موتوژن
ايزو9002 دارنده - (عام سهامي شركت)
الكتريكي موتورهاي انواع توليدكننده
|
نباشيم نااميد
بيا سرخي برو ، زردي ;بيا شادي برو ، غم
تصحيح و توضيح
نباشيم نااميد
ميكنيد؟ ارزيابي چگونه را گذشته سال
!ميبينيد؟ چگونه را آينده
(پاياني بخش)
فرار و مقايسه
سال بيست -ده بنابراينتحمل ميكنيم عمر سال يا 80 بالا ، 70 دست چون
و فراز انساني حيات تاريخ و امازندگي.است مشكل ما براي سختي
.زياديدارد نشيبهاي
با را خود جوان 27ساله ، مثلا.داريم مقايسه به عادت ما از بسياري
لحاظ به است مسلم.ميكند مقايسه ژاپن يا هلند در خود سال هم جوان
هلندي جوان (عقيدتي و اجتماعي شعور فرهنگي ، لحاظ به نه و) اقتصادي
و مقايسه اين.ميكند زندگي او از بهتر مراتب به وضعيتي در ژاپني يا
.ميپيچيد ياس و ابهام از هالهاي در را وي اميد اقتصادي شكاف
رسيدن و ازموفقيت بزرگي درصد كه كردهايم توجه نكته اين به كمتر ما
عملا و نشستيم سال سالهاي.فرديماست همت و تلاش مرهون مطلوب ، به
و كشف نه ممارستي ، نه تحقيقي ، نهنداديم مفيدانجام و جدي كار
از فاصلهگيري شدو ما عقبماندگي آن حاصل.مبارزهاي حتي نه و اختراعي
.رفاه و آرامش
عرق و كشيد آنزحمت براي بايد.نميآيد كسي سراغ به آسايش و رفاه
كه احترامي همه باكرد كسب را آن بتوان شايد كه بود اميدوار و ريخت
كه اعترافكنيم بايد ناچار به اما هستيم قائل خود گذشته نسلهاي براي
بود عمري اگر تا مجبوريمبكاريم ما ولي بخوريم ما تا نكاشتند آنها
پذيرش.خورد خواهند ما فرزندان -باك چه-نبود اگر و بخوريم نيز خود
نيز اماچارهاي.نيست ما رفاهطلب ذائقه خوشايند چندان ديدگاهنيز اين
قاطعتر و عظيمتر جديتر ، نويسندهايمنطقزندگي قول به.نداريم اين جز
.انسانياست هر منطق از
تلاش شرافت
ميكند ، درد كه دستي اما.فلج يا است ، سالم يا نميكند درد كه دستي
دوست را درد كسي.است بودن نشانهقطعي رنج و درد.است زنده حتما
نشانهحيات تلاش و سختي.شود سالم تا كرد مداوا را ميتواندست پس ندارد
و كار در شتاب.جلوهميكند پيشاني عرق انعكاس در زندگي شوراست
.است ملي عزم و فرهنگ اعتلاي از ونمودي جامعه بقاء نشانه توليد
مبدل انكارناپذيراجتماعي اسطوره يك به اميد جامعهاي چنين در
دانشجوي ف قاسم ، .آشناهستيم روحيه اين با چقدر اما.ميگردد
.نميكنم پيدا اما ميگردم كار دنبال كه سالاست يك:ميگويد كشاورزي
كه آينده سال حساب بااين.نميكند استخدام هم وزارتكشاورزي
رشته از غير شغلي به اينكه يا بمانم بيكار بايد يا شوم فارغالتحصيل
.بپردازم تحصيليام
آنجا به تحصيل پساز نيست حاضر وي.است آمده خراسان خطه از قاسم
سوز و تابستان خشك آفتاب كند ، نميخواهد كشاورزي نيست حاضربازگردد
يك رفاه طالب دارد حق او آيا پس.كند تحمل را كشور مشرق سرماي و
به آدمها از كشورشگروهي در كه جوانيباشد خود سال هم ژاپني جوان
است؟ شايع آنجا در زياد كار علت ميربه و مرگ و ميميرند پركاري دليل
سختيها تمام مقابل در بايد.باشيم نااميد نداريم حق ما
.نميرود گور به هم مرگ با اميد:است گفته انديشمندي.كرد مقاومت
انرژي اميد.ميداند فرض ما بر را بودن اميدوار ما ملي و ديني فرهنگ
.ميكند بيدار را ما خفته
.است مهربان سختگيرياشبسيار و بزرگي همه با زندگي.نترس !شو بلند
.نيست ما شان در زدن نق.است دوبارهايستادن مهم نيست مهم افتادن
بدهيم شعار كمتر
تقاضا هست كه هر اما كيستند مخاطبم مورد مسئولين يا مسئول نميدانم
در بوده متمايز قبلي مسئولين رفتارتانبا تاكنون كه همانطور ميكنم
كمتر لطفا.باشيد صريح نيز مردم براي واقعيتاقتصادي بيان
روي ارقام بهبازي ناكرده خداي قبلي مسئولين از برخي مثلشعاربدهيد
گونهاي به را رقمها ميتوان.قشنگياست بازي آمار ، با بازي.نياوريد
واقعيت با اما.كرد استخراج آن از مختلف استنباطهاي كه چيد هم كنار
.كرد كاري نميتوان
سوار هم اتوبوس بلكه نمينشيند بنز سياه ماشينهاي در ديگر شما
گوش مردم دل درد به و همميرويد فروشگاهها صف ميان بهميشويد
و هستند مضيقه در خيليها.ندارند مردم حتماميدانيد و ميسپاريد
.كرد چهميتوان عيدي تومان هزار با 30.كنند خريد نميتوانند شبعيد
به مرور به...و دادن عيدي برايبچهها ، نو لباس ميهماني ، مسافرت ،
.ميشوند سپرده خاطرات و روياها دفتر
حرف و باشيد صريح بودهايد صادق و صاف مردم با تاكنون كه همچنان
.است تنگ دستتان ميدانيم مردم آي بگوئيد.بگوئيد مردم با را دلتان
تمام و كامل را بچههايتان و زن خواستههاي نميتوانيد ميدانيم
بتوانيم كه آنجا تا ما باشيد مطمئن اما...ميدانيم.برآوردهكنيد
سعي و هستيم شما قدرشناس ماشود كمتر مشكلات تا ميكنيم تلاش شما براي
با -مردم و مسئولين هم ، ـ با تا بياييدباشيم شما خدمتگزار ميكنيم
.بسازيم را خود كشور اميد و تلاش
اين از عيدي و چهپاداش ببينيد آنوقت.ميكنند چه مردم ببينيد آنوقت
.گرفت خواهيد خود صراحت
تلاشگران به(قائممقام) فراهاني ثنائي از است شعري كلام ، ختم و
فرداي ساختن براي تلاششان و اميدشان به داريم ايمان كه اميدواري
:بهتر
سرگيريم از طرب تا بيا است بهار نو
برگيريم دل ز كهنه غم بار نو سال
بشكفت خضرا گلبن بر حمرا گل چون
گيريم احمر باده بط ساده بتي از
نوشيم گلشن ساحت در روشن باده
گيريم صنوبر پاي در سنبل طره
ما كه رفته كجا انصاف فصلي چنين در
گيريم ساغر و ساقي و طرب و عيش ترك
بيا سرخي برو ، زردي ;بيا شادي برو ، غم
آن آداب و چهارشنبهسوري تاريخچه پيرامون بحثي
مردم فرهنگ
مختلف ، اغذيه و آجيل و شيريني خوردن آن ، روي از پريدن و آتش افروختن
فالگوش انداختن ، آتش در واسفنددانه اسفند بخور تخممرغبازي ،
يا شالاندازي كاسهزني ، يا قاشقزني كوزه ، فال و كليدگذاردن و ايستادن
دور و شكستن و تكاني خانه ودوستان ، خويشان به دادن هديه شالاندازان ،
برنج ساقههاي يا و بوته آوردن فراهم و وسايلكهنه بعضي ريختن
است چهارشنبهسوري آئينهاي مهمترين از برايآتشافروزي
كه كهن نشاني و نام با.است نوروز پيامآور سال ، آخر چهارشنبه
نوروز فرارسيدن و شادماني و شادي از نشان و ميناميمش چهارشنبهسوري
تكاني خانه تنها نه فراميرسد ، سوري چهارشنبه چون.دارد بهار و
و وپاك ميپالائيم تيرگيها و كدورتها از نيز را دل خانه كه ميكنيم
.ميرويم بهار آغاز روز ، روز خجسته اين نوروز استقبال به دلشاد و روشن
استقبال به جنوب تا شمال از وروستا ، شهر در ايرانيان شب ، اين در
سازند ، بلكه فراهم را خود شادي و جشن تنها نه تا چهارشنبهسوريميروند ،
و آداب گرچهسابقهدارد سال صدها از پيش كه آورند جاي به را سنتي
و است ، شده گذاشته كنار اغلب جشنچهارشنبهسوري مختلف و متعدد آئينهاي
و ايستادن فالگوش قاشقزني ، فرصت مردم به گوناگون ، مشغلههاي امروز
قوت به همچنان چهارشنبهسوري جشن آئين اساس اما نميدهد ، گذاردن كليد
چون و ميكنند جستجو را خوشدلي و شادي آن ، در مردم و است ، باقي خود
برو ، زردي ;بيا شادي برو غم برميآورند ، فرياد ميپرند ، آتش روي از
.بيا سرخي
چهارشنبهسوري سابقه
منظور.است شده تشكيل وسور كلمهچهارشنبه دو از چهارشنبهسوري نام
سرخ رنگ معني به فارسي در وسور است سال آخر چهارشنبه چهارشنبه ، از
نيز ديگر معني چند و است جشن معني به همچنين و سرخ گل يا
.است نقلشده گوناگوني روايتهاي چهارشنبهسوري ، پيدايي درباره.دارد
شده دانسته نحس روايتها دربعضي سال آخر چهارشنبه چون اينكه جمله از
درروايتي.ببرند ميان از را پليديها و نحوست تا آتشميافروختند است ،
امام حضرت ازشهادت پس ميآيد ، نظر به منطقيتر حدي تا كه ديگر ،
با مختار.كرد قيام يارانش و خونخواهيامام به مختارثقفي (ع)حسين
را توجهمردم بامها ، بر آتش افروختن با گذاشت قرار متحدينخود و انصار
(ع)حسين امام قاتلين برايسركوبي و دارند ، معطوف خود مقدس نهضت به
با مصادف آتشافروزي آن چون و خودطلبند ، ياري به را مسلمانان
پس ، آئين آن از گرديد ، موفق خود قيام در نيز مختار و شبچهارشنبهبود
خانههاي بام در سال ، مسلمانان هر چهارشنبه شب آخرين در كه شد چنان
قلبي طور به را اسلام دين ايرانيان چون و شاديكنند و افروخته آتش خود
موافقت آخرسال چهارشنبه شب در آتشافروزي آئين تثبيت با پذيرفتهبودند
:مينويسد صفحه 32 در دربارهچهارشنبه نوشقي بخاراي تاريخ كتاب.كردند
شوال ماه اندر نشست ، به ملك به نوح ، بن سديدمنصور امير چون و..
كردند عمارت بار ديگر را سرايها آن تا فرمود موليان جوي به سال 350
امير آنگاه.كردند حاصل به آنچه از بهتر بود ، شده ضايع و هلاك هرچه و
چنانكه سوري شب چون كه بود نشده تمام سال هنوز بنشست ، سراي به سديد
ديگر و درگرفت سراي سقف آتش پاره افروختند ، عظيم آتش است ، قديم عادت
آن در هم تا رفت موليان جوي به شب در سديد امير و بسوخت ، سراي باره
.برد بيرون را دفينه و خزئيه شب
از هريك آدينهنداشتند ، و شنبه ايرانيان:مينويسد داود پور استاد
نامي به روز هر و بود روز سي كاست و بيكم آنان نزد ماه دوازده
جز و روز روزارديبهشت روز ، بهمن هرفرد:مانند ميشد ، خوانده
نحسي وبسيار شوم روز عربها نزد يومالاربعاء يا چهارشنبه اينها ، روز
:مينويسد صفحه 277 مصردر چاپ الاضداد و المحاسن در حافظ.بود
آتشافروزي آئين ايرانيان كه است همين وبراي نحس و ضنك يوم والاربعاء
آسيبهامحفوظ از تا انداختند چهارشنبه آخرين شب به را سال پايان
شدن پذيرفته كه عيدسنسيمون شب در ايراني ارمنيان همينطور.بمانند
راتيارنان آن ارمني زبان به و است ، (ع)مسيح طرفحضرت از سيمون
شادي و آتشروشنميكنند است ، فوريه شبچهارده برابر و تاراجمينويسند
سوري چهارشنبه جشن مشابه يوناننيزمراسمي و تركيه در.ميكنند فراوان
عيدسنژان يونان در و سي تركيهاودگجه در كه برپاميشود ايرانيان
.ميشود ناميده
چهارشنبهسوري آئينهاي
برگزار ايران نقاط اغلب در تفاوتهايي ، با سوري چهارشنبه آئينهاي
يا و بوته آوردن فراهم:از عبارتند آئينها اين مهمترينميشود
براي يكديگر از فاصله با بوته كپههاي چيدن و برنج ساقههاي
.آتشافروزي
اغذيه و وآجيل شيريني خوردن ;آن روي از پريدن و آتش افروختن
انداختن ، آتش در دانه اسفند و اسفند بخور بازي ، مرغ تخم مختلف ،
كاسهزني ، يا قاشقزني كوزه ، فال و گذاران كليد و ايستادن فالگوش
خانهتكاني دوستان ، و بهخويشان دادن هديه اندازان ، شال يا شالاندازي
در آب آوردن برسرچشمه ، رفتن كهنه ، وسايل بعضي ريختن دور و شكستن و
....و شگون و بركت براي نو كوزههاي
روستاهاي در:مينويسد آئين اين درباره شيرازي ، انجوي آقاي
به بزرگ و كوچك از سال ، مردمدهكده چهارشنبه آخرين بامداد آذربايجان
ميبرند قيچي خودشان با و (است روشني مظهر چونآب) روند نهري سر
در يعني.قيچيميكنند را آب حقيقت در و ميدهند تكان آب در وقيچيرا
را اندوههايشان و تلخيها و وكدورتها غمها نمادين ، رسم اين با واقع
اسفندماهدر چهارشنبه چهارتا هر شب.ميسپرند روان بهآب و ميكنند قيچي
در چهارشنبه تا اينچهار و ميكنند روشن آتش آذربايجان روستاهاي بيشتر
خاك ، باد ، :يعني دارند ، را اربعه اساميعناصر آذربايجان مناطق بسياري
و نامدارد باد ياچهارشنبه چهارشنبه اولئيل چهارشنبه.آب و آتش
را زمين كه ميوزد چهارشنبه ، بادي اين در آتش افروختن با كه معتقدند
اسفندتوپراق دوم چهارشنبه.سبزهميروياند و علف و ميكند گرم
آتش افروختن كه معتقدند و ناميدهميشود ، خاك چهارشنبه يعني چهارشنبه
و بكشد نفس زمين و بگيرد جان خاك كه ميشود باعث چهارشنبه اين در
شنبه ماه ، اودچهار اسفند چهارشنبه سومين.بسوزد خاك ناپاكيهاي
اين در آتش افروختن با كه دارند عقيده و مينامند آتش ياچهارشنبه
چون ميكنند ، وداع زمستاني آتش گرماي و حرارت با حقيقت در چهارشنبه
اسفندرا چهارشنبه چهارمين.بود نخواهد آتش به نيازي و ميشود گرم هوا
و ميكنند روشن آتش باز و مينامند آب چهارشنبه يا همسوچهارشنبه
چشمهها و رودخانهها همه آب چهارشنبه ، اين در آتش افروختن كه معتقدند
روي از مرتبه سه و ميروند نهرها سر به چهارشنبه صبح زيادميكند ، را
سلامتي نيت همچنينبه.خودشان سلامتي نيت به ميپرند ، آب جوي يا رود
ميگذرانند آب از و ميبرند ، نهرآب سر به خود با هم را آنها احشامشان ،
نقاط در اسفندماه چهارشنبه تا چهار خاص اسامي.ميشويند آب با يا
اولين به تبريز در مثلا.دارد هم با تفاوتهايي مختلفآذربايجان
اين و ميگويند سياه چهارشنبه يا قرهچهارشنبه اسفند چهارشنبه
به.است خانه ديوارهاي كردن سفيد و تكاني خانه مخصوص چهارشنبه ،
چهارشنبه يعني ميگويند ، چهارشنبه اسفند ، خبرچي دوم چهارشنبه
سبزه براي و ميپزند نان زيادي مقدار چهارشنبه اين در خبردهنده
چهارشنبه سومين.ميكنند خيس ديگر دانههاي و عدس و جو و گندم نوروز ،
اين در و كوتاه ، و كوتوله چهارشنبه يعني مينامند ، چهارشنبه راكوله
كوتاه را ناخنهايشان و ميچينند را سرشان موي از تعدادي مردم روز ،
.ميدانند يمن خوش و مبارك خيلي روز اين در را كار دو اين و ميكنند
.آخر چهارشنبه يعني مينامند ، چهارشنبه همآخير را چهارم چهارشنبه
است آتما تركيشال زبان در يا اندازي رسمشال زيبا ، مراسم از يكي
خانهها بام پشت به جوانان از عدهاي شام ، از بعد سوري چهارشنبه شب كه
از است ، شده بسته دستمالي آن سر به كه را ريسماني و شال و ميروند
ميدانند ، را رسم كه هم مردم و مياندازند پائين به خانه روزنه
رنگ تخممرغ تا دو يكي و ميكنند باز را دستمال بپرسند چيزي بيآنكه
و ميبندند دستمال توي شيريني و سوري چهارشنبه آجيل مقداري يا كرده
!برسي مرادت و مطلب به كه كند خدا و بكش را شالت:ميگويند
در را آن دارد ، مادرش و پدر از توقعي كه جواني روستاها ، از بعضي در
رسم چنين هم.ميسازد مطرح بسيارشنيدني سنتي با چهارشنبهسوري روز
طبق خود ، تازه داماد يا و عروس براي مادرها و پدر كه است
پارچه ، گوشواره ، شيريني ، پلوخورش ، شامل معمولا كه ميفرستند (خوانچه)
.است ديگري هداياي يا و النگو
و آتش افروختن رسم ميشود ، برگزار سوري چهارشنبه در كه مراسمي از
كپه هفت يا و پنج سه ، بايد آتشچهارشنبهسوري كه است آن از پريدن
در.ميشود افروخته خانهها بام در يا و حياط در يا آتشها اين و باشد
را آن آتش ، شدن ازخاكستر بعد و ميريزند اسپند زخم ، چشم دفع براي آتش
خانه اهلميريزند خانه در طرف دو وبه ميبرند بيرون و ميكنند جارو
:ميپرسند وي از بازگشت در و ميبندند فرد روي رابه خانه در هم
ميآئي؟ كجا از:ميپرسند.كنيد باز را در هستم ، من:ميگويد كيهستي؟
ميدهدتندرستي جواب آوردهاي؟ چه:ميپرسند !ميآيم عروسي از:ميگويد
.ميكنند باز او روي به را در بعد و
و اميد مظهر فالگوش رسم.فالگوش و قاشقزني از عبارتند ديگر رسمهاي
سر بر و ميكند نيتي دل در ميايستد ، فالگوش كه كسي.است شادي
ميدهد ، گوش روندگان و آيندگان سخن به و گذريميايستد يا چهارراهي
آن از و تعبيرميكند نوعي به را آنها جملات است ، كرده نيتي كه وفردي
.خير ميرسديا مراد به كه ميكند استنباط جملات ،
بام بالاي به نانرا سفره و آب كوزه افروختن آتش هنگام طالقان ، در
و ميبرند ، آيندهشان سال محصول وپرباري فراواني و بركت نيت به خانه
بزرگ و كوچك مرد ، و زن و ميپوشند ، نو لباس سوري چهارشنبه روز در
.ميشوند مشغول بهتاببازي
به و كرد روشن بايدآتش حتما چهارشنبهسوري شب كه معتقدند گيلان در
يا خريدگمج روز اين در گلگلچهارشنبه:ميگويند سوري چهارشنبه
همه در تقريبا.ميكند پيدا رواج بسيار هم گلي وكاسههاي گماجدان
و ميريزند آب كمي كهنهاي كوزه در كه است رسم ايران روستاهاي و شهرها
پشت به را كوزه و مياندازند ، آن توي بلا و قضا رفع نيت به سكه دو يكي
و ميكنند پرتاب كوچه به خانه سردر بالاي از و ميبرند خانه بام
هم ، را سكه آن و كوزهميشكند.سپرديم تو به را غصهمان و غم ميگويند
.برميدارد فقيري
بايد حتما شمع گلابو و كندر و اسپند چهارشنبهسوري ، شب در گيلان ، در
خود صورت به را گلاب.دودميكنند را كندر و اسپند.باشد خانه در
خاكستر گيلانيها.ميكنند روشن روشنايي ، بهنيت را شمع و ميزنند ،
ميريزند پايدرختان چهارشنبه صبح هم را چهارشنبهسوري شب آتشافروزي
و مشهد سفر به نيت كه كساني.ميشوند بارور درختها كه معتقدند و
او به و ميكنند بيرون خانه از دارند ، اماكنمتبرك ساير و كربلا
:ميپرسند او از.زد در و برگشت كه او خودت نيت دنبال ميگويندبرو
.آمدهام كربلا از آمدهام ، مشهد از !منم:ميگويد ميآيي؟ كجا از
آنها به و ميكند قسمت خانواده افراد بين گلابرا خانواده ، عروس سرشب ،
بدهد گلاب شوهرخود مادر و شوهر پدرش به بايد همه از قبل و گلابميپاشد ،
و پاك جان و دلخوشي با اينسالها ، به سال هزار كهالهي ميكند دعا و
و ميكنند دعا خود ، عروس حق در هم ومادرشوهر پدرشوهر روشن
كارشان اينروز در سبزيفروشيها شيراز ، در.ميكنند شادي و آجيلميخورند
و ميچينند دكان منبر روي مختلفرا سبزيهاي.ميگيرد خود به ديگري رونق
پيازچه سفيد ريشههاي.ميچينند زيبا و نارنجهايخوشرنگ هم آنها لابلاي
دسته را وآنها ميزنند ، بنفش و سبز و زرد و قرمز مثل شاد همرنگهاي را
از زيبائي تابلوي اينترتيب به و ميدهند ، قرار سبزيها لابلاي دسته
.ميكنند ايجاد طبيعت
فلسفه است ، ايرانمرسوم جاي همه در كه هم چهارشنبهسوري مخصوص آجيل
از همه خوشمزه ، و زيبا و آجيلرنگارنگ اين اجزاء.دارد عميقي
زمين از پيش سال هزاران از بشر كه است ورستنيهائي خوردني دانههاي
مجموعه واقع ، در.هستند او حيات مايه دانهها اين و ميگيرد ، طبيعت و
كه است خاك دهشهاي و هدايا دستآراستهاز طبقي چهارشنبهسوري ، آجيل
خامنه مجيدي فريده.ميكند تاكيد و تائيد را وطبيعت انسان رابطه
تصحيح و توضيح
توسط رسيد چاپ به اسفند درروزنامه 23 كه.برافشانيم تاگل مطلببيا
نشده درج نويسنده اسم متاسفانه اما بود شده تهيه پروهان مرضيه خانم
.ميشود اصلاح بدينوسيله كه بود ،
|