دانشگاه دانشجويان جمع در
ترجيح:داد سيفالله
اميركبير
فيلمسازان ميدهيم
متفكربازگردند
كلن در آثارلوفنر
سال 1910 يادداشتهاي
وجودي بحران
دانشگاه دانشجويان جمع در
ترجيح:داد سيفالله اميركبير
فيلمسازان ميدهيم
متفكربازگردند
وزارت سينمايي امور معاون داد سيفالله:هنر و ادب سرويس.
حضور با همايشي در خرداد دوم روز اسلامي ارشاد و فرهنگ
عناصر كه بود فشاري:گفت اميركبير دانشگاه دانشجويان
فيلمسازان ميدهم ترجيح گفتم ، من و بازگردند فيلمفارسي
.برگردند متفكر
كارگردانهايبرجسته از يكي:شد سوال سينمايي معاونت از
مسئولان نبودنسلايق يكسان علت به كه است بيضايي بهرام ما
كارآمدن روي از سال گذشتيك با نداشت ، فعاليت اجازه قبلي
چنين به توجه عدم علت ايشاننيستيم فعاليت شاهد هم شما
دوم آوردهاي دست از يكي:گفت درپاسخ داد چيست؟ افرادي
بنده به وقتي است مديران سلايق حذف عرصهسينما در خرداد
بر مديران سليقه اعمال با من ميدانستند كنم خدمت گفتند
ديگر نفر دو يكي و بيضايي آقاي هستم مخالف سينماگران
هم من خود و داشتهاند ملاقاتهايي من خود با بار چندين
فكر اينكه دليل به بسازند فيلم ايشان كه هستم علاقهمند
از مختلف دورههاي در كه هستند فيلمسازاني از ايشان ميكنم
زياد احتمال به.نشدهاند خارج شرافتمندانه فيلمسازي مسير
پروانه ايشان درخواست به توجه با آينده روز دو يكي تا
عناصر كه بود فشاري البته.شد خواهد صادر فيلمشان ساخت
فيلمسازان ميدهم ترجيح گفتم من.فيلمفارسيبازگردند
فيلمهاي چرا اينكه به پاسخ در همچنين داد.متفكربرگردند
دراين ما مشكل اصليترين:گفت نميشود ، اكران خارجي خوب
كنيم راوارد مهم فيلمهاي ميكنيم سعي اما است بودجه مورد
سوال اين به پاسخ در وي.بگذاريم نمايش به منظم شكلي به و
براي تسهيلاتي آيا سينماها بليت قيمت گرانشدن با كه
تا هست برنامهاي:گفت ميشود؟ گرفته نظر در دانشجويان
در را فيلمها اسلامي انجمنهاي همكاري با تهيهكنندگان
مورد در اما بگذارند نمايش به خاص شرايط با دانشگاهها
سينما بليت قيمت ، صعودي سير به توجه با كه بگويم بليت
بسيار سينماها بليت واقعي قيمت و است نكرده توفيري چندان
دستآوردهاي تشريح به جلسه اين در وي.است اين از بيش
.پرداخت خرداد دوم حماسه
كلن در آثارلوفنر
سرخ گل بوتههاي زير در مقدس مادر
لوفنر -نقاشياشتفان تابلوي صد شامل نمايشگاهي
.شد برگزار كلن شهر ريشارتز -اف-موزهوال در (14511400)
كه آثارلوفنر نمايشگاه اين در كاپيتال ، مجله نوشته به
با همراه شده ، جمعآوري جهان سراسر از اماني بهصورت
كه مانندكلن نقاشاني و وي معاصر هنرمندان از آثاري
گذاشته علاقهمندان ديد معرض به بودهاند ، هنرمند اين الگوي
.شد
به و بود وسطي قرون دوره در كلن شهر پارلمان عضو لوفنر
واقعيت با بود ، استوار حقايق برپايه وي شغل دليلاينكه
اين.ميكرد سير عرش در نقاش عنوان به داشتولي سروكار
جهاني شهرتي و طلايي رونقي و جلوه كلن قديم سبك به هنرمند
تابلويمادر از ديدار نقاشي دوستدارانهنر براي.بخشيد
را زيارت سحرانگيز جذابيت سرخوي گل بوتههاي زير در مقدس
.دارد
سال 1910 يادداشتهاي
كافكا فرانتس روزانه يادداشتهاي گزيدهدفتر
روزنهاي هيچ نباشد بزرگي استعداد نفوذ زير كه ادبياتي
راهي زور به طريق آن از احتمالا نامربوط [مسائل] كه ندارد
نمايد باز خود براي
كتاب از است گزيدهاي داريد رو پيش كه نوشتهاي:آگاهي
(111910) يكسال تنها كه كافكا فرانتس روزانه يادداشتهاي
مجاري معروف نويسنده اين يادداشتهاي (231910) سال از 13
گشود ، جهان به چشم سال 1883 به كه كافكا.برميگيرد در را
دوستشماكس نميدانست كه رفت دنيا از حالي در سالبعد 40
و نميكند عمل آثارش سوزاندن براي او وصيت برودبه
.ميدهد قرار جهان ادبيات اختيار در را گنجينهايبزرگ
از مقدادي دكتر همت به سال 1910 يادداشتهاي كتاب
به پيش سال چند نسخه تيراژ 3000 در بزرگمهر سويانتشارات
كه مترجم.است گرفته نشر جواز تازگي به كه بود چاپرسيده
در برگردانده فارسي به انگليسي متن روي از كتابرا
دشوار بسيار را اثر اين ترجمه كه كتابميگويد پيشگفتار
متن به مراجعه از شده مواجه ابهامي كهبا زمان هر و يافته
به ميتوان كافكا آثار ميان از.نكردهاست خودداري آلماني
مجموعه به نيز و مسخ داستان و محاكمه ، قصر امريكا ، رمانهاي
برگردانده فارسي به كه اشارهكرد دهكده پزشك داستان
كافكا شناخت كهبراي عقيدهاند اين بر بسياري.شدهاند
.است ضروري او يادداشتهاي خواندن
رختخواب از ميخواستم كه وقتي صبح امروز:فوريه 190
ازكار است ، ساده بسيار دليلش.رفتم حال از شوم بلند
از بلكه اداري كار از نه [ البته].شدهام خسته كاملا زياد
حد ، آن تا فقط ندارد ، نقشي جريان اين در ادارهديگرم كار
كار به آسايش در ميتوانستم بروم ، آنجا نبودم مجبور اگر كه
آنقدر كه را ، روز در ساعت شش نميشدم وناچار بپردازم خودم
مخصوصا كرد ، نميشود هم را تصورش كه ميدهد عذاب مرا
از پر [ انديشهام] روزها اين در چون شنبه ، و جمعه روزهاي
و تجزيه در كه ميدانم.دهم هدر بود ، خودم به مربوط امور
اين اداره و است خودم تقصير است ، حرف فقط اين نهايي تحليل
من مورد در را ادعاها موجهترين و صريحترين كه دارد را حق
زندگي نوع يك اين من براي ويژه به ولي.باشد داشته
وجود فراري راه آن براي احتمالا كه است دوگانهاي وحشتناك
صبحگاهي مناسب نور در را سطور اين.جنون مگر ندارد
و نداشت وجود حقيقت همه اين سخنان اين در اگر و مينويسم
قلم به دست مطمئنا نداشتم فرزنددوست يك همانند را تو اگر
.نميبردم
پيرمرديبشوي باشي ، مجرد كه ميآيد وحشتناك بسيار نظر به
به دعوتيرا آنكه حال دارد خويش شان حفظ در تلاش كه
سر به ياران جمع در را شبي بخواهد كه هرگاه ميطلبد التماس
نتواني ببري ، خانه به خود دست با را غذايت شوي ناچار آرد ،
تنها باشي ، كسي انتظار در خاطر آسايش و اطمينان احساس با
ناگزير بدهي ، كسي به هديهاي بتواني آزردگي و دشواري با
در نتواني هيچگاه بگويي ، بخير شب ورودي در آستانه در باشي
كه آنگاه و بشوي بستري بدوي ، بالا پلكان از همسرت كنار
پنجرهات چشمانداز دلخوشيت تنها بنشيني بسترت در بتواني
اتاق به كه باشي داشته فرعي درهاي تنها اتاقت در باشد ،
راه از تنها كه خانوادهات ، از ميشوند ، باز ديگران نشيمن
و پدر ازدواج با ابتدا است ، ميسر آنها با صميميت ازدواج
ازدواج با گراييد زوال به آن تاثير كه هنگامي سپس مادر ،
و بستايي را ديگران فرزندان باشي ناچار شوي ، بيگانه خود ،
.ندارم فرزندي هيچ خود:كه بگشايي لب كه نباشي مجاز حتي
برت و دور چون ميگذرد عمرت كه نكني احساس هيچگاه
كردار ، و ظاهر در شوند ، بزرگ افرادش كه نيست خانوادهاي
خويش الگوي داري ياد به جوانيت از كه را مجردي نفر دو يكي
.دهي قرار
سر كه هنگامي حتي داشتهام ، ذهن در پيش از را هرچه يقينا
با اما اتفاق ، حسب بر فقط يا كلمه به كلمه چه بودم ، حال
مغلوط ، خشك ، من اطراف در هركسي براي مشخص ، كلماتي
ميكوشم كه هنگامي و ميرسد نظر به شرمآور انعطافناپذير ،
مفهوم از چيز هيچ كه اين وجود با بنويسم ، آنرا ميزم پشت
به ناقص رفته هم روي ولي ناجور نبردهام ، ياد از را آغازين
مساله اين به بزرگي مقياس در طبيعتا اين.ميرسد نظر
كه هنگامي الهام ، سرمستي وقت در فقط من كه ميشود مربوط
ميكند خطور مغزم به جالبي چيز نيست ، برابرم در نوشتافزار
به تا داشت واهمه آن از بايد بيشتر كه است زماني اين و
غناي وقت آن اما نشستهام ، آرزويش در گرچه نشست ، آرزويش
و كوركورانه.كنم رهايش بايد كه است زياد چنان مطلب
كه طوري به ميقاپم ، را سيال جريان آن از مشتي بياختيار
در دستمايهام ميآورم ، كاغذ روي به آنرا آرامي به وقتي
از است ، هيچ ميزيست آن در مطلب كه غنايي با مقايسه
آزاردهنده و بد رو اين از و است ناتوان آن غناي بازسازي
.نميگشايد مقصديراه هيچ به كه چرا است
جسماني وضعيت پيشرفتم راه سر بر عمده مانع كه است مسلم
خودم بايد من.كرد نميشود كاري هيچ بدني چنين با.است من
شب چند اين اثر بر.كنم سازگار دائمياش تراشي مانع با را
خواب اندكي بسيار مقدار با همراه ولي كابوس در كه آخري
جز به را چيزي هيچ بودم ، پريشان چقدر صبح گذشت ، امروز
تحمل قابل آن از نيمي فقط كه وضعيتي نميكردم ، حس پيشانيام
كامل آمادگي با و بود دور به كنونيام وضعيت از بسيار بود
روي توپي چون دست در كم مدار با ميشدم خوشحال مردن ، براي
با مقايسه در بدنم.بشوم جمع خودم دور راهرو سيماني كف
توليد براي لازم چربي كمترين است ، بلند بياندازه ضعفش
نگاه زنده را دروني آتشي تا ندارد ، را دلپذير گرمايي
بيشتر آن از گاهگاهي بتواند روح كه ندارد وجود چربي دارد ،
بزند صدمهاي مجموعه كل به اينكه بدون روزانهاش ، نياز از
دردسر به مرا دفعات به تازگيها كه ضعيفي قلب.كند تغذيه
به پاها اين طول تمام در را خون ميتواند چگونه انداخته ،
شاق كافي اندازه به زانوها تا رساندن خون آورد؟ در گردش
سرد قسمت به ناچيز نيرويي با ميتواند فقط آنجا از و است
به بالا قسمت در هم باز حالا اما.شود سرازير پاهايم پايين
هدر را خودش پايينها آن در دارد حاليكه در است ، نياز آن
طول سرتاسر در چيز همههستند راهش به چشم بالا در ميدهد ،
ميتواند كار چه [ جسم اين] پس.شده گسيخته هم از بدنم
هم جورتر و جمع و كوتاهتر اگر حتي شايد حاليكه در بكند ،
انجام ميخواهم من كه را آنچه براي كافي توان هم باز ميبود
.نداشت بدهم ،
كارخانه به بيتوجهيام خاطر به مرا پدرم ظهر.دسامبر 14
ولي پذيرفتهام را سهمي سود خاطر به دادم توضيح.كرد سرزنش
داشته فعالانه شركت نميتوانم هستم اداره در كه زماني تا
پنجره كنار ساكت من داد ، ادامه مجادله به پدر.باشم
به ظهر روز آن بحث نتيجه در امشب وجود اين با.ايستادم
وضع با بسيار خاطر رضايت با ميتوانم كه افتادم فكر اين
براي را وقتم تمام باشم مواظب اينكه و بيايم كنار فعليام
بررسي مورد را فكر اين داشتم تازه.نگذارم آزاد ادبيات
شگفتانگيز من براي ديگر [اينفكر] كه ميدادم قرار دقيق
تواناييام من.آمدهبود در عادت صورت به ديگر بلكه نبود
سوالقرار مورد ادبيات به وقتم تمامي كردن وقف براي را
ميگرفت سرچشمه كنوني موقعيت از تنها باور اين البته.دادم
امروز اينكه عليرغم ضمنا.بود نيرومندتر هم آن ولياز
دارد ، برلين در نمايش اجراي و ازروخواني پرهيجاني شب ماكس
فقط كه ميكند خطور بهفكرم نكته اين حالا ;پنداشتم بيگانهاش
خانم بهخانه شبانهام پيادهروي در كه افتادم فكرش به وقتي
.ميشدم نزديك تازيش
با ازدواج و بچهها درباره اتفاق برحسب صبحانه ، سر امروز
بار اولين براي اما كلمهاي ، چند فقط كردم ، مادرمصحبت
و ساخته خودش براي من از مادرم تصوريكه شدم متوجه خوب
جوان مرا او.بچگانهاست و غيرحقيقي چقدر پرداخته
اين.ميبرد رنج بودن بيمار تصور از كمي كه ميداند تندرستي
مسلما ;رفت خواهد بين از خود به خود زمان مرور به تصور
خواهد خاتمه آن به شكل بهترين به شدن بچهدار و ازدواج
براي شايد كه ميزاني به هم ادبيات و من علاقه آنگاه.داد
فارغ علاقهاي.ميكند پيدا كاهش باشد ضروري تحصيلكرده فردي
چيز هر يا و كارخانه به يا شغلام به بيدغدغه و احساسات از
نه بنابراين.آمد خواهد وجود به آيد پيش كه ديگري
درباره دائمي نوميدي براي دليلي اصلا نه دليلي ، كوچكترين
هم به دل ميكنم فكر وقت هر اما.دارد وجود من آينده
موقتا نميبرد خوابم نوشتن فرط از كه وقتي يا دارم خوردگي
ممكن حل راه هزاران.نيست شديد چندان كه ميشوم ياسي دچار
دختري عاشق ناگهان كه است اين آنها محتملترين.دارد وجود
وقت آن.كنم سر او بدون كه نخواهم هرگز ديگر و بشوم
است خيرخواهانه حد چه تا من درباره آنها نيات كه ميفهمم
دايي مثل اگر اما.ميكنند دخالت من كارهاي در كم چقدر و
چون بود نخواهد بدبختي هيچ هم آن بمانم ، مجرد مادريد در
سازگار وضع آن با را خودم چطور ميدانم دارم كه ذكاوتي با
.كنم
روزنهاي هيچ نباشد بزرگي استعداد نفوذ زير كه ادبياتي
راهي زور به طريق آن از احتمالا نامربوط[مسائل] كه ندارد
ضروري آن به توجه روشايستگي همين از.نمايد باز خود براي
مرزهاي محدوده در طبيعتا نويسنده ، شخص استقلالمينمايد
ناپذيرملي ، مقاومت الگوهاي فقدان.ميشود حفظ بهتر ملي
اما.ميدارد نگاه دور ادبيات از را بياستعداد كاملا افراد
تحت تا نيست كافي نويسنده يك براي هم متوسط استعداد حتي
قرار روز مد نويسندگان افتاده پا پيش ويژگيهاي تاثير
از يا بپردازد ، بيگانه ادبيات آثار معرفي به يا گيرد ،
;كند تقليد شدهاند معرفي اين از پيش كه بيگانهاي ادبيات
كه آلمان ، ادبيات همچون ادبياتي در است واضح نمونه براي
تقليد نويسندگان بدترين است ، غني بزرگ استعدادهاي نظر از
و خلاق نيروي.سازند مييابندمنحصر وطن در آنچه به را خود
در دهندهاش ، تشكيل اجزاء در فقير ادبياتي توسط كه ثمربخشي
به شروع كه هنگامي خصوصا ميشود ، گرفته كار به مسير اين
نويسندگان درباره مانده جا به گزارشات از ادبي تاريخي خلق
انكارناپذيراين تاثير.ميكند جلوه موثر مينمايد ، فقيدش
كه ميگردد مسلم آنچنان حال ، و گذشته در نويسندگان ،
معاصران از شخص.شود آنان نوشتههاي جايگزين ميتواند
معاصران از حتي شخص درواقع است ، پيشينيان منظورش و ميگويد
آن كه آنجائي از اما.ميبيند را پيشينيان تنها و ميخواند
به آنجائيكهنوشتهها از و كرد فراموش نميتوان را تاثير
فراموشي باز نميكنند ، اثر برحافظه مستقل طور به خود ، خودي
غيرقابل كل يك ادبيات تاريخ.ندارد وجود سپردني بهخاطر و
روز پسند تاثير تحت كه ميكند ارائه اعتمادرا قابل و تغيير
.است نگرفته قرار
وجودي بحران
ارديبهشتدر تا 30 از 20 سحابي مهدي آدمكهاي از نمايشگاهي
.شد برگزار آريا نگارخانه
و تزئيني هنرهاي دانشكده در قزوين متولد 1322 سحابي
وي.است پرداخته تحصيل به رم زيباي هنرهاي آكادمي
خود آثار بسياري گروهي و انفرادي نمايشگاههاي در تاكنون
ترجمه به نويسندگي ، كار بر علاوه و است داده شركت را
ترجمه اكنون هم كه بوده مشغول نيز پروست كتابهايمارسل
.ميباشد زيرچاپ دارد ، نام كهاسير كتابها اين ششم جلد
نفي فقط مدرنيسم كه سوال اين به پاسخ در هنرمند اين
ازاين كارهايتان در.است هم امروزي نفي بلكه نيست ، گذشته
جهان بانقاشي شما درگيري و كردهايد چه كه كنيد صحبت زاويه
:ميدهد پاسخ چنين چيست ، امروز
آن شدن طرح نحوه كم دست يا شما ، سوال خود با اول از من
ودرگيري امروزي ، حتي و گذشته نفي چون تعبيرهايي و مخالفم
به را ناآگاهانه ، در يا آگاهانه كه ميدانم نگرشي بيانگر را
و يادداشتهاينادرست برخي نابجا ، تقابلهاي برخي روي
برچسبها وبرخي ناخواسته حتي و بيجا ، من نظر به مرزبنديهاي
.ميكند باز بدبينيها و
تحول يا ادامه بلكه گذشته ، نفي نه را مدرنيسم شخصا
تحول ، اين لزوم چراي و بيچون قبول شرط به گذشته ،
كاري نهايت در (مدرنيست فرد و) مدرنيسم كه معتقدمميدانم
دگرگوني تحول يعني گذشته ، تحول لزوم به كه نميكند جزاين
و بدهد تن گذشته ارزشهاي و معيارها دگرديسي حتي وگاهي
كهدر چيزي قبول.است قبول همين در فقط باغيرمدرن فرقاو
نتيجه ، دراست فعاليت حال در موجود جبرا او از بيرون
مثلا عنصر با غيرمدرن ، عنصر با شايد ومدرنيست مدرنيسم
اما باشد ، تقابل در پرست گذشته و پسند گذشته يا واپسگرا ،
از يكي گذشته چون نيست ، تقابل در وجه هيچ به گذشته خود با
حتي ميتواند و است وضعيتمدرن جمله از وضعيتي ، هر اركان
.باشد آن اصالت محكهاي و معيارها از يكي
خلاصيآورگذشته كهنفي آن از بيشتر مدرنيسم ديگر ، عبارت به
همه تعهد ، با اين قبول بدون.است آن تعهدآور باشدقبول
كردن كارمدرن و بودن مدرن از نميشود جبرهايش ، و دشواريها
صورت اين درغير چون.كرد دفاع (!بسيار مدعيان مقابل در)
تا اين و سوالميرود زير آثارش و هنرمند اصالت اعتبار
آن تعريف و بحثگذشته اينجا.است توجيه قابل هم اندازهاي
اهميت بسيار آن برايتاييد هم و نفي براي هم كه ميآيد پيش
مشاركت يا عام مفهومتجربه به را شخصاگذشته مندارد
كوشش در محلي ، و قومي اصيل حفظهويتهاي با همراه مسئولانه ،
هنرهاي در ويژه به كه ميگيرم ، شمول وهمه عام آفرينشي و
نشانهها و نمادها نسبي وحدت و دليلعموميت به تجسمي ،
.است داشته گرايش واحد وزبان بياني نوعيوحدت به همواره
اصل آن منظور اگر چيست؟ امروز نفي از منظور اما
باشد ، گريزي زمان يا ستيزي زمان يعني هنري ، آفرينش اساسي
.موافقم باشما
بازمان ، خواه بنيادينش و دائمي ستيز در هنري ، آفرينش
اصليزمان ، نماينده عنوان به هم ، باامروز ناخواه
زمان تقابلبا اين اگر.است درست اين و دارد سرتقابل
تقابل در حتي هنر من ، عقيده به.نبود هم هنري شايد نبود
فراسوي چيزي درجستجوي كه يعني.هست هم تاريخي باامروز
با مقابله به بشري ، عام وضعيت گذاري يا مجازي مرزهاي
كه است دليل همين به و دارد نظر هم تاريخي زماني مرزهاي
زودگذر پديدههاي جمله از مصرف ، باتاريخ پديدهاي هر
دارند ، تناقض هنر تعريف با اصولي طور به سياسي و اجتماعي
هم مصرف محدودهتاريخ همان در حتي ناسازگاريشاناغلب و
.دورتر آيندههاي به برسد چه ميشود ، تا آشكار
نقاشي با خودم درگيري درباره سوالتان درباره اما
جواب گفتم بالا در آنچه همه ميكنم فكر جهانامروز
.بود درگيري اين
جهان همه به و دارد بنيادي اهميت كه هم ، را ديگر نكته يك
به امروز ، نقاشي:كنم اضافه ميشود ، مربوط تجسمي هنرهاي
.است هويت عظيم بحران يك دستخوش من ، گمان
يكقرن حدود از تصوير دنياي.وجودي بحران حد در بحراني
در معنيواقعي به سالها اين در و بود شده رو و زير پيش
ميگويد؟ چه برايچيست؟ چيست؟ نقاشي.است فيكون وضعيتكن
سوالهايي همه اينها..زباني؟ چه به كي؟ براي چرا؟
وجود منشاء اصلو درباره فلسفي پرسشهايي حد در بنيادي ،
در امروزي نقاش عنوانيك به هم ، من.پيچيدگي همين با.است
.پرسش؟درگيرم اين
|