طالقاني سيدمحمود علامه ارتحال سالگرد فرارسيدن مناسبت به
زنده هميشه آموزگار
وجود پرتو در را انسانيت گوهر كه شخصيتهايي تاريخي تجربه
زماني پس از حتي و همهگاه متجليساختهاند ، كمال به خويش
در و ميآورد صحنه بر دوباره را آنان فراموشي ، ايام و دراز
سبب را رويكردي چنين آنچه ميدهد ، قرار مردم داوري معرض
خلق به بشر ابناء تمامي كه است خاطري تعلق:اول ;ميشود
شخصي وجود در را آن اينكه از و دارند پاك وجدانهاي و خوش
و بشنوند آن باره در يا و بيابند خاص شخصيتي و برجسته
كارنامه:دوم و ميدهد دست آنها به روحي بهجت بخوانند
و دروغ و ريا از آن ، در كه است پاكطينت انسانهاي درخشان
چشم به نشاني كمتر اخلاقي رذايل ديگر و قهر و خشونت و نفاق
روش و سيره به رويكرد زمانهها بعضي در چرا اما.ميآيد
پررنگتر ديگر زمانهاي در و كمرنگ نخبه و مصلح افراد
وي سلوك كيفيت و مدارا و دانش و طالقاني امروز چرا ميشود؟
خود به بارز صبغهاي فكري ، گوناگون طيفهاي و مردمان با
و بحث مورد بيشتر بزرگوار آن اجتماعي خلقيات و گرفته
وي ياد پيش از بيش روز هر چرا و ميشود؟ داده قرار بررسي
و حاكمان تاكيد و توصيه مورد اخلاقياش سيره و زندهتر
حسننيت از ديروز تا چرا بالاخره و ميشود؟ حكومتشوندگان
ميان به سخني كمتر مردم و دولت بين اعتماد و حاكمان
توحيد چنين و ضرورتي چنين بر همگان زمان ، اين اما ميآمد؟
را سئوالات اين تمامي پاسخ ميفشرند؟ پاي سياسي و اجتماعي
در اخير سال چند در كه كرد جستجو پرشتابي تحولات در بايد
حكومت و مردم آن در كه تحولاتي.پيوست وقوع به ايران جامعه
از بايد كه آموختهاند متعدد آزمونهاي سايه در كنندگان ،
نگرهها و موضوعات در بعدي تك و ساحتي تك تحليل و نگرش
هستي عالم در صواب راي تنها را خود راي بپرهيزند ،
آموختهاند بدهند ، اظهارنظر حق نيز ديگران به و نينگارند
اسلامي تعاليم پرتو در و اشخاص به نهادن حرمت با ميتوان كه
كه آموختهاند نيز و ;شنيد را مخالفان سخن اساسي ، قانون و
.كرد رفتار مدارا به دوستان با و مروت به دشمنان با بايد
مرحوم امثال خواستههاي واقع در اخلاقيات ، به چنين رويكردي
و تبعيد ، و زندان رنج آن ، خاطر به سالها كه بود طالقاني
اخلاقيات تا خريدند ، جان به را مبارزه آسيبهاي و شكنجه زخم
.كنند نهادينه مردم در را مدني و ديني
نحلههاي دائمي توجه و گروهها افراد ، آوري روي و محبت رمز
به و است فهم قابل دلايل اين به بزرگوار آن به فكري مختلف
به ايشان انتساب در يكديگر از جستن سبقت در سعي دليل همين
برخورد روش توفيق واقع در و دارند خود فكري نحله و گروه
اختلافات عليرغم و چگونه كه ميسازد ، نمايان را مرحوم آن
و رفتار بر بالاتفاق همگي متضاد ، گاه و شديد فراوان ، فكري
نشست اندك با و ميزنند تاييد مهر طالقاني مرحوم سلوك نحوه
ميشود آب اختلافات ، از كوهي بزرگوار ، آن محضر در برخاست و
!برداشته ميان از و
گذاشت تنها را (ره)امام و انقلاب زمانهاي در طالقاني مرحوم
نياز ايشان دلنشين شخصيت و نافذ كلام به كشور فضاي كه
.داشت فراوان
برداشتهاي تا نداد فرصت بزرگوار آن به زمانه ، و تاريخ
كند ، استوار و جاگير مردم ميان رادر خويش عصري و مترقي
در تدبر و فرصتتامل نيز زمان آن انقلابي شور اينكه ضمن
آنكه خلاصه و ستاند ميانسالان و جوانان از را وي روش و سيره
فرو خود در توفاني ايام آن گرداب در را آنها از كثيري
هياتي در و است برآورده سر آموزهها آن امروزه اما.برد
شنيده برزن و كوي هر در بزرگوار آن شاگردان دست به و نوين
در انديشههايي چنين به هرزماني در عظيم نيازي زيرا ;ميشود
هر نخست سخن انقلابي شور روز آن اگر.ميزند موج ذاتجامعه
ميتواند انقلابي شعور و مدني امروزاخلاق بود ، محفلي و مجلسي
.بدرخشد بربامها و باشد انقلاب و دين آرمانهاي بر تضميني
|