قرن روشنفكري راه هموارگر
بيستم
روزمره روياهاي اهميت
قرن روشنفكري راه هموارگر
بيستم
كارول لوئيس سالمرگ يكصدمين مناسبت به
تابستاني رخوتبار و گرم آنروز از پس سال به 140 نزديك
نهاد هستي به پا تايمز رودخانه روي قايقي در آليس كه
كرده حفظ همچنان را تاثيرگذارياش و مردمي موقعيت هنوز
.است
كارول لوئيس جادويي رويترقصههاي خبرگزاري گزارش به
تابه آينه در وآليس سرزمينعجايب در نامهايآليس با
به و دنياست سراسر در پرفروشترينكتابهاي از هم امروز
با زمينه اين در چندانكه تا شده ترجمه زبانها بسياري
.ميزند پهلو انجيل
چشايري گربه يا ديوانه نظيرهستر كارول كتابهاي شخصيتهاي
كار مضامين بهصورت كه آشناست همگان براي تاحدي
.است درآمده كارتونسازان و هجونويسان
اصلياشچارلز نام كارولكه لوئيس تفاسير ، اين با
.انگاشت مرده نميتوان را بود داجسون
آثارش و زندگي اما مينوشت قصه كودكان براي شايد كارول
گرفته قرار مداقه بزرگمورد فلاسفه يا رماننويسان درحد
بوده ناگوار و تند غالبا نيز حاصله نتايج البته.است
.است
سال چهل حدود از و متهمبود كفرگويي و بهپدوفيلي وي
.شد افزوده نيزبدان معتاد و خيالاتي فردي پيشعنوان
پارهاي سرانجام كارول مرگ سالگرد يكصدمين با همزمان امسال
.است شده واقع موردبازبيني وي عليه اتهامات ازتلخترين
شديد لكنت به ويبود استادرياضي و خجالتي مردي كارول
بچههايي از و بود عكاسزبردستي بهعلاوه.بود زبانگرفتار
.ميگرفت عكس ميشد دوست آنها با كه
با مراوداتش غيرمترقبه و ناگهاني قطع به كارول اقدام
را وي Paedophile پدوفيلي به اعتقاد ليدل آليس خانواده
داستانهاي كارول كه بود جواني دختر ليدل آليسبخشيد قوت
دو با آليسنوشت او خاطر براي و وي نام به را آليس
در كارول و شدند همسفر كارول با قايقي در يكبار خواهرش
خيالي قصههاي نقل با را آنها بود رسمش چنانكه سفر اين خلال
.ميساخت سرگرم خود
اخيرا انگلستان در واپرا سينما كارگردان ميلر جوناتان
بود عجيبي خيالپرداز منكارول گمان به:گفت درمصاحبهاي
را بچهها دختر كه بود سرگرداني نابغه كه پنداشت نبايد و
خانم اعتقاد به بنا اما.ميساخت خود مجذوب تخيلاتش با
كه كساني نظريات نظرهمانند اين لندن خردسالان موزه لارنساز
.است بيراه انحرافاتميدانند و كمبودها گرفتار كارولرا
به جذابي و مفصل امسالنمايشگاه لندن خردسالان موزه
.ميكند برپا كارول درگذشتلوئيس سال يكصدمين مناسبت
عمر تمام در كهكارول دارد عقيده همچنين خانملارنس
هيچكدام هم خواهرانش.ماند مجرد هفتخواهرش همانند
دچارلكنت كارول خود مثل آنها از ششنفر و نكردند ازدواج
.بودند زبان
.بودند مجرد همگي خانوادهكارول:ميگويد لارنس خانم
به نامههايي ميكند لارنسبرگزار خانم كه نمايشگاهي در
دوستانش و كارول ازمناسبات كه شده گذاشته تماشا معرض
ميان از كارول برميآيد نامهها اين از چنانكه.ميدهد خبر
.داشت خاصي علاقه و عشق ليدل آليس به داشت كه دوستاني همه
آليس با كارول وقتي:مينويسد نوزده قرن منتقد راسكين جان
جا از ناگهان ميخواهند ستارهها كه ميكرد حس ميكرد ديدار
.شوند كنده
وي كه چرا.است بوده وفهيمي زيرك بسيار دختر ليدل آليس
شعري استقبالات و مفاهيممنطقي كلمات ، وراي ازمعاني
.درميآورد سر كارول آثار مستتردر
.دارد ديگري مفاهيم درنظربزرگترها آليس كتابهاي اما
از تيز و تند هجويههاي كتابها اين در مسنتر خوانندگان
را كليسا وخودپرستي تكبر به حملاتي و ويكتوريا سياستهايعصر
.ملاحظهميكنند
بر خود احاطه امتحان كتابهابراي اين از جايي در آليس
هستي كار مشغول مدام كه كوچولو زنبور:ميگويد واقعيت
از را شعر اين ويكتوريا عصر بچههاي همه.است چطور حالت
تا بود اين بچهها به آن آموختن از مقصود و بودند حفظ
خود از را شيطاني انگيزههاي تلاش ، و كار با بايد كه بدانند
.برانند
پدرش.بود خانواده يازدهفرزند بزرگتريناز كارول لوئيس
خادم مقام در دركليسايي را لوئيس خود كشيشي بهحرفه بنا
.كشيشينرسيد مقام به اصلا لوئيس اما.گماشت
كارول درباره انگليسياخيرا نويسنده كارپنتر همفري
بين موجود فاصلهعظيم دادن نشان با كارول:كرد نظر اظهار
رابراي راه ديني ، آرامش و ثبات رياضي ، با خشك منطق
.همواركرد بيستم قرن روشنفكري
كرد سعي داستانهايش در ازنگارش بعد سالهاي در كارول اما
در كه بدانجا تا دورسازد كتاب دنياي از را خود تا
تا ميخواهد التماس به خوانندگانش از سال 1876 به نامهاي
روحيهاي و فضا به عنايت با را عجايب سرزمين در آليس
.است شده نوشته آن در كه بخوانند
اراده كه ندارم عقيده من:است آمده همچنين نامه اين در
مدافعان و نمايندگان ما و ميشود اعمال ما دست الهيبه
و خدايي) قسمت دو به را زندگي كه نميپذيرم و...هستيم خدا
در و بگيريم جدي يكشنبهقيافهاي روزهاي.كنيم تقسيم(شيطاني
.ديگريباشيم مدار در اصلا هفته بقيهروزهاي
ساله هر.داشت گرفتهاي و آرام زندگي نبوغش وجود با كارول
مقيد و ميگذراند بورن ايست در مشخصي نقطه در را تعطيلاتش
.بكشد دم دقيقه ده دقيقا حتما ميكند صرف كه بودچايي
.نداشت خاصي مسئله چندان كارول زندگي لارنس خانم گفته به
.اوست اعجابآور قوهتخيل حياتش ، و او در جالب نكته تنها
روزمره روياهاي اهميت
بوجود را پروبال تنديسماهيت سالگي سن 75 در آرپ هانس -
آورد
به استراسبورگديده در ميلادي سال 1886 در آرپ -ژان -هانس
بزرگ فرانسوي-آلماني -الزاس فرهنگ سه با وي.گشود جهان
.شد
قرار تاريخيشهر و شده وقف كليساي روبهروي آرپ پدري منزل
استراسبورگ وهنر حرفه مدرسه در را خود تحصيلات وي.دارد
از پس كه شهروايمار زيباي هنرهاي آكادمي در و كرد آغاز
بود ، درآمده اروپا نوگراي هنرمندان براي محلي به قرن چرخش
و نرم سطحي داراي كه را زمان آن در حاكم سبك.داد ادامه
اشكال و روان و جاري خطوط با بود انعطاف انحناءو قابل
وي آثار آخرين تا ميرويند ، بيرون گياه از تزئينيكه
.ميتوانديد
درشهر بود ، مضيقه در مالي نظر از هميشه كه آرپ هانس
هاوپت-فرزندگرهارد بزرگترين هاوپتمن -باايو وايمار
اين.بودند كرده اتاقياجاره آلماني ، مشهور درامنويس من
زيباترين كه انجاميد عمر يك طول به صميميتي به همجواري
سال در هاوپتمن -جوانايو هنرمند كه است پرترهاي سندش ،
شهر هنري تالار به اكنون تابلو اين.كشيد آرپ هانس از 1905
.دارد تعلق هامبورگ
را خود اتاق هم و دوست زمان ، آن در چگونه من اينكههاوپت
و افسرده جواني تصوير يعني.ميرسد نظر به عجيب كرده ، مجسم
اين جبران براي آرپ هانس.مغرور و خجول نابغهاي بيقيد ،
بلوط ميوه دانه يك كه كرد هديه دوستش به را طلسمي اقدام ،
طلسمي رنگ ، قهوهاي بلوط اين:گفت من بههاوپت وي.بود
ميگيرد سرچشمه طبيعت از هنر بياورد ، خاطرت به بايد كه است
.ميشود محو طبيعت در و
وي.دنبالكرد ميتوان آرپ آثار تمامي در را طبيعت پاي رد
و قلم با (ايتاليا)اسكونا در كه ميآورم خاطر به:ميگفت
همراه به را گياهان ريشههاي و درختان شكسته شاخههاي جوهر ،
ريخته ساحل به و شسته آنها را دريا آب كه سنگهايي و علفها
صورت به را وجودشان و ميكشيدم ساده فرمهاي به بود ،
.ميآوردم در متحرك بيضيهاي
اثر ، آوردن بوجود و روش اين كاركرد چگونگي مورد در آرپ
هدايت مرا خودش كار ، ميگذارم:است كرده اظهارنظر اينگونه
.ميكنم پيروي آن از و كرده اعتماد كار به من واقع در.كند
دوستانه ، فرمهايي كار ، حين در.نميكنم انديشه و تامل
فكر كه ميآيند وجود به تفسيري غيرقابل و گنگ بد ، غريبانه ،
.است نداشته تاثيري هيچگونه آنها ساخت در من
شعورو و هنرمندانه تفكر نتوانست نيز وي حال ، اين با
بخصوص.بگيرد ناديده كاملا كار ، ضمن در را خويش تعقل
كوچكترين وبال پر مجسمهماهيت مانند كارش اواخر آثار
پذيرفته فرم آگاهانه و هوشيارانه كه نميگذارد باقي شكي
.است
بال و پر ماهيت -
كه اينمجسمه.كار اصلي فلسفه به است اشارهاي بال ، و پر
سوررئاليستي يكمجسمه شده ، كشيده بالا سوي به آن در پيكره
و پر ماهيت عنوان به ماانسانها بلكه نيست ، تخيلي يا و
اين از منظور بنابراين ، .داريم پرواز امكان كه هستيم بال
متافيزيكي نوع بلكه نيست ، تكنيكي مسئله دادن نشان پرواز ،
ابتذال از رويا و خيال در تا دارد بال انسان.است آن
روياهاي آرپ ، گفته به.بگريزد و بگيرد اوج و فاصله روزمره
.ماست روزانه حقايق از مهمتر ما روزمره
از قبل.ساخت را پيكرهاش اولين سالگي سن 44 در آرپ هانس
گرفته مايه دادائيسم سبك از كمي كه چوبي تنديسهايي اين
براي دكور و تبليغاتي گرافيكهاي ديواري فرشهاي و بودند
ادبي متون نيز اينها برهمه علاوهميساخت تئاتر صحنه
چاپ به شعرش اولين سالگي درسن 17.ميسرود شعر و مينوشت
از اثري پيشگام و نوگرا مطبوعات در آنمرتبا از پس و رسيد
ابركه چونپمپ عجيب نامهايي با عجيب اشعاري.ديدهميشد وي
.ميشد متعجب آن خواننده
-هنرمندسوفي نقاش با آرپ هانس ميلادي ، بيست دهه اوائل در
بود ، سطح هم آرپ با حداقل هنري ، ارزش نظر از كه تاوبر
.نمود را سوييس كشور تبعيت و اقامت درخواست و كرد ازدواج
بود سوييس كشور ساكن كه آلماني نامدار نويسنده هسه هرمان
مسئولان ولي آورد عمل به كامل پشتيباني آرپ درخواست از
چنين كه كسي اينكه دليل به سوييس كشور مهاجرت اداره
را وي پيشنهاد باشد ، كشوري چنين تبعه نميتواند ميسرايد ،
.نپذيرفتند
با.چنيننبود آرپمجسمهساز بود ، عجيب آرپشاعر اگر
براي بزرگبيينالونيز جايزه دريافت از پس تازه اين ، وجود
و شد شناخته عنوانمجسمهساز به سال 1954 ، در مجسمهسازي
.يافت شهرت
وي بهآثار دستيابي براي جهان بزرگ موزههاي پس ، اين از
عمومي اماكن مختلفبراي كشورهاي و گرفته سبقت يكديگر از
را آرپ هنري ميدان وسعت كه مختلفي قراردادهاي وي با خود
.پيمودند صعودي سير قيمتها و بستند ميدهد ، نشان
شهربال مقدسين كليساي در تعميد غسل حوضچه
براي يادواره برنزي برجسته ديوارهاي سوييس ،
پاريس ، در يونسكو ساختمان نقشهاي كاراكاس ، دانشگاه
آلمان شهربن كتابخانه براي تنديسمعروفكاسهابر
اينقراردادها نتيجه استراسبورگ و شهرهاگ بزرگ وتنديسهاي
نو از و يافتند احترامتازهاي نيز آرپ اشعار اكنونهستند
شعر براي آهنگي پلاشر بوريس همچنين.رفتهاند چاپ زير به
.است ساخته وي وزندگي مرگ روياهاي
سال اخيردر قرن مجسمهساز و بزرگ شاعر آرپ -ژان -هانس
همسرش و وي ماندهاز باقي آثار.درگذشت شهربال در 1966
كه آرپ -تاوبر وسوفي آرپ هانس موسسه نام به محلي در
.نگهداريميشوند بوده ، ترن ايستگاه قبلا
خاطر به شهربن نزديكي در اك-ايستگاهرولاندز
و شكل به هنري فعاليتهاي ساير و متعدد نمايشگاههاي
.است درآمده بيستم قرن فرهنگي انقلاب از زندهاي فرم
آراسته -گل لادن:سلوترجمه -گوتفريد:نوشته
|