مشاركت يا اقتدار
همسويي؟ يا رويارويي ;مدني جامعه و ايراني خانواده
پاياني بخش
مدني جامعه تحقق فرهنگي موانع و ايراني خانواده:ب
و عوامل ساير بسان خانواده بوسيله سياسي جامعهپذيري
فرد كردن اجتماعي منظور به اساسا جامعهپذيري كارگزاران
با معمولا هدف اين تحقق اما.ميگيرد صورت سياسي نظام در
ميگردد امكانپذير جامعهپذيري از متمايز شيوه دو به توسل
قالب در امروزه كه سياسي ثبات حفظ به معطوف جامعهپذيري در
پارسونز اجتماعي حمايت بويژهنظريه مدرن جامعهشناسي
مطالعه مورد اكسيتن هري باثبات دموكراسي ونظريه وايستون
فرد رفتاري الگوهاي تطبيق با تا ميشود تلاش ميگيرد ، قرار
حفظ براي را او مستمر بسيج و حمايت موجود سياسي فرهنگ با
اين در.برانگيزد حاكم طبقه خاص اهداف و منافع و حاكميت
موجوديت روي هيچ به كه ميشود تلقين فرد به باورهايي شيوه
دوم شيوه در امابرنميتابد را حاكمه طبقه قدرت و
كه ميشود تلاش سياسي دگرگوني و تحول به معطوف جامعهپذيري
در را او اراده و عزم فرد به متمايز باورهاي تلقين مدد به
هر به چون.نمايد تقويت نظام نياز مورد سياسي تحول راستاي
براساس چه جامعه يك در نياز مورد اجتماعي تحولات صورت
منابع سر بر گروهها مداوم نزاع از ناشي وبر ماكس عقايد
تربيت در ريشه فلكس ريچارد زعم به يا جامعهباشد ، كمياب
مانهايم كارل قول به يا و باشد داشته جامعه مختلفافراد
باشدمحتاج مختلف نسلهاي بين سياسي تفاوتهاي از برآمده
معمولاعاملان كه است مساعدي زمينه ايجاد و زمينهسازي
معالوصف (8).هستند آن مجري و متولي سياسي جامعهپذيري
ايراني خانواده در جامعهپذيري روند كه گرفت نتيجه ميتوان
حاكم ارزشهاي از بازتابي هميشه گذشته در كه آنجا از
ثبات به معطوف جامعهپذيري شيوه قالب در است بوده استبدادي
آموزههاي و تلقينات هيچگاه كه چرا.باشد تحليل قابل سياسي
را استبدادي سياسي فرهنگ و نظام اساس ايراني خانواده
.است برنتابيده
ايران سنتي خانواده در قدرت الگوي -1
كودكان و است فرد نخستين پناهگاه خانواده كه بپذيريم اگر
و ميشوند ، اعتقادات آشنا والدينشان نام با كه همانگونه
بپذيريم اگر ميگيرد ، همچنين شكل نيز آنان سياسي گرايشهاي
شهروندي ، نقش ازبازيگري اعم سياسي فرهنگ اجزاي كليه كه
و مخالفت سياسي ، رهبري بهقانون ، احترام نظم ، تابعيت ،
تاثير از جلوههايي همگي بيتفاوتي ، و اقتدار ، مشاركت پذيرش
اذعان بايد بنابراين.ميآيد بهحساب جامعهپذيرخانواده
فقدان يا و ايجاد در ايراني خانواده نقش كه داشتهباشيم
درايران كه چرا.است توجه خور در نقشي مدني جامعه و توسعه
ازمهمترين يكي خانواده آن ارزشي و سنتي ساخت بهدليل
.ميگردد محسوب سياسي جامعهپذيري كارگزاران
تاريخي يافتههاي و تاريخ روايت به سويي از
اجتماعي نهاد و هسته اصليترين عنوان به خانواده محققين ،
منسجم ، صورتي همواره ;تاريخ در ايرانيان ظهور آغاز از
خانواده ازاينرو (9).است داشته خود به مقدس و معتبر
در.ميآمد بهحساب هويت احراز و موجوديت كانون ايرانيدرواقع
واحدتوليدي مهمترين كشاورزي توليد مبتنيبر اقتصادي نظام
و ميشد محسوب اجتماعي نقشهاي آموزش مركز.ميشد قلمداد
قبيل از متنوعديگر و متعدد كاركردهاي اين بر علاوه
از) حمايتي ديني ، تفريحي ، تربيتي ، زادوولدي ، كاركردهاي
موقعيت و تعيينجايگاه ،(سالخوردگان و كودكان زنان ،
نيازهاي تامين واشرافي ، كاستي جامعه يك در افراد اجتماعي
يك بهعنوان فرزندان همسرگزينيبراي بالاخره و شخصي و عاطفي
واقعيت اين مبين ويژگي اينبرعهدهداشتهاند را (10)تكليف
ميان در ممتاز موقعيتي خانواده ايران نظامسنتي در كه است
بخش كه نيست ترديد پس.است داشته نهادهاياجتماعي ساير
منشاء از برگرفته افراد سياسي نگرشهاي و ازباورها اعظم
وسياسي فرهنگي نگرشهاي اين كليت.باشد خانواده وآموزشهاي
.است رقمزده ايران در خانواده ساختار چيز هر از بيش را
آغازعهد تا كهن دوران از تاريخي شواهد و ادله روايت به
باقيمانده پدرسالار همواره ايران در خانواده ساختار معاصر
بهنحويروبهفزوني مردان واقتدار قدرت ;ساخت اين در.بود
همسر وفرمانپذيري امر فيصله در پدر حكم قطعيت در كه ;بوده
و ثبات حتي و نماندهبود باقي ابهامي ظاهرا فرزندان و
روحاني بالاي مقام شانو پدران به مرور به امر اين تداوم
اين در كه جايي تا.بود بخشيده جاويدان اقتدار و مقدس
بنابراين.ميشد تلقي خدايكوچك واقعا پدر قدرت گردونه
سنتي خانواده در آنچه روزهاينقشآموزي نخستين در كودك
.بود فائقه اقتدار و قدرت از محض نقشاطاعت ميآموخت ايران
چرايي و چون هيچ جاي او فرمانپذيري و اطاعت كهدر همانگونه
سوالي هيچ جاي نيز پدر اقتدار و قدرت منشاء درنبود
سنتي جامعه در مدتها تا ساختار اين (11).باقينميماند
معاصر دوران آغاز تا گفت ميتوان.بود جاري و ايرانساري
پدرسالار بهصورت مرد برتري حفظ با خانواده در قدرت ساخت
.ماند باقي دستنخورده همچنان
در مشاركت و اقتدار پارادوكس و مدرن عصر -2
ايراني خانواده
غربي فرهنگ رسوخ و ورود متعاقبا و نوگرايي و تجدد ظهور
سياسي ، اجتماعي تحولات زمينههاي ايران به (اروپايي عموما)
و برساختار مسلما كه نمود فراهم را متنوعي فرهنگي و
با گسترده چنانكهخانواده.گذاشت تاثير نيز خانواده كاركرد
تحول دو با صنعتي كمجاناقتصاد رونق و شهرنشيني روند آغاز
با وظايف حيث از.گشت خودروبهرو ساختار و وظايف در عمده
حد تا دولت برعهده دانشگاه تا ازدبستان آموزش شدن محول
از.شد كاسته خانوادهها تربيتي و آموزشي نقش از قابلتوجهي
تلويزيون و راديو نظير جمعي ارتباط وسايل گسترش سوييبا
در والدين بهوسيله فرهنگپذيري انحصار از...وغيره
نيز كاركردي تحول بعد از.شد كاسته درونخانوادهها
شهرنشيني ، رواج خانواده ، معيشتي تغييرساخت
حمايت قوانين وضع شهرها ، به روستايي مهاجرتخانوادههاي
ارتقاء شهرها ، از خارج زنان مستقل كار ازخانواده ،
باعثتحول علنا بزرگ شهرهاي در زنان آموزشي و وضعتحصيلي
(12).شد خانوادهها روابط و ساخت در گسترده و عميق
محدودي قشر درون در صرفا تحولات اين ترديد بدون اما
بويژه و شهري خانوادههاي شامل ايراني خانوادههاي از
از اعظمي بخش اگرنه و.كرد پيدا مصداق بزرگ شهرهاي
همچنان نوگرايي جريان از پس حتي ايراني خانوادههاي
خانواده در اينكه مهمتر.ميشدند اداره سنتي باالگوي
والدين بين مناسبات در محكوم و حاكم رابطه شهرينيز
جوان نسل ميان نسبي تضاد به را خود جاي وفرزندان
بنابراين.سپرد ارزشي مسائل در بويژه وسالخوردگان
تا ايران در خانواده ساختار مجموع در كه كرد ميتوانعنوان
اين منتهي.است مانده باقي پدرسالار همچنان عصرحاضر
-شامل1 خاصي هرم و اصول بر مدرن دوران در ساختپدرسالار
پدر قدرتدر تمركز -مادر 2 و پدر ميان قدرت تمركز ساخت
با پدرهمراه در قدرت تمركز -گرم 3 عاطفي روابط با همراه
هر به كه است گشته استوار (13)سرد روابط و شديد انضباط
و باورها به درشكلدهي پدر ويژه نقش بيانگر بازهم صورت
اگر بنابراين.است اعضايخانواده ساير و كودكان نگرشهاي
قادر زماني سياسي نظام يك كه رايجبپذيريم فرضيه يك بنابر
به نسبت ذهني پذيرش و سازش آن شهروندان استكه استمرار به
از يكي خانواده چون كه كنيم تصديق بايد ;داشتهباشند آن
ساخت پس ميشود تلقي حاكم ارزشهاي با فرد عواملتطبيق
تسهيلكننده عوامل از يكي ايراني خانواده در پدرسالار
قدرتسياسي و مقام استبدادي و اقتدارگرايي ساختار وپذيرنده
(14).است بوده ايران تاريخ در
كرده موشكافي ديگري بعد از كلند مك راديويد مسئله اين
سلطهطلب و اقتدارگرا ساخت در پدر سلطه او عقيده به.است
سياسي رفتار در شديد بياعتمادي باعث ايراني خانواده
اين از ناشي فرد درونگرايي بطوريكه.است بوده كودكان
قدرت با برخورد در تفريط و افراط زمينههاي و بياعتمادي
كودك حالت عاليترين و شديدترين درميآورد پديد را دولت
و دولت از را سلطهپدر انتقام ممكن هرنحو به تا بود مصمم
سكوت و انفعال نوعي به عكس حالت در و بگيرد اجتماعي زندگي
اين بنابر.ميشد دچار (15)سياسي قدرت مقابل در مانند مرگ
ساخت كيفيت و نوع پيامد و نتيجه ميتوان را ستيزي دولت
وجوه از يكي عنوان به كه دانست ايراني خانواده در قدرت
جامعه استقرار مهم مباني از يكي ايرانيان سياسي رفتار
و علي نگرش فقدان سويي از.ميطلبيد منازعه به را مدني
از ديگر يكي ميتوان نيز را ايراني فرد نزد در عقلايي
كهدر نيست شكي.دانست خانواده در قدرت ساخت پيامدهاي
در.بودهاست پدر اسير ايراني كودك شخصيت سالار پدر خانواده
پديدههانشان علي درك به علاقهاي كودك يا رعبآور فضاي اين
درخورنصيب توجهي و پاسخ علي نگرش بروز صورت در يا نميداد
آسيبهايرواني اثر بر او بينش نوع اين بنابرنميگرديد وي
به نسبت مستمر ، تحقير و تلخ خاطرات از ناشي
و غيرعقلايي بيشتر سياست دنياي و پديدههاياجتماعي
نيت علما عقلانيت ، كه است حالي در اين.است بوده غيرادراكي
حساب به مدني جامعه بارز ازمشخصات ديگر يكي فكرعلي و
.ميآيد
در مدني جامعه ظهور بر پدرسالار ساخت ديگر مخرب تاثير
باور و نگرش در اجتماعي ساماندهي اصلخود ايراننفي
ايام در كه فردي پذيرفت بايداست بوده شهروندانايراني
بزرگسالي ايام در است پدر نواهي و اوامر مجري صرفا كودكي
در.باشد غيروابسته و مستقل رفتاري تفكرو داراي نميتواند
ومتولي قهرمان ، دنبالپدري به هميشه فرد حالت اين
هويت از نمادي شخصي ، الگوي رامظهر او هم تا ميگردد مقتدري
هم و بداند موجود معضلات و مشكلات همه حلال خلاصه و اقتدار و
در كه نيست بيدليل (16).مطيعباشد را مطاع هميشه آن با
نثار را مثبت خصايص و اغراقآميزترينصفات مردم هميشه ايران
.است داشته حكومت آنها بر هرحال به كه ميكردهاند كساني
ميرسيد قدرت به خودنيز هرگاه فرد اين نماند ناگفته البته
فضاي اين در صورت هر به.ميگرديد مسلم اقتدار از نمونهاي
راهجويي و همكاري مشاركت ، به علاقهاي يا شخص پروري ناجي
حكومت منتظر تمايلهميشه صورت در يا نميداد نشان مسالتآميز
.باشد مشكلات درحل او جلودار تا بود قدرتمندي پدر عنوان به
در سياسيواقعي مشاركت نافي ميتواند همچنين مسئله اين
.باشد ايران
مشاركت تحقق عدم در خانواده تاثير خصوص در محققين از يكي
به ايراني خانواده كه است باور براين ايران در سياسي
به و كشيده پرده بالغ افراد حالت بر خود ملاحضاتتاريخي
انسان كه صورتي در.است داده ميدان او كودك و والد حالت
مديريت تحت او بالغ و والد حالت در استكه كسي متعادل
شناخت باور ، در ويژگي اين نتيجه دربگيرد قرار تعقل قوه
برجاي متفاوتي پيامدهاي ايراني فرد فرهنگي ارزشهاي و
اعتدال عدم بروز موجب حوزهباور بطوريكهدر.است گذاشته
پدرسالاري ، القايبيمنطقي ، دليل به قدرت انحصار اعضاء ،
عدم ابتكار ، ضعف مشاركت ، ضعف ضابطه ، فقدان عزلت ، اطاعت ،
و تفريط و افراط امنيت ، عدم بيثباتي ، بياعتمادي ، صراحت ،
تقليد ، تفكرو عدم عبرتگيري ، عدم [ باعث] شناخت حوزه در
سبب] حوزهارزشهايفرهنگي در و خودفراموشي و زمان درك عدم
عنوان حكومتبه تلقي و عدمتسامح تنگنظري ، خواهي ، زيستن [
شواهدديگر و شواهد اين.(17)است گرديده ابزار نه هدف
و القاء در ايراني خانواده كه است حقيقت اين مبين
عنوان به اقتدارستيزي و مشاركت بر مبتني سياسي تقويتفرهنگ
اين.است بوده ناموفق مدني جامعه استمرار و بستراستقرار
و اقتدار از پارادوكسي در را ايراني نگرش مسئلههمچنين
.است كرده گرفتار مشاركت
نتيجهگيري و جمعبندي:ج
و ارزشها باورها ، در فرهنگي تحول مستلزم جامعهمدني تحقق
مناسبات بطوركلي و قدرت حكومت ، به نسبت شهروندان نگرشهاي
جامعهپذيري فرايند در خانواده.است اجتماعي و سياسي
انگارههاي تحول و انتقال كسب ، عوامل مهمترين از يكي سياسي
تاريخي ، ملاحظات دليل به ايران در.ميآيد حساب به فرهنگي
بر مبني خانوادگي ساخت نوعي فرهنگي و اقتصادي اجتماعي ،
اقتدارگرايي الگوي آموزش و تلقين با كه گرفت شكل پدرسالاري
و آورد فراهم را استبدادي پايههاي زمينههايتحكيم سويي از
عدم نتيجه در و مشاركتي سياسي شكستفرهنگ به طرفي از
اين بنابر.شد منجر ايران در جامعهمدني استقرار و شكلگيري
از يكي خانوادگي ، ساخت از آسيبشناسي كه ميرسد نظر به
.ميباشد ايران در جامعهمدني شكلگيري زمينههاي پيش مهمترين
.معذوريم پانوشتها چاپ از مقاله شدن طولاني دليل به:توضيح
.است موجود مقالات سرويس در پانوشتها
|