|
حاكميت سياسي فلسفه
ميمون ابن عقايد و حيات به نگاهي
(بخش واپسين) هفتم قرن قرطبي متكلم و فيلسوف
خداوند نسبتبه ايجابي و اثباتي معرفت ديگر سوي از اما
.است دسترسي قابل بشر براي جهان با خدا رابطه دامنه در
قدرت مشاهده طريق از او ، فعل طريق از خداوند شناخت يعني
پديد عالم در كه حوادثي تعيين و جهان تدبير در او
(23).ميآيد
آن در استكه آن خداوند حقيقي وحدانيت ميمون ابن نظر از
خدا كساني چنين همينجهت به و نباشد انقسامي و تركيب اصلا
صفات داراي خدا ميمون ابن ازنظر.نميدانند صفات داراي را
را او بداند صفات داراي را واحد خداوند كه هر و نيست ذاتي
خداوند.ميداند متعدد حقيقت و معني در و واحد لفظ در فقط
او براي متعدديكه صفات و است الجهات جميع من واحد
جهت به نه اوست صادرهاز افعال كثرت دليل به برشمردهاند
سلبي صفات خدا حقيقي صفات ابنميمون نظر از.ذاتش در كثرت
نوعي او براي ثبوتي و ايجابي ذكراوصاف و اوست
(24).شركاست
آنچه بر بنا و ارسطويي فيزيك دستگاه مطابق:خداوند علم
توسط شده ارائه براهين از تعدادي با ميمون ابن كه
ذات به قائم و وابسته جهان اين ميكند ، اثبات فيلسوفان
تصور مقابل در اما.است عالم اين حركات اول محرك كه خداست
يوناني افلاطونيان نو از برخي توسط كه اول محرك از ارسطويي
ابن به مسلمان فيلسوفان طريق از عقايدشان و گرفت شكل
فاعلي و صوري علت عنوان به همانقدر فقط خدا رسيد ، ميمون
خدا اين واقع در غايي ، علت عنوان به كه ميشود لحاظ جهان
انسان عقلاني فعاليتهاي با كه است عقلاني فعاليت يك صرفا
اين از ميخواهد ميمون ابن ميرسد نظر به البته.دارد شباهت
ميمون ابن بيان ميان مقايسه رابطه اين در.بگريزد شباهت
كتابلامبدا در ارسطو نظريه با مطابق.است جالب فارابي با
كه ميگيرد نظر در چنين را شباهت اين فارابي متافيزيك ، از
و تعقل فعاليت يعني معقول و عاقل و عقل خداوند مورد در
در نيز ميمون ابن.چيزند يك همه تعقل موضوع و تعقل فاعل
را گانه سه نگرش همين الحائرين اولدلاله جزء از فصل 68
خداوند است معتقد ميمون ابن اما.دارد خداوند به نسبت
فقط نه و ميشناسد كليات و جزئيات از اعم را ديگر چيزهايي
و شناختني چيز هر بلكه خودش ، ذاتي معقول عنوان به را خودش
كند وادار را ما امر اين شايد.ميشناسد نيز را معقول
با خداوند اما شود جهان ساختار با متحد بايد خدا بپذيريم
(25).ندارد مادي صفت هيچ خداوند كه چرا نميشود يكي ماده
و تجديدپذيرنيست و متغير خداوند علم ميمون ابن نظر از
خداوند نيست يعنيجايز ندارد ، راه نيز كثرت او علم در
.باشد داشته موجودات بهيكايك متكثر و متعدد علمهاي
تعلق بينهايت به خداوند علم كه گفتهاند قطع طور به فلاسفه
ولايتغير ثابت شييء به فقط و نيست متجدد او علم و نميگيرد
علم و ما علم كهميان است اين در فلاسفه اشتباه.دارد علم
قياس ما علم با را خدا علم كردهاندو برقرار مشابهت خداوند
كه آنان.كرد نكوهش را فلاسفه اينجابايد در.كردهاند
بيرون صفتي او براي و دانستهاند واحد جهت ازهر را خداوند
اودانستهاند ذات عين را او علم و نشدهاند قائل او ازذات
(26).كنند ماقياس علم با را او علم ميتوانند چگونه
الهي عنايت مساله و آفرينش
ذاتي و مادي ، ماهيت و طبيعي موجودات همه وراي در خداوند
را چيز همه خود آزاد مطلقو اراده با و دارد ، ناشناختني
و علت و يكتاست خداوند.است حركتدرآورده به و آفريده
همه اراده و قدرت عقل ، حيات ، او الوهيت در.است محركاول
.است معقول و عاقل و عقل خداوند.هستند يكي
را ماده نظريهازليت ميكند سعي ميمون ابن آفرينش ، درباره
انديشه از راه اين اودردهد وفق خلقت ديني نظريه با
ميمون ابن نظر ازميگيرد وام و الهام مسلمان فيلسوفان
و است محتاج ازلي محرك يك وجود به باشد هم ازلي ماده اگر
به عدم از را او كه آفرينندهاي به آن نياز حال عين در
.است محتمل همچنان باشد آورده وجود
آفرينش ، روز نخستين يعني آغاز در خداوند ميمون ابن نظر از
را افلاك و آورد پديد را افلاك عقول ، از پس و آفريد را عقول
دنيايي موجودات و دنيا همه آنها از آنگاهدرآورد حركت به
قانون و نظم اينها همه آفرينش از پس خداوند و آمدند پديد
.كرد حاكم ايشان بر را
ضروري باشد داشته آغازي نقطه دنيا اگر ميمون ابن نظر در
جز غايتي خداوند كه چرا باشد داشته پايان نقطه كه نيست
است معتقد ميمون ابن.نيست زمان به محدود و ندارد خودش
شر.است آفريده را خير تنها يعني را ، وجود تنها خداوند
.است خير فقدان و عدم بلكه ندارد موجوديت اساسا
با رابطهخداوند و قدر و قضا مساله و الهي عنايت درباب
ديدگاههاي ميموننخست ابن انسانها ، بويژه و كائنات
:ميكند بيان را خود سپسديدگاه و كرده مطرح را متفاوت
كه است كساني آن ديدگاه:دهري يا مادهگرا ديدگاه -1
اراده هيچ و.نيست موجود الهي قبلي عنايت جهان در معتقدند
بر اتفاق و تصادف يكسره و نيست حكمفرما برجهان مشيتي و
.است حاكم جهان
:اسكندرافروديسي تفسير و شرح براساس ارسطويي ديدگاه -2
موجودات و قمر فلك فوق عالم بر فقط الهي ، عنايت اثر
از بسياري نظر از.است انواع بقاي و توليد و روحاني
را اجناس و انواع يعني كليات ، فقط الهي عنايت نيز مشائيان
.نميگيرد بر در را جزئي موجودات و افراد و ميشود شامل
اراده ازل از جزئي حوادث و پديدهها همه:اشعري ديدگاه -3
جانب از مستقيما و آمده پديد قدر و قضا مطابق و شده
قوانين نپذيرفتن با ديدگاه اين.ميشوند و شده حادث خداوند
و است مشائين نظريه عكس درست هستي ، بر حاكم عمومي و كلي
.است مطلق جبر آن نتيجه
قدرت و استطاعت داراي و مختار انسان:معتزلي ديدگاه -4
و عنايت و است عدل و حكمت روي از خداوند افعال و است عمل
را مخلوقات همه بلكه را انسانها تنها نه الهي عدالت
نقص و شر مساله نميتوانند ديدگاه اين پيروان.دربرميگيرد
اين بگويند ميتوانند كه چيزي تنها و كنند حل جهان در را
(27).نميدانيم را آن حكمت ما كه است
داراياستطاعت انسان ديدگاه اين طبق:ابنميمون ديدگاه -5
اراده و رويمشيت از اختيار اين اما است اختيار و قدرت و
و است يكي معتزله راي با اخير راي اين البته.است الهي
اشخاص مصائب و نعمتها آن براساس زيرا ندارد آن با اختلافي
حتما دهد ، روي بركسي مصيبتي اگر و است استحقاق روي از
(28).نميكنيم درك را آن علت ما منتها است ، بوده آن مستحق
و عدالت كه ميدهد شرح بدينگونه را خود ديدگاه ابنميمون
اراده و عقل صاحب موجودات مورد در فقط را الهي عنايت
صورت به ديگر موجودات انسان از غير به.كاربرد به ميتوان
به فقط عنايت و عدالت بلكه نيستند الهي عنايت مشمول جزئي
كلي و عام قوانين طريق از كه است مربوط آنها جنس و نوع
اين درستي ابنميمون البته.برميگيرد در را آنها جهان
.كند توجيه نميتواند را عقيده
بهپنج اما است واحد ماهيت حيث از نفس و روح:نفس و روح
قوه:مينمايد فعاليت و ميكند ظهور متفاوت شكل و صورت
چهار.عقل نهايتا و ميل قوه مخيله ، قوه حس ، قوه غاذيه ،
امور قوانين به محكوم و جسماني قوا ، اين از نخست تاي
به مربوط و تا چهار آن فوق در كه است عقل تنها.جسمانياند
موجود (Form) صورت روح.است ديگري قوانين با ديگري عالم
.است روح صورت هم عقل و زنده
.مستفاد عقل و هيولاني عقل:ميشود منقسم قسم دو به خود عقل
عقل امااست جسماني امور به دهنده نظم فقط هيولاني عقل
صرف و مطلق علم با و ميشود صادر فعال كلي عقل از مستفاد
ازآنجا هيولاني عقل.است مرتبط و متعلق مبداالهي به خود
عقل اما ميشود فاني جسم فناي با است مرتبط جسم به كه
از پس است شده صادر كلي فعال عقل از كه آنجا از مستفاد
.ميماند باقي نيز جسم فناي
شرايع و نبوت اخلاق ، فلسفه و سياسي فلسفه
گزارش بدينگونه را نبوت درباره متفاوت آرا ميمون ابن
:ميكند
نبوت به كند اقتضا مشيتش را كه هر خدا معتقدند برخي -1
.باشد جاهل و عامي آنكه ولو ميكند مبعوث
به برسد كمال مرحله به را هركه خداوند معتقدند فلاسفه -2
.ميدهد نبوت مقام ضرورت
به واصلان به نبوت اگرچه آن برطبق كه ابنميمون راي -3
بلكه نيست ضروري تعلق اين اما است متعلق كمال مرحله
ماهيت و نبوت حقيقت.است الهي مشيت و اراده به وابسته
عاقله قوه به نخست فعال عقل واسطه به كه است فيضالهي آن
قوه كمال نبوت در يعني ميشود ، افاضه متخيله قوه به بعد و
متخيله قوه كمال و است لازم دو هر متخيله قوه كمال و عاقله
(29).است تمام و تام مزاج تابع
و ابنسينا و فارابي مثل مسلمان فيلسوفان همچون ميمون ابن
انسان يعني.ميداند بالطبع مدني را انسان..و خلدون ابن
چون اما باشد داشته زيست بشري اجتماعي در است ناگزير
و روحي لحاظ از و متفاوتند طبيعت حيث از هم با انسانها
در آدميان كه اختلافاتي رفع براي دارند اختلاف هم با اخلاقي
شريعت بايد ناچار ميكنند پيدا يكديگر با تعاملات و معاملات
آنها در تدبير اين كه هستند كساني.باشد كار در قانوني و
هستند كساني و.قانونگزاران يا پيامبرانند يا اينها و هست
و است قوي ايشان در قوانين اجراي و كار به الزام نيروي كه
.فرمانروايانند يا سلاطين اينان
مردمان دنيوي احوال و معاش اصلاح فقط آن هدف كه قوانيني
داراي فقط قوانين اين واضعان و نيستند الهي قوانين است ،
معاش صلاح كه است قانوني الهي شريعت.متخيلهاند نيروي كمال
اعتقاد و داشته منظور را او خلق و خلق و انسان معاد و
.ميكند تبيين نيز را غيب عالم و خدا به
با دنيا صلاح و دين صلاح بدن ، صلاح و نفس صلاح شرايعالهي قصد
با نفس صلاح و است توام جامعه صلاح با بدن صلاح.است هم
انساني نفس تا ميآيد ، بدست حكمت و علم راه از آن اكمال
.برسد بالفعل عقل مرحله به
.است خاصي علت و حكمت بر مبتني همه الهي قوانين و شرايع
حكمت درك از و ميكند درك را الهي ازقوانين برخي علت انسان
.است عاجز ديگر برخي
شامل فقط و نيستند استثناءناپذير الهي شرايع و قوانين
در نوع طبيعت همچنانكهميشوند موارد و افراد اكثريت
ميشدند پيدا نوع يك از افرادي و نيست يكسان آن افراد تمام
و است چنين نيز الهي شريعت نيستند ، تام و هستند ناقص كه
(30).ميشود پيدا نادر و شاذ موارد هم الهي قوانين در
:منابع
عباس دكتر مقاله ص 2 -ج 5 اسلامي بزرگ دايرهالمعارف -1
خويي زرياب
ص 12 همان بنگريد -2
پل فلسفي دايرهالمعارف و 6 جلد 5 از ص 134 به بنگريد -3
ادواردز
The Encyc lopedia Of Philosophy, Edwards Paul V , P
كتاب از باريتعالي اثبات در مقدمه وپنج بيست شرح -4
مطالعات موسسه تهران محقق مهدي اهتمام به دلالهالحائرين
ص 8 اسلامي 1360
ص 6 -ج 5 اسلامي بزرگ دايرهالمعارف -5
ص 8 مقدمه وپنج بيست شرح -6
همانجا -7
ص 3 -ج 5 اسلامي بزرگ دايرهالمعارف -8
صفحه همان همانجا -9
ص 4 همانجا -10
ص 5 همانجا -11
در شده چاپ المنقول ، لصحيح صريحالمعقول موافقه بيان -12
ص ج 1 قاهره 1321 ، تيميه ، ابن النبويه السنه منهاج حاشيه
73
و بيست كه (متوفاي 1410م) يهودي دانشمند كرسكاس حسداي -13
در خداوند وحدت و وجود اثبات در را ابنميمون مقدمه پنج
است كرده نقد خداوند نامنور به اثري
Crescas Critique of Aristotle,-14
(Harvard uiniversity Press).P. -H.A.Wolfson,
مونك سليمان بوسيله م سال 1866 در دلالهالحائرين كتاب -15
عربي متن نيز سال 1929 در شد ، منتشر عبري بااصل و ترجمه
محققان از آتاي حسين.شد منتشر آويو تل در عبري خط با
در موجود نسخه روي از عربي خط با را عربي متن تركيه كشور
اثر اين.است رسانده چاپ به استانبول جارالله كتابخانه
دو جمله از.دارد نيز آلماني و انگليسي متعدد ترجمههاي
:انگليسي ترجمه
Shlomon Pines, The Guide of the Perplexed, Chikago,
Leon Roth,the Guide Of the Perplexed, London,
:مونك فرانسوي ترجمه مشخصات
Munk,Le Guide Des Egares Paris- (مجدد چاپ)
Salomon.
ج 2 ، اسلامي فلسفه و فارابي -سونار جاويد دكتر پروفسور -16
:تا 89 ص 87
Cavit Sunar, Islamda Felsefe ve Farabi, Ankara
Universitesi Ilahiyat Fakultesi Yayinlari.. Pr.Dr
قرطبه ، فيلسوف رشد ابن فخري ، ماجد:به بنگريد -17
اول جلد به شود رجوع همچنين بيروت ، المطبعهالكاتوليكيه ،
.يهودي فيلون مبحث كاپلستون فلسفه تاريخ
شماره 18 ماخذ -18
Encyclopedia Of Philosophy, (Paul Edwards) V.-19
ص 7 ج 5 اسلامي بزرگ دايرهالمعارف -20
همانجا -21
همانجا -22
همانجا -23
شماره 21 ماخذ -24
ص 8 ج 5 اسلامي بزرگ دايرهالمعارف -25
شماره 21 ماخذ -26
شماره 22 ماخذ -27
شماره 17 ماخد -28
ص 9 شماره 27 ماخذ -29
همانجا -30
|
|