وحي سايهء در
پيامبر.است پيامبرش با خداوند سخن وحي ، :جستارگشايي
پيامبر بر نخست وحي.است مردمان براي وحي بردار
طريق از آنگاه و كرده او دروني را حق معارف و تاثيرگذارده
رابطه در و ميان ، اين در.مييابد انتقال مردمان به پيامبر
و وحي پذيراي يا موافق گروه دو به مردم پيامبر ، و وحي
كردار و گفتار در نخست گروه.هستند پذير بخش وحي مخالف
برخلاف دوم گروه ولي نداشته ، روا ترديدي هيچگونه پيامبر
در كوشش شده ، تحريف مسايل و شبهات ايراد با نخست دسته
.داشتهاند اسلامي و قرآني حقايق و پيامبر چهره ساختن مخدوش
شده بررسيده شده ، ياد گروه دو وگواهان دلايل زير ، جستار در
و وامامان پيامبر سخنان كريم ، قرآن به رجوع با نويسنده و
مخالفان شكوك و ردگمانها به نقلي و عقلي برهانهاي و تاريخ
جلب مطلب اين به را گرامي توجهخوانندگان.است پرداخته
.مينمائيم
معارف گروه
سوركي عليزاده مهدي:نوشته
گرامي نبوتپيامبر و وحي پديده برابر در رسالت معاصران
طرف يك از.دادند نشان خود از متفاوتي واكنشهاي اسلام ،
ترديدي او گفتار درستي و راستگويي در كه بود مومنان واكنش
كه بودند مشركان و كافران ديگر طرف از و نميداشتند روا
ميشدند تقسيم بتپرستان و (نصاري و يهود) كتاب اهل به خود
ترديد القاي و اظهار نبوي ، حقانيتدعوي و صداقت در و
.ميكردند
شبهات و وشكوك سويي از مومنان شواهد و ادله بحث ، اين در
تاريخ حديث ، شريف ، قرآن رجوعبه با ديگر ، سوي از منكران
گذاشته نقد و تحليل به خرد ، هدايت بهرهجويياز با و
آندو از يك هر مجادله بيان به بحث نخست بخش.ميشود
بخش در و دارد اختصاص (ص)پيامبر دربارهراستگويي گروه
بررسي آنان ديد از (ص)موضوعدرستگوييپيامبر دوم ،
هر و ميكند تفاوت هم با درستگويي و زيراراستگويي ميشود ،
مناظره فحواي از چنانكه تفكيك ، اين.ميطلبد جدا بحثي يك
.است نبوده پنهان رسالت ، معاصران ديد از برميآيد ، طرفين
بحث در كهبگوييم نيست فايده از خالي نكته ، اين تذكر
او اخلاقي و روحي ويژگيهاي و(ص)پيامبر شخص راستگويي ،
وحي حقيقت موضوع ، درستگويي ، بحث در ولي بررسياست ، مورد
.ميرود نقد و تحليل به كه است
(ص)پيامبر راستگويي
طرح سوالاتزير با راستگويي مساله روشن ، عبارتي به
:ميگردد
از را ميفرمايد ، تعاليمش خود چنانكه (ص)پيامبر آيا -
يا و ميآموزاند؟ خود پيش از يا ميگيرد؟ فرا آسماني منادي
ميكند؟ بازگو را همان و ميآموزد ديگر بشري از آنكه
كه معتقدبودند (ص)گرامي پيامبر از پيروي به مومنان ،
آسماني منادي نقلتعاليم همان ايشان ، تعاليم و سخنان
و او خود ساخته نه (ص)پيامبر آنان ، سخنان اعتقاد به.است
است الهي وحي ثمره بلكه ديگران ، از گرفته عاريت نه
براي را كاميابي راههاي آنان ، .ميفرستد فرو وحي فرشته كه
كه داشتند اختيار در (ص)پيامبر تعاليم بودن آسماني اثبات
:است زير قرار به راهها آن اهم.بردند بهره آن از خوبي به
پيشين صداقت -1
.نبود پوشيده منكراننيز بر بعثت از پيش (ص)پيامبر صداقت
را (ص)پيامبر ادعاي ميتوانست بودكه محكمي شاهد مطلب اين
ايننشانه حاصل از بدگمان ، ديرباوران گرچه مقبولسازد ،
.بود مثمر سيرت ، نيك انسانهاي براي آن طرح ولي نبردند سود
آواز رفت ، صفابالا كوه از خدا رسول روزي:گفت عباس ابن
چه:گفتند آمدند ، گرد نزدش قريشبه پس (1).ياصباحاه:داد
سرشماست پشت دشمن كه بگويم شما به اگر:ميگويي؟فرمود
من:فرمود.بلي:گفتند نميكنيد؟ تصديق مرا پيشرو ، در يا
(2)....ميدهم بيم شديد عذابي از را شما
(ص)پيامبر تعاليم سطح -2
نظم نظر هماز و محتوا نظر از هم (ص)پيامبر تعاليم سطح
عادي ، و ناخوانده درس يكعرب توان از كه بود حدي در كلام
نتيجه در و بود آشكار همگان براي مطلب اين.بود فراتر
بشري از او تعاليم كه پنداشتند جمعي كه بود ظهور همين
استواري شاهد مومنان ، براي نكته اين اما ميشود ، ناشي ديگر
زير آيات.او دعوت راستي و (ص)پيامبر ادعاي صدق بر بود
.است آشكار مطلب اين به استدلال بر مشتمل
وحي بهتو كه است غيب خبرهاي از (نوح حكايت) اين
را آن ما ، ازحكايت پيش قومت نه و تو نهميكنيم
(3)....نميدانستيد
غربي جانب تودر داديم موسي به را نبوت امر ما كه وقتي
كه آفريديم قبايلي ما نداشتي ، لكن حضور آنجا در و نبودي
آيات تا نبودي مدين اهل ميان در وتو.يافتند دراز عمر
وقتي.بوديم فرستنده ، ما لكن كني ، تلاوت رابرايشان ما
رحمتي ما نقل نبودي ، لكن طور كنار در تو داديم ندا ما كه
اين ، از پيش كه بترساني را قومي تا پروردگارت سوي از است
(4).گيرند پند شايد نيامد ، برايشان ترسانندهاي
باز رابرايت قصهها بهترين ميفرستيم برتو كه قرآني با
(5).بودي غافل ازاين ، پيش تو كه چند هر ميگوييم ،
تو و وحيميكنيم تو به كه است غيبت اخبار حكايات ، اين
مكر و كردند اتفاق (برادرانيوسف) كه وقتي نبودي آنجا
(6).نمودند
خود توميفرستيم فرو تو سوي به را خود روح اينگونه
را آن ما لكن است؟ ايمانكدام و چيست؟ كتاب كه نميدانستي
كه خود بندگان ميان از را هركس بدان ، كه داديم قرار نوري
(7)....ميكنيم هدايت بخواهيم ،
كتاب اهل از پرسش -3
به را (ص)كتابپيامبر اهل ميكند ، تاكيد شريف قرآن چنانكه
سبب ، بدين (8).بودند واقف او صداقت به و ميشناختند درستي
اهل تصديق (ص)پيامبر راستي اثبات راهبراي مناسبترين
فرهنگي علميو موقعيت از جاهلي اعراب ميان در كه كتابيبود
منكران از بارها (ص)پيامبر.بودند برخوردار نيز شايستهاي
درباره آنان از و بروند كتاب اهل بهنزد كه است خواسته
(9).صداقتشبپرسند
زيرا شكلنگرفت ، تام صورت به استدلال اين متاسفانه ، اما
ظهور به بعثت از پيش نيز آنكهخود با كتاب اهل از بسياري
به را عربها گاهي و ميدادند مژده حجاز درمنطقه پيامبري
شهادت (ص)پيامبر راستي به ولي (10)ميترساندند ، ظهور آن
(11).گفتند سخن خويش آگاهي برخلاف بسا و ندادند
منكران باورهاي سستي -4
ساختن روشن حال همان در و منكران باورهاي سستي ساختن برملا
براي مومنان ، كه بود ازراههايي (ص)پيامبر سخنان استحكام
به بسياري عده و نكردند غفلت آن از (ص)پيامبر راستي اثبات
مفاد.آوردند ايمان (ص)پيامبر گفتار صدق به سبب همين
:بود اين استدلال ،
راست ميكند ، همو بيان استوار و حق بر تعاليم كه كس آن
(12).ميكند تكلم خدا جانب از و ميگويد
راستي رابه كساني كه داشت را آن شايستگي استدلال ، اين
.دارد باز ازبدانديشي و سازد واقف (ص)محمد دعواي
تحدي مساعد نتيجه -5
بر ديگريبود راه (ص)گرامي پيامبر تحدي مساعد نتيجه
خوشبختانه.ايشان تعاليم بودن آسماني و ادعا راستي اثبات
و دلچسب چنان سخني كه نتوانست واحدي گرفت پاي راه اين
(13).ميگفت (ص)محمد كه بگويد موثر
شريف قرآن منطق -6
تصديق وكسب قلوب جلب در كه داشت خاصي منطق قرآن ،
به بسياري كسان تاريخ ، شهادت به.است بوده توانا معاصران
(14).شدند نايل ايمان شرف به استوار ، منطق همين سبب
نگرش هستي ، يعني به نگرشش بر بود مبتني قرآن ويژه منطق
و ميداد توضيح را نگرش ، جهان همين براساس قرآنتوحيد
به را آنان و (15).ميكرد شرح آن در را منكران جايگاه
توحيدينگر ناظر يك براي توحيدي جهان در كه نشانههايي
منكر ، كهيك سرانجامي از و (16)فراميخواند است ، قابلرويت
برحذر دارد ، پيشرو-آخرت و دنيا در -توحيدي جهان در
(17).ميداشت
منطق به بنيادهايآن ، براساس مكالمه و توحيدي نگرش اين
شنونده هر كه ميبخشيد خاصي ابهت و جديت هيبت ، صلابت ، قرآن
فضاي از چنان قرآن استدلالهاي گاه ، .تاملواميداشت به را
در كه يعنيموضوعي -خدا خود كه ميشد سرشار توحيدي نگرش
راستي بر شاهد -است بردار ترديد نگرش ، اين از بيرون
(18)!ميگشت معرفي (ص)پيامبر
آسماني بهمنادي را (ص)پيامبر تعاليم انتساب منكران ، اما
يكي.دادند ارايه دوتحليل او ادعاي درباره و كردند نفي
به بيجهت كه او ، خود ناحيه از سخنانياست تعاليمش ، آنكه
(ص)تعاليمپيامبر آنكه ديگر و ميدهد ، نسبت مباديآسماني
تحليلها ، اين از يك برايهراست ديگر انساني ، آموزشهايي
صورت در كه داشت وجود ناكامينيز شواهد و ادله
ترديدكشاند ، به را (ص)پيامبر گفتار راستي تماميت ، ميتوانست
خانه به بلكه تعيينآورنگرفت ، برهاني شكل كدام هيچ ولي
گفتار صلابت توفان به را خود كهصاحبان بود مانند عنكبوت
.است بوده سپرده (ص)پيامبر
خود پيش از سخناني -1
گمان و حدس به بيشتر نظريه ، اين كه گفت بايد پيشاپيش
واكنشي حقيقت در ديگر بياني به.نظري تحليل يك تا ميمانست
از ولي.عظيم حادثه يك برابر در نسنجيده و ناگهاني بود
آن اثبات براي و شد دفاع و عرضه قاطعيت ، با منكران سوي
صورت در ميتوانست كه ناكامي ادله گرديده طلب دليل ، و شاهد
:از عبارتند بيانجامد ، فوق اثباتنظريه به توفيق
نفساني سوء انگيزه (الف
از كه نفسانيبيابند انگيزهاي ميتوانستند منكران اگر
دست چيزي به بيترديد حكايتكند ، (ص)پيامبر طلبي انتفاع
چون.بود سودمند ايشان ، نظريه براياثبات كه مييافتند
است تلاشي(ص)پيامبر سخنان كه ميكرد ثابت چنانانگيزهاي
به نيل براي مناديآسماني ، سوي از نه او ، خود سوي از
كشف دنبال به تلازم ، اين بادرك لذا.دنيوي مقاصد
و والا جاهي پيشنهاد.افتادند راه به انگيزهاينفساني
پيشنهادهاي از هدفشان.گرفت انجام منظور بدين انبوه ، مالي
ادعاي ورد فوق نظريه اثبات براي بود دليلي يافتن گزاف ،
وعده به (ص)پيامبر مساعد پاسخ با زيرايقينا (ص)پيامبر
او برتكذيب دليلي را پاسخ همان بلكه ;نميكردند خودعمل
.ميدادند قرار
پايان اهلانكار تلاش اين به (ص)پيامبر منفي پاسخ اما
.داد
ديگران توانايي (ب
(ص)پيامبر كه را آنچه نظير سخنان بيان بر ديگران توانايي
نظريه اثبات و او ادعاي بررد محكمي دليل ميتوانست آورد ،
بر مقبولي شاهد ديگران ، عدمتوانايي چنانكه.باشد فوق
كسي اگر يعني بود ، (ص)پيامبر بودنسخنان آسماني
كهنظريه شد خواهد معلوم بگويد ، را سخنان آن نتوانستنظير
(ص)پيامبر شخص سخنانساخته اين نتيجه ، در و است باطل فوق
.نيست
سامان را كهگفتاري كردند سعي ملازمه ، اين درك با منكران
.باشد موثر و دلپذير (ص)سخنانپيامبر همانند كه دهند
.حارث نامنضربن به بود شخصي منكران ، اينتلاش قهرمان
داستانهاي درقالب بليغ و فصيح سخناني با كه كرد سعي او
ثابت بود ، سپرده خاطر به شهرحيره در كه ايران ، افسانهاي
حاصل او ، خود گفتار همانند نيز (ص)محمد سخنان كه كند
و انجاميد شكست به او تلاش اما است ، عادي گويندهاي ابتكار
باقي بلاغت ، و فصاحت ميدان بيبديل قهرمان همچنان (ص)محمد
:ماند
سخنان اين ما:گويند شود ، تلاوت آنان بر ما آيات چون و
بخواهيم ، اگر -تازگيندارد ما براي -داريم شنيده را
پيشينيان افسانه جز چيزي ميگوييم ، اين ، را آن مانند
(19).نيست
:پانوشتها
.است ميشده گفته خطر اعلام منظور به كلمه ، اين -1
هود سوره -ص 30542 ج 1 ، الملوك ، و الامم تاريخ طبري ، 2ـ
.102/ يوسف -603/ يوسف 46ـ5044ـ/ قصص سوره 4049ـ/
/ نحل -90146/ بقره 802ـ/ جمعه نيز و 52/ شوري 7ـ
از نقل به ص125 ، ج 9 ، بحارالانوار ، 7/ انبياء.43
-ص 110225 ج1 ، سيرهالنبي ، هشام ، ابن مجمعالبيان100ـ
.ميكند اشاره آياتفراواني مطلب ، اين به -12013/ مائده
18/ يونس 7372 ،/ حج.مراجعهشود زير آيات به نمونه براي
...و و 55 3/ فرقان و 436 ، انبياء/66 54 ،/ اسراء و 108 ،
از فيالمثل ، -14013/ هود 28 ،/ و 21 ، يونس 22/ بقره 13ـ
مطلب اين.است بوده قرآن مدينه ، در نفوذاسلام موثر عوامل
بسياري آيات -دارد150 وجود معتبر متونتاريخي اكثر در
آسيبپذير اخروي و دنيوي آسيبهاي دربرابر را منكران
/ نحل و 16 ، 13/ رعد:به ك ر نمونه براي -است160 دانسته
-و17000 تا 49 فرقان /45 تا 27 ، 17/ روم تا79 ، 78
61/ انعام:است آمده زير آيات در اخروي و عقوبتهايدنيوي
طه 89 ، 84 ،/ نحل 39 ،/ مريم تا 106 ، 102/ كهف و65 ،
-19019/ انعام و18000ـ 96-104/ انبياء 126 ،-/127
.نمل /68 و 24/ نحل 25 ،/ انعام:نيزركبه 31 ،/ انفال
دارد ادامه
|