سياسي مشاركت
سياسي فرهنگ خواستگاه مشاركتيبه هرگونه پايداري و قوام
در مهم عاملي فرهنگسياسي كه چرا دارد بستگي مردم آن
نگرشها ، و است جامعه افراد سياسي اجتماعي تعيينماهيت
مشخص قدرت و سياست درباره را جامعه هنجارهاي ارزشهاو
ميكند
اشاره
پارامترهاياساسي از يكي سياسيبهعنوان مشاركت امروزه
نوعمشاركتي هر آيا اما بهشمارميرود ، توسعهيافتگي
اينرويكرد با.ميشود تلقي كلمهمشاركت واقعي بهمعناي
برانگيخته مشاركت و خودجوش مشاركت به مشاركت زير مقاله در
و متعارف به مشاركت آلموند گابريل نظريه براساس و
بستر در مشاركت خواستگاه به سپس و شده تقسيم غيرمتعارف
براساس مشروعيت مشاركتو رابطه به نهايت در و سياسي فرهنگ
.است شده ورباتوجه نظريه
مقالات سرويس
در كه سياست كردن مردمي پيرامون است فرايندي مشاركت
درجه و ميزان اما وجوددارد بلااستثناء سياسي نظام هر
.دارد بستگي حاكم رژيم نوع به مردمي مشاركت
و مدني جامعه توسعهدادن با دولت دمكراتيك نظامهاي در
مردم مشاركت گسترش جهت در وغيررسمي رسمي سياسي سازمانهاي
اقدام طريق اين از مشروعيت و مقبولين كسب نهايت در و
.مينمايد
ودرنيروهاي متفاوت بهطرق نظامهايمختلف در مردم هرچند
در سياسيخود سرنوشت و خطمشي فرايندتعيين در مختلف
دمكراتيكنهادهاي نظامهاي در ميجويند ، اما شركت نظام
سياسي وتمايلات خواستها انتقال درجهت سياسي غيررسمي
رژيمهاي در ازطرفي.دارند بهعهده را نقشاساسي آنها
خواسته انتقالدهنده نهادهاي اولا واقتدارگرا ، توتاليتر
اهداف جهت در دولت ثانيا و دولتياند مردم سياسي تمايلات و
بسيج نهايتا و تشويق تهييج ، ترغيب ، تحريك ، را مردم خود
نقشي ومردم نبوده دمكراتيك اغلب مشاركت نوع اينمينمايد
.ندارند كلي سياسي خطمشي تعيين و تصميمگيري فرايند در
لازم سياسي بهتوسعه سياسي نظامهاي از دسته اين بنابراين ،
بالا از روشهايغيردمكراتيك به تصميمات و وسياست نرسيدهاند
.ميشود تعيين مردم براي دولت سوي واز
و نظامها در مشاركت كيفيت به توجه با كلي طور به
در مردم دخالت كهنشانگر مشاركت نوع دو رژيمهايسياسي
مفهوميخودجوش مشاركت اولينگونه.دارد وجود است امورسياسي
سياسي ، علائقخاص و دلايل به توجه با مردم الگو اين در.است
و شده جمع يكديگر دور به اقتصادي و فرهنگي اجتماعي ،
ميدهند ، تشكيل را فشار و ذينفوذ گروه و نهاد حزب ، انجمن ،
اجتماعي سياسي تحولات در را مشاركت نوع اين تاريخي زمينه
منجربه آن تاريخي سير در و افتاده اتفاق مغربزمين در كه
ديگر سوي از.كرد جستجو شده دموكراسي و سياسي ليبراليسم
واقعيت اين به سياستمداران دمكراتيك ، نظامهاي تاسيس پي در
حكومت و اقتدار حيطه نهتنها مردم مشاركت كه بردند پي
نظام توانمندي جهت در مشاركت بلكه نميكند تحديد را حاكمان
.است عامل موثرترين سياسي بحرانهاي و مسائل با مواجهه در
.است كشور استقلال و اقتدار حافظ مردم عظيم نيروي اين و
و جامعه تغييرات برابر در سياسي نظامهاي بنابراين
فراهم با و دادند نشان انعطاف خود از مردم خواستههاي
و ايجاد به غيررسمي ، نهادهاي قالب در مشاركت وسايل نمودن
جامعه عقلاني كنترل و حفظ جهت در دمكراتيك نهادهاي استقرار
.نمودند اقدام
مشاركتبرانگيخته است مشاركتبرانگيخته دوم ، نوع مشاركت
خود منافع حكومتهابهخاطر كه ميشود مشاركتگفته نوعي به
اين.ميزنند مشاركت جهت مردم در انگيزش بهايجاد دست
گروهها ، گسترشمشاركت از جلوگيري براي مشاركتدرواقع
دولتهارا اقتدارگراي موجوديت كه خودجوشاست واحزاب انجمنها
گروههاي ايجاد با دولتها بهعبارتديگر ، .مياندازد بهخطر
.خودجوشبرميآيند مشاركت كنترل جهت فرمايشيدر احزاب رسمي ،
سياسي توسعه نشانه برانگيخته ، سياسي مشاركت شكل ، اين در
كه است بحراني پديداري از دولت آگاهي نشانه بلكه نيست
و سياسي درتوسعه كه چرا.مينمايد تهديد اقتدارگرارا نظام
لايههاي و عناصر حكومتها ، مردم ، قالبمشاركت در هم آن
وادارميكند سياسي انفعالات و فعل به را اقتصادي - اجتماعي
بدست نظام كارايي و حقانيت به نسبت را مردم مثبت نگرش تا
.آورد
اقدامات حوزه و حيطه در سياسيكه توسعه فرايند بر علاوه
است ، سياسي تصميمگيري پروسه در مشاركت گسترش براي دولتها
مورد جامعه حوزه در را مشاركت انگيزههاي سياسي صاحبنظران
جامعه دركتابنوسازي وينر دادهاند ، مايرون قرار مطالعه
سازمانيافته رامجاهدات سياسي مشاركت افراد:مينويسد
بهصورت وتاثيرگذاردن خويش رهبران انتخاب شهروندانبراي
درسطح سياست بر تاثيرگذاري هدفشان و...سياسيدولت هدايت
است ملي
و رفتارها به خود سطح يكدر هر وربا ، آلموند ، لرنر ،
گسترشدرخواست موجب كه بهعنوانعواملي فردي انگيزههاي
.پرداختهاند ميگردد ، سياسي مشاركت
آلموند گابريل انواعآن و مشاركت درگونههاي
از يكي كه مقايسهاي و تطبيقي مطالعات معروف نظريهپرداز
مشاركت نوع دو كردهاست ارائه را تقسيمبنديها معتبرترين
.است غيرمتعارف و متعارف مشاركت شامل كه برميشمارد را
دادن ، راي شامل (Convention)متعارف شكل در مشاركت
تشكيلگروه انتخاباتي ، ومبارزه فعاليت سياسي ، مباحثه
است ، سياسي و اداري مراكز با فردي ارتباطات ائتلاف حزب ، و
ودادخواهي ، تظلمخواهي تجمع شامل مشاركت غيرمتعارف ، شكل در
شهري ، وناآرامي درگيري با همراه سياسي ، تظاهرات اعتراضات
اگر است ، نهايتاانقلاب و پارتيزاني جنگ خشونتعليه آشوب ،
انتخابات ، تحريم شورشها ، اعتصابات ، آلموند ، تقسيمبندي به
تقسيمبندي اين كنيم ، اضافه را ميتينگها برگزاري
.ميشود مشاركت الگوهاي زمينه در شده ارائه گوياترينمدل
كهدر است قابلتوجه بسيار ايننكته آلموند تقسيمبندي در
وانسجام تثبيت در عاملي نوعمشاركت ، اين متعارف مشاركت
شكلغيرمتعارف ، در و ميرود سياسيبهشمار سيستم يك
اگر كه است سياسي نظام در بحران از نشان سياسي مشاركت
انقلابي و خشونتآميز تحول به است ممكن نشود توجه بدان
.بينجامد
فرهنگسياسي و مشاركت رابطه
سياسي فرهنگ خواستگاه به مشاركتي هرگونه پايداري و قوام
در مهم عاملي سياسي فرهنگ كه چرا دارد ، بستگي مردم آن
نگرشها ، و است جامعه افراد سياسي اجتماعي تعيينماهيت
مشخص قدرت و سياست درباره را جامعه هنجارهاي و ارزشها
نسبت مردم عامه نگرشهاي مجموع را سياسي فرهنگ اگر.ميكند
مردماز پايدار و ثابت الگوهايرفتاري نيز و سياسي قدرت به
هدففوق به نيل وسيله مشاركتمطمئنترين بدانيم سياسي نظر
.ميباشد
آلموندسه گابريل سياسي مشاركت و سياسي فرهنگ رابطه در
سهنوع بازشناسي و تقسيمبندي با وي.برميشمارد را الگو
در:برميشمارد چنين را آنها در مشاركت ميزان سياسي فرهنگ
ميزان درصد ، فعال 60 مشاركت ميزان دمكراتيك ، سيستمهاي
در درصداست ، بيتفاوت 10 افراد ميزان و درصد بودن 30 تابع
و 60 بيتفاوتاند جامعه كل از درصد اقتدارگرا 30 حكومتهاي
در نهايتا.درصداست فعال 10 ومشاركتكنندگان تابع درصد
بيتفاوت ، 35 سرمايهداري 60درصد ماقبل حكومتهايدمكراتيك
.دارند فعال مشاركت درصد وصرفا 5 تابع درصد
مشروعيت و مشاركت رابطه
دولتها دوام و بقا عامل حكومتها همه در هميشه عنصر دو
مردم مشاركت ميگردد تلقي مادي عموما كه عنصر اولين.است
فرايند بهدنبال كه دومينعنصر و است سياست درفرايند
ميشود محسوب عنصريمعنوي بهعنوان و ميكند اوليظهور
حكومتهاست مسائل اساسيترين از عنصر دو اين.مشروعيتاست
را مشروعيت نيزمشاركت استبدادي حكومتهاي وحتي
ميان سياسي تاريخقدرت هميشه و بگيرند نميتوانندناديده
قابل توزيع اين در كه آنچه و ميشود توزيع دولت و جامعه
بوده حاكم و دولت نفع به آن ناعادلانه توزيع ميزان است بحث
.است
اصل دو بر سياسي درنظام مشروعيت درباره Verbaوربا
و سياسي نظام به نسبت شهروندان اعتماد اول:دارد تاكيد
دو اين وي بهنظر.است سياست فرايند در آنها مشاركت دوم
نقش و است شده گنجانده دمكراتيك نظام تعابير بطن در اصل
اگر بنابراين.است اصل دو اين گسترش و توسعه نيز دولت
متقابل رابطه از ناشي ارزشي و عقيدتي هماهنگي را مشروعيت
مردم اطاعت زمينه كه بدانيم حكومتكنندگان و شهروندان بين
براساس بيشك ميسازد ، ميسر تهديد و اجبار كاربرد بدون را
توسل مشاركت مكانيزمهاي به بايد دولت با جامعه پيوند تحقق
برآورده پي در عمومي ، رضايت بر ناظر مشروعيت كه چرا جوييم
.ميشود حاصل جامعه مستمر تقاضاي شدن
قاسمينژاد بهزاد
يونسي مصطفي
|