|
انديشههاي در مدني جامعه
اسدآبادي سيدجمالالدين
:اشاره
جمله از آن ، به مربوط تئوريهاي ارائه و مدني جامعه بحث
اغلب نگيرد ، جوشش ملتها تاريخ دل از اگر كه مباحثياست
ميشود ، تبديل غيرعملي و تئوريك صرفا مباحثانتزاعي ، به
به توجه با تا است درصدد زير مقاله نويسنده دليل همين به
جوامع ميان در را بحثي چنين سابقه سيدجمال ، انديشههاي
است معتقد نويسنده مقاله اين در بگذارد ، نمايش به اسلامي
محور از 8 مدني جامعه مفاهيم و اركان سيدجمال نگاه از كه
اصلاح قبول استبداد ، نفي قانونگرايي ، و شورايي حكومت اساسي
سلطه و استعمار نفي تمذهب ، رد ديني ، همبستگي تجدد ، و
برخوردار آزاديخواهي روحيه و ديني تعقلگرايي خارجي ،
.بپردازد محور اين 8 توضيح به دارد سعي وي.ميباشد
مقالات سرويس
شخصيتهاي بارزترين از يكي اسدآبادي سيدجمالالدين شك بدون
كه مسئله اين از آگاهي با ويميباشد اسلام فكريجهان
خود جامعه نبودهاند قادر فكري تحولات جهانبدون ملل ديگر
فكري انقلاب شوند ، نائل بهپيشرفتهايي و كنند دگرگون را
تلقي مسلمين روزمره زندگي اساسي ضرورت را اسلام جهان در
براي وي.بود آنان ميان اساسي اصلاحات خواهان و كرده
عقبماندگي متوجه را آنها عرب و مسلمان ملل وجدان بيداري
مدني جامعه بار اولين براي و كرد خود جامعه فكري سياسي ،
حقيقتي را اسلام اسدآبادي جمالالدين.نمود مطرح را اسلامي
ميتواند واحد زمان يك را مدني جامعه و دين كه ميدانست
اگر امريكائيان و اروپائيان وي ، نظر ازباشد داشته
در را خود طبيعت و عقلاني منسجم ، را خود جامعه توانستهاند
ذخاير از كه دليل اين به آورند ، در مردمش آحاد رفاه جهت
قبل سالها خود ، انقلابات با و بودند برخوردار وسيعي فكري
حاكم طبقات به كه فئوداليته دوره پوسيده و كهنه تفكرات
و بيدفاع مردم از عظيمي توده بر را خود سلطه تا ميكرد كمك
تحكيم نميشدند ، محسوب بيش رعيتي كه قانوني بيپشتوانه
.نمايند
اسلامي جامعه ترسيم به اسدآبادي سيدجمالالدين راستا اين در
مدني جامعه.ميپردازد خود نظر مورد (مدني جامعه)
است ، آرماني افلاطون فاضله مدينه همچون سيدجمالالديننه
نه و است آباد ناكجا مورانگليسي اتوپيايتوماس مانند نه
تخيلي ايتاليايي كامپانلا اشتراكيتوماس جامعه مثل
و زيستن براي شيوهاي عينياست ، جامعهاي بلكه ميباشد ،
انسانهاست واقعي بهكمال رسيدن و تعالي و رشد براي مكاني
اسلامي دين طلبي عدالت و آزادي از مملو فرهنگ از برگرفته و
روابط اسلام ، دنياي عمق از متاثر اسدآبادي مدني جامعه.است
.ميباشد وي خود نشيب و فراز سرتاسر زندگي و برآن حاكم
و غل بازكردن اسدآبادي سيدجمالالدين مدني جامعه اسلوب
توانايي كه است مسلماني انسانهاي پاي و دست از زنجيرها
ظهور منصه به را اسلامي عظمت ديگر يكبار دارند آنرا
فرقهگرايي و قومگرايي كوچههاي پس كوچه در اكنون و برسانند
خاكستر زير خرافهها ، و مذهبي توهمات از غباري با و
.ماندهاند
هستند معتقد (1)حوراني مانندآلبرت عرب محققان از بعضي
وارد اسدآبادي توسط بار اولين براي مدني جامعه مفهوم كه
فراموش اروپا در كلاسيك دوره در كه تفكري.شد اسلام جهان
بار يك (2)نامگيزو به مشهوري فرد اينكه تا بود شده
تحت شكلي به سيدجمالالدين و كرد مطرح را مفهوم اين ديگر
اسدآبادي نظر مورد جامعهمدني.گرفت قرار وي مقاله تاثير
آنها تشريح به كه ميباشد زير اركان و مفاهيم داراي
:ميپردازيم
قانونگرايي و (دموكراسي) شورايي حكومت -1
استبداد نفي -2
تجدد و اصلاح قبول -3
ديني تعصب برابر در ديني همبستگي -4
تمذهب يا مذهبگرايي رد -5
خارجي سلطه و استعمار نفي -6
احساسي اجتماع برابر در ديني گرايي تعقل -7
آزاديخواهي روحيه -8
قانونگرايي و (دموكراسي) شورايي حكومت (1
سيدجمالالدين قانونگرايي و (دموكراسي) شورايي حكومت
حكومتهاي قبال در وي موضعگيري ميان از ميتوان را اسدآبادي
داراي وي باره اين در.كرد استخراج عثماني و ايران مصر ،
و خوشبختي و سعادت كه است ريشهداري و عميق مباني و اصول
فرد يك از را او و است ميديده آن در را انسانها ترقي
وي عقيده به.ميسازد متمايز ضديتنگر و مخالف صرفا
حكومت داشت ، نياز آن به اسلام دنياي كه چيزي مهمترين
مستبد كافي اندازه به اسلام جهان.است قانونگرا مردمسالاري ،
شكل از بودند ، فراوان نيز غارتگرانداشت ديكتاتور و
ثروت غارت و چپاول به خارجي ، عناصر تا گرفته آن داخلي
مردم نفع به جامعه فكري ساختار.بودند پرداخته مسلمين
.ميگشت خلاصه مذهبي ساده بسيار چيزهاي به تفكرات نبود ،
پويا و موثر بهطور اسدآبادي ساختارهايي ، چنين تغيير براي
حاكميت براي مصر درميدهد نشان را خود فكري و سياسي نقش
اين.ميكند تاسيس را آزاد مليگراي دموكراسيحزب و قانون
از دموكراسي و قانون حاكميت جهت در مصر سياسي صحنه در حزب
پاشا توفيق محمد ميان درگيري در.نكرد فروگذاري كوششي هيچ
حاكم (941829) خديواسماعيل و مصر وليعهد (18911851)
بود داده تعهد او كه كرد حمايت اولي از دليل اين به وقت ،
اداره به و گرداند حاكم را قانون حكومت ، به رسيدن صورت در
صورت به را تعهدات اين وي.بگذارد احترام ملت راي و عمومي
كرده ارائه پاشا توفيق محمد شخص امضاء به ممهور و مكتوب
ناديده را خود تعهدات همه وي ، رسيدن حكومت به با اما.بود
و اسدآبادي سيدجمالالدين با را برخوردها بدترين و ميگيرد
براي تلاشي اينكه از اسدآبادي.ميدهد انجام او پيروان
بودند ، داده انجام قانون حاكميت و دموكراسي استقرار
قانون حاكميت و آزادي قيمت كه بود معتقد وي.نبود پشيمان
آن برابر در چيزي تلاشها اين و است بالا اندازه از بيش
مستمر تلاشهاي كه دارد آنرا ارزش اين بنابرنميگردد محسوب
به.آيد پديد قانوني حكومت بالاخره تا گيرد صورت پيگير و
راي بر متكي و غيرقانوني حكومت اسدآبادي سيدجمالالدين نظر
و است ملت جسمي و فكري توان كننده نابود گروهي ، يا شخص
و تملق پرستي ، قدرت نااميدي ، خمودگي ، حالت در را آنها
:ميگويد چنين مصر ملت به خطاب در وي.ميدهد قرار چاپلوسي
خود از و شويد بيدار مستي شويد ، از خارج غفلت از..
پاره را مستبدين وسينههاي سازيد دور را بيحالي و تنبلي
ميزنيد ، خودشخم بيلهاي با را زمين كه همانطور كنيد ،
يامرگي كنيد زندگي سعادتمند و آزاد دنيا ملل ديگر همانند
(3).برگزينيد شهداء همچون اخروي پاداش با
نظام تاسيس دموكراتيك ، زندگي نتوانست سيدجمالالدين اگرچه
داده وعده مصر مردم به كه سياسي اصلاحات ايجاد و پارلماني
براي اما نمايد ، تحقق پاشا توفيق محمد حكومت بود ، بوسيله
ديگر فرصتي ميان اين در.نگشت مايوس راه اين در مبارزه
حكومت درباره را خود افكار بتواند تا شد ايجاد وي براي
ايران مبارزه ميدان بار اين.دهد نشر دموكراتيك و قانوني
ايران راهي شاه ناصرالدين دعوت به سيدجمال.بود شده تعيين
و شورايي حكومت بود داده وعده ايران شاه كه زيرا شد ،
ديدار در اسدآبادي را حادثه اينسازد برقرار دموكراتيك
اختلاف علت درباره وي سئوال به پاسخ در و روس تزار با
ناصرالدين) او:ميكند بيان چنين ايران شاه با سيدجمال
اما بود ، داده (دموكراسي) شورايي حكومت برقراري وعده (شاه
راضي پادشاهي چگونه است ، شاه با حق:گفت تزار.نكرد چنين
به اسدآبادي!باشد نداشته مملكت اما باشد ، پادشاه ميشود ،
صلاح به اين تزار ، جناب باش مطمئن:ميدهد پاسخ تزار
باشند دوست او با وي رعيت ميليونها كه بود خواهد پادشاه
فرصت انتظار در دائما و درآيند وي دشمنان شكل به تااينكه
.كنند قيام وي عليه بر تا باشند
راهي ديگر يكبار اسدآبادي سيدجمالالدين آلمان وساطت با
و شورايي حكومت برپايي سر بر هم بار اين اما.تهرانشد
جريان وي خود.كرد پيدا اختلاف ايران شاه با قانونگرا
من كه زماني:ميكند بيان چنين را اختلاف اين برسر مذاكره
:گفت چنين و كرد من به رو رفتم ، (شاه) وي نزد
چه بگو ما به آمدنت ، اين به مرحبا و آمدي خوش سيدما ، اي
.دهم انجام شما براي من تا داري طلب در چه و ميخواهي
چه آن كه شنوا گوشهاي.ميخواهم دوچيز:داد جواب اسدآبادي
آنچه اجراي به دستور كه قوي اراده و بشنوند ميگويم رامن
.نمايد امر شنيدهاست ،
و است چيزي چه دنبال به سيدجمالالدين كه ميدانست خوب شاه
سوم جهان تمركزگراي قدرتهاي در كه همانطور اما ميخواهد چه
به را خود اسدآبادي ، افكار به نكردن عمل براي است ، مرسوم
آشكار و واضح بهطور سيدجمالالدين حاليكه در.ميزد حاشيه
ميخواست را اساسي قانون حاكميت و دموكراسي روند شكلگيري
به صريح بطور و كرده قطع را شاه حاشيهروي منظور همين به
:كه ميكند گوشزد وي
سايه در تو عرش استواري و پادشاهيات عظمت و تو تاج
كه است حالتي از پايدارتر و پرفروغتر اساسي حاكميتقانون
قبل نمايم اعلام آنرا صريح بهطور بدهيد دارد ، اجازه الان
كه زماني اسدآبادي انقلابي روحيه.آنبگذرد زمان اينكه از
وي خواسته اجراي راه برسر اشكالتراشيهايزيادي شاه ديد
فرياد خشمگينانه باحالتي و شد برانگيخته ميگذاشت ،
اي شما مملكت در صنعتكار و كارگر كشاورز ، :كه برآورد
بدون.ميباشند كارگزارانت و تو عظمت از مفيدتر شاه ، حضرت
آن درباره يا و ديدهاي را امتي حتما !عظمت با شاه اي شك ،
آيا اما.كند زندگي شاه بدون است بوده قادر كه خواندهاي
باشد؟ آورده دوام رعيت و امت بدون كه ديدهاي را شاهي
و قانون حاكميت سر آباديبر اسد سيدجمالالدين جدال
شايد تا نميرسد بهنتيجه ايران شاه با برقراريدموكراسي
.بپردازد مقوله قواماين به ديگر فرصتي در و وقتيديگر
در قانوني و شورايي تحققحكومت براي مبارزه سوم ميدان
سلطان زمان در و زوالعثماني روبه امپراطوري قلمرو
حالي در ميلادي اوايلسال 1892 در.خورد رقم عبدالحميد
(4)(ضياءالخافقين) مقالاتنشريه تنظيم مشغول كهسيدجمال
آخرين عبدالحميد طرف از دعوتنامهاي بود ، دردفترش
از دعوت ضمن عبدالحميد.رسيد دستش به عثماني امپراطور
اسلامي مدني جامعه قوام و سياسي اصلاحات ايجاد بر سيدجمال ،
(5).بود كرده تاكيد
عبدالحميد وعدههاي به آنچنان اسدآبادي الدين سيدجمال
كه بود شده اميدوار قانون حكومت و دموكراسي تحقق براي
به را آن وجهتگيري حركت اين ميشد ، موجب كه عاملي هرگونه
ميتوان كه مسائلي جمله از.نميدانست جايز بياندازد ، تاخير
به عالي باب در سفيرايران شدن متمسك نمود ، مطرح اينجا در
شاه عليه جمال سيد مبارزه كردن متوقف براي عبدالحميد
روند به خدشهاي هيچگونه اينكه براي اسدآبادي.بود ايران
وعده عثماني پير امپراطور كه قانوني حاكميت و دموكراسي
را ايران شاه عليه مبارزه كه پذيرفت نشود ، وارد بود ، داده
كه فردي آن عبدالحميد كه برد پي بزودي اما.سازد متوقف
اعاده مسلمان ، ملتهاي حاكميت سمبل ميتواند ميرفت تصور
باشد ، دولتي فساد با مبارزه و قوانين گسترش و آنها حقوق
خود ملت به كه بود غربيها دست در وسيلهاي عبدالحميد.نبود
از را وحاكم مردم ميان منطقي ارتباط وهرگونه نداشت اعتماد
سيدجمالالدين نظر در خاطر همين به.بود برده بين
خود اجتماعي عدالت و دموكراسي وعدههاي از او اسدآبادي ،
سال 1896 در شاه ناصرالدين كشتن با.داشت زيادي فاصله
و دموكراسي وعدههاي سيدجمال ، مريدان از يكي بدست ميلادي
عام بهطور ملت از ترس و شد فراموش عبدالحميد گرايي قانون
.شد آن جايگزين خاص بهطور اسدآبادي از و
نهممارس در اسدآبادي عمرسيدجمالالدين يافتن پايان با
باب در قانونگرا و دموكراتيك شورايي ، حكومت تحقق 1897 ،
.گشت مختومه عالي
بر متكي و (دموكراسي)حكومتشورايي اسدآبادي نظر از
همين به است ، اسلامي جامعهمدني زيربناي و اساس قانون ،
تلاش آن وگسترش نشر يافتبراي فرصت كه جايي هر خاطردر
درگير مسئله اين سر بر وقت حكومتهاي با كه بهطوري.نمود
كه زيرا.رفت پيش خويش جان و جسم فداي و مرگ سرحد تا و شد
بيش قانونگرا و شورايي حكومت ارزش و قيمت بود ، معتقد وي
.كنند آن فداي را خود كوچك جان افراد كه است چيزي آن از
استبداد نفي (2
مدني ، جامعه تحقق بزرگترينمانع اسدآبادي نظر به
و دوانده ريشه اشكالاجتماعي همه در كه است استبداد
پديده ايناست خودگرفته پوشش زير را اسلامي اكثرجوامع
خانواده و خويشاوندي دايره كار ، روابط ميانحاكمان ، در
استبداد كه بود اين سيدجمال اعتقاد.است گشته مرسوم
شاعر شعر دائما و ميباشد خود عصر رفتاري شيوه رايجترين
:ميگفت كه ميكرد تكرار را المتنبي عرب معروف
امم طاتها و ارض كل في و
غنم كانها بعبدا ترع
كه ديدم را امتهايي آنپانهادم ، در كه سرزميني هر در
در.ميشدند راهبري بوسيلهچوپاني گوسفندان همانند
خانواده اعضاء نظر و بهراي اينكه بدون پدر خانواده ،
طايفه رئيس.ميگيرد دربارهآنها تصميماتي كند ، خودتوجه
خدمت به و محوري خود براساس خويشاوندي نظام در عشيره يا
از مجموعه يك رئيس.ميآورد روي نفر يك براي گرفتنهمه
در را پايين به بالا از اداري مراتب سلسله كار ، روابط
زيردستان نظر به اينكه بدون ميدهد قرار برنامهها اولويت
صاحب را خود فقط نه كشور حاكم نهايت در و.كند توجه خود
ستايش ، مورد دارد انتظار بلكه ميداند ، مردم ناموس و مال
انسانهاي استبداد.بگيرد قرار خويش امت پرستش و مدح
قربان بله و چاپلوس بردهوار ، ناتواني ، حالت در را فرومايه
بدست قدرتي ميكنند احساس كه زماني در و ميآورد بار گو
نشان متجاوز و سلطهطلب پرخاشجو ، ستيزهگر ، آوردهاند ،
آنها يا ندارد ، سروكاري سالم انسانهاي با استبداد.ميدهد
ميسازد ، محروم اجتماعي حقوق از يا ميكند مدفون خاك زير را
(6).ميسازد عوام براي خطرناكي چهره آنها از يا و
دارد هاشميانادامه حسن
:زيرنويس
كريم ترجمه حوراني ، البرت عصرالنهضه ، في الفكرالعربي -1
.ص 144 سوم 1977 چاپ بيروت ، عزقول ، دارالنهارللنشر ،
de la civilisation en Paris", Lecture. -2
Guizot F."Histoire
سميرا الاسلاميه فلسفهالجامعه و الافغاني الدين سيدجمال -3
ص 34 بيروت 1992 العالمي ، ابوحمدان ، دارالكتاب
منتشر عربي و انگليسي زبان دو به و آلمان كمك به نشريه -4
ميشد
نگارش اسدآبادي ، سيدجمالالدين آثار حال شرح -5
چاپخانه ش اسدآبادي ، برلين 1302 خان ميرزالطفالله
ايرانشهر
سيدجمالالدين وجود كه زماني مصر در پاشا توفيق حكومت -6
شديدااين نمود ، تلقي خودخطرناك براي را اسدآبادي
وي شخصيت كردن خراب براي و كرد وي با را برخوردها
آمده درآن كه كرد توزيع عوام ميان اطلاعيهاي
خوشگذران جوانان از سري گروه يك رئيس سيدجمالالدين:است
.است دنيا و دين فساد آنها هدف كه ميباشد
|
|