امروز جامعه و ديني متون
(پاياني بخش) مدني جامعه در داوري دين
پيشفهمها آن با فقيهان از بسياري كه داشته وجود پيشفهمها از بسياري
اينجا در من.راگرفتهاند خاص جوابهاي و سنترفتهاند كتاب بهسراغ
بايد جدي بهصورت عصر اين در ما مقدمات اين با كه كنم عرض ميخواهم
كسيميخواهد وقتي كه است اين مسئله آن.كنيم روشن را مساله يك تكليف
متون و..چيزها واينقبيل عدالت جامعه ، حكومت ، سازماندهي جامعه ، ميان
سخني چه مباحثفوق به نسبت سنت و دركتاب ببيند و كند برقرار دينينسبت
:.باشد داشته درذهنش پيشفرض دو بايد ابتدا اينآدم آمده ، بهميان
و عدالت مديريت ، حكومت ، ازقبيل دربارهمسائلي بايد پيشفرض يك -1
سوال مطلبي درمورد نميتواند انسان آنكه براي.باشد داشته سازماندهي
گفتهاند بهدرستي لذا.قرارميدهد سوال مورد را چيز چه امانداند بكند ،
انسانهر.نميرسد مقصود به سوالميكند را چيزي چه نداند كسي كهاگر
درمورد نظريهاي و پيشفهم يك بايد مقاميميكند يا كسي از كه را سوالي
مساله يك به نسبت پيشفرضي كسي تا بنابراين.باشد داشته خود سوال آن
بهعلم مسائليمربوط كه جامعه يا و سازماندهي مديريت ، حكومت مانند
و كتاب به را اينسوالها نميتواند باشد ، نداشته نهدين ، و هستند فلسفه
.عرضهبكند سنت
داشته سنت و كتاب از پيشفهمي يك كهبايد است اين ديگر مساله -2
آن از بخواهد را سوالها اين تا ميداند چه را سنت و كتاب كه باشد
.پرسيد مكانيك مهندس يك از را پزشكي سوال يك ميشود مگر.بپرسد
ميكند عرضه ديني متون به سوالهارا اينقبيل كه كسي بنابراين
بايد (هرگونهباشد جواب آن حال) آنهاجواببگيرد از بهگونهاي وميخواهد
در ميدارد اظهار كه مثلاآنجا.باشد داشته سنت ازكتاب پيشفهمي يك
سنتيك كتاب از يعني هست ، مطالبيحتما مسائل اين به راجع كتابسنت
زبان كه بكند روشن بايد اينجا در لذا.پيشفهميدارد و نظريه و برداشت
با ارتباط در را سنت و كتاب نقش و ميداند زباني چه را سنت كتاب
چهميداند؟ انسان
:دارد وجود راه دومسالهدو اين با درارتباط حال
حل و سازي ، جامعهسازي كهتمدن باشد برخوردار فهم پيش اين از انسان -1
و عدالت كننده حفظ تاسيسنهادهاي عدالت ، كردن زندگي ، معني مشكلات
به.وكاراوست انسان وظيفه بشر ، ايندنيايي زندگي مشكلات حل بهاصطلاح
به ارزشها ، موضعگيريهاوايجاد وبا فلسفه باعلم ، انسان ديگر عبارت
انسان درون در استعدادهايي نيز خداوند.ميپردازد مهم اين تعميم
كار نه و است انسان كار واين دهد انجام را وظايف تااين نهاده
يا و مدنيت بگويدچگونه انسانها به كه نيست اين خداوند نقشخداوند
چه از آن برايتاسيس و كنيد تاسيس را اجتماعي سازمانهاي
.ببريد مكانيزمهاييبهره
وظيفه اين خداوند زيرا داشت ، نبايد خداوند از را انتظارها نوع اين
مسائل اين در را خداوند نبايد انسان و است نهاده انسان برعهده را
خود خم و پرپيچ راه كهانسان است اين بر عالم بناي.انسانبكند جانشين
با و بپيمايد...و فلسفه و سياست ازجمله علوم در اشتباه و خطا را ، با
غفلت بر زمينهها عالمدراين اين بناي غزالي اصطلاح كهبه اشتباهات اين
.كند است ، زندگي
اين قهرا هست ، كه است برعهدهانسان جهاني اين امور اگر بنابراين -2
چيست؟ دين پس كه ميآيد بوجود انسان براي سوال
امور دينبه كه است اين هماهنگاست ، ديد اين با كه اينجاپاسخي در
انسان اگردينزندگي شود ، آنها جانشين اينكه نه ميدهد ، معني جهاني اين
دچار برنگرداند ، نهايتاانسان عميقتري معناي بهيك را فعاليتهايش و
نهيليسم دچار انسان نگذارد تا آمده دين ميشود ، نهيليسم ودچار پوچي
و سازمانسازي جانشين تا ديننيامده.است زندگي نهايي داور ودين شود
جامعهساز ، هنرساز ، ساز ، مدنيت انساننهادساز ، بلكه شود ، آدمي نهادسازي
وريشهاش مرجعاساسي به را ادبياتساز علمساز ، صنعتساز ، فلسفهساز ،
و كتاب نقش بنابراين.بكند پيدا معني متمدن تاانسان ميسازد رهنمون
بهاين مسئله طرح ديگر صورت البته.است آدمي زندگي به نقشمعنيدهي سنت
هنر ، سازماندهيزندگي ، براي يعني زندگي مشكلاتهمين حل براي كه است شكل
به و بشود يكراهنماييهايي غيب عالم از است قرار... و فلسفه علم ،
پيش اين با.بيايد دنيا زندگياين مشكلات حل كمك به خداوند اصطلاح ،
كدامينسازمان بگويد ما به كه ميشود اين سنت و كتاب نقش فهمالبته
نهاد و كارببريم به حكومت در را چهشيوهاي كنيم ، ايجاد را حكومتي
بست بن راه اين بگويم ميخواهم من اما.بكنيم چگونهتاسيس را اجتماعي
مربوط كه مشكلاتي حل در كهخداوند بپذيريم را فهم پيش اين اگرمااست
نقدبرايش هزارگونه بگيرد ، را ما دارددست بنا است جهاني اين بهزندگي
بهسازماندهي تنها ما ، جهاني اين نيازهايزندگي زيرا.ميشود پيدا
وجود جهاني اين زندگي در ديگر نياز صدها نميشودبلكه ختم اجتماعي
مواردي همه مورد باشيمدر داشته انتظار بايد فهم اينپيش طبق و دارد
غيب عالم از است ، جهاني زندگياين ومشكلات جهاني اين بهزندگي مربوط كه
هدايتالهي تاريخ طول در كه حالي در.كند هدايت را ما و برآيد دستي
.است نيفتاده اتفاقي چنين
در دارد احتمال است ، اين ميكنم عرض را آن كلمه دو در كه آخر نكته
ميكنيم مشاهده سنت ، و كتاب در ما كه شود متبادر موضوع اين برخي ذهن
قانون آن و است شده گفته قانونهايي روايت فلان در يا آيه فلان در كه
اين در آنچه بگويم بايد باره اين در.دارد ارتباط ما دنيوي زندگي به
بايد كه است خامي ميكنيممواد مشاهده ديني متون و سنت و كتاب در مورد
را آن نميتوانيد ميبينيد ، قانون را آيهاي شما اينكه صرف بشود ، تفسير
ازجملات بعضي كه تصور اين.كنيد تفسير ابدي قانون يك صورت به الزاما
از ندارند تفسير به احتياج و ميكنند آشكار صد در صد را خود معناي
.نيست مقبول هرمنوتيك دانش نظر
انديشه تازههاي
|
سياسي خشونت
كديور محسن حجتالاسلام با همشهري گفتوگوي
(پاياني بخش)
و راديو بويژه جمعي رسانههاي خشونت ، ترويج ابزارهاي بالاترين
.ميشوند اداره حكومتها زيرنظر كه هستند رسمي تلويزيونهاي
قضايي و امنيتي نيروهاينظامي ، سركوب عمليات توجيهگر اينهافيالواقع
و سلبآزاديها با كلي بطور.ميبخشند مشروعيت جامعه در آن به و هستند
توليدات آن در كه ميشود جامعهايجاد در فضايي مردم ، مشروع حقوق
و رخوت از مردابيسرشار به جامعه و ميرود بين از سياسي وزايش فرهنگي
.ميشود تبديل ركود
بايد بنگريم ، كشورها در خشونت بروز به دقيق زاويهاي از بخواهيم اگر
از خشونت-بشود1 اعمال است ممكن ناحيه دو از خشونت بروز بگويم
با مخالف جريان ناحيه از خشونت-حاكميت 2 با سازگار جريان ناحيه
.حاكميت
كه آنست نشاندهنده اعمالبشود ، حاكميت مخالفين توسط خشونت اگر
اختيار در خود آراء ابراز براي را لازم آزاد فضاي حاكميت مخالفين
چشم به كاملا جامعه اين در مردم حقوق بحران وجود لذا.ندارند
جهان اساساكشورهاي كه حاكميت با جريانسازگار خشونتتوسط اما ميخورد ،
از كه حاكميت ;است اين سوالاساسي هستند ، درگير آن با سوم
دستگاههاي قوهقضائيه ، انتظامي ، نظامي ، نيروهاي چون ابزارهايقدرت
و راديو بويژه رسمي جمعي ورسانههاي مقننه قوه اجرايي
نيروهاي توسط ازخشونت استفاده به نياز چه ديگر است تلويزيونبرخوردار
سازگاربا جريان توسط خشونت جامعهاي در دارد؟اگر خود با سازگار
دارد وجود جامعه در مواضعي كه دارد آن از حكايت شود ، اعمال حاكميت
توانايي موجود وابزارهاي نشده آن قبضه به موفق هنوز كهحاكميت
مواضع آن فتح براي است مجبور حاكميت و است نداشته مواضعرا آن فتح
ما تا سببشده امر اينبشود قانوني غير و ابزارهايخشن به متوسل
حاكميت -شويم1 مواجه حداقل حاكميت دونوع با سوم جهان كشورهاي در
مجاري تمامي حاكمه هيات يكدست ، حاكميت در.دوگانه حاكميت -يكدست 2
حاكميت در.ميدهد قرار سلطه تحت روش و منش سليقه ، يك با را قدرت
هيچيك و ميباشد جريان دو خدمت در جامعه سياسي مواضع و ابزار دوگانه
جامعه دو اين در اگر حال.ندارد را ديگري حذف توان نيز جريان دو از
را جدي تفسيرهاي شود ، دنبال حكومت با سازگار جريان توسط خشونت
جريان توسط حاكمه هيات اگر يكدست حاكميت يعني اول حالت در.ميطلبد
پايگاهاجتماعي فقدان از حكايت خشونتبپردازد ، اعمال به سازگار
حاكميتبراي از جريان يك فيالواقع حالتدوم در.دارد حاكمه هيات
از زيرا شود ، شريك قدرت در تا خشونتميشود به متوسل رقيب جناح حذف
به قايل ديگر سوي از باشد ، بركنار قدرت از كند تحمل نميتواند سو يك
ابزار بهاين اگر ميداند چون نميباشد نيز ابزارهايمسالمتآميز و قانون
خشن ابزارهاي به متوسل سادگي به شدلذا خواهد حذف صحنه از شود متوسل
منظر در اگرخشونتگران كه است نكته اين مهمتر همه از اما.ميشود
نگيرند ، قرار حاكميت تعقيب مورد و باشند داشته عمل آزادي حكومتگران ،
بيماري وجود بر دلالت خود رضايت اين كه.ميكند رضا بر دلالت سكوت اين
را خشونتگران از تواناييجلوگيري حكومت يا زيرا.ميكند درحاكميت
از جلوگيري ياتوانايي.ميشود محسوب ضعيف حكومت اينصورت در كه ندارد
بستگيدارد ، روشها اينگونه ادامه به نفسوجوديش ولي دارد را خشونت
خشونتآميز بحرانهاي استمراراينگونه در را اجتماعياش حيات يعني
عدم سياسي ، عقبافتادگي نشانگر خشونت ، از استفاده ضمناينكه.ميبيند
از جامعهرشيد.است سوم جهان كشورهاي در فرهنگنابالغ سياسي ، بلوغ
.استفادهميكند قانوني و عرفي عقلايي ، ابزار
|
|