انديشه در دموكراسي و اسلام
سنت اهل نوگرايان
3- سنت اهل انديشه در سياسي قدرت بر نظارت
دستورات به مقيد و عادل مسئوليتپذير حكومتي به:كواكبي
نظام در را نمايندگان مجلس و قائلاست قانوني و شرعي
و ميداند موثر و مفيد قدرت طغيان از جلوگيري براي سياسي
ميكند اعلام كريم قرآن تعاليم مطابق را آن
و ديني نوگرايان ديدگاههاي پيشين بخش در:جستارگشايي
در اينك.گرفت قرار بررسي مورد مسلماناهلسنت فوايديشان
انديشههاي و زندگي پژوهشيدر و شناسايي جستار ، اين دنباله
نگاه از اهلسنت معاصر سياسي انديشمندان ديگر
.گذشت خواهد خوانندگانارجمند
معارف گروه
دولت فكر سوي به را ديگري قدمهاي نوشتههايش در رشيدرضا
روزهاي آخرين سياسي مسائل بيان با.برميدارد اسلامي
و رابرميشمرد خلافت مجدد برقراري موانع عثماني امپراتوري
البته.ميكشد پيش را اسلامي دولت مسئله خاصي زيركي با
را آن تلويحا همواره و نميدهد دست به ازدولت تعريفي
قبيلخلافت از مركبي الفاظ گاهاو.ميداند خلافت با مترادف
حشو جنبه كهبيشتر ميبرد كار به را خلافت ياحكومت اسلامي
به ظاهرا كه او طرح ، در زيادي ابهامات رو اين از.دارند
پيشنهادي حاوي عملا ولي شده عرضه خلافت سازمان تجديد نام
شاهد اين.دارد وجود است ، جديد تام يكنهاد تشكيل براي
تجديد اين براي كهطرحش اوست عملي اصالت ديگريبرخوي
اصلسيادت:حياتي مساله دو بر مستقيمي حمله متضمن سازمان
دو ازاست...انسان دست به قوانين وضع امكان و مردم
تمام.است شده برگزار اختصار به آنها فوق ، اولين مساله
بسياري كه است همان موضوعميگويد اين درباره رضا كه آنچه
-سنتگرايانيانوگرايان از اعم -معاصر اسلامي نويسندگان از
اينكه محض به:مضمون بدين ميكنند ، توصيه خيرخواهي راه از
تحت مردم و فرمانروايان بين را مشورت يا شورا حكومتاصل
فقها طرف از مقرر وهمچنينشرايط -بندد كار به فرمان
براي دموكراسي-بيعدالتي برابر در مقاومت حق رادرباره
حسن به منوط مشورت اما ميگردد ، تامين مسلمين
مبارزه به مربوط شرايط با كه دورباطلي و نيتفرمانروايان
يك.گرفت قرار اشاره مورد قبلا شدهاست ، ايجاد بيعدالتي با
فرادستي از است رضاعبارت نظر از دموكراسي براي ديگر تضمين
كه آرمانيميباشند مقام چنان داراي رضا عقيده به كه علما ،
عمل مسلمين اصيل و طبيعي نمايندگان عنوان به ميتوانند
ايران شيعه علماي عمل از ملهم آشكارا رضا ايناظهار.كنند
در وي و (31).است مشروطه وانقلاب تنباكو جنبش ماجراي در
دومين.راميستايد موضوع اين در كننده اقدام علماء سخناني
اين تنها نه رضا.است قانونگذاري وي بحث مورد مساله
خاص شكل به بايد شريعت كه ميكند استخراج را نتيجهآشكارا
مدني حكومت كه ميكند استنباط شود ، بلكه احياء يا حفظ خود
و بماند ميتواندپايدار نه قانونگذاري بدون (حكومهمدينه)
كار به قانونگذاري براي او كه اصطلاحي.كند عمل نه
اصطلاح دارد نظر در او كه مفهومي با كه است ، ميبرداشتراع
اما لغوي ، معني با كه -شرع ريشه اگرچهاز زيرا است ، جديدي
به رضا دركاربرد شده ، مشتق است ، الهي قانون خصوص به
(استنباط) قانون استنتاج قدرت به هم و بالفعل قانونگذاري
قوانين اين جوهر كه ميكند تاكيد او.ميگردد اطلاق ازشريعت ،
با و است ، مكان هر و زمان هر مقتضيات آنهابا تطبيق قابليت
معيار آخرين اما است ، ملتمناسب هر سياسي و مذهبي مشخصات
همچنانشريعت شوند سنجيده باآن بايد قوانين اين كه
(32).است
و اجتماعي سياسي ، امور در رشيدرضا انديشه در اسلامي دولت
از كلي اصول در كه شده تنظيم اساسي قانون يك با اقتصادي
(33)...است گشته ملهم راشدين خلفاي تجربه و حديث قرآن ،
تشكيل دولت در را نيرومندترينگروه(34)عقد و حل اهل
از بسياري در آنان.هستند اسلامي طبيعت حافظان ميدهندو
انتخاب را خليفه.ميباشند سهيم خود اسلاف نظري وظايف
كه است ايشان با مشورت در و امتند نماينده و ميكنند
.ميكند كسب الزامآور قدرتي مذهبي لحاظ از دولت تصميمات
دارد تازگي (عقد و حل اهل) آنان مورد در كه آنچه لكن
قدرت داراي همچنان شريعت البته...است قدرتقانونگذاريشان
دارد وجود نيز اجرايي قانون از مجموعهاي اما است ، متفوق
آيد ، پيش تعارضي اگر كه معني بدين است ، شريعت تابع كه
صورت اين غير در اما ميشود ، شمرده معتبر كه است شريعت
كه است الزامي قدرت وداراي است قبول مورد اجرايي حقوق
(35).ميشود منبعث اسلامي اصول از نهايتا
از گروهي ميان از تماممسلمين نمايندگان توسط خليفه
هم نيك شهرت بايدداراي كه يافته تعليم فقهايبسيار
كه نميشود بهخصوصخواسته او از ولي شود باشند ، انتخاب
مورد درباشد نيز نظامي و سياسي مخصوصا خصائص داراي
هر اما ندارد ، وجود ابهامي خليفه رهبري و اختيارات ماهيت
معني بدان اين.نيست دنيوي فرمانرواي يك او باشد ، كه چه
مقام اجرايي قانون چون ولي است ، غيرسياسي او مقام كه نيست
روند محرك روح عنوان به وي موقعيت بر دارد ، دولت در مهمي
(36).است شده تاكيد بسيار قانونگذاري
تماممسلمين منتخب رهبر ياخليفه دولت رئيس رضا ، نظر به
است ، سني چهارگانه مكاتب و اباضيخوارج زيدي ، عشري ، اثني
تا ميكوشد نه و آنهاست ، اختلافات رفع صدد در نه اما ،
آييني تفاوتهاي تا ميكند سعي بلكه كند ، تلفيق را عقايدشان
رسميت به آزادشان و انفرادي راي مظهر عنوان به را آنها
اسلام اصول با تصميماتش كه حدي تا فقط بايد خليفه.بشناسد
قرار اطاعت مورد باشد ، عام مصالح به معطوف و كند تطبيق
اصول با تناقضي تصميمات اين در كه شود ديده گاه هر.گيرد
آن با معارضه حق نمايندگانش طريق از امت دارد ، وجود مزبور
.داشت خواهد را
كواكبي عبدالرحمن -3
نوزدهم ، قرن اواخر در سوريه برجسته مردان از يكي كواكبي
اعمامشاه بني و اردبيلي شيخصفيالدين نبيرههاي از
.زادهشد حلب درسال 1271/1854مدر او.بود صفوي اسمعيل
خوش و دانشي مردي مسعود ، بهائيبنمحمدبن احمد شيخ پدرش
اعيان از انطاكيه ، مفتي دختر عفيفه ، سيده مادرش و محضر ،
.بود سوريه
منتشر خود دوران درمطبوعات كه مقالاتي از گذشته كواكبي
القري وام الاستبداد رسالهطبايع دو در مشخصا ميكرد
خود درگفتارهاي وي.است كرده بيان را خود سياسي نظرات
و كرد مطرح را عثماني وقت حكومت و استبداد زيانبار مفاسد
را آن استبداد شرح در كواكبي.پرداخت آنها بررسي و نقد به
و مسئول و عادل راحكومت ومتضادش ميكند خودسرمعرفي حكومت
(37).ميگيرد نظر در (قانوني) دستوري و مقيد
از خاصي نظام يا شكل به مخصوص استبداد كواكبي نظر به
استبداد است ممكن حكومتي هرگونه بلكه نيست ، حكومت
باشد ، منتخب چه اگر جمعي ، چه و باشد فردي چه كند ، پيشه
را آن اينكه جز استبدادننمايد دفع راي در اشتراك زيرا
شريعتو قوه كه مشروطه حتيحكومت دهد ، تخفيف فيالجمله
نيز اين چه باشد جدا درآن احكام اجراي قوه از قانون
كه مادامي تخفيفندهد و نكند رفع را استبداد
قانون و مسئولنباشند نهندگان قانون نزد اجراكنندگاندر
نداند نيز ملت و ندانند مسئول ملت نزد در را خود نهندگان
حكومت و خواهد حساب ايشان از و باشد ايشان مراقب چگونه تا
تحت در تا نشود خارج استبداد وصف از باشد كه قسمي هر از
(38).نباشد بيمسامحه محاسبه و شديد مراقبت
دموكراسي از آميزهاي را مطلوباسلامي سياسي نظام كواكبي
اساسبر را اسلام آئين:ميداندومينويسد آريستوكراسي و
يعني قراطي ، ارسطو شوراي عمومي ، و يعني ذيمقراطي ، اصول
نكته اين توضيح در جايديگر در و ميباشد بزرگان شوراي
به را خودشان از جماعتي متمدنه ملتهاي اينك:ميافزايد
و نگاهباني ايشان وظيفه و داشتهاند مخصوص نواب مجلس نام
موافق بدرستي معني اين و است ، عمومي سياسي اداره احتساب
:ميفرمايد كه است داده فرمان بدان كريم آنچهقرآن با است
و بالمعروف يامرون و الخير الي امهيدعون منكم ولتكن
سوي به كه باشند شما از گروهي بايد يعني -المنكر عن ينهون
در و نمايند بدي از ونهي نيكي به امر نموده دعوت خير
نفوس كه گرديده وارد وتوصيفي مدح شريف ، آيت اين انتهاي
كه را منصب و وظيفه اين مشقت تا وادارد را نيكوكاران
است ناگوار بس يارانش و مستبد نزد در و شريف شغلي ذاتا
هم اولئك:ميفرمايد آيه آخر در چه نمايند تحمل
(39)المفلحون
پيشنهاد واضحيرا و روشن حكومتي نظام خود آثار در كواكبي
خلافت دستگاه در كه مفاسدي به توجه با بلكه است نكرده
معضلات و استبداد مفاسد بيان به ميكرد مشاهده عثماني
كواكبي نظريات بررسي با حال بههر.است پرداخته مسلمانان
به مقيد و عادل مسئوليتپذير حكومتي به وي كه ميشود ملاحظه
در را نمايندگان مجلس و است قائل قانوني و شرعي دستورات
موثر و مفيد قدرت طغيان از جلوگيري براي سياسي نظام
كواكبي.ميكند كريماعلام قرآن تعاليم مطابق را آن ميداندو
ميتازد نشده مهار قدرت به خود نوشتارهاي سراسر در همچنين
همين به ميداندو بشري گرفتاري از بسياري سرمنشا را آن و
مختلف بيانهاي به را سياسي قدرت بر نظارت و مهار وي دليل
.ميكند بيان
در تجديدنظرطلبان از نفر آخرين كه عليعبدالرزاقوي -4
عليازاده مصر در م سال1300ه/1888 در و بود خلافت و حكومت
خود نظرات عبدالرزاق.پايانداد را تحصيلاتش الازهر در و شد
(40)الحكم اصول و الاسلام كتاب نوشتن با خلافت باره در را
جزء خلافت زمان آن تفكررايج برخلاف كرد اعلام و ساخت منتشر
...نيست شريعت اركان و دين اصول
و ميكند آغاز خلافت معناي شرح با را خود بحث عبدالرزاق
عرف در و جانشيني معناي به لغت در خلافت مينويسدكه
به دنيا و دين امور در عامه رياست معناي به مسلمانان
مسلمانان نزد جهت بدين (41).پيامبراست جانب از نيابت
ايمان ميشود گفته و است فرض همگان بر خليفه اطاعت سني ،
نميشود استوار اسلام و آن واسطه به مگر نيست تمام مسلماني
.(42)آن پايه به مگر
براي آنرا اساسا خلافت به معتقدين نظر به ديگر سوي از...
حدود اين از اگر سلطان و خليفه و ميدانند شرح به مقيد اين
ميان است فرق پس شوند بركنار خود مقام از بايد روند فراتر
ملك ولي دارد ، آسماني و ديني خصلت خلافت زيرا ملك و خلافت
شهوت ، و غرض مقتضاي به حكومت از است عبارت باشد طبيعي اگر
نظر مقتضاي به حكومت از است عبارت باشد ، سياسي اگر و
معناي به خلافت ضرورت مفروضات همين پي در وي (43).عقلي
قبل را اسلام تاريخ در مسلمانان بين رايج خاص سياسي دستگاه
آيهيا خصوص در حتي و نميداند اسلامي منابع از استنباط
الامر اولي و اطيعوالرسول و اطيعوالله آمنوا ايهاالذين
افراد تمامي را الامر اولي (44)(آيه 59 نساء سوره) منكم
علما ديگر عبارت به يا او بعد و رسولالله عهد در مسلمان
مويد نيز را وارده احاديث همينگونه.ميگيرد نظر در شرع
(45).است ندانسته خلافت عقيدهشرعي
بواسطه مسلمانان جامعه در خلافت تحقق عبدالرزاق نظر به
اگر تاريخ در كه ميكند اشاره و است عقد و حل انتخاباهل
خلافت بگذريم ديگر خليفه دو يكي و خلفايراشدين دوره از
(46).است بوده استوار ارعاب و زور و غلبه و قهر بر هميشه
پيامبر عمل خصوص در كه سوال اين به پاسخ در عبدالرزاق
صدقات ، گردآوري وظيفه كه دستگاهي نهادن دربنيان اسلام
به را غزوات ترتيب و مسلمانان امور واصلاح اداره زكات ،
بايد حكومت حساب از را خلافت كهحساب ميگويد داشت ، عهده
و مصلحت نگاهداشت براي اسلام استكه امري حكومت.كرد جدا
بطوريكه است نداشته آنگريزي از مسلمانان كارهاي گردش
كرده اعلام آشكارا را (خلافت نه) حكومت وجوب نيز كريم قرآن
شريعت و احكامقرآن در اينكه ديگر تامل قابل نكته و است
شارعمعين يعني نرفته ، سخني حكومت سازمان و شكل درباره
يا باشد مقيد بايد مسلمانان حكومت كه است نكرده
مشورتي ، و مشروطه يا استبدادي جمهوري ، مطلق ، پادشاهي ،
بررسي با همچنين وي (47).باشد ياسوسياليست دمكراتيك
خلافت مانند نيز حكومت:ميگيرد نتيجه(ص)اكرم پيامبر حكومت
به آن اصول درباره ميتوانند نيست ، مسلمانان دين اركان جزء
به و بگيرند تصميم و بحثكنند ميدانند صلاح كه هرگونه
(48)كناربگذارند را كهنه اصول عصر هر اوضاع اقتضاي
:پاورقي
ص همان ، -ص 3394 همان ، -ص 3292 همان ، به رجوع -31
زعم به كه ميشود علما شامل عقد و حل اهل اصطلاح -3497
شريعت سنتي منابر در محكمي زمينه علاوهبرداشتن بايد رضا
.باشد نيز مستقل قضاوت براي ونقادي انتقادي ذهن داراي
ك -ص 98 37 همان ، -ص 98 36 همان ، -ص 96 35 همان ، به رجوع
ك -ص 165 38 پيشين ، عرب ، سياسي انديشه در سيري
عبدالحسين ترجمه كواكبي ، عبدالرحمن طبايعالاستبداد ،
الاسلام ك -ص 119120 40 همان ، -ص 12 39 قاجار ، تهران 1352 ،
بيروت الحياه ، دارالمكتبه عبدالرزاق ، علي اصولالحكم ، و
ص همان ، و ص 14 همان ، :به رجوع -ص 11 ، 42 همان ، -1966 41
ص الحكم اصول و كالاسلام به رجوع -ص 44183 همان ، -183 43
و كالاسلام -ص 185 46 عرب ، سياسي انديشه در سيري ك -40 45
ص 187 عرب ، سياسي انديشه در سيري ك -ص 4769 الحكم ، اصول
ص 188 همان ، -48
|