صد اثر ، صد نمايشگاه چهارمين
هنرمند
مادرترزا تنديس
ميگيرند جان شعرها
صد اثر ، صد نمايشگاه چهارمين
هنرمند
عنوان با تابستاني نمايشگاه چهارمين:هنر و ادب سرويس.
گلستان گالري در مرداد تا 25 سوم از هنرمند صد اثر ، صد
دست به نمايشگاه ، اين اهدافبرگزاري از يكي.ميشود برگزار
.است تجسمي درهنرهاي توليدات از سالهاي يك كارنامه دادن
كارها انتخاب در:گفت باره اين در گلستان ليلي
.گرفتيم متنوعتر را ميزان اما.است شده كماكانسختگيري
معيار از متفاوت انفرادي نمايشگاه معيار حال هر به چون
نكته جوان ، استعدادهاي كشف.است نمايشگاهگروهي براي
.ميشود محسوب نمايشگاه اين جالب
روزه همه ميتوانند نمايشگاه اين از بازديد براي علاقهمندان
كماسايي ، شهيد دروس ، خيابان نشاني به تا 20 ساعت 17 از
.كنند مراجعه شماره 42
مادرترزا تنديس
تيرماه ، گوتام گذشته 26 جمعه روز:خارجي رسانههاي واحد.
مورد در را خود هنري دستكاريهاي آخرين هندي هنرمند پاول
با را مادرترزا تنديس ، اين.داد انجام مادرترزا تنديس
روزنامهالوطن گزارش به.ميدهد نشان آغوش ، در كودكي
شهر در خود ويژه استوديوي در را تنديس اين پاول گوتام
.است ساخته هند شرق در كلكته
كه است بيستم قرن بزرگ انساندوستان از يكي مادرترزا
و كرد ترك پيش سال پنجاه حدود را آمريكا در خود زادگاه
بيشتر ويشد كشور اين وارد هندي تهيدستان به خدمت براي
شهر اين در گذشته سال و گذراند كلكته شهر در را سالها اين
.درگذشت
خود انساندوستانه اعمال خاطر به را نوبل جايزه ترزا مادر
محبوبيت از جهان مردم ساير و هنديان نزد وي.دريافتكرد
.است برخوردار فراواني
ميگيرند جان شعرها
نمايش كارگردان سيروسشاملو
بيانتها كوچهاي همچون:نمايش
-شاملو احمد -هيوز لنگستن -پرهور ژاك:اشعار از برگرفته
لوركا گارسيا فدريكو
شاملو سيروس:كارگردان و نويسنده
-ريحاني بهرام -اسماعيلي رضا -شاملو سيروس:بازيگران
نيلوفر -نوروزي اسماعيل -شكارچي بهزاد -قرهخانلو عليرضا
اسماعيلي بنيامين -شكارچي بهداد -حدادي
در آيين.است باستان يونان در ازآيينو منشاءنمايش
يك كهشامل روحاني سرودهاي) شكلديترامب به ابتدا
قرن طيچند از پس و درميآيد (است فيالبداههبوده داستانگويي
تبديل صحنهنمايش به بازيگر باورود و مرحله چند از گذر و
.ميشود بهدرام
كه ميبينيم شكلگيريتئاتر تاريخ بر اجمالي مروري با
زايش ابتداي از حتياست بوده نمايششعر اصلي خاستگاه
به درام در جملاتي و ميشدند نمايشيسروده متون هم تئاتر
هم ارسطو.است بوده نثر و شعر بين حدفاصلي كه ميرفته كار
شعر فن به -نمايش شكل اولين -تراژدي بررسي و مطالعه در
نيز درتعزيه.ميكند تدوين عنصر آن 10 براي و ميكند رجوع
و ميشود ، جملات محسوب ايراني نمايش شكل قديميترين كه
از و بودهاند شعرگونه است ميرفته بهكار كه ديالوگهايي
نوشتاري نوع از بهرهگيرياست ميبرده بهره خاصي كلامي آهنگ
آن وبازتاب ميبينيم دنيا بزرگ درامنويسان آثار در ما كه
قرن ازحدود ميكنيم ، مشاهده امروزه نمايشايراني متون در را
.است بابشده ميلادي 15 160
نوع به توجه با كه ميگيرد جان ذهن در سوال اين حال
به نظر با و است جاري مردم بين در امروزه كه مكالمهاي
ميدهند ، جاي آن در بلندي معاني كه است خاصي كلام شعر اينكه
متن يك شده تشكيل شعر از فقط كه را متني ميتوان آيا
درام به تبديل قابليت اصولاشعر آيا و برشمرد نمايشي
رادارد؟
صحنه بهروي شاهد شهر ، تئاتر چهارسو سالن در كه است چندي
كارگرداني به بيانتها كوچهاي بهنامهمچون نمايشي رفتن
.هستيم شاملو سيروس
.دنياست معروف شعراي سرودههاي ، از برگرفته نمايش اين
دانشكده از تئاتر رشته دانشآموخته و دارد سال كه 48 شاملو
نمايشهاياستثناء سال 55 در وي.است معاصر هنرهاي
صحنه بهروي را وچهارفصل مجروح قاعده ، سقراط و
با را خود همكاري آلمان به مسافرت با سال 58 در.ميبرد
بهزوديبهزبان ولي ميكند آغاز پيشروهامبورگ گروههاي
فلورانس در سال71 در.ميآورد روي (پانتوميم)ايمايي نمايش
ايتالياييآنا بازيگر بههمراه را وشعر پانتوميم شب
در ايران به ازبازگشت پس وي.درميآورد رابهاجرا مونتياري
...و ميماند شاعرانهناكام نمايشتصاوير صحنهبردن روي به
ادامه نمايش اين:بود گفته نمايش اين درباره.شاملو.
موفق شاعرانه ، بهنامتصاوير پيش سال چند كه است ديباچهاي
و بيخانماني درباره مذكور ديباچه.نشدم بهاجرايش
آزمايش يك اوليه اثركليد اين.است بوده مسالهنژادپرستي
.ميانديشم آن امكانپذيربودن به آن اجراي پي كهدر است
شعر و بوده رايج ايرانيان دربين شفاهي فرهنگ ديرباز از
سالهايدور در شعر.است كلامداشته در ويژهاي جايگاه
و فرهنگ خود كه ادبيات و زبان از جدا جزء يك نهبهعنوان
در ما اما.است ميداده تشكيل را مردم روزمره گفتگوهاي
زبان در كه تحولاتي و تغيير بهعلت كه ميبينيم اخير سالهاي
گفتار در موثر و جدي حضور از شعر آمد ، بهوجود محاورهاي
بيان براي كه شد تبديل بيان از خاصي نوع به و ماند دور
.رفت بهكار نبود ، ممكن روزمره گفتار در آن طرح كه مفاهيمي
آنها يا شاعر كه تصاويرياست حاوي شعر آنكه با حال درعين
وجود با و خود درخيال يا است شده متاثر و عينهديده به را
آيا كه دانست بايد كرده ، اما درك را آنها شاعرانهاش طبع
و نمايش يك مابراي كه آنچه هر حاوي ميتواند بهراستيشعر
است ، باشد؟ استوار آن بر تئاتر يك پايداريكه اصول
اهميت حائز نمايش يك در كه عواملي از يكي
دهم عنصر در ارسطودراينباره.است مينمايد ، شخصيتپردازي
يك بازشناخت;اشارهميكند عنوانبازشناخت شعرشبا فن
واقعي هويت كشف معني وبه است پيچيده درطرح عنصرضروري
در رويدادي اينجا در ارسطو منظور.است نمايشي يكشخصيت
بر كه ميرساند شناختي به را محوري كهشخصيت است طرح
.ميگذارد ژرف تاثيري عملش
از اثري هيچ ما كوچهايبيانتها درهمچون اما
شنيدن حال در نمايش اين مادر.نمييابيم شخصيتپردازي
برروي بازيگران كه مينگريم صحنهاي به بلندگو ، از اشعاري
.هستند وخونريزي جنگ از مفاهيمي بهنمايش آن
جامع كليتي در كه است شده تشكيل كوتاهي قطعات از نمايش
هر.دارد اشاره جهان بر حاكم (ميليتاريسم) نظاميگري به
ديگر مكاني و مييابد تغيير شعر ، شدن عوض با نمايشي ، قطعه
.ميكند تصوير را
قابليت شعري هر اصولا:ميدهد توضيح نمايش كارگردان
موقع در شاعر.ندارد را بودن رويتپذير و صحنه فيزيكي
طريق از بتوان كه باشد ديده را بايدتصاويري سرودن
.شود مشخص شعر وراي از تصويرها اين خواندن
ما.است نمايشي نوعشبشعر اصليك در بيانتها كوچهاي همچون
.ميكند همراهي را آن كهموسيقي كردهايم ضبط را شعرها
.باشد نداشته متن ميتواند نمايش كه معتقدم من:ميگويد وي
براي كه چيزي.كنيم كار نميخواهيم راديويي نمايش يك كه ما
را چيزي گوش راه كهاز است اين ميرسد بهنظر ناآشنا تماشاگر
معتقدم من اساسا.ببيند را ديگري چيز چشم ازراه و بشنود
.باشد داشته نبايد چشم تسلطيبر هيچ گوش
موسيقي اينبود موسيقي از سرشار بيانتها كوچهاي همچون
يا زنده بهصورت بعدازآن و قبل اشعار ، خواندن حين در كه
بنابه موسيقي.تسلطداشت نمايش تمام ميشد ، بر شده ، پخش ضبط
باآنكه.شدهبود تنظيم ميشد ، تصوير كه هوايمكاني و حال
موسيقي ميرسد ، اما بهنظر تفكيكناپذير دوعنصر شعر و موسيقي
اثرميگرفتيم ، از را آن اگر كه داشت نمايشاحاطه بر آنچنان
كوچهايبيانتها همچونميشد تهي وجذابيت مفهوم از شايد
واگر انديشه بر مثلا.بود شده موسيقيتبديل -نمايش بهنوعي
بر كهبايد ميدانست نمايش نيرويتنظيمكننده را موسيقي كه)
.صحهميگذاشت (شود چيره صحنه عمل
چشم نمايش در است اينكهمعتقد به توجه با.شاملو.
ازاينكه گذشته موسيقي:باشدميگويد گوش بر مسلط بايد
بهتر دركهرچه به كمك باعث لذتميدهد ، تماشاگر به
است پيچيدهاي دارايپيامهاي كه شعر بخصوص.ميشود موضوع
شعرها ، جوهر كردن آشكار در سعي موسيقي بهوسيله ما و
ذهن رهايي بهخاطر نيز نمايش آخر شاد موسيقيداشتيم
بدون تا است ، بوده نمايش در آمده بهوجود فشار از بيننده
بهبيرون سالن از را او مخاطب بر منفي تاثيرگذاري كمترين
.بفرستيم
مفاهيم تمامي تواند مي كه است مكرر خواندنهاي در شعر يك
از را شاعر پنهان انديشههاي و كند متبادر ذهن به را خود
به تماشاگر يك كه وقتي ولي.كند نمايان شعرهايش سرودن
فقط امكاندارد كه فرض اين با و -نمايشميرود يك ديدن
چهحد تا كه نيست معلوم -كند آناقدام ديدن براي يكبار
ديگر ، طرف از.پيببرد اشعار مفاهيم به ميتواند
تصوير اشعار براي ميخواهد كه است مدعي كارگرداننمايش ،
بارها و بارها بايد تماشاگر كه معناست اين به اين و بسازد
آشنا آن بم و زير با و باشد خوانده را شده اجرا اشعار
كه آنچه مقايسه تنهابه ميآيد اثر ديدن به كه وقتي و باشد
يافته ، تجسم صحنه در كه چيزي و كرده تداعي خود ذهن در
.بپردازد
برخورداري از و راميطلبد خاص تماشاگر مطلب اين
.ميماند بيبهره تماشاگرعام ،
يككليت وقتيميگوييمتماشاگر ما:ميگويدشاملو.
با كه تماشاگريدارد به نياز ايننمايش.ميكنيم مطرح را
كه شود تصاويرباعث و باشد كرده وزندگي سفر شعرها اين
ميشود ، ترجمه شعر يك وقتي بخصوص.بخورد تلنگر يك او
از يكي بالطبع ما كه ميشود نوشته جديد شعر يك درواقع
ارائه كه هم را تصويري مسلما كه ميبينيم را ابعادش
ابعاد به توجه با ميتواند شخص هر و نيست يكاصل ميكنيم
من براي.شود متصور آن براي را ديگري صورتهاي آن متفاوت
تنگاتنگداشته ارتباط شعر با مردم همه كه است مهم خيلي
.است يكآرزو حد در اين ولي باشند
بيان از نو شكلي ميتوان را بيانتها كوچهاي همچون
.باشد بيسابقه ايران در شايد كه برشمرد تئاتري
بازي.است اثر ويژگيهاي ازجمله نمايش بازيگران بازي
ميرفت بهشمار نمايش اصلي بازيگران جزء خود كه شاملو سيروس
شاعرانه ميم و پانتوميم بازي از كه پشتوانهاي به باتوجه
برخوردار خاصي ظرافت از است ، آورده بهدست (Mimo Poetico)
.بود
حركاتدستهجمعي در كه وهماهنگي ميزانسن خوب رعايت
آن جذابيت وبه ميبخشد جان صحنه به ديدهميشود بازيگران
در شده مفاهيمارائه عمق به كه ديگري مطلب.ميافزايد
اين.است تكنيكبيگانهسازي از بهرهگيري ميافزود ، نمايش
كه انديشهسنتي ، با شده ، ارائه برشت توسط كه تكنيك
به تماشاگرميداند ، فريب و افسون محليبراي را تماشاخانه
تماشاخانه در تماشاگر حضور خواستار او.برخاست مخالفت
با تماشاگر كردن درگير بهجاي ميكوشيد و بود بهعنوانداور
.نگهدارد دور صحنه از را او احساسات ،
ديده به بايد است صحنه بر كه هرآنچه بود معتقد برشت
بيدار و كنجكاو بايد تماشاگر ذهن و شود نگريسته انتقادي
وانتقادي پرسشگرانه نگرش كه بود اميدوار وي.باشد
از خارج دنياي به ميگذرد صحنه كهدر را آنچه تماشاگر
.زند پيوند تماشاخانه
بيان و برجهان حاكم مشكلات و طرحمسايل بر شاملو تاكيد
كردن ازهمهشمول گذشته ميگذرد معاصر درتارخ كه آنچه
صحنه طراحي.دارد وي قابلتوجه انديشه نشاناز نمايش ،
.ميشد برشمرده نمايش شاخصههاي از بيانتها كوچهاي همچون
كه بود برخوردار خاصي زيبايي از سادگي وجود با صحنه وسايل
صورت آن در كه اندك جابهجاييهاي با نمايش جلوهبخشي ضمن
تمامي اينكه مهمتر.ميداد نشان را متفاوتي فضاهاي ميگرفت
هر براي و بود تعبيهشده خاصي منظور براي صحنه روي وسايل
پايان در.ميگرفت قرار استفاده مورد خود جاي در قسمت
مشترك چيز يك مشكلات:ميگويد اينگونه خود ازمشكلات شاملو
بين مشخصي مرز چون استاما حرفهاي كارم نميكنم منادعااست
حرفهاي را خود همه ندارد وجود ما كشور در وحرفهاي آماتور
خود اثبات بايدبراي ميشوي بيدار كه صبح هرروز و ميدانند
.كني تلاش
|