و تاريخ در اسطورهاي بينش
ايرانيان فرهنگ
مدني جامعه در مطبوعات منزلت
و تاريخ در اسطورهاي بينش
ايرانيان فرهنگ
و محقق ستاري جلال گوييبا گفتو در مدرن عصر اسطورههاي
نويسنده
كه وجوددارد بزرگ ، اسطورههايي اسطورهشناسان اعتقاد به
از البته استكه سري موارد همان اين و نيستند شدني زايل
در مثلا.متفاوتباشد صورتش است ممكن فرهنگديگر به فرهنگي
ميشود ، مطرح وعارف صوفي فيالله فناء از وقتيصحبت ما فرهنگ
هر براي وشناختش نميآيد بيان به كه است واقعامري در اين
زايلشدني مقوله اين كه نميكنم تصور من.نيست ميسر كسي
فنا است ممكن.نشود مطرح فناءفيالله است ممكن حالا.باشد
هوا و حال همان حال هر به ولي شود مطرح ديگري چيز در
دوم معناي به اسطوره دست ، اين از اسطورهاي.است ماندگار
است ممكن اساطير نوع اين.است آرماني الگويي ;است كلمه
گونه همان.زندهميمانند ولي شود عوض بيانشان حتي كاركردو
.است عاشقي عشقو زنده اسطوره مجنون و ليلي فرهنگما در كه
چگونه ايرانيان وذهنيت زندگي در را اسطوره تاثير
ميكنيد؟ ارزيابي
ما فرهنگ در تاثيراسطوره كه ميكنم فكر من:ستاري
مثل هم اينجا در يعنياسطورهها.است بوده تاثيريناخودآگاه
برخي خلاف بر ولي.است كرده تاثير ما ذهن در جايديگر ، همه
اسطورههاوقوف به را مردم عدهاي ديگركه كشورهاي از
در هنوز ما.نكردهايم كاررا اين هنوز ما دادهاند ،
خطر بايد ما.اساسياست كاري اين.هستيم راه ابتداياين
و فريفته از شناخت ، غير.كنيم گوشزد هم را بهاسطوره شيفتگي
نگاه طرف ازيك بكنيم ، بايد كه كاري.است افسونشدن و مسحور
و آنهاست ارزش دادن نشان و اسطورهها قداست و حرمت داشتن
حسن و ارزشمندي به نسبت مردم كردن خودآگاه ديگر طرف از
صورت كار اين اگر.اسطورههاست تاثير ميزان يا تاثير
متاسفانه ما نباشد ، هوشيارانه تاثير اين اگر يعني نگيرد ،
انديشه اين و ميگيريم اساطيريقرار انديشه تاثير تحت
تاكيد.كند دور مدرنيته تحقق و عقلانيت از را ما است ممكن
كردن بيارزش معناي به وجه ، هيچ به كار اين كه ميكنم
زمينه اين در مخاطب كردن هوشيار ولي.نيست اسطوره
.است وظيفهاسطورهشناس
جامعه بر را تاثيراسطورهها عيني جلوههايي ستاري ، آقاي
گرفت؟ سراغ ميتوان چهجاهايي در ايران
ما فرهنگ و تاريخ در اسطورهاي بينش ميكنم منفكر:ستاري
تمام ميخواهيم كه وقتي ما مثلا.است گذاشته تاثير بسيار
اورا كنيم ، منتسب داريم ، نفرت او از كه كسي به را پليديها
بدي يا خوبي الگو يك به باتوسل يعني.ميناميم زمان يزيد
كار ، اين ميكنمكه فكر من و ميكنيم ارزيابي كسيرا
راميخوانيد ، مشروطيت رسالات وقتي چنانكه.است ناخودآگاه
مظفرالدينشاه از صحبت اگر آثار اين در كه ميبينيد
به او مورد در را يزيدزمان عبارت ميكنند ، ياناصرالدينشاه
بودن بد بودنيا خوب لحاظ از را كار اين من.ميبرند كار
ما در الگو اين كه ميخواهمبگويمنميكنم ارزيابي
يك كنيم ، تاريخي ميخواهيمارزيابي ما وقتي يعني.سلطهدارد
.مستولياست ما ذهن بر هميشه الگوياسطورهاي
خيلي كه است جاهايي از يكيديگر عاشقانه و عاطفي مقولات
.ميكند آشكار ايراني جانانسان در را اسطوره تاثير خوب
بهترين عاطفه البتهدنياي و است رمز زبان چوناسطوره
براي عشقورزي الگوي ميكنم فكر.است رمزگشايي و رمز مجراي
ما فرهنگ در ورزي عشق اسطورهاي آدمهاي مردم ، از خيلي
اين و.فرهاد و شيرين يا مجنون و ليلي مثلا ;هستند
.ميگيرد پايان كامكاري يا حرمان نوع يك با هميشه اسطورهها
.ميشود يافت الگو دو هر اين ما فرهنگ در
كه چرااينهاست وشكافتن بررسي بكند بايد محقق آنچه
فرهنگ كنيم ، حذف را اسطوره اگر.است اسطوره ريشهفرهنگ ،
اسطورههايمان بايد كردهايم ، ساقط آن ريشههاي از را
.چيست امروزهكاركردشان ببينيم بعد و بشناسيم دقيقا را
كه است ديگري عمده كار اسطورهها بودن دوامپذير شناخت
.دهيم بايدانجام
و فرد يك زندگي از الگوسازي اسطورهسازي ، فرآيندهاي از يكي
الگوسازي اين غرب ، در.اوست به دادن اسطورهاي بعد
.است گرفته صورت..و گوته مثل افرادي مورد در اسطورهاي
ميكنيد؟ ارزيابي چگونه را اينموضوع
ترجمه را آن من كه دارد خوبي بسيار مقاله الياده:ستاري
اين در او.است شده چاپ نمايش مجله در و كردهام
جالب و ميشوند آدمهااسطوره چگونه كه ميدهد نشان مقاله
مربوط كه كرده نمونهايپيدا زمينه اين در اينكهالياده
پس كه يافته آدميرا يعني.است روماني تاريخمعاصر به
پيش سال مثلاصدها كه آدمي نه شده سالاسطوره سي از
ميكنم فكر كه دارد توجيهي زمينه اين اليادهدر.ميزيسته
.است كارستان كرده ، آدم آن كه كاري:است صادق هم ما براي
آدم يك عهده در كار اين كه نميكنند تصور مردم واقعا يعني
كاري چنين عهده از خودشان كه نميكنند فكر و باشد معمولي
پيدا وجههاي آدم آن كه است عظيم آنقدر كار ، آنبربيايند
انساني به ترتيب اين به و شماست و من وراي كه ميكند
.ميشود تبديل اسطورهاي
ناچيز يا كمرنگ تحولات درايجاد مردم نقش كه كشورهايي در
و ميكنند پيدا عظمت و بيشتراهميت طبيعتافردها است ،
هستند ، آدمها همه مافوق افراد اين كه ميشود تلقي اينگونه
را تاريخ ديگري طور كه دنيا سوي آن در ندرت به خيلي شما
كسي دوگل.ميشويد مواجه چيزهايي چنين با ميكنند ، بررسي
آدم همين ولي ميگيرد پايان الجزاير جنگ او دست به كه است
قدرت به مردم يعني نميآورد ، راي و ميخورد شكست رفراندم در
.دارند وقوف كارها بعضي رساندن سرانجام به در خودشان
.نيستند بزرگ آدمها آن خود كه نيست آن معناي به اين البته
ولي كرد پيدا جهتي چنين تا بود بايد بزرگي آدم شك بدون
نقش كه ميكند پيدا بيشتري قوت وقتي خاصه جهتيابي ، اين
و اتفاقات وقوع در يا كارها رساندن ثمر به در مردم
.دارد اهميت كمتر تاريخي انقلاباتبزرگ
بازشناسي به مربوط شما تحقيقات از مهمي بخش ستاري ، آقاي
كه است ديگربوده فرهنگهاي و اسلامي و ايراني فرهنگ قصههاي
كهف ، شرح اصحاب بهكتابهايقصه ميتوان ميان اين از
-ايراني فرهنگ درگستره شما مجنون عشق وحالات عشقزليخا
و هزار داستانهاي به ميشود مربوط كه وافسونشهرزاد اسلامي
قصههابا اين بازشناسي به شدكه چطور.كرد اشاره شب ، يك
آورديد؟ آنهاروي واسطورهاي پردازانه رمز تكيهبرجنبههاي
در كه است مضاميني اهميت رويكرد ، اين دلايل از يكي:ستاري
بسيارمطرح ما فرهنگ در مضامين ايناست مطرح قصهها اين
قصهها بعضي به كششي هم خودآدم طبيعتا البته و است بوده
برخي گوشهاياز به شود ، شكافته بهتر مطلب برايآنكه.دارد
اولين.ميپردازم بوده ، برايمجالب قصهها اين در كه مضاميني
.بود يكشب و كرد ، هزار جلب مرا كهنظر اثري
كتاب اين در آنچه.است منجالب براي كتاب اين قصههاي فرم
كتاب ساختار كه است بود ، اين جذاب برايم فرم لحاظ از
رفته دست از زمان رماندرجستجوي شبيه شب يك و هزار
و بررسي محتاج نظريه البتهاين.است پروست اثرمارسل
.پرداخت آن به نميتوان اينجا در كه است دقيق تحليل
مطرح را موضوع اين ميتوان هم ديدگاه اين از بگويم ميخواهم
زمان از بويي ، شنيدن با رمان شخصيت پروست ، رمان در.كرد
زمان كه ميرود ميشود ، گذشته زمان وارد و ميشود كنده حال
هم باز ميكند طي را دايره اين وقتي و بكند كشف را گذشته
باز را رفته دست از زمان و ميگردد باز آغاز نقطه همان به
شب يك و هزار كتاب در قصهگو شهرزاد من عقيده به.مييابد
قصهگويي به شروع جايي در شهرزاد.ميكند كاري چنين هم
برگسون قول به يا استمرار و عمر رشته شاه ، كه ميكند
قطع را زندگي و حيات خودمانديرند زبان به يا و duree
و ميكند برقرار ديگر بار را استمرار اين شهرزاد.ميكند
قصهگو شهرزاد كه طريق اين به.ميدهد پيوند را رشته اين
آدم شاه ديگر كه باروزگاري ميخورد گره زمان و ميگويد
.نميكشد
و يوسف قرآني قصه پرداختم ، آن به كه قصههايي ديگر از
ميدانيم كه همانطوراست زليخا عشق دركتابشرح زليخا
روايت تفاوت.دارد وجود هم عبراني روايت قصه ، يك اين از
زن تورات در كه است آن در قصه اين روايتعبراني و قرآني
خود خطاي به زليخا اسلامي ، روايت در ميشودولي محكوم صرفا
باز گناه از بازگشت براي را راه هرصورت ، به و ميكند اقرار
.ميگذارد
قصهپردازي موضوع اين از قرآن ، مفسران ترتيب اين به
اين شما كه اينجاست جالب.دادهاند پروبال آن به و كردهاند
گونهاي به قرآن در و ميبينيد گونهاي به تورات در را روايت
گونهاي به نيز محض معناي به درادبيات بالاخره و ديگر
سه با اين بنابر.تازه ذكرجزييات با و يافتهتر پروبال
(عبراني 2 روايت (ميشويم1 موجه داستان اين از روايت
از همچنين.مفسران شده داده پروبال روايت (قرآني 3 روايت
.زيباست بسيار هم قصه اين ساختار كه برد نبايد ياد
اصحاب قصه به پرداختن زمينه ، اين در من كارهاي ديگر از
با كه دارد مسيحي روايت يك البته هم قصه اينكهفبود
سرگذشت به ديگري گونه به قرآن.است متفاوت آن روايتاسلامي
خوابي مضمونغار ، دراز قصه اين در.ميپردازد اصحابكهف
دراز چرا.بود جالب بسيار برايم مضمونزمان و اصحابكهف
ميافتد؟ اتفاق غار در كهف خوابياصحاب
قصه در غار و يونس حضرت قصه در ماهي شكم بين من نظر به
در نيز يونس حضرت كه چرا.دارد وجود مشابهتي كهف اصحاب
پيام من ، اعتقاد به.مينهد وا را گرانجانياش شكمماهي
حقيقت ميبينيم ، آنچه هميشه كه است اين اصحابكهف قصه
است نهفته حقيقتي و باطني چيزها بسياري ظاهر پس در و نيست
ما كه آنگونه شايد سگ يك كه همچنان.نميآيد چشم به كه
.كوچكنباشد و حقير ميپنداريم ،
به گوناگون ديدگاههاي از انديشمندان ، و متفكران غرب ، در
به و رفتهاند خود شفاهي و كتبي سنت در موجود قصههاي سراغ
اين از جديدي تفسيرهاي توانستهاند ، جديد ، رويكردهاي كمك
اسلامي و ايراني فرهنگ اينكه وجود با.دهند دست به قصهها
چرا شما نظر به سرگذشتهاست و قصهها اينگونه از سرشار
سراغ به كمتر بوم و مرز اين قلم اهل و متفكران تاكنون ،
رفتهاند؟ آنها بازشناسي
افتاده ، سايه در زمينهها اين در پژوهش اينكه علت:ستاري
افسانه حد در را خود قومي داستانهاي كه بوده عام تلقي اين
را آنها وقتگذراني براي فقط و ميدانستهايم خرافات و
پيامي قصهها اين كه بودهايم غافل ازاين و ;ميخواندهايم
روانشناسان ، كه مدتهاست غرب ، در.است زنده هميشه كه دارند
...و گرايان ساختار مردمشناسان ، روانكاوان ، دينشناسان ،
در اما.كردهاند توجه قصههايخودشان به زاويهاي از هركدام
فقط و نداشتهايم بهقصههايمان رويكردهايي چنين ما ايران ،
ادبيات كه حالي در.شدهاست پرداخته آنها به ادبيات ديد از
.ديدگاه يك نه است قصه براي بستري
اسطوره زبان رمز ، اينكه و رمزپردازي كتابهايتان در شما
محيط چه در رمزپردازي شما ، اعتقاد بهكردهايد اشاره است ،
ميشود؟ جامعهايشكوفا و
بازگو مردم عامه براي سنت همه سنتي ، فرهنگهاي در:ستاري
پي و بودند آشنا راز كه ميشد گفته اهلي براي سنت.نميشد
آن به نتوانند بود ممكن عامه ، كه ميبردند بهمعانياي
زبان سنتي فرهنگهاي در هميشه اين بنابر.ببرند پي معاني
محكمي ريشههاي سنت كه جاهايي در منتها.دارد وجود رمزي
در اما.ميشود باز بيشتر رمزپردازي جابراي مسلما دارد ،
زبان به گفتن سخن و رمزپردازي و كهرمز همانطور جوامع اين
برخي ، كه داشتند هراس ميكرد ، عدهاي باز را خود رمزجاي
دور به راستكيشي كهاز كنند استنتاج رمزها از معانياي
.ميكردند رمزپردازيمقابله بينش با رو اين از و.باشد
از را (رمزپردازي) جنبه اين اگر شما كه است اين بعدي نكته
اينكه براي.كردهايد نابود را فرهنگ بزداييد ، فرهنگ
به كردهايد تبديل پهلوست ، چند معمولا كه را رمزي معناي
اين از.ميشود فرهنگ فقر باعث اين و دارد يكمعنا كه نشانه
مخالفت تاويل و رمزپردازي با مستبد حكمرانان هميشه رو ،
معني يك چيز همه ميخواهد مستبد چونحكمران چرا؟.كردهاند
نتيجه در.دارد نظر در او كه معنايي هم آن ;باشد داشته
.ميكند تبديل نشانه به را آن و برنميتابد را رمز
كرديد شركت گفتوگو اين در كه شما از تشكر با
مدني جامعه در مطبوعات منزلت
اشاره
دكتر سخنراني عنوان درجامعهمدني ، آن جايگاه و مطبوعات
ارتباطات علوم گروه هياتعلمي عضو فرقاني مهدي محمد
حماسه سالگرد نخستين در استكه طباطبايي علامه دانشگاه
دانشكده دانشجويان و جمعاساتيد در خرداد 1376 دوم
و موضوع اهميت به است ، نظر شده ايراد اجتماعي علوم
جامعه مقوله شدن وفراگير خرداد دوم سالگرد با تقارنآن
از گفتار اين متن مطبوعاتكشور ، طريق از ويژه مدنيبه
:ميگذرد گرامي خوانندگان نظرشما
مقالات سرويس
آستانه در جدي طور به جامعهمدني گفتمان كه بپذيريم اگر
صورت به و شد مطرح جمهوري 2خرداد 1376 رياست انتخابات
اين كه بپذيريم بايد درآمد ، مسلط اجتماعي گفتمان
يك در كه وميبينيم بود جديد گفتمان اين عطف نقطه انتخابات
بار به ثمرههاييرا خصوص اين در وگو گفت بحثو گذشته سال
دستاوردها اين باپاسداشت اميدواريم كه داده
.كنيم فراهم را گسترشآنها و تعميق تعميم ، بتوانيمزمينههاي
كه است اين ميرسد نظر به ضروري آن ذكر كهپيشاپيش نكتهاي
وضعيت لحاظ خوبيبه بسيار نقطه در كنوني درشرايط خوشبختانه
از كهيكي تنوع و كميت نظر از هم جامعهخودمان در مطبوعات
كيفيت و محتوا نظر از هم استو مدني جامعه شاخصهاي
.است بيسابقه مطبوعاتكشورمان تاريخ طول در كه قرارداريم
و زمينهها در واردبحث گذشته سال يك طول در مطبوعاتما
اما رانميشناختند ، عرصهها آن گذشته در كه عرصههاييشدهاند
استواستعداد شكننده هميشه شرايط باشيمكه متوجه بايد
ساله تاريخ 150 در آنچه جز به.دارد سابقرا وضع به بازگشت
شاهد مطبوعات عملكرد و وضعيت زمينه در و خودمان كشور اخير
سراغ راميتوان نمونههايي نيز ديگر كشورهاي در بودهايم ،
ازآزادي بهرهبرداري از ندانمكاري سوءاستفادهيا كه گرفت
اينجا در كه است آورده بهبار را مصيبتهايي مطبوعات ،
.نيست زمينهبيمناسبت اين در خارجي نمونه دو اشارهبه
اين سر بر بحث افتاد ، اتفاق اخير دهه در مكزيك در آنچه -1
گسيختگي افسار با كشور اين در مطبوعات آزادي كه بود
و شد مقولهمخدوش دو اين مرزهاي و آميخت هم به مطبوعات
اصلاحاجتماعي درجهت كه گرديد حركتي بهشكست منجر نهايتا
.وقتشد طلب اصلاح حكومت باعثسرنگوني و بود گرفته صورت
همنقش اجتماعي گراي واپس سوءاستفادهنيروهاي اين در البته
.داشتند
كه ميشود مربوط آلنده زمان شيلي به آن قديميتر نمونه -2
مطبوعات ، آزادي شعار سردادن با كشور اين راستگراي مطبوعات
ديكتاتوري استقرار و سالوادورآلنده خونين سرنگوني موجبات
.كردند فراهم كشور اين در پينوشهرا
و تعميق جهت در كه اين بايدضمن ما فوق موارد به توجه با
حال عين در كنيم ، تلاش آزاديها به بخشيدن كيفيت و گسترش
يا كند را حركت اين ميتواند كه عملكردها بعضي مراقب بايد
اين.باشيم برگرداند ، سابق شرايط به را ما يا و كند متوقف
را مطبوعات و مدني جامعه نسبت و ارتباط تا ميطلبد مراقبت
آغاز را مدني جامعه مورد در بحث.دهيم قرار بررسي مورد
آثار جديد گفتمان ميكشد طول ميكنمسالها فكر چون ميكنم
كامل استقرار به و دهد بروز اجتماع عرصه در خودرا عيني
همان مهم مسئله اول دروهله.شود منجر مدني نهادهاي
فرهنگي زمينههاي بسترهاو وايجاد مدني جامعه شكلگيريگفتمان
تقويت و بگيرند شكل بستر اين بر مدني نهادهاي استتا مناسب
.بشوند نهادينه و
در و داريم را اكنونآزاديمطبوعات هم ما واقع در
آزادي كه است اين مشكل اما.ميبريم بهسر خوبي دوران
هنوز فعلي فعاليتهايمطبوعاتي مطلوب شرايط مطبوعاتو
را آن كوچكيميتواند اتفاق هر اين بنابرنشدهاست نهادينه
جهتنهادينه در بايد پس.نمايد سست آنرا پايههاي و تهديد
.ميكشد طول مدتها نيز كردن ايننهادينه.كرد تلاش آن كردن
ممكناست گاهي هم فكر وخوش نيت خوش نيروهاي از بسياري حتي
تعريف ارائه اينكهبه از پيش.بشوند حركت اين راه سد
چه به مدني كهجامعه بدانيم بايد برسم ، مدني ازجامعه
دمكراسي ازگفتمان ديگري چرخه واقع در جامعهمدني.معناست
به معنا بهيك بيش و كم اينها همه يعني سياسياست توسعه يا
سياسي لحاظ به كه جامعهاي يعني مدني جامعهميرود كار
قدرت ، تكثر توزيع مشاركتپذيري ، جامعهايكهاست يافته توسعه
.ميكند عمل آن به و اصلپذيرفته يك عنوان به را تنوع و
گفتگو مفاهمه ، بر مبنايمناسباتش كه است جامعهاي جامعهمدني
تضاد و اختلاف هرگونه راهحل و باشد نظر تبادل و بحث و
قالب در نه جستجوميكند مباحثه و گفتگو قالب در را اجتماعي
توسعه مدني ، جامعه كنار در.خشونت يا و زور اعمال تحميل ،
به كه داريم هم اصطلاحديگري يك دمكراتيك ، سياسي ، جامعه
.باشند آشنا آن با بيشبايد و كم ارتباطات ، خصوصدانشجويان
كه همگانياست گستره يا عمومي فضاي اصطلاحهمان اين
واضعان و مبدعان از يكي فيلسوفآلماني ماس يورگنهابر
از ديگري چهره هم فضايعمومي يا همگاني گستره اين.آناست
.است مدني گفتمانجامعه
است جامعهاي مدني جامعه ميشود گفته مدني جامعه تعريف در
و مردم بين نيرومندي نهادهاي و سازمانها تشكيلات ، آن در كه
رودرروي مستقيمو برخورد از نتيجه در و شكلميگيرد دولت
سازمانها و نهادها اين جلوگيريميكند حكومت با مردم
اول ;باشند ويژگيداشته چند بايد منظوري چنين برايتحقق
بتوانندنقششان تا باشند غيردولتي سازمانهابايد اين اينكه
.بدهند انجام درستي به كنارمردم در و دولت مقابل در را
كه بيايد بوجود اينتلقي نبايد دولت ، مقابل وقتيميگويمدر
در بلكهبرعكس ، ميكنند ، عمل دولت با درمخالفت نهادها اين
عنوان به مواقع بسياري در نهادهايمدني امروز مدني جوامع
از بسياري يعني عملميكنند دولتها كنار در كمك و يكحامي
مدني نهادهاي عملا بدهند انجام بايد كهدولتها را نقشهايي
ميكندكوچك پيدا امكان و اجازه دولت و ميگيرند عهده به
نيروي و هزينه بشود بيرويهجلوگيري شدن گسترده از و بشود
نظارتي نقش دولتبيشتر واقع ، در و بشود تلف انسانيكمتر
جامعهاستعدادهايش بدهد اجازه و دخالتي تانقش شد با داشته
را بالقوه نيروهاي و بشناسد را بكند ، نيروهايش شكوفا را
بيشترين شايستگيهايشان براساس آنها از و بكند بالفعل
.بنمايد استفاده
دارد ادامه
|