فرهنگ عرصه اخبار
جاويد معجزه ;قرآن
فلسفي عقل تنگناهاي
فرهنگ عرصه اخبار
نشر آئينهي در عرفان و فلسفه دين ،
شادزي و باش شاد ايبخارا
منتشر دهباشي علي سردبيري و مسئولي مدير با نشريهبخارا
به را كلك وزين نشريه سردبيري دهه 60 اوايل از دهباشي شد ،
مطالب نشريه ، اين در خود فعاليت دوران طي در كه داشت عهده
فكر و فلسفه حوزههاي در را پرباري و ماندني گفتوگوهاي و
و گذاشت هنربرجاي و ادبيات ويژه به و فرهنگ و ودين
آمدن بيرون از پس شماره نخستين در كه -نشريه آن اعتبار
چاپ به مقالات در تجدد و نوگرايي داعيه با مجددا دهباشي
-است واداشته خود پربار گذشته از تاسف به را همگان رسيده ،
آن نام وامدار آنكه از بيش كلك كه ميرساند نكته اين و
آن در سختكوش محقق و روزنامهنگار اين كه فضايي به باشد ،
.بود وابسته آورده ، فراهم نشريه
اوليه ، دشوار دوران در كه است آن كلك درباره ديگر نكته
كه بود كشور پايدار و مستقل نشريات ازمعدود نشريه اين
آن در و آورده پناه بدان بسياري صاحبنظران و نويسندگان
.ميكوشيدند و مينوشتند
كشور از خارج زبانان فارسي ميان در كلك ، ديگر سوي از
فارسي ، زبان كه مركزي آسياي در بهويژه و بود موثر بسيار
بود موثر بسيار محسوبميشد ، رفتهاي ياد از عزيز و شده گم
.يابد ادامه نيز بخارا در ميرسد نظر كهبه
از شمارهبخارا نخستين نويسندگان و مطالب به نگاهي اما و
خواندنيتر ، و وزينتر حتي نشريهاي انتشار در دستپردهباشي
استادان از پرمايهاي مطالب شماره نخستين در.ميكند حكايت
كه است چاپرسيده به انديشه و ادب و فرهنگ عرصه برجسته
:از عبارتند
كوب ، دكتر زرين عبدالحسين دكتر كدكني ، شفيعي محمدرضا دكتر
محقق مصطفي سيد دكتر لاهوتي ، حسن نصر ، استاد حسين سيد
الله عزت دكتر تئودورآدورنو ، گريد ، روب آلن داماد ،
داريوشآشوري ، ثالث ، شهيد سهراب بيضايي ، بهرام فولادوند ،
همايوني ، صادق پاريزي ، باستاني دكتر افشار ، ايرج استاد
مشيري ، دكتر فريدون خراساني ، شرفالدين دكتر فريدقاسمي ، سيد
بهاءالدين ناقد ، خسرو وارگاسيوسا ، ماريا مجتبايي ، فتحالله
حسن كاتوزيان ، همايون محمدعلي دكتر بهنود ، مسعود خرمشاهي ،
...همايونپور هرمز دكتر ميرعابديني ،
جاويد معجزه ;قرآن
(پاياني بخش)وحي سايه در
و فكري چالشهاي بيان به نوشتار ، نخست بخش:جستارگشايي
سخن به باورمندان گروه دو وبياني انديشهاي مجادلات
در اينك.است پرداخته آن ، به ناباورمندان و خداوند
موضوع دومين سپس و نخست بخش دنباله جستار ، اين بخش واپسين
يادشده گروه دو ديدگاه از پيامبر بهدرستگويي اختصاص كه
.ميشود گرفته پي دارد ،
معارف گروه
سوركي عيلزاده مهدي:نوشته
سخنان اگر:كه بود چنين دليل معجزهصورت ايجاد از عجز (ج
كارهايي ازاو بتواند بايد پس است آسماني منادي از او
پس ، نميتواند چنين لكن است ، بيرون بشر عهده از كه بخواهد
.ميگويد سخن پيشخود از
اگر كردندكه ياد قسم سوگند ، سختترين به خدا به و
بگو.ميآورند ايمان قرآن به حتما ببينند -معجزه -نشانهاي
اينان.نميكند آگاه آنها از را شما و خداست نزد نشانهها
(20).نميآورند ايمان ببينند ، نيز نشانهاي اگر
اجابت درخواستمعجزه پيداست ، شريفه آيه ظاهر از چنانكه
تاثير آنان براي ايمان پيدايش در آنكه دليل به نشد ،
اجابت علت كه دارد وجود نيز ديگري روايت البته.نداشت
:ميكند بيان چنين را ، نكردن
عصايي گفتيموسي ما به ،(ص)محمد اي -گفتند منكران -
چشمه دوازده آن ، واز ميكوفت سنگ بر بدان كه داشت
را ثمود و ميكرد زنده را مردگان عيسي كه گفتي.ميجوشيد
را تو تا ;بياورد دست ، همان از نشانهاي حال ، .بود ناقهاي
را ما صفاي ، :گفتند ميخواهيد؟ چيز چه:فرمود.كنيم تصديق
آنان از تا برانگيزان را مردگانمان از جمعي.گردان طلا
پارهاي اگر:فرمود...باطل؟ يا است حق گفتههايت كه بپرسيم
بلي ، :گفتند... ميكنيد؟ تصديق دهم ، انجام را تقاضايتان از
.قسم خدا به
را آنانآياتي بر كه كردند وساطت نيز مسلمانان و..
....برخاست (ص)رسولخدا.آورند ايمان تا سازد نمايان
لكن ميشود ، بخواهي ، صفاطلا اگر:گفت و آمد فرود جبرئيل
.نكنند تصديق اگر
(21)...كرد خواهم عذابشان
را سخناني عادي ، انسان كه است ممكن استبعادچگونه (د
سخنان اين او ، پس است بعيد !نه گيرد؟ فرا آسماني منادي از
.ميگويد خود پيش از را
ولي رفت ، كار به فوق نظريه اثبات براي گرچه گفتهها ، اين
استوار و كوبنده عبارات با كه بود سست مجادلهاي واقع ، به
همان به آن نقد در نيز ، ما.شد مقابله قرآن دهنده تكان و
:مناسب بود پاسخي حقيقتا كه ميكنيم ، بسنده استوار عبارات
را مردم كه وحيفرستيم آنان از مردي به كه است عجيب آيا
نزد در برايشان كه بشارتده را مومنان و بترسان
(22)...است؟ رفيعي جايگاه پروردگار ،
نيست ، شما مانند بشري جز شخص اين..گفتند قوم اشراف و
مينوشيد ، كه آنچه از و ميخورد اونيز ميخوريد كه چه هر
(23).ميآشامد
مانند بشري جز شخص اين گفتند -نوح -قومش كافر اشراف و
ميخواست خدا اگر.جويد برتري شما بر ميخواهد نيست ، شما
(24)....بود فرشتگان از حتما بفرستد ، را كسي
راه بازار در و ميخورد طعام رسول اين چرا گفتند و
(25)....ميرود
دو -طائف و مكه - بزرگ دو بر قرآن اين چرا كه گفتند و
پيامبر را فرشتهاي اگر...(26) نيامد؟ فرود قريه
او ، همان بر و ميآوريم در مردي صورت به را او دهيم ، قرار
(27).ميپوشند مردمان كه ميپوشانيم
دشوار پرسشهاي به پاسخ از عجز( -ه
فوق نظريه صحت بر دليل ميتوانست تحقق صورت در مطلب ، اين
را(ص)پيامبر تعاليم بودن آسماني ادعاي و گيرد قرار
پرسشهاي به پاسخ از درماندن روشنتر ، عبارت به.سازد مخدوش
وگرنه نيست ، مرتبط آسماني منادي با كه بود آن نشانه دشوار
پاسخهمه به آسماني مبداء چون ميگفت ، پاسخ پرسشها همه به
.نميماند در مقالهاي هيچ پاسخ در و داناست مسائل
به بايد.ميگيرد بهره او آموزشهاي از (ص)پيامبر اگر حال ،
پس نبود ، چنين اگر و برآيد ، پرسشها بههمه پاسخ از او كمك
اوست خود گفتههاي و ميگيرد نشات بشري محدود دانش سخنانشاز
.است داده سامان كه
از كه مطالبي.ميبردند بهره راه اين از بيشتر كتاب ، اهل
كه ميساخت توانا را آنان داشتند ، خاطر در آسماني كتابهاي
(ص)پيامبر آن ، با و كنند طرح را پرسشهايي برآن ، تكيه با
.بيازمايند را
كامياب نظريهفوق ، اثبات براي نيز راه اين روي ، هر به
از خوبي به (ص)پيامبر تاريخي ، گزارشهاي طبق چون نبود ،
از يكي نمونه براي.برآمدند گوناگون پرسشهاي به پاسخ عهده
:ميرسانيم عرض به را پاسخها و پرسش اين
...مدينهفرستادند يهود بزرگان نزد به را گروهي قريش ،
علم از و قديمند اهلكتاب يهود ، (قريش زعم به) چون
به يهود بزرگان...ندارد قريش كه دارند بهرهاي انبياء
او از تا ميگوييم شما به را چيز سه:گفتند قريش فرستادگان
خود از گرنه و است مرسل نبي ميدانست ، اگر بپرسيد ،
...ميبافد
روزگاركهن در كه بپرسيد جوانمرداني عاقبت از -
.دارند عجيب قصهاي آنان.ميزيستند
گوش تا كهگوش جهانگردي مرد از دارد خبر چه كه بپرسيد -
بود؟ ديده را جهان
چيست؟ روح كه بپرسيد -
كنيد ، پيروي ازاو بود ، واقف واقعيت ، از و گفت پاسخ اگر
و آمد فرود حق جانب از آنگاهجبرئيل..است نبي او چون
(28)(.بود فوق پرسشهاي به پاسخ حاوي كه) بخواند كهف سوره
ديگر انساني از برگرفته سخناني ، -2
ادعاي برابر در منكران كه بود واكنشي دومين تحليل ، اين
خود از نظري صورت به (تعاليمش آسمانيبودن) (ص)پيامبر
همين به نداشتند ، توفيق آن ، اثبات در ولي دادند ، بروز
بود اين مهم نكته.شد آشكار بطلانش سرعت ، و سادگي به سبب ،
ناميد (ص)پيامبر استاد را او بتوان كه نداشت وجود كسي كه
كه باشد آن شايسته كه نبود موردي ميگفتند ، كه هم را وآن
.بگيرد تعليم او از (ص)پيامبر
:ميگويد ابناسحاق
با مروه در (ص)پيامبر دارم ، دست در كه گزارشي به بنا
.مينشست بسيار حضرمي ، بني به نصراني ، متعلق بندهاي
گفتههايش ، بسيارياز در را محمد والله ، :گفتند منكران
متعال ، خداي آنگاه.نصراني غلام اين جز نميدهد تعليم كسي
:فرستاد فرو را زير آيه
.ميآموزد بشري را او ميگويند منكران كه ميدانيم خوبي به
محمد از كه چيزي و است عجمي آنانميپندارند ، كه كسي زبان
(2930).آشكاراست عربي ميشود ، شنيده
را كسي ردپاي تا تلاشند در كساني امروزه ، اينكه عجيبتر
.داد قرار (ص)پيامبر دهنده تعليم را او بتوان كه بيابند
را آنان نظر بحيرا ، با ملاقات چون داستاني سبب ، همين به
به كه نيست پوشيده بعثت ، تاريخ به آشنايان بر.ميكند جلب
تعليم صلاحيت كه يافت را فردي زمان آن در نميتوان روي هيچ
او به (ص)پيامبر بود ، اگر يا باشدو داشته را (ص)پيامبر
ميتوانست كه داشت وجود شخصي چنان اگر.است نداشته دسترسي
او نام قطعا بياموزد ، (ص)محمد به شريف ، قرآن چون سخناني
ميماند باقي عرب تاريخ ماندگار و پرآوازه نامهاي شمار در
.ميرسيد ما دست به او آثار از پارهاي و
نظر آن ، خاتمه در و ميبريم پايان به را اول بخش جا ، همين
بين كه ميكنيم جلب خواندني بهمذاكرهاي را علاقهمندان
پيوست ، بهوقوع دارالندوه ، در منكران و (ص)پيامبر
آموختني نكاتي و است بحث اين مباحث به مربوط كه مذاكرهاي
چشم آن ذكر از اختصارجويي دليل به ما ولي دارد ، دربر
(31).پوشيديم
و وحي حقيقت به است ناظر درستگويي(ص)پيامبر درستگويي
.(جبرييل)وحي ، رسول ماهيت
كرده جلب نيز را مسلمانان نظر منكران ، بر علاوه موضوع ، اين
-(ص)پيامبر از و برميآمدند آن فهم بيگاهدرصدد و وگاه بود
روايت به فيالمثل (32).ميپرسيدند را آن به مربوط جزئيات
:كنيد توجه زير
نازل شما بر چگونه وحي:پرسيد (ص) پيامبر از حارثبنهشام
اين.ميرسد من گوش به جرس چون صدايي گاه:فرمود ميشود؟
قطع صداها اين سپس.بود گران من بر سخت وحي ، از صورت
گاهي.ميگيرم فرا ميگويد ، جبرييل كه را آنچه و ميشود
ميگويد سخن من با و ميآيد فرود من بر مردي صورت به جبرييل
(33).ميكنم حفظ را او گفتههاي من و
;است نهفته مساله اين موضوع در كه است ابهامي مهم ، نكته
فرشته و وحي درك از انسان ناتواني از است ناشي كه ابهامي
منكران به نكته همين.مرموز درك اين بودن شخصي از نيز و
وحي ، تبيين در را خود مخالف نظريههاي كه داد فرصت
دو جمعا ندانيم ، شيطان تصرف نتيجه را جنون اگر.طرحكنند
:است شمارش دست ، قابل اين از نظريه
ممكن نظريه ، اين مفاد بر شيطانيبنا مبداء نظريه -1
خبر فرشته از ولي باشد ، صادق خود ادعاي در (ص)پيامبر است
.ميكند تصرف او در كه باشد شيطان اين بلكه نگيرد
تنها و ماند باقي گمان و حدس مرتبه در تنها نيز نظريه اين
كه عنودي منكران براي گيرد قرار كهمفري شد اين ارزشش
تا البته.آورند تسليمفرود سر حقيقت برابر در نميخواهند
به جاهلي عربهاي زيرا بود ، فراهم آن به توجه زمينههاي
معترف آن قدرت به و داشتند اعتقاد شياطين وجود
شيطانها تاثير امكان نيز شريف قرآن در چنانچه (34).بودند
عرضه اين از پس كه آياتي ازاست نشده نفي انسان ، بر
.ميشود استفاده مطلب اين شد ، خواهد
سنت به بنا لكن برخاست ، فوق نظريه با مقابله به كريم قرآن
مقبول منكران نظر از كه كرده استدلال بهنكاتي دايمياش
بودن آسماني نظريه بر بياناستدلالهايش در لذا است ، نبوده
ميكند خطاب (ص)پيامبر به يا موارد ، اغلب در فرشته ، از اخذ
(35).نميكند رو كسي به آنكه يا
آرزو كه وقتي آنكه مگر نفرستاديم ، رسولي يا نبي تو از پيش
القائات خدا ، پسكرد القاء درآرزوهايشان شيطان كردند ،
(36)...ساخت استوار خودرا آيات و گردانيد محو را شيطان
نه و است شياطين شايسته نه نبخشيدهاند ، شياطين را ، قرآن
(37).بركنارند (وحي)ازشنيدن آنان ، ميتوانند
آنان از نيستندكه مرتبهاي در شياطين اساسا قرآن ، نظر از
خلقي شياطين چون انتظاربرود ، (ص) سخنپيامبر چون سخناني
سازگار آنان ، شرور طبيعت با است حق كلام كه قرآن و شريرند
.نيست
و است آسماني كلام قرآن چون نيست ، هم آنان توان در علاوه به
(38).ميرسد (ص)پيامبر به وحراست محافظت با
باشد حفظي تا آراستيم ، كواكب زينت به را دنيا آسمان ما ،
رانده طرف هر از و نشنوند اعلي ملاء از.گمراه شيطان هر از
(39).شوند
براي را آنها و برافراشتيم كاخهايي آسمانها در ما ،
مگر كرديم ، حفظ راندهاي شيطان ازهر و داديم زينت ناظران
دنبال را او مبين شهابي كه كند سمع استراق كه شيطاني
(40).كرد خواهد
از كه ديديم پس برشديم ، آسمان به ما (گفتند جنيان)
(41).است مملو پرقدرت نگهبانهاي و شهابها
را آنها و بخشيديم زينت چراغهايي رابه دنيا آسمان و
آنان براي فروزان عذابي و شياطينقرارداديم پرتابهاي
(42).ساختيم آماده
در كه بود سست نظريهاي جنوناين ، از نشات نظريه -2
شده بدانتشبث فرشته ، از اخذ نظريه و (ص)پيامبر برابر
در شاهدي ،(ص)پيامبر گفتار و رفتار از آن ، براي ولي است ،
نظريه اين به واقع به نيز منكران خود لذا دستنداشتند ،
:ميفرمايد كريم قرآن (43).نبودند بند پاي
آنان ، براي بلكه است ، شده عارض جنون رسول ، بر ياميگويند ،
(44).ناخوشند حق از وبيشترشان آورد حق
بلكه است؟ مجنون يا ميبندد دروغ خدا بر (ص)محمد مرد اين
گمراهي در و عذابند در نميآورند ، ايمان آخرت به آنانكه
(45).بيانتها
:مينويسد مومنون ، سوره آيه ذيل در تفسيرالميزان صاحب
كلام نظم ميبايست بود ، درست(ص)پيامبر جنون منكران سخن اگر
به سخنش و نباشد آن براي درستي ومعناي باشد مختل او
پس.نبود چنين (ص)پيامبر كلام لكن نباشد ، ناظر صحيحي مقصد
مجنون كلام و كجا اين.نميآورد حق جز و نميخواند حق به جز
چه كه نميفهمد و ميخواهد چه نميداند كه مجنوني كجا؟
(46).ميگويد
:پانوشتها
/ و 124 ، اعراف 37/ انعام:به نيزرك و 109/ انعام -20
...و تا 93 90/ اسراء و 27 ، 7/ رعد 203 ،
-مجمعالبيان220 از نقل به ص 91 ، ج 9 ، بحارالانوار ، -21
/ فرقان -25024/ مومنون -34033/ مومنون -2302/ يونس
و 31/ زخرف-ص /2604 و بعد به 2/ ق:به نيزرك و 7
مكتبه ص 387 ، ج 1 ، سيرهالنبي ، هشام ، ابن:به نيزرك
ج سيرهالنبويه ، هشام ، ابن -2809/انعام -قم270 المصطفي ،
-300103/ نحل-المصطفي290 مكتبه قم ، ص 321 ، 1 ،
بيشتر در را مذاكره اين -ص 310330 ج 2 ، سيرهالنبي ،
و كتابرجال در جمله ازديد ميتوان معتبر كتابهايتاريخي
عميره ، قرآناعبدالرحمن فيهم الله انزل نساء
همه به كه 73 ،-ص 6 عشر ، الحادي الجزء المجلدالثالث ،
فصل المنتظم ، :به رك -است320 كرده اشاره نيز منابعآن
دارالكتب بيروت ، بعد ، به ص354 ج 2 ، وحي ، نزول صفت
.بعد ص 101به قرآن ، تاريخ راميار ، :به رك -العلميه330
الشعوب تاريخ بروكلمان ، كارل:به رك بيشتر آگاهي براي -34
طباطبايي ، :به رك -بيروت350 لبنان ، بعد ، به ص24 الاسلاميه ،
.52/ حج -تهران ، مكتبهالاسلاميه360 ص 357 ، ج 15 ، الميزان ،
ج الميزان ، :ركبه بيشتر آگاهي براي -12380120/ شعرا -37
/ جن -41016-18/ حجر -84006/ صافات -ص 390359 15 ،
.(هشام ابن) ص 319 ، ج 1 ، سيرهالنبي ، -4305/ ملك-4208
طباطبايي ، علامه -سباء /4608 -45070/ مومنون -44
.ص 48 ج 15 ، الميزان ،
فلسفي عقل تنگناهاي
تمدن نظرانه ، كوته جانبداريهاي از فارغ و ترديد بيهيچ
تمدنهاي از يكي خود ، ادوار از بسياري در ايراني ، فرهنگ و
نقشي همجوار ، صورتبنديفرهنگهاي و ساماندهي در و محوربوده
است داشته كننده وتعيين سزا به
دلايل به موثر و كتابهايمهم انتشار:گشايي جستار
دليل بههمين.ميشود محسوب اتفاق يك برايما متعدد
اصليچنين خصلتگذشت آنها ازكنار آساني به نميتوان
قلم بيرونكشيدن و انديشهها اولبرانگيختن درجه در آثاري
است راهي ايجاد نيز ديگر نتيجه ;نظرداراناست و ناقدان
اما زنند پرسه موضوعي و دانشي در ميخواهند كه كساني براي
پيروي براي مناسب نمونهاي اينكه يا نميدانند نيك را طريق
.نميشناسند
اثرهايي چنين كه گفت اسفبايد و درد به اخير سالهاي در
هر كه ترجمهها جز.كمداشتهايم فلسفه ، و عقلي علوم درحوزه
ديگر تاثيرشان و ونتيجه ميشود افزوده آنها حجم دمبر
در فلسفي فكر مجلددومماجراي ;دست اين از اثر آخرين!است
بهتصديق كه است ديناني غلامحسينابراهيمي دكتر اثر جهاناسلام
تحرير بهانه همين به اينمقاله و دارد تازگيها همگان
.شدهاست
معارف گروه
رضوي سيدمسعود
جدال از دور به و جدل از هيچگاهخالي تفكر ، و فرهنگ عرصه
و آرامش و سكون چشمداشت آنكسكه هر بنابراين است ، نبوده
بيشه اين مرموز مزامير در را حرف آخرين و آخر حرف اميد يا
با نسبتي هيچ و است بيخبر آن ماهيت و كنه از باشد ، داشته
طريق.ندارد انديشهها بيشه در افروخته اينآتش گرماي
نيازمند بدان ورود فلذا است انديشه مسير و روح راه فرهنگ ،
آن با متناسب و موزون اسبابي لااقل يا و افزارها نوع همين
.است
حال شده شناخته سرزمينهاي و اقوام و جوامع مجموعه ميان در
انديشههايي موجد و فرهنگهاييوزينتر داراي برخي وماضي ،
مركز و محور حكم جوامعي ، چنين.بودهاند واصيلتر برجسته
نو طرحي درانداختن با و داشته را پيرامون نحل و ملل براي
جنبش به را همه اطرافخود ، و داخل محيط در ايجادكشش و
وسيع ابعادي رادر تازه انگيختههاي وانگيزههاو واداشته
توجه قابل رو آن فعاليتياز و كنش چنين.تثبيتميكردهاند
و سرزمين چنين ومردمان خلاقبوده و تاسيسي كهفعاليتي است
تمدن اصطلاح.ميشوند و محسوبميشده ومبدع مولد و تمدني ، موسس
اگر و است استفاده قابل مواردي چنين در تمدني ، ياحوزه
قابل پسين و تاريخهمزمان و جغرافيا بر چهتاثيرشان
كه است چنان موسس شكفتهو جوامع مركزيت اما محاسبهنيست ،
عنوان ميتوان و رادارد ديگر تمدنهاي گرانيگاه مركزو حكم
.داد قرار آن بر را تمدنهايمحور
بشر شده شناخته تاريخ طول در آنها تعداد كه محور ، تمدنهاي
فهم با.ويژگيهاييداشتهاند چنين نيست ، چندانزياد
جوامعي ، فكريچنين و فرهنگي پسزمينههاي ونيز دستاوردها
واقع ، در مشخصميشود آن ابعاد همه در تاريخفرهنگ فهم مشكلات
و حس وعقول ، عقل تاريخ مقطع مسير اينتمدنها بستر در
و عللتحرك و مييابد پيوستگي وفنآوري علم و زيبايي ،
انديشهبه سكونگاههاي در تاريخ ، لحظههايياز در كه ولولهاي
.ميشود فهميده ميافتاده راه
تمدن كوتهنظرانه ، ازجانبداريهاي فارغ و ترديد بيهيچ
تمدنهاي از يكي خود ، ازادوار بسياري در ايراني ، فرهنگ و
نقشي همجوار ، صورتبنديفرهنگهاي و ساماندهي در و محوربوده
;تمثيل مقام در نقش اين.است كنندهداشته وتعيين بهسزا
از پس حتي البته و تنومنداست ، و درشت اندامي همچوناسكلت
و مدت دراز وماندگاري امتداد امكان آنچه نيز ، مرگپيكره
چنين.است پيكره استخوانبندي و همانااسكلت كه دارد ، طولاني
و گرفته شكل طولاني بس زماني در فرهنگي ، مستدام و قوي بنيه
هماهنگ دشوار مسيري در آن متنوع و متكثر سلولهاي و عناصر
آمده فراچنگ نهايت در آنچه.شدهاند يكديگر ملازم و
بوده پايدار و بسيارموثر اما ديرياب ، و بازماندهايشگرف
فراغت و ركود وقرنها طولقرنها در حتي گاه ، كه تاآنجا.است
و افشرده پاي خود وهويت اصل بر همچنان تاسيس ، خلاقيتو از
تاثيرات حتي و وعلتها آسيبها از را خود ماهيت اصالتو
.است داشته نگاه ممتاز و اساسيمصون
فهم سخت و دشوار بس نظري ، زمينهاي عقل كاوش عرصه ، دراين
حكومت ، اصول با كشاكشهايپيچيدهاي در آنكه خاصه.است
قرار آييني بالاخرهمعرفتهاي تودههاو اساطير باورهاو
اسلام ، قبل ما دردوره تنازعاتي چنين كيفيت.است داشته
اما است ، مقاله اين تعهد از خارج آثاري و تحقيقات نيازمند
ميتواند مقوله اين در ايران اسلامي دوره تاريخ در آنچه
بسطي و قبض يا كنشپذيري ، و كنشگري در گيرد ، قرار مدنظر
در عقل آزادي و داشته قرار شريعت و ديانت با آهنگ دراز
صورتي به بهتدريج كل ، عقل از برآمده معرفتهاي ظهور پرتو
گرديده تفسير چندجانبه امتزاجي و ويژه معاييري با خاص ،
در را ريسمان اين گرهههاي تا كوشيدهاند بسيارياست
نمايند ، نقد و بازبيني آن گرهگاههاي برجستهترين و برترين
تا است بوده عقلا سيرهنگاري عمدتا ايشان ، كوشش ماحصل اما
بهتر ، حالتي در !وعقول عقل سير خط و اصالتها و تعيينحدود
علوم ياتاريخ اسلامي فلسفه عنوانتاريخ با نوشتارهايي
فلسفي مستقل فكري دستگاههاي از زمانمند حركتي عقلي ،
ايشان توجه مورد موضوعات مفاهيمو مهمترين با همراه وكلامي ،
سعياي البته اينپژوهندگان ، همه مساعي.است نموده راعرضه
اصل و حاق رسيده خوانندگانمعاصر به آنچه اما مشكوراست ،
آنان نيازهاي وبرطرفكننده عطش رافع كه اصيلينيست
بومي درفرهنگ موجود ومفاهيم فكري سنتهاي با جدي درپيوستگي
ضرورت كه گذاشت نميتوانناگفته البته-.باشد بوده وملي
و شكل هر به اسلامي ، وكلام فلسفه اصلي و كليدي طرحمباحث
آن بنيادهاي درك طريق در مهم و مثبت و بلند صورتي ، گامي
بسترهاي در ومفاهيمي مباحث چنين اگر اما -محسوبميشود
و آن طرح زمان وضرورتهاي پيشين مفاهيم با آن ، پيوسته مناسب
همروزگار زباني آن ، به مابعد دستاوردهاي به بالاخرهمتصل
نظر به عالمذهن عجايب و غريبه علوم نشود ، همچون خوانده
خواهد تهي قالب خود موثر و مثبت ازموجوديت و آمد خواهد
سه كه فرهنگنامههاييهستند آثار ، اين رو ، مجموعه هر به !كرد
اسلامي تاريخدوره در فلسفه حدوث و بابوقوع در كلي نظرگاه
ميان به را - اسلام جهان كل در ازآن فراتر يا - ايران
:آوردهاند
علوم و فلسفه تاسيس استقلالو به معتقد نظرگاه ، يك -
و مجزا و متمايز را آن و است قرآن و وحي از عقلي ، متاثر
.ميكند ارزيابي فلسفي مجموعههاي و نظامها ساير از متفاوت
با تنگاتنگ را ، فلسفي نوعيانديشه وجود ديگر ، نظرگاهي -
را آن اما ميپذيرد ، فراگيراسلامي و يابنده گسترش كلام
سنن برخي با ممزوج و فلسفهيوناني ، و منطق بر حاشيهاي
از كه ميداند زمين مللمشرق عقلي يا اشراقي آموزههاي و
فلسفه يا و -يهودي نصرانيو از اعم - اسكندراني عقلاي طريق
.شكلدادهاند آن به بودايي عرفان ايرانشهريو
پديدهاي چنين نفي به ازاساس نيز گاهي نظر بالاخره ، و -
و كشمكش نوعي را ، مباحثفلسفي و پرداخته اسلام درتاريخ
مهار و ديني ، و كلامي حلمناقشههاي براي زباني ، استمداد
همجواري در ضرورتا دانستهاندكه عقلاني بستري در آن
و داشته رقابت و پاسخگويي در سعي سلف ، اديان و انديشهها
فلسفه ، عنواننهاده برخود حكمت نام و نموده اندام عرض
.است گرديده اطلاق اينمقوله بر مسامحتا
فلسفه باب در موجود ازنظرگاههاي بود اجمالي اين باري ،
مركز كه ايران در ويژه آن ، به ديرياب مسير فهم و اسلامي
پيش تاريخ گفتيم ، همانگونهكه.است بوده آن مقومومهد
باب در مجادله نيز ، و ميطلبد ديگري بحث اسلامايران از
جز كرد ، نخواهد حل را مشكلي هم اسلامي فلسفه بودن ايراني
نيز و -عقلي علوم وگسترشگاههاي خاستگاه به رجوع كه آن
نشان - نيزهم تصوف و عرفان و فقه حتي تاريخو و نقلي علوم
عظيممشاركت حدود و بيرقيب جايگاه ايرانيانو منزلت از
.بيگمان.دارد اسلامي تمدن علمي پيريزيبنيادهاي در ايشان
اثر آخرين مباحث به بهانهورود مقدمه ، اين ;بعد اما
تعبير به فلسفي يافكر -فلسفه زمينه در شده منتشر
برتر ، وماهيتي محتوا و ديگر ، وكيفيتي شيوه كه است-!مولف
در و اثبات ادعاييقابل مدعا ، اين.دارد مشابه آثار از
.است ومحرز آشكار كاملا مشابه ، آثار با مقارنه و تطبيق
آن ، نخست مجلد كه (1)اسلام جهان در فلسفي فكر ماجراي
از سرشار و جدلي اثري رسيده ، فلسفه و فكر اهل نظر به قبلا
اندك كه هرخوانندهديرآشنايي.است تازه نكتههاي استنباطهاو
با ميتواند باشد ، فنداشته اين مقدمات و ازمصطلحات اطلاعي
عالم در فلسفه دنيايپرماجراي به كتاب ، اين بهمباحث ورود
نكته دو يك اين تابالاخره كشد سر سو هر به و شود اسلاموارد
ماجراي يك فكرفلسفي تاريخ:بياموزد را ونهايي اساسي
.شد متصور ماجرانميتوان اين بر پاياني ونقطه است ناتمام
و خصلت چنين يكعلم ، لزوما معناي به فلسفه واقع در
!دارد و داشته فرجامبيفرجامي
اهميت و پرماجرا اينتاريخ نگارش كيفيت درك براي
نويسنده ماجراجوييهاي سابقه به رجوعي ميبايد آن ،
اين.باشيم داشته ابراهيميديناني غلامحسين دكتر استاد اثر ،
را وي رد مسير ، اين در اگر و است توجه جالب بسيار سابقه
كه درمييابيم دقتافزونتري و وضوح با كنيم ، دنبال
بدعتهاي و بدايع سرشاراز و گسترده طرح يك چگونهمقدمات
كمال بهمجموعهاي طولاني زماني طول در و فراهمميآيد علمي
نيازهايمعاصران و اذهان پاسخگوي بدلميگرددكه يافته
(2).بود ميتواند
بشري ، ومعرفتهاي علوم مانندهمه نيز عقلي علوم و فلسفه
آن ، دوره هر ;مطالعه قابل سيري خط و ادوار و دارد آغازي
آن از پس و مييابد فرجام نقادانه تحليلي و بست جمع با
تداوم امكان و ظرفيت اگر يا و ميشود بسته فعاليتش دايره
دوش بر نوانديشي متجدد ، رداي موسساني باشد ، مياننرفته از
و ميآورند بهميان را تازه نيازهايي و پرسشها ميافكنندو
را تازه دوراني و ميپردازند دانش بهگسترش مسير درهمان
يك به اسلام ، جهان در فلسفي فكر ماجراي.ميدهند نويد
چه اگر كه است ، مذكور جمعبندي همان مراحل از يكي معنا ،
:است مسئله چند نشانه و حامل اما گرفته ، انجام دير بسيار
معاصر ودانشوران علما دوم و اول نسل تلاشفرساينده ;اول -
و فلسفه متونكلاسيك توضيحمشكلات و تنقيح فهمو و شناسايي در
به آن برجسته قلههاي و نشسته بهبار حدودي تا اسلامي كلام
امكان بهگونهايكه درآمده معاصران وادراك شناخت حيطه
.است ميسرشده بيگمان اسلام ، عقلي ميراث با معاصران ارتباط
دارد ادامه
فلسفي فكر ماجراي:است چنين اثر مشخصات -پانوشتها1
ديناني ، ابراهيمي غلامحسين دوم ، جلد اسلام ، جهان در
صفحه ، 2200 رقعي440 قطع اول 1377 ، چاپ نو ، طرح انتشارات
بهچاپ ناشر همين سوي از قبل سال يك اثر ، اول مجلد -تومان
و نگارش دردست مولف سوي از نيز سوم مجلد و بود رسيده
مقدماتي تاثير و مولف آثار سابقه درباره -است20 تدوين
مقالهاي طي قبلا سطور اين نگارنده اثرحاضر ، نگارش بر آنها
وزارت پژوهشي معاونت منطبعات از) كتاب نشريهنقدنامه در
كرده ارائه توضيحاتي (اول شماره اسلامي ، ارشاد و فرهنگ
ديناني ، استاد آثار خصلت كه گفت ميتوان اجمالا.است
درقواعد.است جمعبندي نوعي به گرايش و تاريخي -تحليلي
قاعدههاي و مقولهها مهمترين اسلامي فسلفه در فلسفي كلي
رابط دروجود گردآمده ، توضيحي فرهنگي بهصورت اسلامي فلسفه
قرار توجه مورد موضوعاتيمحدود اسلامي فلسفه در ومستقل
تكنگاريهايي در.شدهاست نقد و جمع متفاوت ونظريات گرفته
و ومنطق سهروردي فلسفه در شهود و نظيرشعاعانديشه
بستر در تحليل و جمع خصلت نيز غزالي انديشه در معرفت
كلامي اثري بالاخره و ميشود ملاحظه تحليلي و تاريخي نگاهي
مذكور ، ويژگيهاي بر علاوه خدا ، صفات و عنواناسماء تحت
انديشه تكوين در آن عظيم تاثير و كلام به مولف ويژه توجه
بيانگر آنكه ضمن.ميشود ملاحظه كاملا ايران كلاسيك متفكران
ميبايد الزاما اسلامي ، فلسفه محقق كه هست نيز دقيقه اين
كلام مقولات و تاريخ در اعتمادي قابل و قابلتوجه تحقيقات
در و مقدمات اين با مجموع در.باشد داشته اسلامي دوره سنتي
و جدلي اثري تدوين و تحرير امكان طولاني ، روزگاري طي
آمده فراهم متكثر مباحثي و متنوع موضوعاتي با پرمنبع ،
بهجايي بلند ازهمت روزگار مردان:گفتهاند كهنيكو ;است
...رسيدهاند
|