تدوين و تصوير ;سينما زبان
فيلمساز طياب ، منوچهر با گفتوگو
كه گفت من به تهراني حسين استاد فيلمريتم ، تهيه هنگام
سوار بارها و بارها رجواني د مختلف ، خلقريتمهاي براي
چوبي واگن كف تختههاي به را گوشش ميشده ، دودي ماشين
برخاسته اصوات و ريتمها به را راه مسير تمام و ميچسبانده
دقت به فولادي ، ريلهاي با برخورد در قطار چرخهاي حركت از
ميداده گوش
ويژگيهاي از يكي بپردازيم ، آثارتان به تخصصيتر كمي اگر o
كم استفاده است ، مستند فيلمسازان ديگر شيوه برخلاف كه آن
شما از كه فيلمهايي بيشتر در من و ميباشد گفتار از
بعضي در و ندارد تعيينكنندهاي نقش فيلم در گفتار ديدهام ،
فهم قابل فيلم هم ، گفتار بدون حتي ميرسد نظر به آنها از
رامستثني كرد گله جهان روان فيلموانگه البته.است
دستيافتهايد؟ شيوه اين به چگونه كه است سوالماين.ميكنم
و ادبيات كه فيلمساز همكاران از بسياري برخلاف من
مستند فيلمهاي بخصوص فيلمها ، چاشني را شعرگونه گفتارهاي
سينما زبان از باشد مقدور كه آنجا تا كردهام سعي ميكنند ،
اين به من البته.بگيرم بهره است تدوين و تصوير كه
كار ، نوع اين پايهگذاران چون نميگيرم ، خرده فيلمسازان
در كرده ، رو سينما به شعر و ادبيات راه از عموما
ننموده تصويري كاملا زبان به يافتن دست در سعي فيلمهايشان
شنيدن تا ديدن راه از بيشتر را بيننده تا نمودهاند كم يا
استفاده گفتار از كه نميگويم من البته.دهند قرار مخاطب
ناگزير آن از استفاده در كه آنجا تا فقط اما چرا ، نميكنم ،
.است واجب و لازم شفاهي اطلاعاتي دادن كه آنجا در يا بوده
و كرده تجربه سينما راه از را ادبيات گهگاه من برعكس
جكسن استادويليامز خاطرات و مطالعات داشتم.ميكنم
را او مطالعات و تحقيقات و ايران به سفر از را امريكايي
به فكر اين ميخواندم را آن تاريخي آثار و دربارهشهرري
كه ري دربارهشهر فيلمي ساختن ميشود جالب:كرد خطور مغزم
چند تهران امروز و است تهران نزديك آن خرابههاي قولي به
اصلا گويي كه بلعيده چنان را شهر از قسمت اين ميليوني ،
عالم ، شهرهاي قديميترين از يكي عنوان به تاريخ كه شهري
ياد نامراگا به آن از و واكباتانه همطرازنينوا
هنگام به مقدوني اسكندر كه شهري.نداشته خارجي وجود كرده ،
فرشته قولي به كه شهري.گذشته آن از سوم داريوش تعقيب
كه شهري.شده ظاهر آن در (رفائيل) خداوند ، درگاه مقرب
آن در يكشب و داستانهايهزار معروف خليفه هارونالرشيد ،
زرتشت مادر زادگاه آنرا كه شهري.گشوده جهان به چشم
به حموي وياقوت حوقل راابن تاريخاش كه شهريميدانند
...و آوردهاند در تحرير رشته
در پدرم با بارها كه افتادم خودم كودكي ياد به بعد
شاهزاده به تا ميشديم سوار دودي ريماشين خيابان
بازار در بخريم ، گلي قوري و سماوربرويم عبدالعظيم
.بخوانيم فاتحهاي رفتگانمان مزار سر بر و كبابيبخوريم
برق آفتاب زير برنجياش دودكش كه افتادم دودي يادماشين
تهراني مرحومحسين ياد بعد و ميداد مازوت بوي و ميزد
چند و سي من كه فيلمريتم و چوبياش سياه تنبك و افتادم
مورد در او تلخ و شيرين حرفهاي ياد و ساختم پيش سال
به پيش سال چند همين تا اينكه و ما موسيقيدانان و موسيقي
.ديگر چيزهاي خيلي و ميگفتند مامطرب بينظير هنرمندان
سال به مربوط آن ساخت كه برديد نام فيلمريتم از o
گرفت افتخار ديپلم وين جشنواره از كه فيلم ايناست 1343
قرار زيادي بينندگان توجه و تحسين مورد جهان سراسر در و
در بيننده كه يافتيد دست آهنگي و فضا چنين به چگونه گرفت ،
و شود نائل ژرفي دنياي كشف به ساعت ربع از كمتر زماني
گيرد؟ قرار تاثير تحت چنين
كه گفت من به تهراني حسين استاد فيلمريتم ، تهيه هنگام
سوار بارها و بارها جواني در مختلف ، ريتمهاي خلق براي
چوبي واگن كف تختههاي به را گوشش ميشده ، دودي ماشين
برخاسته اصوات و ريتمها به را راه مسير تمام و ميچسبانده
دقت به فولادي ، ريلهاي با برخورد در قطار چرخهاي حركت از
او كه است قطار معروفحركت قطعه همان نتيجهاش ميداده گوش
.مينواخت تنبكش روي بر استادانه
همانماشين با شهرري به رفتن از خاطراتم به من وقتي حالا
حسين تنبك صداي بلكه قطار صداي نه ميكنم ، رجوع دودي
است تنبك صداي بار اين و ميرسد گوشم به كه است تهراني
ميكند ، زنده و بيدار من در را كودكيم گنگ خاطرات همه كه
و ميكنم حس اطرافم فضاي در نيز را مازوت بوي كه جايي تا
ناخوشش و خوش خاطرات با جواني و كودكي دوران تمام سپس
روز آنميگيرد جان دوباره است من ذهن تاريخ از جزئي كه
.بنويسم رابطه اين در فيلمنامهاي تا بردم قلم به دست
زير قطعه كار ، بلكه نشد ، هميشگي روال به فيلمنامه نتيجه
!كنيد توجه خوب.تصويري كاملا است ادبياتي كه درآمد آب از
نوشته ، فرم حتي.است شدن تصوير قابل آن جمله هر
به.ميكند مشخص نيز را اصوات نوع و تدوين ريتم پلانبنديها ،
.غيرمتعارف اما كامل است فيلمنامهاي ديگر عبارت
سوتكگلي ، سوت و دودي ماشين و است قبرستان ري من ، ذهن در
و صحن اطراف بازار كبابيهاي كوبيده كباب بوي و آينهكاري
.لكلك حاجي و مشروطه سردار باقرخان مزار و طوطي باغ
بالا هم سروكول از ري خيابان ته ماشين ، گار در آدمها
به را برنجي زنگ يكي.كرده پر را هوا مازوت بوي.ميروند
و ميچرخد پاشنه روي رنگ سبز چوبي بزرگ در.ميآورد صدا
دودي ماشين سوار زودتر تا ميبريم هجوم همگي ما.ميشود باز
را داغ هواي بار سه دوبار ، يكبار ، ماشين تيز سوت.شويم
و كج ريلهاي روي دودي ماشين حركت يكنواخت صدايميشكافد
هم كنار دراز به دراز زده آفتاب مزارع ميان كه معوجي
كم تهراني حسين تنبك پرطنين صداي از چيزي خوابيدهاند ،
پولادين چرخ كشمكش هنرمندش ، انگشتان ضربه زير كه ندارد
.ميسازد باز را بخار شده مهار قدرت و قطار
.ميزنند چرخ اطراف چاههاي در ماد بر و دور چاهيها ، كبوتر
طرف آن و طرف اين به واگنها چوبي سقف روي لوتها ، و لات
صداي با پيكر و بيدر واگنهاي از صلوات گنگ صداي.ميدوند
گم بعد و ميماند عقب قطار از هوا توي مازوت تند بوي و سوت
در دور از عبدالعظيم شاهزاده مزار مطلاي گنبد برق.ميشود
.ميكنم نگاه اطرافم به.ميزند موج تير ماه درجه چهل گرماي
سبزيكاري ميكند كار چشم تا و است صافي دشت قطار ، راست دست
.خيار مزارع و است
فضاي در فسفر ناگهان كه انگار.ميزند برق دور از چيزي
از هالهاي در گاه جرقهها اين.باشند پاشيده داغ
ميراند ، آهسته قطار.ميشوند روشن باز و گردوغبار ، خاموش
فقط حالا من.نميشنوم دودي ماشين از صدايي منديگر اما
سم صداي چون صداهايي و ميكشد زوزه كه ميشنوم بادرا صداي
بيشتر لحظه هر كه همهمهاي و فلز با فلز وبرخورد ستوران
كر را گوشم كه بلند آنقدر صداهائي بعد و بيشترميشود و
صداي و سرنا صداي طبل ، صداي كرنا ، صداي بوق ، صداي.ميكند
و مقدوني فالانژ نظام پياده پاي صداي و تيزرو اسبان شيهه
راهراگا سر را پارسي خاك كه ارابهها چرخ چندشآور غژغژ
دروازههاي به زودتر هرچه تا مينوردند در است ري سرزمين كه
.ميشود جدا پارس از ماد سرزمين كه جايي.برسند كاسپين
زير سپرها و بازوبندها زرهها ، و خودها نيزهها ، سر برق حالا
راه در من و ميزند را چشم ماه ، تير بيامان آفتاب نور
در پي و ميكند تلق تلق كه قطاري توي و عبدالعظيم شاهزاده
فروپاشيده ، هخامنشي امپراتوري كه ميكنم باور ميكشد سوت پي
و قتلعام همه مردمانش شده ، كشيده آتش به پليس پرس پايتختش
در و تائوروس كوههاي امتداد در داريوش پادشاهش ، آخرين
.است فراري و آواره خاور ، سمت به كوير همين حاشيه
دودي ماشين كنار از سرعت با مقدونيش ، دارودسته و اسكندر
كرده ، بدرقهاش نگاه با ناباورانه ، من.ميشوند رد ما
.ميكنم زمزمه لب زير را ميلتون بازيافته بهشت
باروي و برج.ميبيني را باختر و مينگري شهرري به تو)
يكصد آنجا.خوددارد ويژه استحكامي و رفعت اكباتانه ،
شهر دور آن از.است گشاده تو روي پيش پيلس دروازههكاتم
در و شده بنا پس رودخوهس كنار بر كه ديد خواهي را شوش
جريان در باشد شاهان جام شايسته كه را گوارا آبي رود ، آن
(...است
هوايپارس مقدوني فيليپ پسر چرا كه ميفهمم خوب حالا من و
.زده سرش به
.ميشكافد را هوا هميشه از تيزتر بار اين دودي ماشين سوت
تلنگري ميشود ، پخش هوا در سوت اهرم زير از كه آبي بخار
بيرون تاريخيم بهت از مرا و ميزند گونههايم به ولرم
.ميكشد
پايين به آهسته تنبك ، پوست روي تهراني حسين انگشتان
شدهبخار حبس نفس دم آخرين و قطار ترمز خش خش و ميلغزد
لجبازياداي سر از كه انگار دودي ماشين و ميكند هم در را
روي صدا همان با.درميآورد را تهراني چوبي سياه تنبك
.ميايستد و ميخورد سر صيقلي ريلهاي
واگنهاي ديوار از ملخ و مور مثل مرد ، و زن كوچك ، و بزرگ
ماشين گار زدن ، هم به چشم يك در.ميريزند پايين چوبي
و خسته تنه روي دودي ماشين مسي دودكش.ميشود خالي شهرري
تير ماه تيغ يك آفتاب زير افتاده ، نفس از كه گرفتهاش دود
سازندهاش كارخانه و بلژيك براي دودي ماشين دل.ميزند برق
خوره ، همچون غربت غم.شده تنگ اروپا شمال ملايم هواي آن و
و ميخورد را آهنينش فرتوت بدنه پيش ، روز از بيشتر روز هر
ما تاريخ جزو هم دودي ماشين خود زمان گذشت با تا ميپوساند
توپ مثل و ميرزا عباس مثل اسكندر ، مثل داريوش ، مثلشود
.مرواريد
سوال ميخواستم مستند سينماي به شما نگاه نوع مورد در o
از برخي كه خواندم جايي در آثارتان درنقد چون كنم ،
مورد اين در.نميگنجد مستند سينماي تعريف در شما فيلمهاي
.بفرمائيد را نظرتان
كه است وقتي يك.بدهم گونه اين را شما سوال جواب بگذاريد
و ايران معماري نامتاريخ به مثلا ميكنم فيلميدرست من
ميكنم استناد سنتي معماري مطالب از يكسري به فيلم آن در
گنبد ، منار ، مثلاست ايرانموجود تاريخي ابنيه در كه
در ما معماري مثلا اينكه و حياط و شبستان ايوان ، گلدسته ،
مثلا.درآمده شكل بدين زمان طول در و بوده اين دور گذشته
بناهاي همان طرح از ما اسلامي دوران چهارايواني مسجد
تغيير شكل بدين قرن ، چندين مدت در كه شده گرفته ساساني
و نقشهها و گفتار با را فيلم اين ميتوانم من.يافته
روش در تحول و تغيير اين جهت سندي كه كنم همراه تصاويري
فيلم را فيلم اسماين من.است ايراني مساجد خاص معماري
ايراناستناد معماري تحول تاريخ به چون ميگذارم ، مستند
و تجزيه بر علاوه من چهلستون فيلم در اينكه يا.ميكنم
براي مثلا كه ميدهم نشان بنا ، اين مختلف فضاهاي تحليل
در بريده ، ميان از طول به را آنها چوبي ، ستونهاي تقويت
چوب موريانه اين از بيش تا كرده جاسازي تيرآهن آنها داخل
را نقاشيهايديواري اينكه يا و نكند خراب و نفرسايد را
فيلم اين اسم باز خوب.ميكنند تعمير تكنيكي چه با و چگونه
.ميگذاريم مستند راهم
در من ميكند؟ استناد چه به اديان سرزمين فيلمايران اما
انسان داستان فيلم اين.نميبرم اسم خاصي مذهب از فيلم اين
را مراسم آن و اديان ما اگر حالا.او احساسي تظاهرات و است
دنيا سر آن از كسي بگيريم فرض.دارد خود جاي آن ميشناسيم ،
او.بنشيند فيلم اين تماشاي به نميشناسد را مراسم اين كه
و سوژه حركت.حركت و حركت و حركت ديد؟ خواهد چه
كل است ، حركت عامل دوربين حركتند ، عامل آدميان.دوربين
كل خارجي ، منتقدي قول به.موزون حركات از است تلفيقي فيلم
را تماشاچي كه فضاهايي در گونه رقص است حركاتي شامل فيلم
شروع كه لابيرنتي در مثلحركتميراند جلو به خويش لابهلاي در
كه كردهام سعي فيلم اين در من حتيناپيداست آن پايان و
و كليسا كر و نوحهخواني و موذن صداي همچون آشنا اصوات
به نيز آتشكده در زرتشتيان نيايش و كنيسه داخل دعاهاي
همين به.كند كمك فضاسازيها به تا آيد در تجريدي گونهاي
مستند نام بايد فيلم اين به چرا نميدانم من كه است دليل
فيلم دليل چه به اصفهان جامع مسجد فيلم مثلا يا داد؟
فيلمبرداري مسجدي فضاي در كه دليل اين به تنها است؟ مستند
فيلم اين در من.سردارد پشت سبكي و تاريخي كه شده
كرده احساس من كه را موجود فضاهاي و حجمها كه سعيكردهام
متحركي بيننده چشم من دوربينكنم منتقل بيننده به بودم
.زيرگنبدها و وشبستانها ستونها لابهلاي در است
رابطه و ميشود نزديك محرابي يا ديواري به بيننده اين گاه
شبستان به شبستاني از گاه و ميبيند بنا باكل را جزء آن
حجم دو اين پيوستگي و فضا ايندو تداخل حس تا ميرود ديگر
.كند القاء را
اين فضاهاي تقسيم براي هم كنار در سقفها آجركاريهاي
در آن مختلف انواع كه دارند خاصي تصويري ريتم معماري ،
اين مثلميكند جلب خود به رابيوقفه بيننده نگاه هم ، كنار
با منميكشد خود به مغناطيس همچون را بيننده نگاه كه است
در سعي زوم لنز از استفاده با و هم سر پشت نقوش آن آوردن
.ميكنم حس همين القاي
پنجره يا دريچهاي ناگهان كه ميگذريم تاريك شبستانهاي از
.ميكشد باز فضاي و نور جهت رابه ما مشبكي
كه بود نكته اين متوجه تنها من ذهن فيلم ، اين ساختن هنگام
مترنم سينما پرده روي را منجمد موسيقي اين چگونهميتوان
.بس و ساخت
بدهم تماشاچي دست به كوچكي مدل مثل را بنا اين داشتم دوست
گنبدهايش زيركند تماشا ميخواهد كه طرف هر رااز آن تا
تك تك.كند تماشا را گنبدهايش روي ساختار.ببيند را
در.بچيند هم كنار آنرا مختلف سطوح.كند لمس را آجرهايش
بودن مسئلهتاريخي اينكه براي.كند سير آن روشن و تاريك
سطر چند در فيلم اول باشم ، كرده باز سرم از هم را بنا
از آن ارزش و شده ساخته سالي چه در بنا اين مثلا آوردمكه
ميباشد؟ چه ايران معماريسنتي تاريخ نظر
يك بايد چرا فيلمريتم آخر.بزنيم مثال را ديگري نمونه
استاد نواز تنبك اينكه صرف به تنها مستندباشد؟ فيلم
ميدهم؟ نشان را او چهره بار دوسه من و است تهراني حسين
دنيا يك شدكه ساخته اين براي اصل در فيلم اين.نه
بازسازي ظرفيت و شود داده نشان مختلف (ضربهاي)ريتمهاي
ضربي سازهاي ديگر با كه موسيقي ويژه آلت آن توسط اصوات
.قطار حركت سكانس در وچه ضرب نواختن سكانس در دارد ، چه فرق
گرچه انساني مقياس در هندسهاي فيلماصفهان در مثلا يا
به آن تاريخي فضاهاي كنار در نيز مدرن بوداصفهان لازم
و نساجي كارخانجات و برق و سد از من اما.درآيد تصوير
كه كردهام استفاده آنچنان جديد ، تاسيسات ديگر و سيمان
اين در مثلا اينكه نه و شود مطرح شهر بودن پويا و زنده
چگونه آن آب و برق يا است موجود نساجي كارخانه چهل شهر ،
.ميگردد تامين
جامع مسجد فيلم ديگر بار يك شما كه است اين من خواهش حالا
قرار مطالعه مورد دادم كه توضيحاتي اين رابا اصفهان
فيلم همين يا و را اديان ايرانسرزمين فيلم يا و دهيد
تصميم بعد و را كرد گله جهان روان آخري ، وانگه ماقبل
فيلم بايد را فيلمها گونه اين اسم هم باز آيا كه بگيريد
.داد جاي ديگري ردهبندي در را آنها بايد يا گذاشت مستند
دارد ادامه
:عكس شرح
شن فيلمسرراه از نمايي
|