تهران نگارخانهداران اتحاديه
ميشود تشكيل
نهايي قضاوت به نياز
تهران نگارخانهداران اتحاديه
ميشود تشكيل
حل هدف با تهران نگارخانهداران اتحاديه:هنر و ادب گروه
و اداري هنري ، مسايل زمينه در تهران نگارخانههاي مشكلات
.ميشود تشكيل حقوقي
از پس نگارخانهداران موسس هيئت اعضاي منظور همين به
نگارخانهها مديران اكثريت راي با مختلف ، جلسات برگزاري
عنايت گلستان ، ليلي اقبال ، آريا از متشكل كه شدند انتخاب
.است نهاوندي مسعود و علياكبرصادقي نوري ، نظري الله
طي كه شده تشكيل جلساتي تاكنون هيئت ، اين انتخاب پي در
تصميماتي آن اداري مراحل و اتحاديه اساسنامه مورد در آن ،
.است شده اتخاذ
ارشاد ، وزارتخانههاي در مذكور اتحاديه تشكيل اداري مراحل
قانوني مراحل تا است بررسي دست در كشور ووزارت بازرگاني
.شود طي آن
نهايي قضاوت به نياز
حميد كارگرداني به قفقازي گچي نمايشدايره بررسي
سمندريان
با تا ميكند سعي كارگردان قفقازي گچي نمايشدايره در o
كند معرفي بعدي قسمت مقدم عنوان به را صحنهاي ، هربخش ربط
نمايد قلمداد انفكاكناپذير وجههايي صرت به را قصه اجزاء و
ميكند استفاده دهنده ربط عنوان به موسيقي از راه اين در و
از يكي آلماني ، (19561898) برشت برتولت بيترديد
به تاكنون آثارش كه است جهان نويسان نامآورتريندرام
رفته صحنه بر مختلف كشورهاي در و ترجمه بسيار زبانهاي
.است
تغييرات به نسبت ميگذراند سر از كه زماني طول در برشت
شاعرانهاش سرشت با را آن و بود حساس بسيار اروپا و آلمان
از آثارش تمامي در و همواره وي.ميداد قرار نقد مورد
توسط ضعيف انسانهاي مسخ و جامعه جاري وجودبيعدالتيهاي
آنها از بيشتر هرچه بهرهكشي خاطر به نظامهايسلطهجو ،
در آنچه هر موشكافانه بررسي و تحليل وبه ميكرد انتقاد
مانند -دوران آن بزرگ تحولات.ميداد ، ميپرداخت رخ جامعهاش
به جديد مفاهيم بيان براي هنرمندان تا شد موجب -جهاني جنگ
.آورند روي نو شيوههاي تدوين
كهن نظر برخلاف -تئاتر جديد شيوه پيشگامان از -هولو ماير
غرق و تماشاگر افسون براي محلي را تماشاخانه كه تئاتري
تئاتري ;داشت عقيده ميدانستند ، نمايش لحظات در كردناو
در كه نبرد ياد از هيچگاه بيننده كه است موثر و خوب
بيش ميدهدنمايشي روي صحنه بر كه آنچه و نشسته تماشاخانه
از و كاست صحنه مختلف جلوههاي از خاطر همين به.نيست
.كرد استفاده (نمايشي فرم نوعي) نيمهمايم بازيگران
بيان براي مناسب بستري بتواند برشت تا شد باعث اينها
عنوان به -را تماشاگر وي.بيابد نقطهنظرهايش و ديدگاهها
نه او به و داد قرار توجه مورد -نمايش اصلي اركان يكياز
و كرد نگاه عنواننقاد به كه صرف يكناظر بهعنوان
كه شيوه اين.شد مشغول شيوهروايي تدوين به اساس برهمين
در انقلابي بود برخاسته كهنارسطويي سبك با مخالفت به
جاي روايت نمايشروايي در.آورد وجود به تئاتر زمينه
تلقين جاي به استدلال و ميگيرد را واقعه با درگيري
زودگذر ، و غريزي احساسات در شدن غرق عوض تماشاگر.مينشيند
كه ميشود تصميمگيري به ناچار و يافته دست شناخت مرحله به
و ميدهد قرار پاسخ و پرسش نهايي هدف را انسان مطلب اين
سير چگونگي به نمايش پايان به توجه از را بيننده نگاه
و است ذات به قائم صحنه هر سبك اين در.مينمايد جلب تحول
كند حركت يابنده رشد و مستقيم خط يك در آنكه جاي به قصه
همه.مييابد تجسم تكصحنهها از مجموعهاي و منحني شكل به
ازشعورش بجاياحساس تماشاگر كه ميشود موجب اينها
به انتقادي ، و پرسشگر يكداور ، ديد با و كند استفاده
بهبود جهت در را آن و بنگرد جامعهاش در موجود جريانهاي
حميد حال.بندد كار به جامعه اقتصادي و اجتماعي شرايط
از پس كشور ، قديمي مترجمين و كارگردانها از سمندريان
برده پرده بر را قفقازي گچي صحنهدايرهء به بازگشت سالها
در است برشت شاخص آثار از يكي كه نمايشنامه اين.است
برشت به وسيله اين به كه وي دربدري و سرگرداني دوران
دور از را آلمان و اروپا اوضاع بتواند تا است داده مجالي
.است شده نگاشته دهد قرار بررسي مورد
كه است بار چندمين براي -بروشور در نوشتهاش طبق -سمندريان
چيزي اولين هرحال به اما.ميبندد نوشته اين اجراي به همت
از استفاده عدم ميخورد چشم به نمايش ابتداي همان از كه
.است كارگردان توسط سازي تكنيكبيگانه
نسبتا صحنهاي بازيگر ، گرفتن 53 خدمت به با سمندريان
هم خوبي ريتم از كه است آورده بوجود شلوغ و پرتحرك
برشت آثار اصلي شاخصه از بهرهگيري عدم اما است ، بهرهمند
.است كرده تهي آن اصلي هويت و محتوا از را نمايش اين
كه است روبهرو كليشهاي و تكراري نسبتا داستان با تماشاگر
اثر اين.است شده برجسته آن رمانتيك و كمدي جنبههاي تنها
كارگردان ظاهرا و ندارد انتقادي هواي و حال هيچوجه به
با سمندريان.است انديشيده تماشاگر وجلب جذابيت به فقط
فقط نمايشنامه اين تحرير از نويسنده اصلي هدف كردن فراموش
بدل را نمايشنامه وسيله اين به و كرده فكر نمايش بهسردي
كه قفقازي گچي دايره.است كرده افتاده پا پيش داستاني به
روسيه در منطقه يك دامدار و دهقان گروه دو اختلاف داستان
كودك به روستايي دختركي عشق ميدهد ، رخ گرجستان در و است
بر علاوه برشت كه ميبينيم جا اين در.ميكند مطرح را بيپناه
به تماشاگر دادن توجه و بازي در بازي تكنيك از استفاده
را تئاتر همواره نيستند ، بازيگر مشتي جز اينها اينكه
جوامع فرهنگي و اقتصادي اجتماعي ، معضلات رفع براي راهحلي
در كردن سهيم و داستان يك نقل فقط نوشتن از هرگز و ميداند
تصوير برايش را دنيا تا دارد سعي بلكه ندارد را تجربه يك
.كند
والي خدمتكار كه داستان ، اصلي شخصيت واخنادزه ، گروشه
جامانده كودك همراه به نظاميان ، اثرقيام در است منطقه
هستند ، كردنش نابود و يافتن پي در شورشيان كه والي
كوهستان در برادرش به را خود كه دارد قصد و ميگريزد
در -سيمون -محبوبش برگشتن و اوضاع شدن آرام تا و برساند
طي در هوشمندانه و ظريف بسيار ديدي با برشت.بماند آنجا
مانند جنگ تبعات از بسياري بررسي به دارد كهگروشه سفري
گذاردن با و ميپردازد...و فساد فقر ، قتل ، بيخانماني ،
حريص ، ارباب دهقان ، سربازان ، :مثل درگير افراد از نماهايي
آن در كه را دوراني از جلوهاي دارد سعي..و تاجر زن ،
يك مقام در را تماشاگر و بكشد تصوير به ميكند زندگي
بتواند اينكه براي برشت.بطلبد قضاوت به هوشيار بيننده
تفسير مجزا طور به را صحنه هر و بشكند را قصه بيشتر چه هر
از دهد ، قرار انديشههايش جريان در را مخاطب و كند
را آن نويسنده كه خصيصه اين.است كرده استفاده نقال وجود
آن و بخشيده اثر به خاص جلوهاي گرفته وام شرقي نمايش از
عليزاده شهين.است كرده برخوردار توجه خور در غنايي از را
با دارند عهده بر را نمايش نقالي كه ساعتچيان احمد و
خوبي به را مهم اين خود پيشينه به توجه با خور ، در بياني
.ميرسانند انجام به
براي خود نمايش در سمندريان كه ترفندهايي از يكي اساسا
توانا بازيگران از استفاده برده ، بهكار تماشاگر جلب
-نويسنده نه -انديشههايكارگردان به باتوجه كه است بوده
نقشپردازي با و يافته دست شخصيتها شناخت به خوبي به
.باشند كوشا نمايش جلوه در توانستهاند ماهرانه
قوت نقاط از يكي اغماض ، كمي با -گروشه نقشپرداز -حاجيان
نقش بهترين از يكي ميرسد نظر به و ميآيد حساب به نمايش
شناخت او.است داده انجام را دورانبازيگريش پردازيهاي
بالايي بدني انعطاف با و ميدهد نشان ميزانسن از را خود خوب
.ميشود ظاهر موثر نقش تبلور در ميدهد بروز كه
نهايي قضاوت يك به خود داستان طول در قفقازي گچي دايره
آخر در ميكرده ، دنبال كه را آنچه هر تابتواند دارد نياز
سرانجام يك به را شده ترسيم منحنيهاي و برساند ظهور به
زن سال چند گذشت و اوضاع شدن آرام از پس و برساند موثر
مقتولش شوهر اموال تصاحب و فرزندش كردن پيدا فكر به والي
به را آنها پسرش و كروشه يافتن با راه اين در.ميافتد
از و است الوقتي ابن و الخمر دايم قاضي كه آزداك نزد
در.بستاند خود داد تا ميبرد نشسته ، مسند اين بر سراتفاق
و نااهلان دست در قانون و قدرت وجود به برشت رهگذر اين
دستاويزي عنوان به آن از هميشه كه دارد اشاره زورمندان
آلت را عدالت وي.ميكنند استفاده ضعفا فريب و سركوب براي
.ميكنند پايمال را آن مختلف طرق به كه ميداند انسانها دست
شيوه به عدالت اجراي در سعي دارد چندگانه شخصيتي كه آزداك
كردن سركيسه و مظلومين نفع به دادن راي با وي.دارد خود
كه آنگونه را حق ميآيند او دادگاه به كه پولدارهايي
به كه ميكند جاري شخصي منفعتهاي گرفتن نظر در با ميپسندد ،
ظاهر موفق پرسوناژ اين چهره تجسم در پورصميمي راستي
همذات حس خوبي به بازيگريش تجربه به توجه با او.ميشود
قصه با را او برميانگيزد ، را تماشاگر دلسوزي و پنداري
.ميدهد او پردازي نقش قريحه از نشان كه ميكند همساز
مشخص انتهاي و ابتدا با را داستان يك كل در آنكه با برشت
در و ندارد اوج قصد ديدگاهش ، جهت به ميكنداما مطرح
كردن مطرح قصد ارايهميدهد كه پيوستهاي هم به تصاوير
ملموس و جاري دوران آن در كه دارد ارزشهايي ضد يا ارزش
.است
و دهد مي نويسنده جامعهشناسانه ديد از خبر موضوع اين
اما.است ميكرده احساس جامعهاش نسبتبه او كه مسئوليتي
با تا ميكند سعي قفقازيكارگردان گچي نمايشدايره در
معرفي بعدي قسمت مقدمه عنوان به را بخش هر صحنهاي ، ربط
قلمداد ناپذير انفكاك وجههايي صورت به را قصه اجزاء كندو
استفاده دهنده ربط عنوان به موسيقي از راه اين در و نمايد
و ميرسد اتمام به صحنه هر وقتي كه مفهوم اين به.ميكند
حالتي كه موسيقي پيداميكند فضا و بازيگر تعويض به نياز
ميان بستي و چفت تا دارد وسعي ميشود نواخته دارد روسي
در كه ذهني سعيد.نمايد برقرار نمايش ، جداي هم از اجراي
آهنگرا اين است برخوردار تجربه از نمايش موسيقي نوشتن
در تكراري صورت به كرده برداشت نمايش متن از ظاهرا كه
نسبتا و مكرر اجراي.است داده جا نمايش بندهاي ميان
را تماشاگر ذهن تنها نه كه بود زياد آنچنان آهنگ بيقاعده
نظر به بلكه ميكند ، خسته نوا يك چندباره شنيدنهاي از
در موسيقي تزريق با وسيله اين به خواسته ميرسدكارگردان
را بينندهاش و پوشانده را خود ضعفهايتكنيكي نمايش كالبد
كه نماند ناگفته البته.كند كمك اثر ساعته اجراي 4 براي
بهشمار آن عمده ضعفهاي از يكي نيز اجرا طولاني مدت همين
با كه است بسياري حواشي داراي قفقازي گچي دايره.ميرود
ترجمه ضمن در كه متن به كارگردان ماندن وفادار به توجه
و تندتر ريتمي بخشيدن با ميتوانست ميرود ، شمار به نيز خود
اجرا زمان از نميزد ، لطمه نمايشنامه اصل به كه جاهايي حذف
ديگري آفت متن به سمندريان اندازه از بيش پايبندي.بكاهد
از دور لغات از استفاده كه قفقازي گچي برايدايره نيز را
اصلي متن در آنكه با كلمات اين.آورد ارمغان به بود ، ادب
در نياز عدم جهت به اما ميشود يافت وفور به نمايشنامه
ميكند ، پيدا مضمون با كه ارتباطي نوع و ما كنوني اجتماع
.ندارد نمايش در كاربردي چندان
فوقالعاده طراحي خاطر به كه نمايش بر حاكم هواي و حال
انكار قابل روي هيچ به بود ، آمده بهوجود صحنه و لباس
فضا بود آميخته هم در نمايش كل با كه عامل دو اين.نيست
لتههايي با نمايش صحنه.ميكرد منتقل ذهن به كاملا را
متحركه درهاي كه وسط در شيبدار و دايره نيم صحنه و متحرك
قرار استفاده مورد مختلف قسمتهاي در آن روي شده تعبيه
قابل اشارههاي بود ، خورده پيوند نمايش ساختار با و ميگرفت
به آن تكميلكننده بخش و ميكرد ايجاد نمايشنامه از دركي
.ميآمد حساب
ظرافت بود ، مشهود خوبي به موضوع اين نيز لباسها طراحي در
در شايسته دقت و لباسها رنگ تركيببندي طراحو ريزبيني و
نمايشي جامههاي نوع كهميان تفاوتي و پوشها تن كليه
جايگاه و شخصيتها اهميت خوبي به بود شده قايل بازيگران
ما را مطلب اين عيني مصداق.ميكرد نمايان را آنها اجتماعي
نوع ميان تفاوت يا مختلف موقعيتهاي در دهقانها لباس در
و والي يا درجهشان و وظيفه نوع جهت به سربازان تنپوش
.ميكنيم مشاهده خوبي به..و زيردستانش
در برشت نظرات با شد اعمال نمايش در كه آنچه همه اما
و دنبالهرو سمندريان البته.بود كاملامتضاد اثر ارايه
عرضه جهت اين به كه استانيسلاوسكياست سبك يافته تربيت
در اينكه اما نيست عجيب شكل اين به قفقازي گچي دايره
شيوهاي با هم آن برشت سراغ به نويسان درام آثار همه ميان
.نميرسد نظر به منطقي چندان رفته ، متفاوت كاملا
قاضي بهرام
كتاب معرفي
|
(فيلمنامه) شوكا o
شهرزاد شهاب o
تابان سپيده هنر و فرهنگ مركز انتشارات o
تومان قيمت550 o
است ، رسيده چاپ به صفحه در 109 كه حاضر كتاب همراه به
موسيقي شهسوارزاده ، مهرداد باصداي كاستشوكا نوار
.است آمده بازار به شهرزاد شهاب گفتار و تقيپور داريوش
|
|