عصر در فرهنگ دگرديسي
پسانوين
انسجام و كشمكش ;دموكراسي
عصر در فرهنگ دگرديسي
پسانوين
به كه فرهنگاست اين ديگر بهعبارت.است فرهنگي مفهومي زمان ،
آن از ميتوان وچگونه چيست زمان از ميآموزدمنظور ما
ايناست توجه جالب نكته اما.كرد استفاده اجتماعي درزندگي
نما و ايننشو.مييابد نما و نشو طيزمان در خود فرهنگ كه
همين سخن ديگر به.فرهنگاست متن در آدمي گذرانزندگي نتيجه
از وي تجربه از بهرهگيري در آدمي پويايي رشدنشاندهنده
زمان طي فرهنگدر گفت ميتوان كه صورتاست اين در.است حيات
از درواقع.معنامييابد فرهنگ قالب در زماننيز و ميبالد
.ميكند جلوه زمانساز و زمانزا فرهنگ خاص ، چشمانداز اين
وآينده حال و گذشته دوره سه زمانبه هرچند ميان اين در
.ميزيند فرهنگ گذشته در آدميان غالبا اما ;ميپذيرد تقسيم
ناخودآگاه وجهي جارياست ، فرهنگ بستره در زيستنكه اين
مورد دو در گذشته ، ناخودآگاهدر زيست اين دليل.دارد
اعضاي بر زندگان بيشاز مردگان يكسو از:خلاصهميشود
را حال زمان واقعيت انسانها ازطرفي و ميكنند جامعهحكومت
از راستا اين در و مينمايند تفسير خويشتن گذشته تجارب وفق
تا نكته اين اهميت.ميگيرند سود كهن جهانبينيهاي مفاهيم
غرقه گذشته تجارب و مفاهيم در آدميان اگر كه بدانجاست
و گسستگي و اختلال بشريت خواستههاي رفع در لاجرم نباشند ،
شيوههاي و ابداعمفاهيم همواره.ميآيد عدمانسجامبهوجود
جامعه اعضاي توسط پيشساخته معاني اتخاذ از مشكلتر جديد ،
قديمي نقشهراههاي از ميدهد ترجيح بنابراينفرد.ميكند جلوه
نيز نقشهها اگراين بين اين در حتي و زندگيبگذرد مسير
نهادن گام بر را آدميآنها هم باز باشند ، يامنسوخ ناتمام
سويديگر از.ميدهد ترجيح مفاهيمنوين ناشناخته درراههاي
جامعه به ازجامعهاي فرهنگي كهجهانبينيهاي ميدانيم
شرايط نسبيت در ريشه نيز فرهنگها تمايز.هستند ديگرمتمايز
گوناگون وجوه تمايزبر اين و دارد زيستآدمي متغير
و افراد آنكه توضيح.ميكند دلالت مختلف تجاربمردمان
نشان ازخود مشابهي مشابه ، واكنشهاي موقعيتهاي گروههادر
و نگرشها نظامارزشها ، اساس مشابه واكنشهاي اين.ميدهند
موقعيتهاهمواره معهذا.ميآورند فراهم را اجتماعي عادتهاي
بروز به موقعيتهايمتنوع طيف پسگستردگي.نيستند مشابه
همين.ختمميشود فرهنگ عرصه در واكنشهايمختلفي
را ديرهنگامي و تفاوتهايپايدار كه است واكنشهايمختلف
.تقريرميكنند اجتماعي عادتهاي و نگرشها ارزشها ، درنظام
مختلف جهانبينيهايفرهنگي هرچند كه اضافهكرد بايد همچنين
نيز برونزا تغييراتي از ليكن ;برخوردارند كلي پايايي از
تدريجاازطريق ميتواند فرهنگ مثلا بدينسان.ميگيرند رنگ
مزبور جايگزيني.شود متحول ديگر نسل بهجاي نسلي جايگزيني
وجود اين با.است تحقق قابل زمان و قلمرومكان در
معنوي و مادي بخشهاي تغييرات عدمتوازن يا فرهنگ تحول كندي
سبب روند اين گرچه.است سنتي ارزشهاي رعايت از ناشي فرهنگ
و درنگ با آدمي پسانوين حيات مترقي رخساره جلوه ميشود
ارزشمند نتايج بروز ديگرسو از ليكن ;گردد مواجه تاخير
را انساني فرامادي ارزشهاي خيزش اجتماعي ، و اقتصادي توسعه
نوآوريهاي پشتوانه به كه پيشروي اين.ميكند تسهيل
كه نزديكميشود ارزشها به آنجا ميبندد ، تا صورت تكنولوژيك
اما همه اين.الزاميميسازد را بشري حقوقمتقابل رعايت
غلبهارزشها و دارد نيز تجدد سنتو عميق چالش از البتهحكايت
.ميدهد نويد مقتضياتغريزي بر را
هم سنتيفرهنگي جهانبينيهاي ايناوصاف ، همه با كه است واضح
سنتي اينجهانبينيهاي.ميدهند ادامه حياتخود به عمدتا
خود پيدايش شرايط اززوال پس بسي حتي معاصر درجهان فرهنگي
همين درواقع.شكلميبخشند انسانها رفتار نيزبه
سنتياست جهانبينيهاي سوي آدمياز رفتار بر تاثيرتعيينكننده
شايان معهذا.ميزند دامن فرهنگ حوزه رادر نوآوري صعوبت كه
دستور فرهنگي ، نوآوري ضرورتهاي همه كهعليرغم است توجه
نوآوري ضمنا.نميشود صادر پايين به بالا از هيچگاه نوآوري
و ندارد موجود ازهنجارهاي پيروي با نيز فرهنگيمناسبتي
ايننوآوري.ميكند تاكيد سنتفرهنگي نوسازي بر بيشتر
استقلال.بياناست آزادي و فردي محتاجاستقلال غالبا
و امكانات آزاديبيان و بوده فردي معرفروحيه فردي
خصائص اين دوي هراست موضعي تحرك براي فرصتهاياجتماعي
.ميشوند توليد جامعه در ساختي شرايط وجود بهلحاظ نيز
جو از يكسو از فرهنگي نوآوري هرگونه گفت ميتوان بنابراين
و آموزش ازطرفي و ميگريزد اجتماعي زيست بر حاكم آمرانه
به تمايل عقيده ، ابراز و بيان و انديشه آزادي فراگيري
پايه خود نوآوري به تمايل همين.ميدهد افزايش را نوآوري
.ميآورد بهوجود را دانشگرا جامعه تكنولوژيكي رشد زيربناي
نهادهاي تكوين و اقتصادي نوسازي نوآوري ، به تمايل همچنين
فنيو نوسازي تلازم اينترتيب به.ميآورد بهارمغان را رفاهي
فرايند بهنتايج.ميگردد تقويت هرحيث از فرهنگي ، تحولات
احساس نوعي بهبروز رفاهي نهادهاي تكوين اقتصاديو توسعه
فرهنگ مادي ارزشهاي كه است شرايط اين در.ميانجامد امنيت
.ميكند ميل دگرديسي به
نرخهايمتفاوت با و گوناگون انحاء به كه فرهنگ دگرديسي
راه خويش باتحولات ميدهد ، رخ تودهها نخبگانو ميان در
بههمين.ميگشايد فراماديفرهنگي مضامين برايابلاغ را
فرهنگي ماديگرايان از بيش گرايانفرهنگي فرامادي دليل
ابراز بر چون ;رسانند مي ياري پسانوين عصر نوسازي به
تاكيد بسيار اجتماعي زندگي جمعي و فردي حيطههاي در عقيده
پسانوين عصر نوسازي به ياريرساني شرط اينجا در.ميورزند
.ميكند خودنمايي عقيده ابراز تجربه شدن اجتماعي در نيز
قابل مدني و خصوصي عموميو حوزههاي در بايستي كه تجربهاي
.تحققباشد
جامعه دنياي نقشه هم فرهنگ گفت ميتوان مجموع در بنابراين
اين است ممكن البته.است اجتماعي حيات تداوم راهنماي هم و
اقتصادي دشوار درشرايط فرهنگ ، توسط راهنمايي وظيفه
رسيدنبه در بشر.گردد اختلال نقصانو دچار سياسي يابحرانهاي
قرار اجتماعي ياريگري و ياري زندگيمورد معناي درك و مقصد
انسان به كه فرهنگاست همان بزرگ اينياريگر.ميگيرد
آدمي ذات در كه سرشتمحيط در نه حيات ميآموزدمفهوم
در كهقضاوت ميدهد توجه بشر فرهنگبه همين بهعلاوه.نهفتهاست
تحولات ، اين اتمام از قبل فرهنگي ، تاريختحولات پايان باب
جهل از عناصري باشد ، حاوي داشته علمي جنبه آنكه از بيش
.است زيادهخواهيهايايدئولوژيك و وفرصتطلبي
اصل محمدي عباس
انسجام و كشمكش ;دموكراسي
مربوط مباحث در اساسي مفاهيم دولت ، و جامعه فرد ، :اشاره
رشتههاي متفكران اخير دهههاي در هستند ، مدني جامعه به
كيفيت و مولفه سه اين تركيب چگونگي در سياست و جامعهشناسي
.دادهاند ارائه گوناگوني نظرات مدني جامعه در آنها حضور
كه ميشود اشاره موضوع اين به ابتدا حاضر مقاله در
از مولفه ، سه اين از يكي بر تاكيد با مختلف ، صاحبنظران
گاه ترتيب اين به.دادهاند ارائه خاص تفسيري مدني جامعه
تفسيري در گاه و ميگيرد ، قرار دولت مقابل در مدني جامعه
آراء برخي در و ميشود گذاشته كنار فرد نفع به جامعه ديگر
.ميكند غلبه دولت و جمع بر مدني درجامعه كه است فرد اين
ميكند توجه نكته اين به آراء اين خلاصه بررسي با نگارنده ،
بر كه است موضوعانسجام مدني ، جامعه اصلي كننده تبيين كه
مردم چگونگيانسجام استو متكي مردم احساس و باور نگرش ،
.ميكند تببين را مدني جامعه در
مقالات سرويس
پديد فئودالي جوامع ازفروپاشي پس مدني جامعه مفهوم
بار اولين مدني جامعه ونظري فكري پيشينه و سابقه آمد ،
بر تاكيد با هابز ;مطرحشد فيلسوفان نظرات و درآراء
به رسيدن براي طبيعي ، مقابلوضعيت در اجتماعي قرارداد
دردو (Lock) لاك اصرارداشت ، عمومي مشترك قدرت يك
موجب كه اجتماعي بهقرارداد حكومت به مربوط رساله
جهتمحافظت به دولت سپسپايهگذاري و سياسي جامعه تشكيل
براي.ميكند اشاره ميباشد ومراتب آزادي اززندگي ،
نيازهاياقتصادي ، دنياي فقط نه جامعهمدني (Hegel) هگل
گرامشي ميآمد ، آنتونيو شمار به نيز اخلاق حوزه بلكه
سياسي ، زندگي حوزه عنوان به را مدني جامعه (Gramsci)
قدرت و اقتصادي روابط ناحيه بين در كه قانوني و فرهنگي
جامعه(Smith) اسميت آدام.ميكرد معرفي دارد ، قرار سياسي
و ستد ودادو مبادله آن در كه جامعهايميدانست را مدني
اين با.. بودو توسعه درحال گسترده بهصورت كار تقسيم
كافي صراحت دقتو مدني اصطلاحجامعه استفادهاز در همه
مشخص درستي مفهومبه اين اختلافات و نداشتهوحدود وجود
مدني جامعه اصطلاح از استفاده در ديگر عبارت به است ، نشده
طور به اجتماعي سازمان بعد كه طوري به دارد ، وجود تناقض
وكمال تمام طور به فردگراييو بر مبتني بايد هم همزمان
.باشد جمعگرا
مدني ، انسجام جمعي بعد و اصالتفردي بين وكشمكش تنش اين
براي ;است شده شناخته رسميت به سياسي عاملان بهوسيله اغلب
جنبش كه داشتند باور درلهستان همبستگي جنبش رهبران مثال
جامعه براي پايهاي و بوده اشتراكي يا جمعي صورت به آنها
سوي به گذر درصدد كهآنها حالي در ميباشد ، مدني
نكته اين به آنان همه بااين بودند ، دموكراسي سياستهاي
حفظ جهت در آنها انسجاماجتماعي بعد كه بودند واقف
گرايي كثرت كه حالي در نبودهاست ، فردي آزاديهاي و حقوق
جهت در بيشتر ملتها نزدديگر در مدني جامعه تشكيل در
مدني جامعه باب در كه كنفرانسي در است ، بوده افراد آزادي
شد ، برگزار دموكراتيك ، جامعه به لهستان انتقال درجهت و
خويش همقطاران به پارلمان رهبران از يكي گرمك برانسلاو
اشتراكي جنبههاي از تعريفي ما كه ندارد لزومي:گفت چنين
را آن هم ما كه چون دهيم ، ارائه لهستان مدني جامعه
.ميكنيم احساس را آن هم و ميبينيم
صورت به هنوز انسجام و همبستگي اين كه كرد اضافه او گرچه
جامعه:گرفت نتيجه چنين وي سپس.است نيامده در دموكراسي
كه دارد ، قرار غرب در آن مفهوماصلي مقابل در لهستان مدني
.راميگيرد فردگرايي جانب
مدني جامعه دموكراتيك ، بهجامعه اوليه اقتدار از گذر در
از ;باشد دولت حوزهكنترل از خارج كه چيزي هر به
سازمانهاي و اقتصادي ، قانون همكاريهاي تا خانوادهگرفته
كساني گفت رابطهميتوان همين در.دارد ارادي ، دلالت
ساختن آزاد كهدرجهت دارند را گسترده چنينايده دغدغه
كمونيستي كشورهاي دولتدر از احزاب و حوزههايغيرسياسي
سياسي تاريخييا ازاقتضاي قطعنظر.هستند واقتدارگرا
به تجربي بينظمي و نظري آشفتگي مفهومپردازي اين مناسب ،
اصل يك به تنها اظهاراتي چنين اينكه براي.ميآورد وجود
.است شدن هماناغيردولتي آن و ميكند اشاره مدني جامعه
خانوادگي ، اقتصادي -نهادهاوجريانات تركيب در تعريفي چنين
براي.متناقضهستند و پراكنده اغلب-داوطلبانه همكاري و
جامعهمدني و كتابدموكراسي در(Keane) مثالكين
فعاليتهاياجتماعي قلمرو عنوان مدنيبه جامعه از تعريفي
بازارهايخودگردان ، خصوصي ، وسيعشاملمالكيت سطح در
مبتنيبر سازمانهاي و خودجوش داوطلبانهو فعاليتهاي
معناي لزوما كه پديدهها دستهاياز و دوستانه ، ارتباط
است مدعي وي.ميدهد ندارندارائه وعملي تئوريكي كاملا
دولت بوسيله مشخص ، و صورتمنطقي به مدني كهفعاليتهاي
استقلاليافته صورت اينها كلي طور به و ميشوند ، محافظت
.ميباشند اجتماعي زندگي
بار اولين براي كه زماني (Andrew Arato)آرتو آندرو يا
اجتماعي جنبشهاي در مهمي مقالههاي در را مدني جامعه مفهوم
قلمرو كه بود معتقد برد ، بهكار اوايل 1980 در لهستان
گرهخورده هم به خصوصي بامالكيت آن غربي صورت در مدني
ومتناقض متفاوت كين تعريف از نهتنها تعريف اين.است
سرمايهداري جامعه تشخيص تعريفبراي اين بلكه است
.است نارسا و غيردموكراتيكناقص از دموكراتيك
جامعه در كه عميقي معناي ميكندكه استدلال (held)هلد يا
در باشد ، ازدولت جدا نميتواند هرگز نهفتهاست ، مدني
زور وسايل بوروكراسيهايدولتي ملي ، دراجتماعات كه حالي
نظم معني ، دراين ميگيرند ، خويش اختيار رادر فشار و
صراحت ميكند ، معهذا پيدا معني دولت حقوقيبا و قانوني
مشروع وداوري تشكيلات و قوانين قانوني ، صورتبندي نظم
ديگر از ازبسياري مدنيت ملاكهاي ديگربرحسب نهادهاي
است ، شده اجباريشانمتمايز نيروي تعهد دولتيكه نهادهاي
با.كنند كنترل را زور دولتي اعمال است ممكن مستقل طور به
، دولت غيرمستقيم و مستقيم كنترل بين تمايز تعابير اين
جامعه معني اين در شد ، نخواهد حل بود معتقد آنچنانكههلد
نه كرد خواهد كنترل را دولت مدني جامعه است ، مستقل مدني
ولف آلنشود كنترل دولت وسيله به غيرمستقيم طور به اينكه
و خانواده خصوصي حوزه با را مدني جامعه(Wolf, 1989)
1993) سيلقمن آدام.ميداند يكي ارادي سازمانهاي
عاليترين در عقل حاكميت با را مدني جامعه (seligman,
و شيلز اخير ، مقالههاي در ميدهد ، پيوند آن انتزاعي معناي
در را مدني جامعه مفهوم (Shil, 1991walzer, 1992)والزر
را آن پوشيده و مبهم قديمي ، صورت و معني كه وجهتي سبك يك
دولت با را مدني جامعه ديگران.ميبرند كار به كنند ، احيا
تهديدي را اينارتباط (Ahrn, 1994) آرنميدانند مرتبط
.ميداند دموكراسي براي پنهاني
صراحت و كهدقت ميكند ثابت معضلات و مسائل اين مجموعه
ندارد ، وجود مدني ازاصطلاحجامعه كنوني استفاده در كافي
به مفهوم اين اختلافات و حدود كه است جهتلازم اين به
تلويحي بهصورت دموكراسي كه حالي در شود ، فهميده درستي
بازار ، پليس ، ميباشد ، دادگاهها ، آن معني ايدهآلترين
مفهوم همين داخل در نيز يك هر..و خصوصي مالكيت علائق ،
مختلفي صورتهاي كدام هر و هستند غيرسياسي علائق داراي
اينحوزههاي بگوييم كه نيست چنين هستند ، مدني ازجامعه
برعكس باشد ، جامعهمدني از جدا دولت خود يا و غيرسياسي
براساس آنها تحليل و حوزههاباتعريف اين تميز با تنها
آنها متنوع علائق تعيين و دقيق توصيف منتقلو مفاهيم
اشخاص و نخبگان اجتماعي حركتهاي آن ميتوانيم ، اعمال
.رابفهميم هستند مدني جامعه بازسازي به متعهد معموليكه
و وكشمكشهاياجتماعي تنشها از آمدن بيرون راه تنها
در گرفتن قرار با كهميتواند است مدني جامعه ايده سياسي ،
راي و تجربي ، و نظري سطوح بر مبتني شناختي جامعه مفهوم يك
يك بهعنوان مدني جامعه از اجتماعي دموكراسي درك و فهم
آزادي معادله نيزوراي و خودخواهانه اقتصادي علائق دنياي
مدني جامعه.باشد حقوقفردگرايي از مصونيت با مدني جامعه
(Solidarity) حوزهانسجام و قلمرو يك عنوان به بايد
.باشد شده مفهومپردازي
ميتواند نهفقط آن تجربي صورت به و اصل در انسجام حوزه
غيرمدني حوزههاي از بلكههمچنين دولتها و بازارها از
مدل يك توسعه براي.باشد شده سانمشخص همان به ديگر
ارزشهاي و انسجام به زيادي توجه بايد دموكراتيك جامعه
فكر ميكنند ، صحبت مردم وچطور چگونه كه -شود مبذول اجتماعي
ديگر عبارت به -دارند سياست درباره احساسي وچه ميكنند
تمركز اجتماعي ساختار روي كمتر بايد مدلي چنين بسط براي
تجربهها و مباحثاتشان در مردم كه ايدههايي به بيشتر و شود
نقشي درككند توجه ميپردازند ، آن به متقابلشان وكنشهاي
ميكند ، بازي دموكراتيك جامعه يك در اجتماعي انسجام كه
هر پيوند كه است ملي اجتماع از معنايما فهم نقش همان
و وفاداريها خاص ، تعهدات و توجيه را اجتماع اعضاء از عضو
ميتواند انسجام از نوع اين فقط.ميكند تفسير را حزبي علائق
است متمركز نژاد يا طبقه مذهب در كه را گروهها مشترك هويت
كه است مشترك رشته همين تنها گفت بايد.نمايد تبيين
.داد قرار منسجم گروه يك در را افراد ميتواند
آلكساندر.سي.جفري:نوشته
رحيمي استاد رضا:تلخيص و ترجمه
|