مفاهيم خواني باژگونه
كتابجامعهشناسينخبهكشي نويسنده رضاقلي علي با گفتوگو
(پاياني بخش)
از فكراستفاده به حال تا گذشته از اداري نظامهاي چرا o
متخصصنيفتادند؟ مشاوران يا كارشناس
مستقل ، درهيات كارشناسي با اداري دستگاه چون:قلي رضا.
ايلخان قدرت برابرمحدوديتناپذيري در محدوديتي واقع در
و تعداديچاكر كارشناس جاي به كه است هميندليل به.است
كه شكلميگيرد ايلخان و شاه اوامر مجري عنوان به نوكر
به ميبايستي انتخاب ، مورد اشخاص نحوهگزينش ، به توجه با
در كنند سعي و باشند ، كار پهلو چند و متملق چاپلوس ، نهايت
يعني نياورند ، وجود به مشكل وجه هيچ به كار اجراي
در.شود مسئلهآفرين كه است كاري از به كار خوابانيدن
و است اصلاح نخبگان مديريت مغاير هم مديريت اين رشد نتيجه ،
ايجاد محدوديتناپذير ايلي مديريت براي تهديدي آن بر علاوه
.نميگنجد مختصر اين در كه ديگر مشكلات و ميكند
كه است زبانها سر بر قاجار زمان از ضربالمثلي ايران در o
:ميگويند كه است كرده خودروايت كتاب در مخبرالسلطنه حاج
آن به است ايستاده تا.است دودي مثلماشين ايران در كار
و سنگميپرانند آن به افتاد بهراه كه همين ولي كاريندارند
!ميگذارند آن چرخ لاي چوب
فشرده يكذهنيت از ضربالمثل شكلگيري همين:رضاقلي.
يك بتوانند مردم اينكه براي درآن كه ميدهد خبر اجتماعي
به و تكرار و نگهدارند زنده را خاصي خوي و خلق يا واقعه
خلاصه واژه چند در زياديرا تجربيات كنند ، منتقل راحتي
.ميدهند يكديگر تحويل و سامان خوشآهنگي بهصورت و ميكنند
خره مال معروفكار ضربالمثل زمينه همين در ديگر مثال
گوشزد آدمها به دائم را مسئله واقعي و عيني نفس كه است ،
نوع اين براي كه اجتماعي تشويقهاي يا تحريمها و ميكند ،
خودمستتر در را ، هستند ضربالمثل عينياين مصداق كه آدمها
اين بار را خود نظر مورد موضوع درواقع و دارد
ايران تاريخ كه بگويم ميتوانم جرات به من.ضربالمثلميكنند
محاكمه كردن كار براي كه ديدم را افرادي كردهام ، كاوش را
سرمايه اتلاف و نكردن كار براي ولي شدهاند كشته حتي و شده
عرصه بنابراين.نكردهاند مواخذه و جريمه را هيچكس ملي
و وقوف هم آن راه است ، مردافكن عرصه نخبگان براي يادشده
به شايد كه است خود تاريخي جمعي هويتهاي به مردم هوشياري
سر از را پائين بهرهوري ذهني عامل بتوان حداقل وسيله اين
.كردهام اشاره كتاب در نيز را موانع بقيهبرداشت آن راه
ومديرانشان ايرانيها كه كردهايد اشاره كتابتان در o
چه؟ يعني دارند ، قضايا از باژگونهخواني
هم ديگر صفت يك بايد كلمهقضايا اين من بهگمان:رضاقلي.
جامعه قضاياي يا تمدنجديد قضاياي بشود مثلا و كند پيدا
هم را قضايا كلمه و پيشرفت و وكار صنعت قضاياي يا مدني ،
اگر مابرسيم موضوع به تا كنيم تبديل ومسائل مسئله به
نگاهي جوامعصنعتي فراوردههاي و صنعتي فراوردههاي و بهصنعت
شكل چگونه اروپا در كهصنعت ببينيم بايد بيندازيم ، تاريخي
جهان وفهم اروپاييهاتفسير اينكهجهانبيني نخست.گرفت
آن ميخواستند كه ميكردند زندگي جهاني در وآنها بود
ما آنچه)كنند راتفسير آن مسائل فهم از پس و رابفهمند
و كرد پيدا تغيير اينفهم زمان گذشت با اما (داريم و داشته
اوصاف و عوض انسان جاي ;شد جهانتبديل جهانبينيتغيير به
صورت به را جهان كه خدايي آن شد ، نيزعوض خداوندي
به ميكرد ، اداره لحظهاي بهصورت و مشيتاعجازآميز
آنرا آفريدهو را جهان يكبار كه جهان ، مهندس خدايآفريننده
است ، كرده رها قانونمندياست ، داراي كه خودكارش نظم براساس
آن بر و بشناسند را آن كه است آدميان بر لذاشد تبديل
پيدا جهان به نسبت نگاهيتسخيري انسان درواقع.شوند سوار
و فهم اين با.جهان بر شدن سوار و گرفتن نگاهسواري كرد ،
پيدا زمينهها همين در ديگر تغييرات خدا و جهان به نگاه
كامل بهصورت جهان ، به نسبت انسان جهانبيني درنتيجه.شد
بهكار دين نگاه دين اصلاح با همراه و آنسو از.كرد تغيير
و را سرمايهاندوزي همينطور و بود شرعي تكليف يك مثابه به
همه را اجتماعي نظامات بهبود و آباداني و سازندگي همينطور
.ميديد زمين در خداوند تجليات از ظهوري و بروز را همه و
هيچوقت كه هم محدوديتناپذير قدرت و بود كامل كه هم امنيت
همراه و شد تبديل صنعت بهشرعيات هم با همه اينها نبود ،
تخته با كار و شيفت هر در ساعته الي 18 كار 14 قرن چند با
و كارفرمايان مديران ، كوشش و سخت انضباط و جريمه و شلاق
برنامههاي در و دانستن كالا را كار و كار به قدرگذاشتن
كوشش و كنند ورزيده كار دركالاي را مردم كه گنجاندن دولت
.شد نهاده بنا امروزي صنعت پايههاي سطوح ، تمامي در كار
اخلاق همان با جهانبيني همان با كشورمان در امروز ما اما
كار طرز همان با گذشته اجتماعي مناسبات همان گذشته ، با
كوشش ، و كار با نه آنهم.شويم صنعت صاحب ميخواهيم گذشته
نيافريده خدا كه است شيري آن اينهم...و نفت پول با بلكه
نظام با و روز در دقيقهاي بهرهوري 5 با ميخواهيم است ،
برسيم صنعتي تمدن به نفت پول بهكمك و تاريخي ناامن و دلالي
همانطور نخستوزير سه آن.نيست شدني كه است چيزي آن اين و
و ميشناختهاند بهخوبي را مسائل اين آوردهام كتاب در كه
زمينه اين در هم اصلاحاتي و داشتند ديدگاه اين اصلاح در سعي
مردم چون شد ، رها كار اول ، همان در ولي دادند ، انجام
نفت بدون اقتصاد سياست با مردم:ميگفت مصدق حمايتنكردند ،
.كرد نخواهند همراهي و سازگاري من
اشاره آن به بالا در كه روحيهاي اين ميكنيد فكر شما o
نكرده تغيير گذشته سال دو يكي تحولات به توجه با كرديد ،
است؟
باشد آمده وجود به مردم وتحولدر تغيير اگر:رضاقلي
دل از ببينيم بايد شدهباشد ، روئيده درجامعه واينتوان
آيا.خواهدكرد برون سر چيزي چگونه جديد بحرانهاي اين
جوامع حد تا را خود رفاه و الگوهايمصرفي كه جامعه اين
و صنعت به نسبت شده تصحيح تلقيات با است ، برده بالا صنعتي
هنوز يا ميكند؟ شروع را تلاش و وكوشش كار رقابت و امنيت
مالكيت حرمت يعني ، اقتصاد اصلي گوهر به بيتوجه ميخواهد
مقصود منزل سر به را كار اين رقابت ، و كوشش و وكار
خصوص اين در.نميشود گفت ميتوان منطقي طريقي به.برساند
دست به براي اقتصادي فعاليتهاي تلاش تاريخ بخواهم اگر
كه بگويم بايد كنم بيان جمله يك در را كمياب كالاهاي آوردن
.است شده تلطيف و قانونمند مناسباتغارتي ،
نكرديد؟ صحبتي خواني باژگونه درباره بالاخره o
و رسيدن براي بود مقدمهاي صحبتها اين تمامي:رضاقلي
در مثال طور به خواني ، باژگونه مفهوم درباره دادن توضيح
در غيررسمي و رسمي روشهايمختلف قديم در اقتصاد ، حوزه
يا ياغيگري از اعم داشت وجود ثروتمند طرفهاي اموال گرفتن
رفاهاست و توليد و صنعت تامين مخل همه اينها...و مصادره
در و كتابم مندر.است خواني باژگونه نوعي اينها هم و
قدرت منابع به ايشانبهخوبي كه دادم نشان امير كارهاي
و انسانها براي امنيت ايجاد ازراه و بوده واقف اقتصادي
رسيدگي از پس و كند آبادان را كشور سرمايههاميخواست ،
نه سروسامانيبدهد ، هم دولت وضع و سر به ميخواست بهعمران
سمت به شديكراست مواجه بودجهاي كسري با جا هر اينكه
مقوله از كارها اين كهالبته شود ، حملهور مردم ثروتهاي
كه ميشود ناشي سياسي قدرت اعمال ناپذيريشيوه محدوديت همان
امنيتبراي وقتيميدهد نشان اقتصاد عرصه در را اينجا ، خودش
زودي به انسانهايزيرك نباشد ، واستعدادها ثروتها و افراد
استعدادها بر تكيه با و كمك تلاش ، به عوض به كه ميگيرند ياد
.شوند وثروتمند متوسل ويژه ومناسبات روابط به
ايران قالبهاياجتماعي كه كرديد اشاره كتاب از بخشي در o
به آيا و چرا؟ ميكنند؟ مثل توليد را خود بافت هم و متناسب
دارد؟ وجود هم حاضر حال در وضعيتي چنين شما نظر
فرض يك اين كه كنم عرض سوال اول قسمت خصوص در:رضاقلي.
و اجتماعي روابط و مناسبات از كه است شده اثبات عمومي
.ميكند بروز خود همانند (استثناء با) اجتماعي چارچوبهاي
همان كوزه كهاز داريم عاميه ضربالمثل يك فارسي در
تجربياتتاريخي ضربالمثلها كه گفتم اوست در كه برونتراود
تنها است ، بشري يكتجربه كتاب گفته اين ثاني دراست جوامع
دارند پادشاهاني مردم اگر:لوترميگفت.نيست ايران مخصوص
سر بر را خود جان كه هادريانوس پاپ.آنند جبارندسزاوار كه
نتايج كه رسيد نتيجه اين به نهايت در گذاشت كليسا اصلاح
آن در كه دارد قالبهاياجتماعي به بستگي اصلاحگران تلاش
اگر كه بگويم ميخواهم جا مندرهمين.ميگيرد سامان تلاشها
بنده نكند پيدا خود برنامههاي اجراي در خاتميتوفيقي جناب
تاريخ آنچهاز به توجه با و خود شخصي تجربيات به باتوجه
عرض بايد ضمن در.نميدانم مسئول را ايشان اصلا آموختهام
كتابترك در دوحديث (ص)محمدمصطفي خدا ، پيامبر از كه كنم
همين از حكايت دو هر كه آمده ابنالقضاعي الاضابب
يوليعليكم تكونوا كيف:فرمود ايشان.ميكند تجربهتاريخي
به.ميكنند شماحكومت بر گونه همان باشيد گونه يعنيهر
كه هستند اجتماعي امروزينقالبهاي و روشنتر عبارت
نظام.ميكنند عرضه فرمانروايي سطح در را خود محصولاتمشابه
فئودالي نظام ميكندو عرضه نامحدود قدرت اعمال شيوه ايلي ،
شادروان از بار اول حديثرا اين البته... و ديگر شيوه
:كه پرسيد من از كه شنيدم مهديبازرگان مهندس آقاي مرحوم
شناسي جامعه دركتاب كه ايناستدلالهايي در چرا
آن البته نكردهايدكه استشهاد حديث اين به خودكامگيكردهايد
:كه گفتم را وجواب بودم نديده را حديثي چنين زمان
به پيامبر تجربيات از هم ديگري آنحديث از پس و نديدهام
بهاين ديدم ،(ديني برون نگاه) قوي فوقالعاده يكمدير عنوان
كه عمالكم اعمالكمصلحت حسنت ان عمالكم اعمالكم:كه مضمون
خود به حكومتي اعمال شيوه استكه معاني همان حامل تقريبا
در بلكه نيست زمينه اين در تنها كهالبته برميگردد مردم
احاديث اين گفتن با.ميكند صدق تماميعرصهها
پديدههايجمعي اجتماعي ، پديدههاي كه كنم ميخواستمنتيجهگيري
:ميگويند اينكه و تاريخيدارند هويت و هستند جمع به قائم و
محمد و حسين و حسن عنوان به بهافراد واقع در اجتماع
و ومحمد حسين ميان مناسبات و روابط به نميكنندبلكه اشاره
در كه ميكنند اشاره نهادها به ميكنند ، حسناشاره
.است آن هنجارهاي و روابط همين ضمندربرگيرنده
سوال به پاسخ خواني ، باژگونه بحث مانند به رضاقلي آقاي o
نكنيد؟ فراموش را دربارهبازتوليد
دليل همين به و است طولاني بسيار مقدمههايم من:رضاقلي.
حالي در بردهام ازياد را سوالتان به پاسخ ميكنيد فكر شما
از بعد از كه ميدهد نشان ما تاريخي تجربيات.نيست چنين كه
ازآنجا كرديم برخورد غرب صنعتي تمدن با كه تازماني اسلام ،
نهادهاي فاصلههمه آن در شديم ، بحران دچار امروز به تا
معرفتي بهويژهنظامهاي و آنها انسجام شيوه و اجتماعي
-ندادند نشان هم عمل ودر -نبودند گونهاي به آن با متناظر
داخل از بتوانند اينكه يعني ;داشتهباشند تحول استعداد كه
جهان نظامهايمعرفتي ;بياورند وجود به مثلغرب تحولي خود
با اشعري ، همراه كلام اضافه به فلسفهتفسيري شناختي ،
فقه وتوقف كلام ، عرصه در سياست تعطيلعرصه و اخلاقي نظام
آن با)ايلي نظام با همراه كلام ، ازپس عرصه ، همين در
-معيشتيغارتي حداقل اقتصاد با همراه(آوردم كه اوصاف
كهچيزي بود شده بست و چفت هم شگفتآوردر چنان قبيلگي
بخواهيمتاريخ اگر چنانچه خودنميآفريد ، توليد باز جز
بايدبنويسيم قاجاريه اوايل تا دستكم بنويسيم را ايران
از درايران ، .ايلنشيني تمدن و سقوطايلات و صعود تاريخ
برخورد زمان از يعني ميكند ، تغيير قاجاريهمسئله اوايل
كه طور همان -عرصه دو در و ميكند تغيير مسئله غرب با جدي
رخنه آن تعلق بستر و معرفتي نظام در -آوردم اين از پيش
صنعتي ، ارتباطي ، علمي الگوهاي ايرانيان كه وقتيميافتد
پول به و گرفتند وام اروپائيان از را اداري حكومتي فكري ،
دست به دست دو ، اين كردند ، پيدا دسترسي هم نفت خداداده
در روزي آورد ، وجود به ايران در مهمي تغييرات و داد هم
از و بودند گرسنه همه كه بود جمعيت نفر ميليون ايران 15
مشروطه آستانه ودر ميخوردند را احشام علوفه گرسنگي فرط
ميرفتند ، ..و عثماني وتركيه قفقاز به كاركناسي براي
پوشاك ، لباس ، آموزش ، نظر از نفت پول موهبت به امروز
از بسياري از زمينهها ، از بسياري و مسكن اتومبيلسواري ،
توليدي خلقيات نظر از كه حالي در افتادهايم ، جلو كشورها
است ، آن نشانگر.. و پائين بهرهوري كه هستيم ايلي همچنان
.ندارد وجود حاضر حال در وضعي چنين عرضكنم بايد نتيجه در
چگونه را آينده شما است ، شخصي اندكي من آخر سوال o
ميبينيد؟
به صنعتيغرب تمدن هجوم كه باورم اين بر من:رضاقلي.
ضعيفي خيلي ودفاعيات است توفاننوح همچون ما ، ايلي تمدن
تعريف خود بودن چنان و وچنين ابرقدرتي از اينكه.داريم
به ميتوان راحتي به.است گفتن گزاف منسخنان نظر به كنيم
وكلان سطحخرد در را آن نشانههاي و رفت اجتماعي سراغمناسبات
بوجود كه تحولاتي اميدواريمبا اينها همه با ولي داد ، نشان
وجود به ما ذهنيات در خلقياتهمچنين در نيز تحولاتي آمده
اجتماعي زندگي عرصه در فعال بسيار عنوانعناصر به و آيد
.شويم وارد جهان و كشورخويش
.كرديد شركت گو و گفت اين در اينكه از تشكر با o
مختاباد سيدابوالحسن:از گفتوگو
|