مدرنيسم پست و مدرنيسم
سياسي توسعه مفهوم تحول
مدرنيسم پست و مدرنيسم
اشاره
عصر رنسانسدر و وسطي قرون از پس تحولات پس از كه مدرنيته
جهان رابراي زندگي جديد دستورالعمل شد ، پديدار روشنگري
پست مناديانمدرنيته ، برخلاف امروزه اما آورد ، ارمغان به
كنوني جهان و ميگويند سخن مدرنيسم منفي عوارض از مدرنها
منازعهاي چنيناست شده مكتب دو اين فكري منازعات جولانگه
فهم.ميكند بزرگ انديشه دو اين عميق فهم به دعوت را ما
زير مقاله.است همراه واقعبينانه توصيف با ابتدا نيز عميق
مختلف ابعاد در مدرن پست و مدرنيته توصيف با دارد نظر در
.كند فراهم را مكتب دو اين به نسبت شناخت مقدمات زندگي ،
مقالات سرويس
مدرنيته
مدرنيتهامكانپذير شناخت طريق از جز ديدگاهپسامدرن درك
درباره بحثي هرگونه آغاز از قبل است بهتر رو اين از.نيست
مدرنيسم.شود واقع بررسي مورد مدرنيسم انديشهپسامدرنيسم
اين.است گرفته ريشه عصر و جديد معني به لاتيني واژه از
عصر در نو انديشههاي بازتاب براي مرجعي عنوان به واژه
و سياسي -فلسفي نگرش يك شامل و است شده مطرح روشنگري
در مدرنيسم بحث امهات.ميباشد محيط و انسان به اجتماعي
شناسي معرفت چارچوب در.است نهفته آن شناسي معرفت مباحث
چارچوب اين در.است شناخت عامل هم و موضوع هم انسان مدرن ،
تعريف الطبيعي ماوراء الگوهاي از فارغ انسان ، محوري مفهوم
پيرامون محيط و خود از نوين شناخت زمينه وي عقلانيت و شده
داراي جديد فلسفي -فكري الگوي قالب در مدرنيسم.است
.است شناسايي قابل مباني عنوان به كه است اصولي و شاخصها
.است طلبي مطلوبيت و گرايي عقل انسانگرايي ، شامل اصول اين
مدرن فلسفه انسانگرايي
برخورداراست والايي منزلت و مقام از انسان مدرن فلسفه در
قصد.ميشود تعريف امور كليه هدف عنوان به واقع در و
شناسايي انسان ، برروي تمركز از مدرن فلسفه متفكران
نياز سياسي -اجتماعي زندگي براي وي كه بود موقعيتهايي
را انسان سعادت و رضايت كه چيزي هر نگرش اين با.داشت
و ميگيرد قرار انديشه اين از خارج واقع در نكند ، تامين
را انسان نظريهپردازان ، مدرن فلسفه در.است تقبيح قابل
و كرده تعريف كننده محصور الگوهاي از فارغ و آزاد و مختار
انسان عقلانيت و اراده از بازتابي را اجتماعي نظم و اجتماع
به موضوعه قوانين جانشيني نگرش اين حاصل.نمودهاند تعريف
.بود طبيعي قوانين جاي
عقلگرايي
فلاسفه و بوده گرايي عقل و عقلانيت روشنگري ، عصر اصلي شاخص
تاكيد بشري فرهنگ در عقلگرايي به نيل جهت در روشنگري عصر
وي تا ميكند كمك انسان به شناخت فرآيند در عقل.داشتند
طريق اين از و بدهد سازمان را محيطش با خود ضروري رابطه
قدرت لذاكند اهدافشانتخاب تحقق جهت را مطلوب وسايل
انسان آن واسطه به كه است يكواقعيت عنوان به انساني عقل
عقل.ميباشد دارا شكل مطلوبترين به نيازهايشرا رفع توان
حيطه در نيز وظيفهاش دومين و.است آموزش نخستينوظيفهاش ،
براي ابزاري داشت ، انتظار آن از ميتوان كه كاركردي
.است پيشرفت
مطلوبيتطلبي
مفهوم.دارد قرار فردگرايي برپايه اصل اين اساسي بناي
بنابراين.است گرايي مطلوبيت فلسفه مركزي مساله خرسندي
ميتواند مهياكند ، را انسانها خرسندي كه چيزي هر فلسفه ،
حقيقت در.باشد موثر آدميان مشكلات كاهش همچنين و تكامل در
سعادت معيار گذشته در كه اخلاقياي و عرفاني ذهني ، خرسندي
.است شده خارج مدرن انسان فكري حوزه از ميشد ، تلقي
سويبخشي از است خاصي جهتگيري مدرنيته كه است آن واقعيت
كه بنيادياي مسايل مقابل در اخير سده چند در بشريت از
.است بوده مطرح انسان براي هميشه
وجودو از پرسش برابر در تازهاي جهتگيري مدرنيته در اما
جديدنشان جايگاه.است شده ايجاد عالم در انسان جايگاه
گرفتن قرار محور معني به وجود و انسان ميان نسبت كه ميدهد
به.است شده تحول دچار شناسنده مقام در هستي در انسان
در كه ميگردد چالشي آن محور پيرامون مدرنيته ديگر عبارت
و انسان نام به همچنين و علم و عقل نام به هجدهم قرن
انساني عقل به اتكاء و اعتماد مدرنيته.گرفت در انسانيت
نداشته وجود مطلق شناسايي امكان اگر حتي شناسات مقام در
خود ذات در شيء ميكند ، مطرح كانت كه همانگونه.باشد
.بس و است پديدار عالم درمييابيم ما آنچه و نيست دريافتني
عمل چه و شناسايي حوزه در چه ممكن ، مسايل تمامي راهحل و
امكان رهيافتي چنين.است انسانها عقل رفتاري عالم و اخلاقي
گذشته برخلاف كه علومي.نمود فراهم را جديد علوم رشد
را انساني وضعيت و طبيعت شناسايي و كرده رها را ذاتيات
كه آمد وجود به اميد اين سرانجام.بودند داده قرار هدف
تاريخ و طبيعت بند از عقلاني شناسايي با ميتواند انسان
شناسايي با انسان آرمان ، و بينش بنابراين.يابد رهايي
انساني كمال آرمانشهر به سرانجام تاريخ ، ماهيت و طبيعت
(1).يافت دست خود
دست خدا با اتحاد در انساني كمال و تماميت وسطي قرون در
ديدگاه از انسان بعدالطبيعي ما جايگاه اما.بود نيافتني
تجرد و روحاني عالم به خاكي عالم از بازگشت يعني مسيحيت ،
آن در كه مدرن متافيزيكي ديدگاه به جديد دنياي در مطلق ،
از.شد است ، تبديل زميني شهر آرمان انسان غايي سرمنزل
از پس اصولا مدرنيسمرا آغاز انديشمندان از برخي رو اين
تحول معتقدند و ذكركردهاند روشنگري دوره و رنسانس عصر
عقلاني جهانبيني رشد قارهامريكا ، كشف با نيز را مدرنيته
كه نيوتني مكانيكي جهان ارائهمدل و فلسفي باوري عقل و
انقلاب ميكرد ، مطلق انسان براي را علمي شناسايي امكان
اكنون انديشههايي چنين تبلور.دانست ملازم بايد تكنولوژيك
.است رويت قابل نيز امروز جهان در
انديشمندانپسامدرن ، از يكي كهبودريا نيست بيدليل
مقابله به كه مشخصهاي كرده ، معرفي تمدن مشخصه را مدرنيته
نو زماني خود كه آنچه با دائما مدرنيته.برميخيزد سنت با
در كمتر ارزش با.ميكند مخالفت ميآمد ، شمار به مدرن و
لحظه هر زيرا است ، برخوردار مطمئن جايگاهي از مدرنيسم
ديگر ، بيان به.ميشوند پيشين تازههاي جايگزين تازهها
و ساز ظهور بر تاكيد.است فرد بر مدرنيته اصلي تاكيد
نهادهاي از متاثر كه است فردي هويت از تازهاي كارهاي
شكل نهادها آن به حال عين در و ميگيرند شكل مدرنيته
برانعطافپذيري افزون مدرن اجتماعي زندگي.ميدهند
براي عميق برفرآيندهاي مبني ديگري ويژگي خود ، نهادهاي
و توسعه لاينفك جزء استكه مكان و زمان مجدد سازماندهي
آشكار پيش از بيش اينروند دراست كننده آزاد كارهاي
عصر در زندگي نوع درانتخاب مختلف امكانهاي كه ميشود
كه ميشود مسائلي طرح باعث (جهاني دهكده) متقابل روابط
جمله ، از (2).نيست امكانپذير سادگي به آنها نهادن كنار
فرهنگي ، فكري ، حوزه از كه است مسيحيت گرايي تقدير مسئله
رهايي با انسان و شد خارج تدريج به جامعه سياسي و اقتصادي
تمام مسئوليت خود ، سرنوشت تعيين بر علاوه كليسا بند از
انديشه اساس براين (3).گرفت برعهده شخصا را خود اعمال
:گرفت قرار بررسي مورد سطح سه در مدرنيسم سياسي
مترادفدولت را سياست وي:هابز توماس سياسي نظرات -1
به يكپيكره در انسانها سعادت و صلاح است معتقد و ميداند
از برايفرار معنا اين در انسان.ميشود معني دولت نام
دولت دراختيار را خود سرنوشت قرارداد يك طي طبيعي ، وضعيت
جز به كه است قراردادانسانها ماحصل دولت پس.ميدهد قرار
.چيزيندارد طرفين اراده و مردم رضايت
ازاين چند هر.مييابد جديدي معناي سياست دوم دوره در -2
اما ميشود آغاز اجتماعي قرارداد الگو با نيز دوره
درقرارداد.است متفاوت هابز با روسو نظر مورد قرارداد
دولت عمومي ، اراده و قانون سلطه دليل به روسو اجتماعي
تهديد را آن حدي و مانع هيچ عبارتي به و برنميدارد قيدي
ميدان وارد برابري و آزادي اصل دو اينجا در اما.نميكند
دومي و دموكراتيك دولتهاي براي معياري اولي كه ميشود
(4).است سوسياليست دولتهاي براي معياري
اين است ، عالي مدرنيته دوره مدرنيسم ، سوم دوره -3
سياست تعبير اين در.شد بنا هگل انديشه تفكرتوسط
سياست رو اين از است ، آزادي و تحمل با كاملامترادف
به دولت تاريخي ، فرآيند در.است آزادي و عقل تجسمعيني
با مساوي تاريخ در عقلانيت و ميرسد خودآگاهي اوجروح
عيني تبلور.ميكند باز جا دولت شكل در شده ، آزاديطرح
.است توتاليتر و گرا كل حكومتهاي در اينانديشه
پسامدرنيسم
يكبه فتح و سازي مدرن عظيم حركت در نوزدهم قرن اواخر از
.شد پديدار ترديدهايي انسان ، سوي از طبيعت سنگرهاي يك
و ارزشها همه مقابل در كه است بزرگي متفكر نخستين نيچه
و كرد پرسش آنها چون و چند از و ايستاد مدرن آرمانهاي
.دهد قرار بررسي و نقد مورد را آن كوشيد
وعقل انسان به عقل ، و انسان هستي ، از جديدي تحليل با او
كه مطلقيرا دوگانگي آن نمود سعي و بخشيد تازهاي جايگاه
شده طبيعتايجاد و انسان ميان كانتي و دكارتي انديشه در
پيشرفت به دوماميد و اول جهاني جنگ.ببرد ميان از بود
قرار تجديدنظر و موردشك را مدرنيته انديشه پناه در مطلق
شكل به پسامدرنيستي انديشههاي درباره بحث واقع در.داد
سياسي -اجتماعي شرايط بررسي.بازميگردد دهه 60 به آن نوين
جامعه ، به افراد نگرش بافت در تغيير ضرورتهاي و دوران آن
.ميكند حكايت زندگي مختلف عرصههاي در سرمايهداري رشد از
و سياسي -اقتصادي روابط جاي جاي بر تكنولوژي گسترده حضور
كاهش مستقل اراده ابراز در را انساني قواي توان اجتماعي ،
تصميمگيري كه بودند دستگاهها اين واقع در.بود داده
-علمي مفاهيم قالب در اجتماعي روابط.انسانها نه ميكردند
را انسان آنچه ميرسيد نظر به و ميشدند معنا تكنولوژيكي
ميل.است باخته رنگ تدريج به بود ساخته مدرنيته عصر وارد
و اقتصادي چارچوبهاي در همگي..و هويت -استقلال.آزادي به
.بودند درآمده تكنولوژي سيطره تحت اجتماعي ،
اول مرحله جامعهشناختي نظر از معتقدند برخي واقع در
.دارد همراه به را روشنگري عصر فرهنگي نظر از سرمايهداري
ساخت و فرد تجربه ساختار بين سرمايهداري ، دوم نوع در
سيطره در فرد ذهنيت و افتاده فاصله اجتماعي -اقتصادي
يا سوم نوع سرمايهداري در اما ميگيرد ، قرار امپرياليسم
اقتصاد تكثر و تنوع علت به مليتي ، چند يا معاصر
فرهنگي پديده (بازرگاني و تجارت بورس ، اتوماسيون ، )
در و مونتاژ نوعي به كه است آورده همراه به را پسامدرنيسم
در جديدي ديدگاههاي شرايط اين در.است چسباندن هم كنار
.گذاشت اجتماع عرصه به پا موجود وضع به اعتراض و پاسخ
نسبت كه معترضين از گروه اين كه بود نامي پسامدرنيسم
نگراني احساس كنوني جامعه درون در انسان موقعيت به
براي ميديدند ، محتوي از تهي را قالبها تمامي و بودند كرده
نغمههايپسامدرنيستي نخستين گفت بتوان شايد.برگزيدند خود
(6).شد پديدار معماري و نقاشي خصوصا و هنر ادبيات ، در
و هستند نيچه و ويتگنشتاين هايدگر ، مكتب اين اوليه رهبران
ليوتار ، دريدا ، فرانسوا ژاك چون افرادي نيز حاضر عصر در
برجسته سردمداران از فولو ، دلوز ، بودريا ، ژان بارت ، رولان
.ميباشند مكتب اين
بنيادي ، ازمفاهيم گذر ميتوانيم را مدرن پست كلي بطور
هدايتگر ازقرن 18 كه بدانيم چشماندازهايي و آرمانها
از.است شده آنجهانگير طريق از و بوده غربي مدرن تمدن
طبيعت با انسان جنگ پايان بتوان شايد را پسامدرن ديگر سوي
.دانست نيز انسان با انسان جنگ و
بهرام نژاد زهرا
دارد ادامه
:پانوشتها
و 6 ص 5 گنجي ، اكبر مدرن ، پست مدرنيته ، سنت ، -1
ترجمه گيدنز ، آنتوني دي 73 ، اول ، سال شرق ، ماهنامه -2
اميرقاسمي
وانسان مدرنيسم پست ص 10 ، ايران ، 18/10/75 ، روزنامه -3
قاسمينژاد بهزاد سياسي ،
سال شماره 12 ، سالم ، جامعه نشريه -منبع5 همان -4
و 63 ص 62 1372 ،
بخشدوم ايران ، روزنامه -پسامدرنيسم -نوذري حسينعلي -6
19/1/1376
سياسي توسعه مفهوم تحول
آخر بخش
توسعه مقوله به نسبت برخورد شيوه اين بعد ، مراحل در
بعد دو هر وبه گرفت قرار نقد مورد اقتصادي و سياسي
.شد عنايت توسعه دروني و بيروني
قوام عبدالعلي دكتر
را سياست تا داشتند سعي محققان ابتدا در كه حالي در
ميان تعامل بعد مراحل در ولي كنند ، اقتصاد به وابسته
توجه مورد اجتماعي و سياسي اقتصادي ، پارامترهاي
متغيرهاي طبقهبندي در پارامترها اين آنكه بدون گرفت ، قرار
.گيرد قرار وتابع مستقل
جايگزين سياسي ، توسعه مقوله به برخورد شيوه در ديگر تحول
مطالعات جاي به تكاملي و تاريخي رهيافتهاي ساختن
غربي الگوهاي يكسو از محققان ابتدا زيرا ;بود غيرتاريخي
سوي از و ميكردند تجويز سوم جهان به توسعهسياسي براي را
كه را غرب اجتماعي و سياسي تاريخي ، اقتصادي ، تحولات ديگر
ناديده نكردهاند ، عبور آن از سوم جهان كشورهاي
به ميتوانست سوم جهان انقلابيجوامع تحولات شايد.ميانگاشتند
.حلكند را تناقض اين انحا از نحوي
ارتباط وسايل توسعه شهرنشيني ، بر كه زماني و حال چنين در
ازقبيل مسائلي رفته رفته ميشد ، تاكيد آن نظاير و جمعي
برخوردار خاص تقدم از سياسي ساختار و نهادسازي رهبري ،
سياسي توسعه به اوليه برخوردهاي آنكه وجود با و گرديدند
و تحول بعد دهههاي در ولي بود ، برخوردار ايستا ديدي از
.گرفت قرار سياسي توسعه مطالعه اصلي محور دگرگوني
تئوريهاي حوش و حول در سياسيكه توسعه ارتدكس تئوريهاي
توضيحات و كلان ، مدرنيزاسيون جامعهشناسي توسعه ، تكاملي
انتقاد مورد تئوريها اين دهه 1970 در بود ، روانشناسانه
ابعاد از مقوله اين كه كردند سعي محققان و گرفتند قرار
.دهند قرار تحليل و تجزيه مورد را استقلال و وابستگي
;ميشد توجه توسعه بعدبيروني بر عمدتا روند اين در
مراحل در كه بودند عقيده اين بر دانشمندان از عدهاي زيرا
ولي بود ، زمينيكسان مشرق و غربي جوامع در روندتوسعه نخست
و گرديد روندقطع اين سوم جهان به وروداستعمار با ناگهان
فئوداليسم مابعد دوران به ورود قادربه جوامع اينگونه
.نشدند
توسعه مقوله به برخوردنسبت شيوه اين بعد ، مراحل در
بعد دو هر به و گرفت قرار نقد مورد اقتصادي و سياسي
.شد عنايت توسعه دروني و بيروني
علوم محققان از يك هر دههگذشته چهار طي آنكه وجود با
قرار بررسي تحت ابعادگوناگون از را سياسي توسعه سياسي
در ولي ورزيدهاند ، تاكيد گوناگون متغيرهاي بر دادهو
اصلي علتدارند اتفاقنظر پارامترها اين از بسياري مورد
ميتوان جوامع كليه در را سياسي توسعه تئوريهاي تعميم عدم
:كرد خلاصه زير شرح به
كميت كه اقتصادي وعقبماندگي توسعه معيارهاي برخلاف اولا ،
درامد ملي ، ناخالص توليد چون شاخصهايي طريق از و پذيرند
و توسعه ميزان ميتوان خريد قدرت كاهش يا افزايش سرانه ،
طريق از و آماري چارچوبهاي در را اقتصادي عقبماندگي
توسعه درباره داد ، قرار سنجش و ارزيابي مورد دقيق محاسبات
;نيست كاري چنين انجام به قادر محقق سياسي ، وعقبماندگي
نميتوان سياسي ، توسعه كيفي عناصر كميتناپذيري علت به زيرا
محاسبه دقيق بهطور را سياسي عقبماندگي و توسعه پارامترهاي
سطح ميتوان چگونه مثال ، براينمود اندازهگيري كرده ،
جامعه يك در را شدن نهادي و سياسي مشروعيت يا جامعهپذيري
سياسي توسعه يا عقبماندگي ميزان راه اين از و كرد محاسبه
زياد بسيار متغيرهاي وجود مهم مسئله اينجا ، در سنجيد؟ را
دارد ، جريان متغيرها اين ميان كه است پيچيدهاي ارتباط و
رابطه بهسادگي نميتوان متغيرها اين تعامل از كه بهطوري
.داد تشخيص را معلول و علت
مشروعيت كه نماييم استدلال اينگونه دارد امكان نمونه ، براي
شود ، جامعه در مشاركت سطح افزايش باعث ميتواند خود سياسي
توسعه به خود اجتماعيبهنوبه و سياسي مشاركت كه حالي در
داراي نيز آن حال ، درعين.ميكند كمك سياسي ومشروعيت سياسي
مشروعيت محور دو طريقاين از كه است ارزش و محوراقتدار دو
ارزشي شبكه يك سياسيبهصورت سيستم هر زيرا ;عينيتمييابد
در و ميسازد مربوط باارزش را قدرت آن طي در و ميكند عمل
پديد ارزشي وسيستم قدرت ميان رابطهاي چنين شرايطيكه
تلفيق اين كه عاملي.است شده حاصل ميگوينداقتدار ميآيد ،
.نامدارد مشروعيت ميآورد ، قدرتبهوجود و ارزش بين را
نيزدر مشروعيت و مشروعيت به مربوطاست اقتدار بدينطريق ،
اين درواقع ، .ميشود ارزشهامطرح در سهيمبودن با ارتباط
سياست آن موجب به ميشودكه مربوط سياست از تعريف به مطلب
.اقتدارآميزارزشها توزيع:از عبارتاست
كه معنا اين به ميرسيم ، بعدي مسئله به نخست مشكل ، طرح با
اين سياسي ، توسعه تشكيلدهنده عناصر با ارزشي برخورد با
امروزه اينكه گو.ميپذيرد صورت دشواري با قضاوت و ارزيابي
چون سياسي توسعه اصلي پارامترهاي از بسياري مورد در
سياسي علوم محققان ميان در سياسي مشاركت و مشروعيت
ارتباط در عناصر اين آنكه بهمحض ولي دارد ، وجود اتفاقنظر
و سياسي اقتصادي ، متفاوت ساختارهاي و فرهنگها جوامع ، با
با نميتوان بهسادگي ميگيرند ، قرار بررسي مورد اجتماعي
توسعه سياسي نظر از را جامعهاي مزبور پارامترهاي به توجه
.كرد تلقي عقبمانده را ديگر نظام يا و يافته
آنكه بهرغم كه ضرورياست نكته اين ذكر پايان ، در
سرد جنگ شرايط تاثير تحت سياسي توسعه اوليه تئوريسينهاي
توسعهسياسي مسئله مرور به لكن كردند ارائه را نظرياتي
ودانشمندان محققان مطالعه محور واقعيت ، و اصل يك بهصورت
است گرفته قرار سوم ، جهان نيز و غربي از اعم سياسي ، علوم
صورت بينالمللي نظام در كه تحولاتي با دارد اميد و
بلوكبنديها ، و ايدئولوژيك ملاحظات بدون پژوهشگران پذيرفته ،
مورد جوامع واقعي نيازهاي براساس را سياسي توسعه مقوله
.دهند قرار تحليل و تجزيه
|