اعمال در جامعهپذيري
سياسي مشاركت الزامات مسئوليتپذيري ، نماد بهعنوان سياسي مشاركت
برآمده همچنينفرهنگ آن ، درباره نلسون و هانتينگتون نگرش و مطلوب
خلاصه صورت به شماره اين در.قرارگرفت بحث مورد مدني جامعه از
مفهوم سياسي ، اصول حيات در شركت حق درباره ميل ديدگاههاياستوارت
مشاركت بستر مثابه به ايران در سنتي نهادهاي وضعيت و دموكراسي
.است شده پرداخته
مقالات سرويس
تنگي بستگي جامعه در جاري روندهاي در مسئوليت درك و شخصيت تكوين
مدني جامعه.دارد عمومي فرهنگ در جمعي مشاركت شدن بهساختاري
كليت به و ميداند اكثريت خواست و عمومي آزادي بر مبتني را حاكميت
تفاوت و تنوع به بلكه نميكند ، نگاه لايتجزا صورتواحد به جامعه افراد
.تاكيددارد و توجه خواستها
در دموكراسي پيدايش زمينههاي و باستان يونان در مدني جامعه مفهوم
شكلگيري با آن رابطه و انساني زمينههاي سپس گرفت ، امورشكل
سازمان يك ايجاد براي.يافت تكوين غرب در طلب مشاركت انديشههاي
حالت از مديريتي سبكهاي كه دارد ضرورت مدني جامعه در مناسب
متمايل جمعمدارانه و مشاركتي سبك سوي به و شده خارج فردمدارانه
.شوند
وتكنولوژيك سياسي اجتماعي ، دگرگونيهاي برابر در سنتي استبدادي جوامع
به آنچه جوامع اين در دولت فائقه نقش خاطر به و هستند آسيبپذير
عمومي عرصه نهادهاي ميگيرد قرار تهاجم مورد دولت توسط عنوانرقيب
به دهنده شكل كه نهادها اين رفتن ميان از با بدينترتيب و است
برابر در سرگردان تودههاي اين و شده رها تودهها هستند جامعه افراد
پايداري نظر از را خطرناكي وضع جامعه در گوناگون سياسي جريانهاي
براي ميتوانند سياستمداران از برخي گرچه.ميآورند وجود به اجتماعي
ميتواند بازي اين اما دهند قرار بازيچه را تودهها اين كوتاهي دوران
راه از تنها.باشد فاجعهآفرين اجتماع نگاه از و مهلك دولتها نظر از
به ميتوان را تعادل و آرامش كه است عمومي عرصه در نهادها بازسازي
.بازگرداند جامعه
حقي بايد سياسي حيات در شركت حق كه ميكرد استدلال ميل استوارت جان
بهترين ميل ديدگاه از سياسي زندگي در مردم عامه مشاركت.باشد عمومي
ميل ديدگاه از كلي طور به.ميرود شمار به نيز مدني آموزش راه
به كه ليبراليسم از بيش سياست در مشاركتعامه معناي به دموكراسي
نزديك عدالت معيارهاي و اصول بود ، به انجاميده بورژوا طبقه حكومت
.است
در بويژه روشنفكري محافل بعضي در كه كنندهاي گمراه وبيش كم برداشت
.است ليبراليسم با دموكراسي مفهوم بودن مترادف دارد ، وجود جهانسوم
متوجه اساسا سنتي دموكراسي و اصول كه است تذكر به اجمالالازم
نظام يك مقدمتا ليبراليسم كه حالي در است ، حكومتي نظام شيوههاي
تلفيق نوعي اخير دوران در كه ميباشد فردي حقوق بر مبتني فكري
در دموكراسي در كه معني اين به ;است گرفته صورت دو اين ميان التزامي
دموكراتيك حكومت قالب در ارادهشده مدني جامعه ويژگي آن ، جديد مفهوم
بر ديگري و حقوقي برمساوات يكي بنياد فلسفي ، نظر از كه حالي در است ،
.ميباشد شهروندان اقتصادي نابرابري
اكثريت غلبه به است ممكن مردم مشاركت بر مبتني دموكراسي كه آنجا از
و عام مسئله گردد ، جامعه امور اداره و حكومتي قدرت تصاحب در ناآگاه
كه ميآيد پيش قدرت مرجعيت تعيين براي اصلح انتخاب و آنها صلاحيت خاص
سياسي ، فرهنگ و اجتماعي شعور از متفاوت درجات با مختلف جوامع در
منظر اين از.ندارد وجود آن براي هم شستهرفتهاي پاسخ و ميشود مطرح
مقصود ، بلكه برابري مستلزمحداكثر نه و آزادي مترادف نه دموكراسي
سرنوشت تعيين در مشاركت پرتوحداكثر در شهروندان برابري و آزادي
بينش و آگاهي سطح جا اين در كننده تعيين نهايي عامل لذا.است خويش
و مشاركت براي فرصت از بهرهگيري با كه است شهروندان اجتماعي -سياسي
به عنايت با را خود خواستهاي و اولويتها ، ترجيحات دموكراتيك ، نهادهاي
.ميكنند وگزينش ميدهند تشخيص همگاني ، مصالح
وعقايد آراء تحمل و تصميمگيري در مشاركت مبناي بر مدرن دموكراسي اصل
خانيو خان و وتشتت مرج و هرج آن معناي اما دارد ، قرار برنامهها و
بستهاند كار به را حكومت شيوه اين كه جوامعي درنيست قانونشكني
كسي نميگذارد و تواناست و دراز قانون دست اما مايشاءنيست فعال دولت
.كند تجاوز ديگران حيثيت و آبرو ماليا يا جان به كساني يا
است بوده حكومتي معني به بيستم قرن در سياسي مشكل نظر از دموكراسي
دو ميان رقابت و عمومي انتخابات طريق از مشخصي زماني درفواصل كه
و كنترل تحت خود زمامداري دوران طي در و ميشود چندحزبانتخاب يا
معني به دموكراسي اجراي لازمه بنابراين.قراردارد اپوزيسيون نظارت
كه است سياسي پلوراليسم يا گروهها و احزاب تعدد وجود مردم حاكميت
حاكميت اجراي مسير از حكومت و نمايندگانمردم كه ميگردد آن از مانع
در احزاب پيچيده كهسازماندهي واقعيت اين بويژه.شوند خارج مردمي
نمايندگان بر مستقيممردم كنترل اعمال از مانع معاصر دموكراسيهاي
نظام رو ازهمين.ميافزايد احزاب و گروهها تعدد نقش اهميت بر ميشود ،
دموكراسيتلقي اجتنابناپذير شرط يافته سازمان اپوزيسيون و حزبي چند
.ميشود
كه كرد خلاصه اساسي اصل چند در ميتوان را دموكراسي مفهوم كلي طور به
مردم ، اراده از قانون و قدرت گرفتن نشات از است عبارت مهمترينآنها
براي مشخص مكانيسمهاي وجود آن ، به حكومت اتكاء و افكارعمومي آزادي
در عددي اكثريت حكومت سياسي ، اصل احزاب جمله از عمومي افكار ابراز
سياسي ، مداراي و تساهل وجود به مشروط افكارعمومي در مورداختلاف مسايل
و فردي آزاديهاي و حقوق بهرعايت حكومتي قدرت اعمال بودن محدود
و بحث امكان ارزشهاياجتماعي ، و منافع و گروهها تعدد و تكثر گروهي ،
قوت و مسايلسياسي درباره افكار و آزاد مبادله و عمومي گفتوگوهاي
برابريسياسي مخالف ، و مختلف افكار به نسبت تساهل مدني ، جامعه
اقليتهاي تبديل امكان قدرت ، به دسترسي لحاظ از اجتماعي گروههاي
در قضاييه قوه استقلال گروهي ، نظرات تبليغ طريق از اكثريت فكريبه
استقلال يا قوا تفكيك گروهها ، و افراد مدني تضمينآزاديهاي راستاي
و قانوني يافته سازمان مخالفت ابراز امكان يكديگرو از قوه سه حداقل
.قانوني اپوزيسيون وجود
بلكه ميدهد ، شهروند به دولت كه نيست امتيازي سياسي مشاركت بنابراين
خود حقوق استيفاي براي ميتواند او و ميشود محسوب شهروند حق مشاركت
در شركت به مردم دعوت مشاركت كه آنجا از.كند حركت مختلف باروشهاي
دستگيري به و قدرت در شدن سهيم و كلان گيري تصميم فرايندهاي
گيرد صورت جمعي صورت به و مختلف قالبهاي در است ، اگر سرنوشتشان
.گذاشت خواهد عميقتريبرجاي اثرات مسلما
مشاركت از بخشهايي كه دارند وجود سنتي نهادهايي ما جامعه در البته
.ميگيرد صورت آنها طريق از جامعه سياسي
مجاري مهمترين كه شود اجرا شوراها قانون بايد سنتي نهادهاي كنار در
نهادهاي تقويت خصوص در همچنيناست خودشان سرنوشت در مردم مشاركت
انجام به معتقد بايد آنها از حمايت و حزبي نظام گسترش و مدني
به مردم تشويق و قوانين از بعضي در اعمالتغيير قبيل از اقداماتي
.بود گوناگون تشكلهاي ايجاد
و اساسي قانون به عملي التزام تشكلها ، و احزاب فعاليت اصلي ملاك
آزادي و امنيت تضمين به دولت اقتدار.است آن چارچوب در فعاليت
انجام از ممانعت و قانون اعمال مجوز ، داراي و قانوني فعاليتهاي
بايد مجوز داراي تجمعات و مراسم لذا و نظماست مخل و غيرقانوني اعمال
.گردند برگزار
به حكومت براي بايد كه است هزينهاي اين و است دولت شعار نقدپذيري
اهميت رو آن از قانون شدن پياده.پرداخت دموكراسي و قانونگرايي سمت
مديريتي.است كشور مديريت در كيفي تحول يك واقع در آن كهاجراي دارد
ميشده اعمال پايتخت از و متمركز صورت به ما كشور در طولتاريخ در كه
و تمركززدايي براي جدي قدمي شوراها تشكيل و شوراها اجرايقانوناست
موثر مشاركت براي محلي سطح در نهادينه وسازوكاري مسايل منطقهاي حل
.كشورميباشد امور اداره در مردم
انديشه تازههاي
|
:درباره كديور محسن حجتالاسلام با همشهري گفتوگوي
سياسي خشونت
پيامدهايي چه جامعه در و است؟ كدام آن منشا چيست؟ خشونت:همشهري
داشت؟ خواهد
-بررسياست1 قابل زاويه دو از خشونت:كديور والمسلمين حجتالاسلام
است نهفته تفكري در بندي تقسيم اين دليلممنوع خشونت -مجاز 2 خشونت
.ميكند نفي ظلم برابر در حتي ابعادش تمام در را خشونت امروزه كه
در موضوعي چنين شبيه و دارد ، مسيحي تفكر در ريشه امر اين
در ما ، ملي و ديني فرهنگ توجهبه با.ميخورد چشم به تعاليمگاندي
كشور بهخاك خارجي متجاوزان برابر در -است1 مجاز خشونت اعمال 2محور
مجاز خشونتآميز و مقابلهمسلحانه عقلايي رفتار و تكليفشرعي براساس كه
-رايجاست20 دنيا تمامي در امر اين.ميشود شمرده واجب موارد دربرخي و
را جامعه نظمعادلانه مسلحانه كه افرادي دربرابر مجاز خشونت اعمال
نيز اينجا در.بردهاند بهسلاح دست حق ، حكومت مقابل ودر كرده تهديد
اما.ميشمارد مجاز را خشن ابزار از استفاده بينالمللي عرف و شرع ، عقل
از استفاده ندارند ، وجود مسلح افراد و خارجي متجاوز كه زماني در
ما فعلي بحث مورد ميكندكه جامعه متن در بيماري وجود بر دلالت خشونت
:است شرحزير به جامعه در خشونت بهكارگيري عوامل مهمترين.نيزميباشد
پايگاه بدون كه ميشود متوسل خشونت به نيرويي -اجتماعي پايگاه ضعف -1
استفاده بدون كه است آگاه كاملا و ميباشد اكثريت راي فاقد و اجتماعي
از نيز قدرت نمادهاي و شده حذف اجتماعي صحنه از خشونت ، ابزار از
خويش سياسي سلطه به ميخواهد خشونت به توسل با لذا.ميشود خارج دستش
و پشتيباني عدم حكومت يك در جريان اين مولفه مهمترين.بدهد ادامه
بر علاوه مطلوب حكومت يك در مولفه مهمترين.است آنان از مردم رضايت
ديگر عبارت به.ميباشد حكومت از شونده حكومت مردم رضايتمندي حقانيت ،
خشونت است ممكن حتي.برنميخيزد مردم ميان از خشونت هواداران حكومت
در اين نباشند ، مردمي بقاء ، در اما باشند مردمي حدوث ، در گرايان
اگر است ، ضروري حكومت از مرحله ، دو هر در مردم رضايت كه است حالي
درازمدت در باشد ، شده مردمي رضايت فاقد خود مبقيه علل در حكومتي
در اگر كه خوبيآگاهند به گرايان خشونت زيرا.خواهدشد خشونت به متوسل
جامعه در باشد ، نهايتتعيينكننده در مردم راي ومستدل ، آرام فضاي
.جاييندارند
ضعفتئوريك نظري ، بنيانهاي ضعف مراداز -نظري بنيانهاي ضعف -2
آرام فضايي در كهاگر است سست قدري به خشونتگرايان انديشه.است
افكار او بديل ونظريه ميشود حذف صحنه از سادگي بشودبه مطرح
خشونتگرايان سبب همين به.ميدهد قرار تاثير تحت جامعه رادر عمومي
از را حريف قدرت و خود ضعف تا هستند آن مترصد محيط ، ساختن آلوده با
.بپوشانند انظار
هدايت جهت ايدئولوژيك حكومتهاي در حكومتگران كه ويژهاي رسالت -3
ايدئولوژي كه است ويژهآن ماموريت از مراد.هستند قائل خود براي مردم
اگرمردم حتي كه دادهاند را اينماموريت حكومتگران به حتيتاريخ يا و
شمار به كهمطلوب نقطهاي به را آنان تا حاكمانموظفند نباشند ، راضي
مشاهده قابل حكومتهايماركسيستي در مطلب اين به شبيه.برسانند ميرود ،
.است
دارد ادامه
نخعي آصف فروزان:گفتوگو
|
|