كودكي دوران از متاثر
رهنمودهايي و كتابها آدمها ،
متن رد كردن گم براي
ذوق نمايش يا ذوق
كودكي دوران از متاثر
ايرلندي نويسنده كورت مك -دربارهفرانك
فهرست ميهمانهميشگي عنوان به كورت مك -فرانك
نويسنده اينميرود شمار جهانبه در كتاب پرفروشترين
اثر اولين با بازنشستگي دوران در كه است ايرلندي ، معلمي
.است يافته دست چشمگير موفقيتي به مادرم خودخاكستر ادبي
و آمد دنيا نيويوركبه شهر در سال 1930 در كورت ، مك
خود كشور به خانوادهاش همراهبا آن از پس سال چهار
نيويورك به دوباره سالگي سن 19 در وي.ايرلندبازگشت
كودكي خاطرات كتاب تدريس ، دوره اتمام از پس و كرد مراجعه
.نوشت مادرم نامخاكستر به را خود
كورت بامك كتاب اين انتشار زمينه در فوكوس مجله
.ميآيد پي كهدر است داده انجام گفتگويي
ننوشتهايد ، قبل سالهاي را كتاب اين اينكه از آيا o
متاسفيد؟
يادداشت ، دفتر سالهاستدر كه است اين حقيقت ولي.بله
صداي وقتي.نداشتم ويژهاي سبك البته.مينويسم را خاطراتم
و فروپاشيد شنيدم ، سد ميكرد ، تعريف داستان كه را كودكي
.ريخت فرو ديوار
ناگهاني؟ الهام يك o
خود ازيادداشتهاي يكي دربود معجزه يك به شبيه.بله
با همراه جايي در نيويورك محلهبروكلين در:نوشتم چنين
سهسال من و سال دو برادرم.هستيم بازي برادرممشغول
.ميكنم صحبت كودكي زبان به يكباره من موقع اين در.دارم
آخر تا اول از ميخواستم كه همانطور را كتاب ترتيب اين به
.درآوردم تحرير رشته به كودكانه لحن همين با
بودهايد ، كودكيتانليمريك سرزمين در تازگي به شما o
دادند؟ نشان شما كتاب واكنشيبه چه آنجا مردم
جلسه از پس نفرنيز يك ولي.كردند استقبال مردم اكثر
و شهرليمريك و ايرلند آبروي گفتكه من به كتاب قرائت
كتابمرا سپس و دادهام برباد را مادرم همهمهمتر از
.كرد پاره چشمانم جلوي
نيست؟ بهشت از تصويري واقعا شما نوشته در آياليمريك o
و برادران.نيست و بهشتنبوده كهليمريك است اين حقيقت
كه دادهاند شهادت همگي سياستمداران بههمراه دوستانم
و دهم رانشان فقر ميخواستم من.است واقعي من داستان
نفس به اعتماداست وحشتناك فقر.دارد معني چه فقر بگويم
ما با مدرسه و كليسا دولت ، كه بود موقعي.ميبرد بين از را
اين نميخواهند امروز بسياري.داشتند بدي بسيار رفتار
.بشنوند را حقايق
نكردهايد؟ زيادي تعريف هم كليسا از o
.نميكرد كاري هيچ ولي داشت را فقر با مبارزه قدرت كليسا
.ميلميخوانند با جهان تمام در را شما كتاب o
در فقر به توجه همه اين.وآلمانيها ژاپنيها امريكاييها ،
چيست؟ براي سي دهه كشورايرلند
واقع ، دراست شده آن شهرت باعث كتاب سادگي كه معتقدم من
خوانندگان او ، بيگناهي و ميكند صحبت كه مظلومي كودك زبان
.است كرده علاقهمند كتاب خواندن به را
سير غذاي وعده كهيك نداشتهايد پول آنقدر جواني در شما o
پولتان براي تصميمي چه.هستيد حالاثروتمند اما.بخوريد
گرفتهايد؟
الان مطمئنا ولي.كنم صحبت متخصصين با بايد پول درباره
و اعياني هنري -ادبي مجالس در ويا نميخرم و.ام.ب ماشين
و ميخواهيميرسي آنچه به وقتي نميكنم ، آمد و پرتجملرفت
چطور چي؟ حالا:ميپرسي خودت از مييابي ، دست خود هدف به
دهي؟ ادامه زندگي به ميخواهي
داريد؟ سوالات اين براي جوابي چه شما o
ميگفت پدرمانجامدهم بايد كه است نوشتن تنها.نوشتن
.ميانديشد شد ، شاعرانه سير شكمش آدم وقتي
مينويسيد؟ چيزي چه o
هنوز را اينكودكي تاثير منمينويسم را خاطراتم ادامه
و سالگي بيست حوادث برايخودم ميخواهم.ميكنم حس
.كنم راروشن سيسالگيام
.است آن زبانكودكانه دليل به شما اول كتاب موفقيت o
آن نتيجه آيا.بگذاريد كنار آنرا بايد بعدي كتاب براي
بود؟ نخواهد شكست
را آن وجودبايد اين با.باشد شكست ميتواند البته
كه نوشتم شرايطي در را كتابخاكسترمادرم من.بنويسم
دنبال حاضربه حال درنه يا ميشود منتشر حتينميدانستم
به اينكه.نيست آساني كار البته كه هستم كتاب زبان
چه مرتكب جواني در بيتجربه من بگويم چگونه جهانيان
.است دشوار شدهام ، اشتباهاتي
پس.كتابتاندارند از بسياري توقع شما خوانندگان o
سادهبنويسيد؟ چيز يك نميتوانيد
با كه موضوع اين هنوز و هستم ساده شخصا چون.ميتوانم
برايم كردهام ، دريافت را پوليتزر جايزه كتاب ، اولين نوشتن
در مينويسند كه است سال سالهاي همكارانم.است نيفتاده جا
سال كه 27 من و نشده نصيبشان موفقيتي و جايزه كه حالي
برايم اينداشتهام موفقيتي چنين يكباره به بودم ، معلم
است؟ عادلانه اين آيانيست كردني باور
خودتان اززندگي غير ديگري چيز باره در نميخواهيد o
بنويسيد؟
درباره يكنمايشنامه دارم قصد.است چنين قطع طور به
و سرودها مقدسين ، مورد در نيز كتابي و بنويسم ازدواج
برنامهريزي من.است كاتوليك كليساي درباره كه داستانهايي
سالهاي بتوانم اميدوارم كه دارم سر در بسياري نقشههاي و
.باشم نوشتن به قادر درازي
آراسته -گل لادن:ترجمه
رهنمودهايي و كتابها آدمها ،
متن رد كردن گم براي
دوم بخش
آذرخش نويد
ميكند ، يك ويران را زيست كهمحيط است آن كتاب ديگر بدي
چند كتاب ، برگ هر برابر اينكهدر آستيني دم كاملا گواه
هر برابر در و ميشود خشك و كنده طبيعت متن از سبز برگ
...و ميشود اره درختي جلد ،
ميداني تجربههاي برعكس خواني ، درست كتاب گذشته اين از
.ميخورد تنها آدمهاي درد كهبه است انفرادي كاري معمولا
حتي همزمان طور به معمولانميتوانيد ميخوانيد كتاب وقتي
يا بشويد شريك متن از لذتبردن در خود ، كس عزيزترين با
از پيشگيري براي توصيهميكنم شما به.كنيد مشورت
.نخوريد غذا خواندن موقعكتاب هرگز گوارشي ، بيماريهاي
داغ چندان نه چاي فنجان يكيدو احتياط رعايت با حداكثر
.نريزيد كتاب و ميز و لباس روي كه آن شرط به ندارد ضرري
و موسيقي شنيدن نمايش ، و فيلم معركه ، تماشاي هنگام اما
باشيد ، شريك ديگران ميتوانيدبا نمايشگاهها ، هنري ديدنآثار
.تخمهبشكنيد حتي و بخوريد غذا پرحرفيكنيد ،
را آن لاي هرگز دوستنميداريد ، را كتاب اگر زنهار
و بازاري برخيناشران سبك به البته بازنكنيد ،
راه دل به وبيم بزنيد دست آن به كتابفروشهايكتابنخوان
دوست را كهكتاب است درست:عده اين بهقول چون.ندهيد
داشته ياد به ضمنا.داريم دوست كه را پولش اما نداريم ،
به و تصنع و [افكندن سختي به را خود] تكلف هرگونه باشيد
سرخوردگي و خستگي جز حاصلي كتاب ، مطالعه در بستن خود
هرگز اما بخريد ، حتما را كتاب بنابراين.ندارد
...نخوانيد
نخواندن كتاب در ظاهرا چيزيكه مهمترين مقدمات اين با
به البته صد كه متناست از بردن لذت ميدهيد ازدست
لذتي هيچ ميگويند و همنيست كمي لذت آن گواهيگرفتاران
.نميكند برابري باآن
كم لذتهاي گاه نميخوانيم كهكتاب ديگر بسياري و من اما
را خود حتما كتاب گرم يك كه ميبريم سرشارتري و دردسرتر
در مانند جذابي سريالهاي ديدن مثلا ميكند ، محروم آن از
و پسرخاله و قرمزي كلاه مثل بينظيري شاهكار يا تو پناه
.ماهواره دلانگيز برنامههاي
بازدارنده ، و حرفهاياشتهاكوركن اين همه شنيدن با خوب ،
و داريد اصرار سرزمينپرخطر اين پانهادن در هم اگرباز
در خرمشاهي خامحرفهاي ابدا برويد ، كتاب سراغ به ميخواهيد
كتابها بعضي:كهمينويسد نشويد نخواندن مقالههنركتاب
كتابهايي خودخرمشاهي.ندارند هم را خواندن يكبار ارزش
بسياري و من اما نميخورد خواندن درد واقعابه كه دارد
توصيه هم ديگران به تازه و خواندهايم بارها كدام هر ديگر
.كردهايم
خواندن كتاب در و قانعنشدهايد متاسفانه كه ميبينيم چون
كتابخانههاي چيز هر از پيش ميكنم پيشنهاد داريد ، اصرار
كتابخانهدار يا دوستانكتابدار كنيد ، شناسايي را شهرتان
است ممكن و عبرتنگرفتهاند كه را بزرگواري واساتيد
بگيريد ، امانت آنهابه از كتابهايي و كنيد بتوانيدخامشان
مبادا اما بگيريد راامانت آنها كتابباشيد نظرداشته تحت
به چه برنگردانيد ، راهرگز گرامي اساتيد كتاب.پسبدهيد
:نخواندن كتاب هنر مقاله در هم باز نوشتهخرمشاهي
.است خواندن كتاب از مهمتر داشتن (خانه)كتاب
غيره و ايستگاهها و قطار و اتوبوس برعكس كتابخانهها
سكوت در.نيست خواندن كتاب براي دنجي و جايمناسب
فروخوردهاي ، خشخش كتابخانههر مرده فضاي و آزاردهنده
كه كتابخانه خوبي اما.هيولاست حمله پشهاي پرواز وهر رعدآسا
مثلا -ديگري واجب ازهرمكان بزرگ تهران در كم خوشبختانهدست
امانت براي جا بهترين كه است اين است ، دستتر دم-گرمابه
را كتابخانه كتاب جلد دو يكي تنها اما است ، كتاب گرفتن
به اصلا كار واين ندهيد پس و بگيريد امانت ميتوانيد
.نميارزد آزمايشاش
انتخاب درشويد عضو عمومي كتابخانه يك در زودتر چه هر پس
پي در پي.نكنيد مشورت هيچكس با خواندني مواد و كتاب
متني نخستين تسليم.كنيد نگاه فقط و بگيريد را كتابها
.نداريد پايداري ياراي آن برابر در كه شويد
اين بخوانيد ، كتاب هواپيماحتما و قطار و اتوبوس در
آنها خلبان و خودراننده كه آن شرط به نقليه وسايل
خوبي به اما كتاباست ، مطالعه براي جا نباشيد ، بهترين
ايستگاهها و درمانگاهها و آرايشگاهها سالنهايانتظار
دست از را شدن پياده ايستگاه كه باشد يادتان فقط ;نيست
.ندهيد
كتاب خطر بزرگترين.سيگارنكشيد كتاب خواندن هنگام
مطالعه كه است آن خوانندهسيگاري و كتاب براي خواندن
و ميدهد كاهش را عمر ودرازاي افزايش را سيگار مصرف
و راميسوزاند حسود اينمصاحب نازنين صفحات كه آن بدتر
.آورد بار به هم آتشسوزي بسا چه
مهتابي به مجهز و شيبدار دارايسطح كه مطالعه مخصوص ميز
خيلي پيداميشوديا ياكمتر بازار در روزها اين و است
كتاب موقع.سركشاست يار اين كننده رام گراناست ،
بپوشيد ، رسمي لباس و بزنيد ادوكلن لازمنيست خواندن
.باشد تميز كه آن شرط به بپوشيد را لباستان راحتترين
ميكنند ، كلاغ چهل كلاغ معمولايك كه نويسان زندگينامه
بيدار صبح ميش و درگرگ كه نوشتهاند بالزاك درباره
سفيدي معمولا و تميز لباس ميتراشيد ، خوب را ميشد ، صورتش
نيچه اماميكرد نوشتن به شروع بعد و ميزد عطر و ميپوشيد
كه بدسگالاند چنان آدمها بعضي:ميگويد انسان آنك در
.گيرند دست به كتابي تا ميشوند بيدار سپيدهدمان
بالزاك زندگينامه متنها ، مترجماناين جرم شريك من البته
اصلا مرده مادر استنويسندگان ممكن نميشوم ، انسان آنك و
فارسي يا انگليسي مترجمان و باشند ننوشته را چيزهايي چنين
در كه ميبينيد باشند ، كرده اضافه را اينها و شده خوابنما
و كرد اعتماد نميتوان هم ترجمهها به زمانه و دور اين
كه است كسي نمونه وكتابخوان كرد باور را آنها حتما نبايد
برخلاف كتابخواني ميبينيدباشد بلد خارجي زبان دو يكي
.نيست هم دردسري وكم ساده كار چندان عوام پندار
يافتيد ، فهم وغيرقابل پيچيده و سخت را كتابي اگر
نخريدن فروختن گران سزاي.نيندازيد زحمت به را اصلاخود
كتابها شيرين سخنان فريفته كه آن هشدار مهمترين و است
.بشنويد فقط عاقل شنوندهاي مثل را آنها مطالب و نشويد
:ميرسيد شعرها اين به ميخوانيدو را شاهنامه وقتي مثلا
ستا را سگان ستايي را زنان
پارسا زن صد از به سگ يك كه
به خاك در دو اژدهاهر و زن
ناپاكبه دو هر اين از پاك جهان
كه است شعر يك اين كه باشد حواستان نگيريد جدي را آن
عدهاي تصور خلاف بر و.نباشد هم فردوسي مال است ممكن تازه
همسايه زن يا خودش زن با توس حكيم روز همان فكرميكنند كه
كه مداركي گواهي به است ، سروده را شعر اين و دعوايششده
دست در كه گواهيشاهنامه به و نرسيده ما بهدست متاسفانه
ميكرد زندگي دخترش ثانيابا نداشت ، زن اولا فردوسي است ،
چهارما و همسايهنداشت سوما داشت ، رادوست او كه
نكرده پرخاش زني به هرگز و بود نكرده ازدواج همسايهاشاصلا
تنها نويسنده و است بوده زنان ازستايندگان يكي و
اثرش در جامعه بد و خوب چيز هر ثبت در كه بهخاطراصراري
دوران كه زمان آن در كه مينويسد را چيزها خيلي دارد ،
روزنامههايي و ادارات يا كل اداره بود ، عقبماندگي
در حرفها اين ونگذارند كنند نظارت نشر بر كه نبودهاند
و دروغ گويد بسيار جهانديده حال هر به.شود ثبت كتابها
جهان آنبسيار دادن بازتاب و جهان درديدن متاسفانه كتابها
و چشم را حرفهايكتابها همه عاقلي كدامخواننده ديدهاند ،
باور ، زود خواننده كه باشد يادمان.ميبرد بهكار بسته گوش
با هرگز.ندارد خوبي عاقبت آخر ديگر ، زودباور آدم هر مثل
كه زنان سراغ به:زرتشت گفت چنين در جمله اين خواندن
مراجعه فروشي شلاق مغازه به ، مكن فراموش را شلاق ميروي ،
ستايشهاي و نيازرد را زني هرگز عمرش سراسر در نيچه.نكنيد
زبان از را حرفها اين تازه.دارد زنان درباره بسيار
است ، داشته پري دل عروسش از است ممكن كه ميزند پيرزني
شلاق مشاهده با كه نيچهاي كنيد قاضي را كلاهتان خودتان
البتهاين] ميشود يقه به دست باسورچي كالسكه ، اسب يك خوردن
درآغوش را سراسب و [.ميكنم مناضافه را شدن يقه به دست همه
زدن شلاق است ممكن چگونه ميكند ، گريه و وميبوسد ميگيرد
دارد؟ روا را زنان
ذوق نمايش يا ذوق
دريابندري نجف با گفتگو كتابيك به نگاهي
نشر سوي تازگياز به كه است جديدي كتاب عنوان گفتگو يك
به نسخه و 500 تيراژ 5هزار با و صفحه در 219 كارنامه
دريابندري نجف با است گفتگويي كتاب اين.است رسيده چاپ
سال در و حريري ناصر توسط كه (نويسنده -مترجم -ويراستار)
در دريابندري نجف گفتگو اين در.است گرفته انجام 1373
پاسخ هنر و ادبيات حوزه در موضوع به 22 متعددي سوالهاي
ديگري ادبي شخصيتهاي با هم اين از پيش حريري.ميدهد
از گفتگو اين ميرسد نظر به اما است داده انجام گفتگوهايي
.است برخوردار بيشتري انسجام
يك هر كه ميكند اشاره مواردي به است كتاب در آنچه باري
مطرح هنر يا و ادبيات راه در معضل يك عنوان به امروزه
و جديدتر همهمباحث از (KITSCH) ميانكيچ اين از و هستند
از بخشي كتاب از بهنقل اينجا در كه است بيشتري مداقه قابل
.است شده انتخاب چاپ جوابهابراي و سوال اين
چه؟ يعني كيچ:حريري
كيچ كلمه اين ترجمه بهترين من نظر به:بندري دريا
درباب خصوص به كيچ چون است ، مزخرفيامزخرفات
گفته طلاكاري آب تزييني عناصر يا اشيا به معماريغالبا
رفته و ندارند معيني فونكسيونل يا كاركردي نقش ميشودكه
كلمه.است درآمده هنري دشنام نوعي صورت به اينكلمه رفته
و آراسته معناي به اصل در ميدانيم كه طور همان مزخرفهم
كه روزي اين به بودن دروغي يا بيهودگي اثر بر بودهو طلايي
به كلام يك در كيچ هنري ، مباحث در اما.افتاده ملاحظهميكنيم
ضمن در اميدوارم است ، مفصل داستانش ;است قلابي معنايهنر
شدن گم همين كيچ مصداقهاي از يكي.بشود روشن حدي بحثتا
صورتيدر به هنري شيء يك وقتي.است تناسب حس رفتن دست يااز
تناسبنداشته ابعادش با كه بگيرد قرار محيطي در يا بيايد
كه چيزينيست آن ديگر ميشود ، منتفي هنرياش كاركرد باشد ،
مثلا شده ، عهدهاشگذاشته به ديگري كاركرد چون است ، بوده
كه هنري جايالتذاذ به صاحبش ، براي اعتبار و اسم كسب
.كيچاست نوعي اين.بوده اصلياش كاركرد
كار اين خودمان هنري دستاوردهاي از خيلي با ايرانيها ما
نقش فرشيكه.ميآوريم در كيچ صورت به را آنها و ميكنيم را
است ، فرش شده ، نه اصطلاحپياده به رويش لطفالله شيخ گنبد
است هماين اصلي كاركرد.است قيمت گران كيچ نوعي ;گنبد نه
متعين و آدممهم چه قيمت گران شيء اين دارنده دهد نشان كه
يك ذوق يانمايش بودن متذوق منتها.است متذوقي عين در و
ذوق نمايش ذوقنيست ، كيچ.ديگر چيز يك بودن ذوق با است ، چيز
كاري خاتم بزرگ كوچكو اشياي انواع كيچ بارزتر نمونه.است
مينياتور مثل هم خاتم.ميخورد چشم به ما خانههاي در كه است
از كه وقتي دليل همين به است ، و كاري ظريف و ريزهكاري هنر
يا غرض.ميدهد دست از معنياشرا ميگيرد فاصله بيننده
نمايش به نيست ، ظريف و نقشزيبا در تامل ديگر آن كاركرد
هم بعد و شده ، آن ساختن صرف استكه حوصلهاي و وقت گذاشتن
معني ، اين.شده حوصله و وقت خريدآن صرف كه پولي البته
اشياي خود در رسوايي شكل به كاذب ، وتفاخر تظاهر عنصر يعني
چوب معمولا كه خاتم عكس قاب يك پشت به.درجشده خاتمكاري
.چه يعني كيچ بفهميد تا كنيد نگاه است پستي سفيدخيلي
خيلي شايد پذيرايي ميز يا كار ميز روي خاتم جعبهسيگار
اگر نه و ميكشم سيگار نه خودم البته من.پرتنباشد
كسي اگر ولي ميگذاشتم ، ميزم روي خاتم سيگار ميكشيدمجعبه
زيادكنار زحمت با كه شده ريز ريز استخوان مشت يك ازتماشاي
سيگار جعبه;ببرد بگذاريد خوب ، ميبرد ، لذت چسباندهاند هم
و خاتم ميزتحرير اما.ميخورد آدمي همچو يك درد به خاتم
كس هيچ بهدرد و است وحشتناكي بسيار چيز خاتم اتاق
از يكي جاي.دارد وجود چيزهايي چنين حال اين بانميخورد
هنوز لابد و بود ، مرمر كاخ توي نكنم اشتباه اگر چيزها اين
سازنده.پيداميشود نظايرش هم ديگر جاهاي احتمالا.هست هم
.ميكند سرنوشتيپيدا چه كارش محصول كه نميداند ميز اين
دارد ، وكار سر سانتيمتري چند فاصله از ميز اين با خودش
سيمتري سالنبيست يك گوشه در بايد را شده ساخته ميز ولي
تبريز ، هم در ياماهي كاشان فرش يك روي لابد هم آن بگذارند ،
بسيار رنگ حجمخاكستري يك صورت به ميز ترتيب اين به
جالب كه چيزي.درميآيد پرنقشونگار زمينه يك روي ملالآوري
معهود و معمول وظيفه كاخحتي آن در ملالآور حجم اين است ،
انجام باشد ، هنري برايصاحبشيء اعتبار كسب كه هم ، را كيچ
اينها از بيش خيلي كاخ آن صاحب همهميدانند چون نميدهد ،
ميز بابت از كه اين از بگذريم دهنشميرسيده ، به دستش
براي هم وقت هيچ و نپرداخته ، خودش ازجيب هم چيزي احتمالا
نوعي بحث مورد ميز بنابراين.ننشسته آنميز پشت تحرير
سال چند ميداند خدا ايراني كهيكهنرمند است مجسم ياوگي
و سفارشدهندگان كه پيداست كرده ، آن ساختن راصرف عمرش از
ذوقشان استقامت و تناسب حس جريان دراين شيء سازندگاناين
در كار از آنچه ترتيب اين به.راگمكردهاند
...است وحشتناك كيچ يك بلكه نيست ، شيءهنري آوردهاند
ولي زدم ، اعيان خانههاي و سلطنتي كاخ از من را كيچ مثال
طبقه مال اساسا كيچ چون ماست ، جامعه خصايص از يكي هم اين
جنبه هم هميشه كه كنم اضافه بايد هم را اين و است متوسط
عمومي براي كوششياست كيچ موارد از خيلي در.ندارد منفي
آدميزاد يك اصلمنحصربه در خودش ذات برحسب كه موهبتي كردن
پيكره از مثلا.است ممتازبوده آدميزادهاي از گروهي يا
اشتباه اگر كه دارد ، وجود نمونهحقيقي يك ميكلآنژ اثر موسي
و ديدن بنابراين.است رم زنجير در سنپتر كليساي در نكنم
بيشتر براي پيكرتراشي شاهكار اين از بردن احيانالذت
چاپي آلبومهاي انواع بركت از ولي.نيست مردمميسر
از كه وغيره پلاستيكي و گچي و چيني بزرگ و كوچك وپيكرههاي
زيادي عده عرضهكردهاند بازار در و ساختهاند اثر اين روي
و آلبومها آن همه.دستآوردهاند به آن از تصوري مردم از
را اصلي اثر تناسب هيچكدام كيچاند ، چون مقوله از پيكرهها
.نيست حقيقي تصور ميدهند بيننده كهبه تصوري و ندارند
|