دوم گفتمان نگرشهاي
سيد با گو گفتو در ايران اسلامي انقلاب در سياسي گفتمان 3
2- كشور وزير اجتماعي - سياسي معاون تاجزاده مصطفي
و است كشور استقلال بر (اول گفتمان)نگرش اين ديگر تاكيد
تهديد را نظام خطر دو كه ميكند تاكيد و اعلام همواره
تجزيهطلبان و ضدانقلاب دوم و خارجي دشمنان يكي:ميكند
تماميت بر كه ميزان همان به نگرشي چنين در حكومت.داخلي
و حقوق به را توجه و كمترينعنايت ميكند پافشاري كشور ارضي
را حقوقي چنين استيفاي كه زيرا.شهروندانشدارد آزاديهاي
در.ميداند ملي حاكميت و ارضي تماميت مخلاستقلال ، نهايت در
امنيتنيروهاي تامين زمينه در دولت اصلي تكيهگاه اينديدگاه
مقابل در البتههستند امنيتي اطلاعاتي دستگاههاي و مسلح
جامعه وحدت بر.حسابميكند مردم نقش روي بر خارجي دشمنان
متفاوت اقشار آرمانهاي و ومنافع سلايق طرح و ميكند تاكيد
مردم ، از گفتمان اين تلقي.ميداند وحدتاجتماع ضرر به را
كه دولتاست حوش و حول آنها ، معتقداست و است وانتزاعي كلي
اين در خلاصه طور به.كنند حفظ را خودشان وحدت ميتوانند
و آنها حقوق بر نه است مردم وظايف بر اصلي تكيهگاه گفتمان
تاكيد و دارد وجود بدبيني دولت از مستقل نهادهاي به نسبت
تداوم بر اصرار و ميشود ديده دشمن توطئههاي بر بيشمار
نظر به كه است ملي مصالح بر آنان تاكيد و است مشيگذشتگان
يا را آن اساسا و نيستند آن متوجه خيلي مردم آنان
نهادها برخي تقدس بر تكيه.نميكنند رعايت يا و نميشناسند
قانون انتقادبه و شرايطي هر تحت آنها عملكرد بودن صحيح و
از ملت حقوق زمينه در ويژه به زمينهها از برخي در اساسي
بر تكيه.است باور اين بر كه چرا است ، نگرش اين ويژگيهاي
بوده و 58 سالهاي 59 جو و فضا از ناشي بيشتر حقوق اينگونه
كردن ساكت و جامعه فضاي كردن آرام براي خبرگان كه است
به بودند مجبور مخالف سياسي احزاب و روشنفكران از بسياري
اساسي مطابققانون واقع در و بدهند باج آنها به نوعي
يك در و نميشود شناخته رسميت به حقوق اين از بسياري اسلامي
ميدهد ، مردم به عرصهها اين در اسلامي حكومت آنچه كلام ،
صاحب زمينه اين در مردم و نهحق و است عمدتاامتياز
نظام نامامنيت به بزرگتري حق كه چرا هستند ، حقوق كمترين
بزرگتر حق آن مقابل در و دارد وجود اسلامي دولت وبقاي
.نيستند حمايت و اعتنا قابل فردي كوچكتر حقهاي اجتماعي
خلافتي نه هم آن.است خلافت الگوي گفتمان اين حكومتي الگوي
طول در مسلمانان كه خلافتي بلكه داشت وجود اسلام صدر در كه
با مساوي را آزادي بر تكيه كه است اين.داشتند تاريخ
و مسئولان سادهانگاري و سهلانگاري از دشمنان سوءاستفاده
.ميداند سياسي نيروهاي
و ميدهد ترجيح جامعه بر دولترا كه اول گفتمان:همشهري
با سنخيتي چه است برابرجامعه در دولت حاكميت بهدنبال
استبداد اصطلاح به يا حاكميتدولت كه تاريخي آنديدگاه
دارد؟ ميداد ، ترجيح مرج و هرج به را
تفكر همان ادامهدهنده درواقع اول گفتمان:تاجزاده.
دولت معتقدند يعني هستند ، ماهيتايكي دو اين.است قديم
تفكر ريشه و كند ايجاد امنيترا ميتواند كه است مقتدر
جامعه در مشخص حد يك از بيشتر آزادي اگر كه است اين دو هر
مرج و هرج اين و ميآيد پديد مرج و هرج باشد ، داشته وجود
و مياندازد خطر به است امنيت ضامن خود كه را دولت موقعيت
ديدگاهها اين در.ميافتد اتفاق بزرگ خودشانفتنه قول به
نهادهاي برخوردارند ، مشتركي اصول از دو هر عبارتي به كه
باشد داشته وجود جامعه در ممكن شكل ضعيفترين به بايد مدني
روحانيت نهاد قديم تفكر در البته.نيفتد خطر به دولت تا
بود آنان روحاني امور حل و مردم قلوب جذب صدد در و مستقل
نيز استقلال اين است ، شده اقامه اسلامي نظام كه اكنون اما
و دنيوي بعد دو هر مسئول حكومت و نميشود شناخته بهرسميت
.است مردم اخروي
تفكرات يا و تفكر نوع اين ايدئولوژيك پشتوانههاي:همشهري
چيست؟
دو متكلمين ميشد ، مطرح بحثها اين كه گذشته در:تاجزاده
نتيجه اين به عقلي ضرورت به توجه با عدهاي.ميشدند دسته
به هم برخي و شود تاسيس حكومتي چنين بايد كه ميرسيدند
وجود بيشتر سنت اهل و عامه بين در كه ميشدند متوسل شريعت
و كريم قرآن آيات طبق بودكه اين بيشتر هم نظرشان و داشت
در اينكه ولو كرد اطاعت ازاوليالامر بايد (ص)نبوي سيره
اين اساس بر.باشند ظالم حتي و فاسد حاكم موارد برخي
عمل دستور ميتوانستند افراد كه نادري موارد در جز ديدگاه
بقيه در ندهند انجام را بيگناه مومن يك كشتن يا شرع خلاف
.است بوده مطاع حاكم حكم موارد
-اجتماعي شرايط را بحث وسنجش تحليل مبناي اگر:همشهري
آيا بگيريم نظر در قدرت وساخت سياسي فرهنگ يا و سياسي
استبداد كه ديدگاهي آن همينطور و اول گفتمان نميكنيد فكر
ما تاريخ از دوراني براي ميدهد ترجيح مرج و هرج به را
برخي را موضوع اين.است بوده درست واقع در و داشته كاركرد
و قدرت بافت و سياسي ساختار كه ميكنند تبيين اينگونه
ما جامعه تا ميشده باعث تاريخي ، مولفههاي همينطور
را (مدرن بيان با) دموكراسي و (قديمي بابيان) قابليتآزادي
لذا.شود منجر مرج و هرج به ضرورتا آزادي ، و باشد نداشته
شرايط اجتماعي و سياسي ساخت با سنخيتي هيچ آزادي اصولا
چنين كه جرياني از بخشي البته.است نداشته ما تاريخي
مستثني را ما جامعه كنوني شرايط ميكنند مطرح را تحليلي
رسيدهايم مرحلهاي به حاضر شرايط در ما معتقدند و ميكنند
باشيم شاهد جامعه در را دموكراسي يا آزادي ميتوانيم كه
گفتمان نظرشما به حال هر به.است شده فراهم آن شرايط چون
ترجيح مرج و هرج به را استبداد كه ديدگاهي همان يا اول
گذشته مادر جامعه مناسب كننده تبيين حد چه تا ميدهد
اشاره آن به و دارد اهميت كه بحث يك:تاجزاده..است بوده
نميتواند تفكر نوع كهاين ماست امروز جامعه شرايط كرديد هم
حتما تاريخي ، لحاظ حالبه عين در.باشد داشته آن در جايي
كه داشته وجود تفكر اين در حقانيت از بزرگي رگههاي
ما فعلي بحث اما باشد پاسخگو بلندي دوره در است توانسته
كه دارد قرار اساس اين بر است اخير يكصدسال به مربوط كه
جامعه واقعيتهاي با نميتواند ديدگاه آن شرايط ، تغيير با
هم و نظري بعد در هم اين.باشد داشته همسويي و همخواني ما
.ميدهد نشان را خود اجتماعي بعد در
اماگفتمان.شد بحث اول ويژگيهايگفتمان درباره:همشهري
دارد؟ شاخصهايي چه دوم
است ، نخست گفتمان نقطهمقابل دوم ، گفتمان:تاجزاده.
حساسيتهاي اتفاق به قريب اكثريت يا و همه يعنيبايد
تشخيص ميتوان حالتي چنين در.كنيم برعكس را اول ديدگاه
.چيست دوم گفتمان مشخصات كه داد
حامي سنتي سياسي احزاب برخياز عمدتا كه نظرگاه اين در
شود ، حذف اگر كه استبداداست جامعه امالفساد آنهستند ،
اين از.است شده حل معنا يك به سياسي و اجتماعي مشكلات همه
به تا لذا و است متجلي دولتي قدرت در فقط استبداد منظر ،
هم اكثريت راي كه پرداختهاند مسئله اين به كمتر حال
تكيه گفتمان ، اين در.باشد استبداد نوع يك موجد ميتواند
بر چيز همه.است سياسي احزاب و نيروها اقتدار بر اصلي
توجه كمترين و ميشود ارزشگذاري و تعريف استبداد نفي اساس
صورت كشور ملي حاكميت و ارضي تماميت و استقلال به واقعي
با مخالفت معنايش افراد سياسيشدن يا بودن سياسي و ميگيرد
سياسي دانشگاه ديدگاه اين طبق بر.است قدرت نقد يا و دولت
معنا اين كند اقدام (استبداد) دولت عليه كه دانشگاهي يعني
برخي با بتواند هم كه كانوني يعني سياسي دانشگاه كه
سياستهاي از ديگر برخي با هم و كند موافقت دولت تصميمات
.ندارد جايي ديدگاه اين در مخالفت ، آن
منفعلانه عمدتا اول همچونديدگاه مردم نقش نگرشي چنين در
شده تمام مردم كار هرانقلابي از بعد كه شكل اين بهاست
نخبگان نفع به بايد را عرصهسياست آنان و ميشود محسوب
هم نخبگان تجمع محل و كنند خالي سياسي نيروهاي و جامعه
بايد و ميتوانند مردم البته.است سياسي تشكلهاي و احزاب
انتخاب را نخبه عدهاي چندي از هر و كنند شركت انتخابات در
اين از بيش اما.بگيرند دست در را امور تدبير آنها و كنند
از بسياري واگذاري نگران نيز ديدگاه اين.ندارند نقشي
نوع يك خود ذات در چون.است مردم به مسئوليتها و مصادر
را مردم و دارد تودهها به نسبت اول ديدگاه مشابه بدبيني
ميگوييم ، وقتي مثلا كه است مطرح هنر و فرهنگ در آنچه شبيه
و است سطحي فيلم اين كه است مفهوم اين به بازاري فيلم
رماني يا كتاب وقتي مثلا يا ندارد مطلوبي هنري كيفيت
و مهم كتاب اما كند ، فروش زياد كه ميشود خوانده بازاري
طرفداران سوي از ديدگاه همين شبيه.نميشود تلقي عميقي
سياست شدن ومردمي دارد وجود سياست عرصه در دوم گفتمان
صورت در معتقدند و ميدانند سياست شدن معادلبازاري را
عوامفريبان و فرصتطلبان اجتماع ، صحنه در مردم مستمر حضور
چقدر كه نيست معلوم عمومي افكار و زد خواهند را اول حرف
عمومي افكار همچنانكه.بدهد تشخيص درست را اصالتها بتواند
بتواند را اصالتها اين سينما عرصه در مثلا نيست معلوم
بهترين لزوما تنها نه پرفروش فيلم و بدهد تشخيص درست
است ، عوامانه و سطحي فيلمي موارد اكثر در بلكه نيست فيلم
اينكه بدون ميدهند ، تعميم سياست عرصه به را حكم همين آنان
طرفداران.باشند داشته نظر در را حوزه دو اين تفاوتهاي
و مردم امنيت تامين عمدتا را حكومت وظيفه گفتمان اين
تاييدكننده تنها نه و ميدانند شهروندان آزادي و حقوق
در و ميكنند ستايش آنرا بلكه قدرتاند ، مستقل كانونهاي
هم را كانونها اين و هستند آنها گسترش يا و صددايجاد
هر معتقدند يعنيميكنند تعريف دولت تضعيف جهت در عمدتا
نهايت در بشود ، تاسيس بيشتر حكومت از مستقل كانونهاي قدر
حفظ براي عده اين و كرد كنترل را حكومتي قدرت ميتوان بهتر
و مسلح نيروهاي براي را نقش و توجه كمترين اجتماعي امنيت
نخبگان و نيروها بر را تكيه بيشترين و بوده قائل امنيتي
شكل احزاب قالب در عمدتا كه ميدهد قرار جامعه سياسي
.گرفتهاند
عمدتااز آن در فساد به كهرسيدگي نخست ، گفتمان خلاف بر
بازرسيدولتي گوناگون ايجادسازمانهاي با و حكومت طريق
تقويتاحزاب با نظارت اين گفتماندوم ، در ميگيرد ، صورت
نخبگان قدر هر كه طوري به ميگيرد ، صورت سياسي تشكلهاي و
سامان خود به اجتماعي و سياسي مختلف تشكلهاي در بيشتري
فساد با ميتوانند بهتر كنند نظارت دولت كارهاي بر و دهند
.كنند مقابله دولتي ديوانسالاري عرصه در
اقتصاد ، مثل سياست عرصه در ديدگاه ، اين مدافعين نظر از
حكومت و سياست يعنيخصوصيسازي سياست واقعي شدن مردمي
.بيفرهنگ براكثريت نخبه اقليت
و ميگيرد صورت مردم برحقوق اصلي تكيه نگرش اين در
را جامعه مشكلات و دارد دولتوجود به نسبت مفرطي بدبيني
و دشمنان ، توطئه تا ميخواند دولت اشتباهات از ناشي عمدتا
با تقابل در.ميداند دولت نقد و مخالفت را خود اصلي رسالت
دولت از وچرا بيچون اطاعت را خود رسالت كه اول ديدگاه
سياسي حوزه در صرفا فعاليتهايش علت همين به و ميدانست
قانون به آنان نگاه و اجتماعي و فرهنگي مثلا نه و است
به راحل امام كه اوليهاي اساسي قانون كه است چنين اساسي
در و امروزي اسلامي نهادهاي و مفاهيم بود ، داده نويد مردم
پيشنويس در علت همين به.نداشت وجود فقيه ولايت آن راس
كه است چيزي اين و بود نگرديده مطرح اساسي قانون اوليه
يعني است كرده اضافه آن به انقلاب پيروزي از پس روحانيت
مصوب اساسي قانون در ميگويند كه اول تفكر مقابل نقطه درست
مجبور خبرگان سياسي نيروهاي و روشنفكران كردن آرام علت به
جمهوريت به و كنند تكيه مردم آراي و ملت حاكميت به شدند
كنند ، تمكين مستقل و منتقد مطبوعات و احزاب وجود و نظام
كه نهادهايي ميگويند و ميشود ادعا اين عكس دوم گفتمان در
همانها باشند ، موثر نظام اسلاميت در ميتوانند نوعي به
قانون به سال 1358 در حاكم ويژه شرايط علت به كه هستند
.شود چنين كه بود بنا انقلاب ابتداي از و شد اضافه اساسي
مقدس را حكومتي نهادهاي تنها نه الگو اين معتقدان
بسياري معتقدند و خطاكارميخوانند عمدتا بلكه نميدانند ،
علت به مدتي از بعد ميرسند قدرت و مناصب به كه كساني از
فاسد سياسي تشكلهاي و احزاب و سياسي نيروهاي نظارت نبود
زيادي تلاش حداقل و ميكنند پيدا فساد به ميل يا و ميشوند
از بسياري علت همين به و ميدهند صورت خود پست حفظ براي
مدل.ميدهند انجام آن پيامدهاي از اطلاع رغم به را خطاها
الگوي يعني دموكراسي اينهاليبرال نظر از حكومتي ايدهآل
اين از نيز آزادي.است حاضر حال در غربي نظامهاي اكثر
.قانوني اپوزيسيون كامل آزادي يعني منظر
بر كه داديد ارائه دوم ازگفتمان كه تحليلي با:همشهري
گرفت نتيجه ميتوان آيا بردولت ، نه ندارد تاكيد جامعه
اپوزيسيون سوي از هميشه تاريخايران در تفكر نوع اين كه
با ديگر طرف از است؟ مطرحبوده حاكم دولت و سياسي نظام
به امنيت به دستيابي براي كه اول گفتمان ويژگيهاي به توجه
يكصد اين در گفتمان اين گفت ميتوان آيا ميكند تكيه دولت
حمايت و طرح آنها مدافعان و قدرت صاحبان سوي از اخير سال
است؟ ميشده
گفتمان مدافع كساني.است چنين زيادي حدود تا:تاجزاده.
البته.دارند موضع سياسي نظام و دولت مقابل كه هستند دوم
اين كساني.ندارد قبول را ديدگاه اين اپوزيسيون همه
استبداد را كشور مسئله مهمترين كه پذيرفتهاند را گفتمان
اين نتيجه.ميكنند معرفي استبداد را امالفساد و ميدانند
يا اضمحلال روشنفكران رسالت مهمترين كه است آن هم گفتمان
ابزارهاي تا هستند آن دنبال به و است استبداد تضعيف
.كنند تقويت را مطبوعات يا حزب مانند دولت تضعيفكننده
طبق را ملت و دولت ناخودآگاه كه است اين تفكر ، اين مشكل
طوري به ميبينند هم مقابل نيروي دو گذشته تفكر و سنت همان
ضمن است ، ديگري ضعف يكي قوت و است صفر دو آن جبري جمع كه
غافل وجوه ساير از و ميپردازد سياست حوزه به صرفا آنكه
.است
اين اگر كه است اين ميشود مطرح كه ديگري سئوال:همشهري
نظر مورد اهداف به ميتواند بگيرد اختيار در را قدرت جريان
با جريان اين آيا ديگر عبارت به.بپوشاند تحقق جامه خود
اين.:تاجزاده.خير؟ يا دارد انطباق جامعه فعلي شرايط
درازمدت دهددر تشكيل دولت بتواند اگر حتي تفكر نوع
حفظ مطرحميكند ، خود كه معيارهايي با را قدرت نميتواند
.كند
شود نهادينه جامعه يك در ميتواند زماني آزادي كه چرا
.باشد شده مستقر مقتدر دولتي آن از قبل كه
مرجتبديل و هرج به قطعا آزادي نباشد مقتدر دولت ، اگر
براي مليهم اجماع بايد مقتدر ، دولت بر علاوه.ميشود
ديگر بهعبارت باشد داشته وجود سياسي آزادي شدن نهادينه
ارضي تماميت درزمينه حداقل ملي اجماع بايد آزادي براي
يعني زمينه دو اينباشد داشته وجود آن استقلال و كشور
.است ضروري سياسي توسعه براي ملي اجماع و مقتدر دولت
آزادي.است دوام و تحقق قابل بستري چنين در تنها آزادي
آزاد ميتواند ملتي و شود مطرح قانونمندي كنار در بايد
.باشد پذيرفته را قانون حاكميت آن همراه كه باشد
بود اسلامي انقلاب از پس شرايط تفكري چنين واقعي مثال
انقلاب شكست و دولت سقوط در سعي مختلف جريانات و گروهها كه
قوه و ميدادند سوق تجزيه سمت به را كشور بعضا و داشتند
دخالت (ره)اگرامام و نبود آنان با مقابله به قادر مجريه
مخدوش كشور ارضي تماميت هم شايد و انقلاب شك بدون نميكرد
.ميگرديد
كه حالي در ميپوشيدند ، چشم مقتدر حكومت از اينها
تجزيه را كشور يا راحتي به گروهها آن مقتدر دولت بدون
.ميكشاندند نابودي به را انقلاب يا ميكردند
توسعهسياسي در را دوم گفتمان تاثير است شايسته:همشهري
اصولاوليه از يكي نظري بعد در.كنيم بيان هم جامعه
توسعه درفرايند.است ملت و دولت اعتماد سياسي توسعه
مردم اعتماد مورد خود ، حقوق و وظايف چارچوب در دولت سياسي
اعتماد مورد خود وظايف و حقوق رعايت با هم مردم و است
ملت و دولت دوم گفتمان گفتيد كه همانطور اما.هستند دولت
تفكر نوع اين نميكنيد فكر آيا.ميبيند هم مقابل هميشه را
مانع عنوان به و ميكند تشديد را ملت و دولت اعتماد عدم
ميكند؟ عمل سياسي توسعه
دوم گفتمان هم و اول گفتمان هم من نظر به:تاجزاده.
را ودولت ملت تقابل چون دو هر.دارند را ويژگياي چنين
ضدتوسعه اگر درنهايت لذا ميدهند قرار خود نظريات محور
من نظر به.نميكنند كمكي سياسي توسعه به نباشند سياسي
نتيجه كه مرج و هرج به دومي و ميشود منجر استبداد به اولي
.شد خواهد استبداد كوتاه زمان يك از پس آن
ما جامعه در دين از دوم و اول گفتمان تبيين:همشهري
چيست؟
سال يكصد در كه شود توجه نكته اين به بايد.:تاجزاده.
دوم گفتمان و داشته توجه اسلاميت به هميشه اول گفتمان اخير
در.نيست آنها نبودن مسلمان معناي به البته كه جمهوريت به
به.زائد و مضر گاه و فرعي است امري جمهوريت اول گفتمان
طرحهايي و برنامهها گفتمان نوع اين است ممكن علت همين
نداشته سازگاري نظام جمهوريت با وجه هيچ به كه دهد ارائه
آنها كه اسلامي البته -اسلاميت اگر است معتقد كه چرا باشد ،
اين در.داريم چيز همه باشد ، داشته وجود -دارند مدنظر
كه است آن مهم نه ، يا باشند مردم كه نيست اين مهم گفتمان
گروه يا و دولت بنابراين.باشد حاكم آنها موردنظر اسلام
قصدشان چون كنند اعمالقدرت مردم نظر برخلاف ميتوانند خاصي
هركاري بنابراين است ساختنمردم منتفع يا و دين از حمايت
.است مشروع دهند انجام
اينكه نه نميدهد ، بها خيلي حكومت در اسلاميت به دوم ديدگاه
روحانيت مانند ديني نهادهاي اين براي اما نباشند ، مسلمان
مردم كه است اين نظرشان.نيستند قائل مهمي نقش حكومت در
تغيير را خود ساله هزار دين و هستند مسلمان ما جامعه
اين نظر بنابرايناز.شد نخواهند رويگردان آن از و نميدهند
ما مشكل سياستنيست ، عرصه در كشور مشكل اسلاميت گفتمان
همان و ميكنند آنتفسير مقابل را جمهوريت كه است استبداد
بوده استبداد تهاجم هميشهمورد اخير سال يكصد در كه است
داد اولويت جمهوريت به كهبايد است آن تفكر اين نتيجهاست
.اسلاميت به نه
|